پاسخ : صفحه ی 169 از قرآن کریم شامل آیه ی 111 از سوره ی اسرا و آیات 1 تا 15 از سوره ی کهف
(آيه 14)
لذا قرآن به دنبال بحث گذشته مىگويد: «و دلهايشان را محكم ساختيم، در آن هنگام كه قيام كردند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است» (وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
«هرگز غير او معبودى را نمىخوانيم» (لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً).
كه «اگر چنين كنيم سخنى به گزاف گفتهايم» (لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً).
در واقع اين جوانمردان با ايمان براى اثبات توحيد و نفى (آلهه) به دليل روشنى دست زدند، و آن اين كه ما به وضوح مىبينيم كه اين آسمان و زمين پروردگارى دارد كه وجود نظام آفرينش دليل بر هستى اوست، ما هم بخشى از اين مجموعه هستى مىباشيم، بنابراين پروردگار ما نيز همان پروردگار آسمانها و زمين است.
(آيه 15)
سپس به دليل ديگرى نيز توسل جستند و آن اين كه: «اين قوم ما معبودهايى جز خدا انتخاب كردهاند» (هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً).
آخر مگر اعتقاد بدون دليل و برهان ممكن است «چرا آنان دليل آشكارى براى الوهيت آنها نمىآورند؟» (لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ).
آيا پندار و خيال يا تقليد كور كورانه مىتواند دليلى بر چنين اعتقادى باشد؟
اين چه ظلم فاحش و انحراف بزرگى است.
«پس چه كسى ظالمتر است از آن كس كه به خدا دروغ ببندد» (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً).
اين «افترا» هم ستمى است بر خويشتن، چرا كه انسان سر نوشت خود را به دست عوامل بدبختى و سقوط سپرده، و هم ظلمى است بر جامعهاى كه اين نغمه را در آن سر مىدهد و به انحراف مىكشاند، و هم ظلمى است به ساحت قدس پروردگار و اهانتى است به مقام بزرگ او.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread326.html
پاسخ : صفحه ی 169 از قرآن کریم شامل آیه ی 111 از سوره ی اسرا و آیات 1 تا 15 از سوره ی کهف
با اجازه سهام عزیزمممم[labkhand]
سوره میارک كهف : هیجدهمین سوره قرآن است كه مكی و 110 آیه دارد.در فضیلت این سوره از نبی مكرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده: هركس این سوره را در شب جمعه قرائت نماید بین او و خانه خدا و پس از آن نورانی خواهد شد.
احمد بن هلال از عیسی بن عبدالله از پدرش از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت كرده كه فرمودند: «هیچ بنده ای نیست كه آیه (قل انّما انا بشر مثلكم... را تا آخر سوره كهف ) بخواند جز اینكه برای او نوری كشیده شود از خوابگاهش تا خانه كعبه و چنانچه خود از اهل حرم است برای او نوریست تا بیت المقدس.»
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند: «سوره كهف در تورات به نام حائله معروف است، زیرا میان قاری خود و آتش حائل و مانع می شود.»
در روایت دیگری از ایشان وارد شده است:«آیا به شما خبر ندهم كه عظمت آن آسمان و زمین را پر كرده است و كسی كه این سوره را بنویسد نیز عظمتی این چنین دارد و هر كس این سوره رادر روز جمعه قرائت نماید خداوند گناهان او را تا جمعه آینده می آمرزد...»
از امام صادق علیه السلام نقل شده: «هر كس سوره كهف را در شب های جمعه قرائت نماید، به مرگ شهادت از دنیا خواهد رفت یا اینكه خداوند او را شهید مبعوث خواهد كرد و در روز قیامت در صف شهدا خواهد بود.»
در روایات متعددی از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به قرائت 10 آیه آخر سوره كهف و حفظ كردن آنها سفارش شده است و فرموده اند:«هر كس به این سفارش عمل كند از فتنه دجّال در امان خواهد ماند.»
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند: «سوره كهف در تورات به نام حائله معروف است، زیرا میان قاری خود و آتش حائل و مانع می شود»
آثار و بركات سوره كهف
1) جهت ادای قرض
جهت ادای قرض و رفع فقر این سوره را نوشته و در ظرف شیشه ای كه دهانه تنگ دارد قرار دهد و آن را در خانه اش بگذارد از بدهكاری و فقر راحتی می یابد.
2) ترس از دزد و بی خوابی
در حاشیه منهاج سمنانی و تسهیل الدواء از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت شده: كه چون كسی در خواب از بیم دزد بترسد و بی خوابی بر او مستولی گردد، آیات (11-12) سوره كهف را بخواند.
3) درمان درد ساق پا
از امام صادق نقل شده: برای درمان درد ساق پا (آیه 27 سوره كهف) را 7 مرتبه بخوانید.
4) بیدار شدن از خواب در ساعت معین
از امام صادق علیه السلام روایت شده: «هر بنده خدایی آخرین آیه سوره كهف را قرائت نماید در هر ساعتی كه بخواهد از خواب بیدار می شود.»
5) ایمن شدن از عقرب گزیدگی
ثعلبی در تفسیر خود آورده كه هر كس درهر شبانه روز بر حضرت نوح علیه السلام به این وجه درود فرستد كه «السلام علی نوح فی العالمین» از عقرب در این دنیا و در آن دنیا ضرری به او نرسد.
6) جهت برطرف شدن تب آیات
جهت برطرف شدن تب آیات(8-9) این سوره را بنویسد و در زیر سر نهد تبش برطرف شود.
***و من الله توفیق***
http://uc-njavan.ir/images/pubu1fvmjcn21sbdz1ye.gifhttp://uc-njavan.ir/images/vruohastqqbkv8rf2dvj.jpeghttp://uc-njavan.ir/images/pubu1fvmjcn21sbdz1ye.gif
صفحه ی 170 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 23 از سوره ی کهف
صفحه ی 170 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 23 از سوره ی کهف
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُۥٓا۟ إِلَي الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا(16)
و چون از آنها و از آنچه كه جز خدا مي پرستند كناره گرفتيد پس به غار پناه جوييد تا پروردگارتان از رحمت خود بر شما بگستراند و براي شما در كارتان گشايشي فراهم سازد(16)
۞ وَتَرَي الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَٰوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَٰلِكَ مِنْ ءَايَٰتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا(17)
و آفتاب را مي بيني كه چون برمي آيد از غارشان به سمت راست مايل است و چون فرو مي شود از سمت چپ دامن برمي چيند در حالي كه آنان در جايي فراخ از آن [غار قرار گرفته]اند اين از نشانه هاي [قدرت] خداست خدا هر كه را راهنمايي كند او راه يافته است و هر كه را بي راه گذارد هرگز براي او ياري راهبر نخواهي يافت(17)
وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَٰسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا(18)
و مي پنداري كه ايشان بيدارند در حالي كه خفته اند و آنها را به پهلوي راست و چپ مي گردانيم و سگشان بر آستانه [غار] دو دست خود را دراز كرده [بود] اگر بر حال آنان اطلاع مي يافتي گريزان روي از آنها برمي تافتي و از [مشاهده] آنها آكنده از بيم مي شدي(18)
وَكَذَٰلِكَ بَعَثْنَٰهُمْ لِيَتَسَآءَلُوا۟ بَيْنَهُمْ قَالَ قَآئِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا۟ لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا۟ رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوٓا۟ أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَٰذِهِۦٓ إِلَي الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَآ أَزْكَيٰ طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا(19)
و اين چنين بيدارشان كرديم تا ميان خود از يكديگر پرسش كنند گوينده اي از آنان گفت چقدر مانده ايد گفتند روزي يا پاره اي از روز را مانده ايم [سرانجام] گفتند پروردگارتان به آنچه مانده ايد داناتر است اينك يكي از خودتان را با اين پول خود به شهر بفرستيد تا ببيند كدام يك از غذاهاي آن پاكيزه تر است و از آن غذايي برايتان بياورد و بايد زيركي به خرج دهد و هيچ كس را از [حال] شما آگاه نگرداند(19)
إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا۟ عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوٓا۟ إِذًا أَبَدًا(20)
چرا كه اگر آنان بر شما دست يابند سنگسارتان مي كنند يا شما را به كيش خود بازمي گردانند و در آن صورت هرگز روي رستگاري نخواهيد ديد(20)
وَكَذَٰلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوٓا۟ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَآ إِذْ يَتَنَٰزَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا۟ ابْنُوا۟ عَلَيْهِم بُنْيَٰنًا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا۟ عَلَيٰٓ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا(21)
و بدين گونه [مردم آن ديار را] بر حالشان آگاه ساختيم تا بدانند كه وعده خدا راست است و [در فرا رسيدن] قيامت هيچ شكي نيست هنگامي كه ميان خود در كارشان با يكديگر نزاع مي كردند پس [عده اي] گفتند بر روي آنها ساختماني بنا كنيد پروردگارشان به [حال] آنان داناتر است [سرانجام] كساني كه بر كارشان غلبه يافتند گفتند حتما بر ايشان معبدي بنا خواهيم كرد(21)
سَيَقُولُونَ ثَلَٰثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًۢا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّيٓ أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَآءً ظَٰهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا(22)
به زودي خواهند گفت سه تن بودند [و] چهارمين آنها سگشان بود و مي گويند پنج تن بودند [و] ششمين آنها سگشان بود تير در تاريكي مي اندازند و [عده اي] مي گويند هفت تن بودند و هشتمين آنها سگشان بود بگو پروردگارم به شماره آنها آگاه تر است جز اندكي [كسي شماره] آنها را نمي داند پس در باره ايشان جز به صورت ظاهر جدال مكن و در مورد آنها از هيچ كس جويا مشو(22)
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَا۟يْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا(23)
و زنهار در مورد چيزي مگوي كه من آن را فردا انجام خواهم داد(23)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 170 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 23 از سوره ی کهف
(آيه 16)
اين جوانمردان موحد تا آنجا كه در توان داشتند براى زدودن زنگار شرك از دلها، و نشاندن نهال توحيد در قلبها، تلاش و كوشش كردند، اما آنقدر غوغاى بت و بت پرستى در آن محيط بلند بود كه نغمههاى توحيدى آنها در گلويشان گم شد.
ناچار براى نجات خويشتن و يافتن محيطى آمادهتر تصميمى به «هجرت» گرفتند، و لذا در ميان خود به مشورت پرداخته با يكديگر چنين گفتند: «هنگامى كه از اين قوم بت پرست و آنچه را جز خدا مىپرستند كناره گيرى كرديد (و حساب خود را از آنها جدا نموديد) به غار پناهنده شويد» (وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ).
«تا پروردگارتان رحمتش را بر شما بگستراند و راهى به سوى آرامش و آسايش و نجات از اين مشكل به رويتان بگشايد» (يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرفَقاً).
(آيه 17)
موقعيت دقيق اصحاب كهف: در اين آيه و آيه بعد قرآن به ريزه كاريهاى مربوط به زندگى عجيب اصحاب كهف در آن غار پرداخته و به شش خصوصيت اشاره كرده است:
1- دهانه غار رو به شمال گشوده مىشد و چون قطعا در نيمكره شمالى زمين بوده است نور آفتاب به درون آن مستقيما نمىتابيد چنانكه قرآن مىگويد:
«و (اگر در آنجا بودى) خورشيد را مىديدى كه به هنگام طلوع به سمت راست غارشان متمايل مىگردد و به هنگام غروب به سمت چپ (وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَتَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ).
و به اين ترتيب نور مستقيم آفتاب كه تداوم آن ممكن است موجب پوسيدگى و فرسودگى شود به بدن آنها نمىتابيد، ولى نور غير مستقيم به قدر كافى وجود داشت.
2- «و آنها در محل وسيعى از (آن غار) قرار داشتند» (وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ).
اشاره به اين كه دهانه غار كه معمولا تنگ است جايگاه آنها نبود، بلكه قسمتهاى وسط غار را انتخاب كرده بودند كه هم از چشم بينندگان دور بود، و هم از تابش مستقيم آفتاب.
در اينجا قرآن رشته سخن را قطع مىكند، و به يك نتيجه گيرى معنوى مىپردازد، چرا كه ذكر همه اين داستانها براى همين منظور است.
مىگويد: «اين از آيات خداست، هر كس را خدا هدايت كند، هدايت يافته واقعى اوست، و هر كس را گمراه نمايد هرگز ولى و راهنمايى براى او نخواهى يافت» (ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً).
آرى! آنها كه در راه خدا گام بگذارند و براى او به جهاد برخيزند در هر قدمى آنان را مشمول لطف خود مىسازد، نه فقط در اساس كار، كه در جزئيات هم لطفش شامل حال آنهاست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread326.html
پاسخ : صفحه ی 170 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 23 از سوره ی کهف
(آيه 18)
سوم: خواب آنها يك خواب عادى و معمولى نبود، اگر به آنها نگاه مىكردى، «خيال مىكردى آنها بيدارند، در حالى كه در خواب فرو رفته بودند»! (وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ).
اين حالت استثنايى شايد براى آن بوده كه حيوانات موذى به آنان نزديك نشوند چرا كه از انسان بيدار مىترسند و يا به خاطر اين كه منظره رعبانگيزى پيدا كنند كه هيچ انسانى جرئت ننمايد به آنها نزديك شود، و اين خود يك سپر حفاظتى براى آنها بوده باشد.
4- براى اين كه بر اثر گذشت ساليان دراز از اين خواب طولانى، اندام آنها نپوسد: «آنها را به سمت راست و چپ مىگردانديم» تا بدنشان سالم بماند (وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ).
تا خون بدنشان در يكجا متمركز نشود، و فشار و سنگينى در يك زمان طولانى روى عضلاتى كه بر زمين قرار داشت اثر زيانبار نگذارد.
5- «و سگ آنها دستهاى خود را بر دهانه غار گشوده بود» و نگهبانى مىكرد (وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ).
6- منظره آنها چنان رعبانگيز بود كه «اگر نگاهشان مىكردى از آنان مىگريختى و سر تا پاى تو از ترس و وحشت پر مىشد» (لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً).
(آيه 19)
بيدارى بعد از يك خواب طولانى! به خواست خدا در آيات آينده مىخوانيم كه خواب اصحاب كهف آنقدر طولانى شد كه به 309 سال بالغ گرديد، و به اين ترتيب خوابى بود شبيه به مرگ، و بيداريش همانند رستاخيز، لذا در اين آيه قرآن مىگويد: «و اين گونه آنها را بر انگيختيم» (وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ).
يعنى همان گونه كه قادر بوديم آنها را در چنين خواب طولانى فرو بريم آنها را به بيدارى باز گردانديم.
ما آنها را از خواب بر انگيختيم: «تا از يكديگر سؤال كنند، يكى از آنها پرسيد:
فكر مىكنيد چه مدت خوابيدهايد»؟ (لِيَتَسائَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ).
«آنها گفتند: يك روز يا بخشى از يك روز خوابيدهايم» (قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ).
ولى سر انجام چون نتوانستند دقيقا بدانند مدت خوابشان چقدر بوده «گفتند:
پروردگار شما از مدت خوابتان آگاهتر است» (قالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ).
ولى به هر حال سخت احساس گرسنگى و نياز به غذا مىكردند چون ذخيرههاى بدن آنها تمام شده بود، لذا نخستين پيشنهادشان اين بود: «سكه نقرهاى را كه با خود داريد به دست يكى از نفرات خود بدهيد و او را به شهر بفرستيد، تا برود و ببيند كدامين فروشنده غذاى پاكترى دارد، به مقدار روزى و نياز از آن براى شما بياورد» (فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ).
«اما بايد دقت كند و هيچ كس را از وضع شما آگاه نسازد» (وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread326.html
پاسخ : صفحه ی 170 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 23 از سوره ی کهف
(آيه 20)
«چرا كه اگر آنها از وضع شما آگاه شوند و بر شما دست يابند يا سنگسارتان مىكنند يا به آيين خويش (آيين بت پرستى) باز مىگردانند» (إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ).
«و در آن صورت هرگز روى نجات و رستگارى را نخواهيد ديد» (وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً).
(آيه 21)
پايان ماجراى اصحاب كهف: به زودى داستان هجرت اين گروه از مردان با شخصيت در آن محيط، در همه جا پيچيد، و شاه جبّار سخت برآشفت، لذا دستور داد مأموران مخصوص همه جا را به جستجوى آنها بپردازند، و اگر ردّ پايى يافتند آنان را تا دستگيريشان تعقيب كنند، و به مجازات برسانند اما هر چه بيشتر جستند كمتر يافتند.
اكنون به سراغ مأمور خريد غذا برويم و ببينيم بر سر او چه آمد، او وارد شهر شد ولى دهانش از تعجب باز ماند، شكل ساختمانها بكلى دگرگون شده، قيافهها همه ناشناس، لباسها طرز جديدى پيدا كرده، و حتّى طرز سخن گفتن و آداب و رسوم مردم عوض شده است، ويرانههاى ديروز تبديل به قصرها و قصرهاى ديروز به ويرانهها مبدل گرديده! او هنوز فكر مىكند خوابشان در غار يك روز يا يك نيمه روز بوده است پس اين همه دگرگونى چرا! تعجب او هنگامى به نهايت رسيد كه دست در جيب كرد تا بهاى غذايى را كه خريده بود بپردازد، فروشنده چشمش به سكهاى افتاد كه به 300 سال قبل و بيشتر تعلق داشت، و شايد نام «دقيانوس» شاه جبار آن زمان بر آن نقش بسته بود، هنگامى كه توضيح خواست، او در جواب گفت تازگى اين سكه را به دست آوردهام! و خود او نيز متوجه شد كه او و يارانش در چه خواب عميق و طولانى فرو رفته بودند.
اين مسأله مثل بمب در شهر صدا كرد، و زبان به زبان در همه جا پيچيد.
جمعى از آنها نمىتوانستند باور كنند كه انسان بعد از مردن به زندگى باز مىگردد، اما ماجراى خواب اصحاب كهف دليل دندان شكنى شد براى آنها كه طرفدار معاد جسمانى بودند.
لذا قرآن در اين آيه مىگويد: «و اين چنين مردم را متوجه حال آنها كرديم، تا بدانند كه وعده خداوند (در مورد رستاخيز) حق است» (وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
«و در پايان جهان و قيام قيامت شكى نيست» (وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيها).
اين خواب و بيدارى از پارهاى جهات از مردن و باز گشتن به حيات، عجيبتر بود، زيرا صدها سال بر آنها گذشت و بدنشان نپوسيد، در حالى كه نه غذايى خوردند و نه آبى نوشيدند.
آيا اين دليل بر قدرت خدا بر هر چيز و هر كار نيست؟ حيات بعد از مرگ با توجه به چنين صحنهاى مسلما امكان پذير است.
مأمور خريد غذا به سرعت به غار باز گشت و دوستان خود را از ماجرا آگاه ساخت، همگى در تعجب عميق فرو رفتند، تحمل اين زندگى براى آنها سخت و ناگوار بود، از خدا خواستند كه چشم از اين جهان بپوشند و به جوار رحمت حق منتقل شوند و چنين شد.
آنها چشم از جهان پوشيدند و جسدهاى آنها در غار مانده بود كه مردم به سراغشان آمدند.
در اينجا نزاع و كشمكش بين طرفداران مسأله معاد جسمانى و مخالفان آنها در گرفت، مخالفان سعى داشتند كه مسأله خواب و بيدارى اصحاب كهف به زودى به دست فراموشى سپرده شود، و اين دليل دندان شكن را از دست موافقان بگيرند.
قرآن چنين مىگويد: «در آن هنگام كه ميان خود در باره كار خويش نزاع داشتند گروهى مىگفتند: بنايى بر آنان بسازيد (تا براى هميشه از نظر پنهان شوند و از آنها سخن نگوييد كه) پروردگارشان از وضع آنها آگاهتر است!» (إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ).
«ولى آنها كه از رازشان آگاهى يافتند (و آن را دليلى بر رستاخيز ديدند) گفتند:
ما مسجدى در كنار (مدفن) آنها مىسازيم» تا خاطره آنان فراموش نشود (قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً).
اين آيه نشان مىدهد كه ساختن معبد به احترام قبور بزرگان دين نه تنها حرام نيست، بلكه كار خوب و شايستهاى است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread326.html
پاسخ : صفحه ی 170 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 23 از سوره ی کهف
(آيه 22)
اين آيه به پارهاى از اختلافات اشاره مىكند كه در ميان مردم در مورد اصحاب كهف وجود دارد، از جمله: در باره تعداد آنها مىگويد: گروهى از مردم «خواهند گفت: آنها سه نفر بودند كه چهارمينشان سگشان بود» (سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ).
«و (گروهى) مىگويند: پنج نفر بودند كه ششمين آنها سگ آنها بود» (وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ).
همه اينها سخنانى بدون دليل و «انداختن تير در تاريكى است» (رَجْماً بِالْغَيْبِ).
«و (گروهى) مىگويند: آنها هفت نفر بودند و هشتمين آنها سگ آنها بود» (وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ).
«بگو: پروردگار من از تعداد آنها آگاهتر است» (قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ).
«جز گروه كمى تعداد آنها را نمىدانند» (ما يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ).
در پايان آيه اضافه مىكند: «پس در باره آنها جز با دليل سخن مگو» (فَلا تُمارِ فِيهِمْ إِلَّا مِراءً ظاهِراً).
يعنى آن چنان با آنها منطقى و مستدل سخن بگو كه برترى منطق تو آشكار گردد «و از هيچ كس در باره (تعداد اصحاب كهف) سؤال مكن» (وَ لا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً).
(آيه 23)
اين آيه يك دستور كلى به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدهد كه: «و هرگز در مورد كارى نگو: من فردا آن را انجام مىدهم» (وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread326.html
صفحه ی 171 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 34 از سوره ی کهف
صفحه ی 171 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 34 از سوره ی کهف
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِلَّآ أَن يَشَآءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَيٰٓ أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَٰذَا رَشَدًا(24)
مگر آنكه خدا بخواهد و چون فراموش كردي پروردگارت را ياد كن و بگو اميد كه پروردگارم مرا به راهي كه نزديكتر از اين به صواب است هدايت كند(24)
وَلَبِثُوا۟ فِي كَهْفِهِمْ ثَلَٰثَ مِا۟ئَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا۟ تِسْعًا(25)
و سيصد سال در غارشان درنگ كردند و نه سال [نيز بر آن] افزودند(25)
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا۟ لَهُ غَيْبُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِۦٓ أَحَدًا(26)
بگو خدا به آنچه درنگ كردند داناتر است نهان آسمانها و زمين به او اختصاص دارد وه چه بينا و شنواست براي آنان ياوري جز او نيست و هيچ كس را در فرمانروايي خود شريك نمي گيرد(26)
وَاتْلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا(27)
و آنچه را كه از كتاب پروردگارت به تو وحي شده است بخوان كلمات او را تغييردهنده اي نيست و جز او هرگز پناهي نخواهي يافت(27)
وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوٰةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَيٰهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا(28)
و با كساني كه پروردگارشان را صبح و شام مي خوانند [و] خشنودي او را مي خواهند شكيبايي پيشه كن و دو ديده ات را از آنان برمگير كه زيور زندگي دنيا را بخواهي و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساخته ايم و از هوس خود پيروي كرده و [اساس] كارش بر زياده روي است اطاعت مكن(28)
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَآءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَآءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّآ أَعْتَدْنَا لِلظَّٰلِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا۟ يُغَاثُوا۟ بِمَآءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَآءَتْ مُرْتَفَقًا(29)
و بگو حق از پروردگارتان [رسيده] است پس هر كه بخواهد بگرود و هر كه بخواهد انكار كند كه ما براي ستمگران آتشي آماده كرده ايم كه سراپرده هايش آنان را در بر مي گيرد و اگر فريادرسي جويند به آبي چون مس گداخته كه چهره ها را بريان مي كند ياري مي شوند وه چه بد شرابي و چه زشت جايگاهي است(29)
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا(30)
كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند [بدانند كه] ما پاداش كسي را كه نيكوكاري كرده است تباه نمي كنيم(30)
أُو۟لَٰٓئِكَ لَهُمْ جَنَّٰتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَٰرُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِِٔينَ فِيهَا عَلَي الْأَرَآئِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا(31)
آنانند كه بهشتهاي عدن به ايشان اختصاص دارد كه از زير [قصرها]شان جويبارها روان است در آنجا با دستبندهايي از طلا آراسته مي شوند و جامه هايي سبز از پرنيان نازك و حرير ستبر مي پوشند در آنجا بر سريرها تكيه مي زنند چه خوش پاداش و نيكو تكيه گاهي(31)
۞ وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَٰبٍ وَحَفَفْنَٰهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا(32)
و براي آنان آن دو مرد را مثل بزن كه به يكي از آنها دو باغ انگور داديم و پيرامون آن دو [باغ] را با درختان خرما پوشانديم و ميان آن دو را كشتزاري قرار داديم(32)
كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ ءَاتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِم مِّنْهُ شَئًْا وَفَجَّرْنَا خِلَٰلَهُمَا نَهَرًا(33)
هر يك از اين دو باغ محصول خود را [به موقع] مي داد و از [صاحبش] چيزي دريغ نمي ورزيد و ميان آن دو [باغ] نهري روان كرده بوديم(33)
وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَٰحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا۠ أَكْثَرُ مِنكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا(34)
و براي او ميوه فراوان بود پس به رفيقش در حالي كه با او گفت و گو مي كرد گفت مال من از تو بيشتر است و از حيث افراد از تو نيرومندترم(34)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 171 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 34 از سوره ی کهف
(آيه 24)
«مگر اين كه خدا بخواهد» (إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ).
يعنى در رابطه با اخبار آينده و تصميم بر انجام كارها، حتما جمله «انشاء اللّه» را اضافه كن، چرا كه تو هرگز مستقل در تصميم گيرى نيستى و اگر خدا نخواهد هيچ كس توانايى بر هيچ كار را ندارد.
ديگر اين كه خبر دادن قطعى براى انسان كه قدرتش محدود است و احتمال ظهور موانع مختلف مىرود صحيح و منطقى نيست، و چه بسا دروغ از آب در آيد، مگر اين كه با جمله «انشاء اللّه» همراه باشد.
سپس در تعقيب اين جمله، قرآن مىگويد: «هنگامى كه ياد خدا را فراموش كردى (بعد كه متوجه شدى) پروردگارت را به خاطر بياور» (وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ).
اشاره به اين كه اگر به خاطر فراموشى جمله انشاء اللّه را به سخنانى كه از آينده خبر مىدهى نيفزايى هر موقع به يادت آمد فورا جبران كن و بگو انشاء اللّه، كه اين كار گذشته را جبران خواهد كرد.
«و بگو: اميدوارم كه پروردگارم مرا به راهى روشنتر از اين هدايت كند» (وَ قُلْ عَسى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread326.html
پاسخ : صفحه ی 171 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 34 از سوره ی کهف
(آيه 25)
خواب اصحاب كهف: از قرائن موجود در آيات گذشته اجمالا به دست آمد كه خواب اصحاب كهف يك خواب بسيار طولانى بود، اين موضوع حس كنجكاوى هر شنوندهاى را بر مىانگيزد و مىخواهد دقيقا بداند آنها چند سال در اين خواب طولانى بودهاند؟
اين آيه شنونده را از ترديد بيرون مىآورد و مىگويد: «آنها در غار خود سيصد سال درنگ كردند و نه سال نيز بر آن افزودند»! (وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً).
بنابراين مجموع مدت توقف و خواب آنها در غار سيصد و نه سال بود.
(آيه 26)
سپس براى اين كه به گفتگوهاى مختلف مردم در اين باره پايان دهد مىگويد: «بگو: خداوند از مدت توقف آنها آگاهتر است» (قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا).
چرا كه: «غيب آسمانها و زمين از آن اوست» (لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
كسى كه از پنهان و آشكار، در مجموعه جهان هستى با خبر است چگونه ممكن است از مدت توقف اصحاب كهف آگاه نباشد.
«راستى او چه بينا و چه شنواست» (أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ).
به همين دليل «آنها (ساكنان آسمانها و زمين) هيچ ولى و سرپرستى جز او ندارند» (ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ).
و در پايان آيه اضافه مىكند: «و او هيچ كس را در حكم خود شركت نمىدهد» (وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً). در حقيقت اين تأكيدى است بر ولايت مطلقه خداوند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread326-2.html