پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
*FATIMA*
پرنیان ! جان من ! شما معنیشو فهمیدی !!!!!!!
من هنوز درگیرشم واقعاً [tafakor]
عزیزم من با همون قسمتی که بولد کردم کار داشتم[nishkhand]
معنیشو نیدونم[nishkhand]
از خود شخصی که اس ام اس داده بپرس خوب[nishkhand]
آخه ربطی به هم ندارن[soal]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
*FATIMA*
یکی برام اینو فرستاد :
لذتی که تو سرکار گذاشتن دهه شصتیا هست
تو کتک زدن دهه هشتادیا نیست
به سلامتی دهه هفتادیا [tafakor]
از اون موقع دارم فکر میکنم یعنی چه !!!!!!!!!!!!! نفهمیدم [sootzadan]
[khande] این یجور سلام کردن دهه 70 ی هاست.بخوام ترجمه کنم تقریبا میشه :سلام خیلی مخلصیم[khande]
خدا صبرت بده.بستگی به عیار دهه 70 ایش داره.هر چی خالصتر باشه زمان مشخص شدنش بیشتر طول میکشه :))
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلااااااااام
[khande] خخخخخخخخخ ، همین الآن شنیدم کیف یکی از اقواممون رو دم در بانک داشتن می دزدین چند روز پیش ، سه بعد از ظهر ، تو کیف هم پر پول و طلا بوده ، بعد موتوریا کیف رو می کشیدن ، این خانم می کشیده ، ماجرا به همین منوال ادمه داشته ، تا کسی که عقب موتور سوار بوده میګه ول کن دیګه ( شرمنده ) احمق [khandeshadid][khande] ، فکرشو بکنین ، مانتو خانم حتی پاره شده ( یکم نه خیلی - مثل نخ کش شدن کمی بیشتر تر [nadidan]) ، آخه موتور در حال حرکت ایشونم دنبالش [nishkhand] ، بعد موفق میشن و کیف رو میګیرن [fardemohem][movafaghiyat] ، خیلی جالب بود که در چه حد که اون آقا میګه ول کن دیګه .... [khande][khande][khande]
در کل من فقط خندم ګرفت خواه درست خواه اشتباه [sootzadan]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
عین بچه ها برای رسیدن شنبه کلی ذوق و شوق دارم، فقط منتظرم برسه [entezar2] خدا کنه فقط ذوقم کور نشه[sootzadan]
از شانس من یک شنبه هم که تعطیلـــه [entezar]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
مونا نصفه شبی وسط حرف آدمو تو یاهو قال (درست نوشتم؟ [nishkhand]) نذاره صلوات!
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
بسم الله الرحمن الرحیم
سلااااااااام
[khande] خخخخخخخخخ ، همین الآن شنیدم کیف یکی از اقواممون رو دم در بانک داشتن می دزدین چند روز پیش ، سه بعد از ظهر ، تو کیف هم پر پول و طلا بوده ، بعد موتوریا کیف رو می کشیدن ، این خانم می کشیده ، ماجرا به همین منوال ادمه داشته ، تا کسی که عقب موتور سوار بوده میګه ول کن دیګه ( شرمنده ) احمق [khandeshadid][khande] ، فکرشو بکنین ، مانتو خانم حتی پاره شده ( یکم نه خیلی - مثل نخ کش شدن کمی بیشتر تر [nadidan]) ، آخه موتور در حال حرکت ایشونم دنبالش [nishkhand] ، بعد موفق میشن و کیف رو میګیرن [fardemohem][movafaghiyat] ، خیلی جالب بود که در چه حد که اون آقا میګه ول کن دیګه .... [khande][khande][khande]
در کل من فقط خندم ګرفت خواه درست خواه اشتباه [sootzadan]
سلام. چرا شما دور و برتون همش زورگیره ؟؟[khande]
مواظب خودتون باشیدا یک وقت دیدید شانس ما گرفت شما رو گروگان گرفتن بعد مجبور میشیم هزار تومن برای آزادیتون بدیم...[khande]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
بعضی موقع ها بحث کردن با بعضیا هم سخته هم ذهن آدم رو به قدری خسته میکنه که توضیح دادن یک مبحث از فیزیک برای یک بچه 1 ساله اونقدر آدم رو خسته نمیکنه . ( این هم نتیجه ای بود که امروز گرفتم ) [golrooz]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
پدرام++
سلام. چرا شما دور و برتون همش زورگیره ؟؟[khande]
مواظب خودتون باشیدا یک وقت دیدید شانس ما گرفت شما رو گروگان گرفتن بعد مجبور میشیم هزار تومن برای آزادیتون بدیم...[khande]
سلام
چون آشنا زیاد داریم [nishkhand] آشنای دورمون بودن ولی خب آشنا بودن [nishkhand][sootzadan] دلیل دوم وضع امنیت یکم خراب شده وګرنه چرا ؟ واقعاً چرا ؟ [tafakor] یه ارګانی کار خودش رو خوب انجام نمیده لابد دیګه ... [tafakor]
شما بفرمایید یه آدامس خرسی چنده که این جور نرخ تعیین می کنید ؟ [tafakor] [khanderiz]
من رو ګروګان بګیرن یه بلایی از آسمون براشون نازل میشه ، شما هزار تومانتون رو بندازید صندوق صدقات ، این بلا شامل حال شما نشه [sootzadan]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
سلام
چون آشنا زیاد داریم [nishkhand] آشنای دورمون بودن ولی خب آشنا بودن [nishkhand][sootzadan] دلیل دوم وضع امنیت یکم خراب شده وګرنه چرا ؟ واقعاً چرا ؟ [tafakor] یه ارګانی کار خودش رو خوب انجام نمیده لابد دیګه ... [tafakor]
شما بفرمایید یه آدامس خرسی چنده که این جور نرخ تعیین می کنید ؟ [tafakor] [khanderiz]
من رو ګروګان بګیرن یه بلایی از آسمون براشون نازل میشه ، شما هزار تومانتون رو بندازید صندوق صدقات ، این بلا شامل حال شما نشه [sootzadan]
تا حالا آدامس خرسی نخوردم .. شایدم بچگی ها خوردم یادم نیس[khande] بله هزار تومن که باهش یه آبمیوه هم نمیدن. ولی میدونم شما اینقد حال گروگان گیرا رو میگیرین که حتی حاضرن یه پولی هم به خانوادتون تشویقی بدن[khande]
و گرنه غیر اون ارزش شما بازم همون هزار تا ... این بار سکه اس [sootzadan]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
شب خوبی بود....عقد دوستم[shaad]....خوشبخت باشن[golrooz]