اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
نمایش نسخه قابل چاپ
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
من در میان مردمی هستم که باورشان نمی شود تنهایم
می گویند خوش به حالت که خوشحالی !
نمی دانند دلیل شاد بودنم باج به انهاست
برای دوست داشتن من!
به ظاهر آرامم نگاه مکن
درونم غلیان دلتنگی هاست
فقط به امید تو
نفسی می کشد این جسم بیمار
خاطرات آدم
مثل يه تيغ کند ميمونه
که رو رگت ميکشي! نميبره
اما تا ميتونه زخميت ميکنه !
. . . این روزها را تنها باید قدم زد ... تا اتنهای ناکجا آباد....
همه فعل هایم ماضی اند...
ماضی خیلی خیلی بعید... !
دلم برای یک حال ساده تنگ شده است ...!
گاهی وقتها حس آخرین بیسکوییت مونده ته بسته رو دارم... تنها و خرد شده
کمی زیر باران بمان
قدر باران را بدان
کمی تامل کن...
باران را خوب احساس کن
آنچنان که خدا را به زیبایی در دلت احساس میکنی
آنوقت خواهی دانست؛ تا خدا راهی نیست...
هرگز وجود حاضر غايب شنيده اي / من در ميان جمع و دل جاي ديگر است ....
- - - به روز رسانی شده - - -
هرگز وجود حاضر غايب شنيده اي / من در ميان جمع و دل جاي ديگر است ....
مرا یک شب تحمل کن
که تا باور کنی جانا
چگونه با سکوت خود،مدارا می کنم هرشب
دلم فریاد میخواهد ولی در گوشه ای تنها...