پاسخ : **دیوار نویسی نخبگان جوان**
When the egg breaks by an
external power, a life ends.
When the egg breaks by an internal power, a life begins.
Great changes always begin with that internal power.
تخم مرغ هنگامی که با نیروی بیرونی بشکند
و هنگامی که با نیرویی درونی بشکند یک زندگی آغاز می شود
تغییرات بزرگ همیشه به کمک نیروی درون آغاز می شوند
پاسخ : **دیوار نویسی نخبگان جوان**
چو بشکفد ز لبت غنچه پاک دعا
تو را به فاطمه (س) سوگند التماس دعا [golrooz]
پاسخ : **دیوار نویسی نخبگان جوان**
خاموش باش، مرغک ِ دریایی!
بگذار در سکوت بماند شب
بگذار در سکوت بمیرد شب
بگذار در سکوت سرآید شب.
بگذار در سکوت به گوش آید
در نور ِ رنگرفته و سرد ِ ماه
فریادهای ذلّهی محبوسان
از محبس ِ سیاه...
بی نام
5/28
پاسخ : **دیوار نویسی نخبگان جوان**
توبه بر لب، سُبحه بر کف، دل پر از شوق گناه. معصیت را خنده می آید از استغفار ما
شـــــب غـــــدر
مهرناز
12:40am
29/05
پاسخ : **دیوار نویسی نخبگان جوان**
خدایــــــــــا ........
امشب زیباترین سرنوشت را برای عزیزی که این نوشته را می خواند مقدر کن.
خدایــــــــــا ........
بهترین روزگاران را برایش رقم بزن و او را در تمامی لحظات دریاب.. مبادا خسته.. بیمار... افتاده و یا غمگین شود...
خدایــــــــــا ........
دلش را سرشار از شادی کن و آنچه را که به بهترین بندگانت عطا میکنی به او نیز عطا کن...
(ݓ_ݓ)
مهرناز
12:50am
29/05
پاسخ : **دیوار نویسی نخبگان جوان**
مولای مهربان غزل های من!سلام
سمت زلال اشک من ،آقای من!سلام
نامت بلند و اوج نگاهت همیشه سبز
آبی ترین بهانه ی دنیای من!سلام
ما بی حضور چشم تو اینجا غریبه ایم
دستی سری تکان بده آقای من!سلام
پاسخ : **دیوار نویسی نخبگان جوان**
دلم گرفته از خودم..........خودم اسیر غم شدم...........شدم غریبه غصه خودم........
پاسخ : **دیوار نویسی نخبگان جوان**
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
B a R a N
حال همۀ ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور
که مردم به آن شادمانی بی سبب میگویند
آزاده
12:59
90/05/19
سلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگويند
با اين همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی میگذرم
که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و
نه اين دلِ ناماندگارِ بیدرمان!
تا يادم نرفته است بنويسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
میدانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازهی باز نيامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببين انعکاس تبسم رويا
شبيه شمايل شقايق نيست!
راستی خبرت بدهم
خواب ديدهام خانهئی خريدهام
بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیديوار ... هی بخند!
بیپرده بگويمت
چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نيک خواهم گرفت
دارد همين لحظه
يک فوج کبوتر سپيد
از فرازِ کوچهی ما میگذرد
باد بوی نامهای کسان من میدهد
يادت میآيد رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بياوری!؟
نه ریرا جان
نامهام بايد کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آينه،
از نو برايت مینويسم
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن!
[golrooz]
پاسخ : **دیوار نویسی نخبگان جوان**
دلم گرفته است به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغ های رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست
صالح رزاقي
اولين روز كاري
29 مرداد ماه 1390 شمسي
تهران
راستي هميشه دلم براي ديوار نويسي هاي كافه سپيد و سياه تنگ ميشود يادم هست روزي كسي نوشته بود :
خداحافظ دانشگاه تهران بعد از 7سال و خداحافظ ايران بعد از 27 سال
...
پاسخ : **دیوار نویسی نخبگان جوان**
درد مندیم اى خدا درمان نما / درد بى درما نما ن درمان نما
هر که ارد دست حاجت نزد تو / با ر الهى درد او درمان نما