پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 89)
اين آيه در واقع بيان يكى از جنبههاى اعجاز قرآن يعنى «جامعيت» آن است، مىگويد: «ما در اين قرآن براى مردم از هر چيز نمونهاى آورديم» و همه معارف در آن جمع است (وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ).
«اما بيشتر مردم (در برابر آن از هر كارى) جز انكار ابا داشتند» (فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً).
به راستى اين تنوع محتويات قرآن، آن هم از انسانى درس نخوانده، عجيب است، چرا كه در اين كتاب آسمانى، هم دلائل متين عقلى با ريزه كاريهاى مخصوصش در زمينه عقائد آمده، و هم بيان احكام متين و استوار بر اساس نيازمنديهاى بشر در همه زمينهها، هم بحثهاى تاريخى قرآن در نوع خود بىنظير، هيجان انگيز، بيدارگر، دلچسب، تكان دهنده و خالى از هرگونه خرافه است.
و هم مباحث اخلاقيش كه با دلهاى آماده همان كار را مىكند كه باران بهار با زمينهاى مرده! مسائل علمى كه در قرآن مطرح شده، پرده از روى حقايقى بر مىدارد كه حد اقل در آن زمان براى هيچ دانشمندى شناخته نشده بود.
خلاصه قرآن در هر وادى گام مىنهد، عاليترين نمونه را ارائه مىدهد. به همين دليل اگر جن و انس جمع شوند كه همانند آن را بياورند قادر نخواهند بود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 90)
شأن نزول:
در مورد نزول اين آيه و سه آيه بعد از آن چنين نقل شده كه: «گروهى از مشركان مكه در كنار خانه كعبه اجتماع كردند و با يكديگر پيرامون كار پيامبر سخن گفتند، سر انجام چنين نتيجه گرفتند كه بايد كسى را به سراغ محمّد فرستاد و به او پيغام داد كه اشراف قريش آماده سخن گفتن با تواند، نزد ما بيا.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به اميد اين كه شايد نور ايمان در قلب آنها درخشيدن گرفته و آماده پذيرش حق شدهاند فورا به سراغ آنها شتافت. اما با اين سخنان رو برو شد:
اى محمّد! ما تو را براى اتمام حجت به اينجا خواندهايم. بگو ببينيم درد تو چيست و چه مىخواهى؟! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: خداوند مرا به سوى شما فرستاده و كتاب آسمانى بر من نازل كرده اگر آن را بپذيريد، در دنيا و آخرت به نفع شما خواهد بود و اگر نپذيريد صبر مىكنم تا خدا ميان من و شما داورى كند.
گفتند: بسيار خوب، حال كه چنين مىگويى هيچ شهرى تنگتر از شهر ما نيست (اطراف مكه را كوههاى نزديك به هم فرا گرفته) از پروردگارت بخواه اين كوهها را عقب بنشاند و نهرهاى آب همچون نهرهاى شام و عراق در اين سرزمين خشك و بىآب و علف جارى سازد.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با بىاعتنايى فرمود: من مأمور به اين كارها نيستم.
گفتند: پس قطعاتى از سنگهاى آسمانى را- آنگونه كه گمان مىكنى خدايت هر وقت بخواهد مىتواند بر سر ما بيفكند- بر ما فرود آر! فرمود: اين مربوط به خداست اگر بخواهد مىكند.
يكى از آن ميان صدا زد: ما با اين كارها نيز ايمان نمىآوريم، هنگامى ايمان خواهيم آورد كه خدا و فرشتگان را بياورى و در برابر ما قرار دهى! پيامبر (هنگامى كه اين لاطائلات را شنيد) از جا برخاست تا آن مجلس را ترك كند بعضى از آن گروه به دنبال حضرت حركت كردند و گفتند: اى محمّد! قوم تو هر پيشنهادى كردند قبول نكردى، به خدا سوگند هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد تا به آسمان بالا روى، و چند نفر از ملائكه را پس از بازگشت با خود بياورى! و نامهاى در دست داشته باشى كه گواهى بر صدق دعوتت دهد! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در حالى كه قلبش را هالهاى از اندوه و غم به خاطر جهل و لجاجت و استكبار اين قوم فرا گرفته بود از نزد آنها بازگشت ....
در اين هنگام اين آيات نازل شد و به گفتگوهاى آنها پاسخ داد».
تفسير:
پس از بيان عظمت و اعجاز قرآن در آيات گذشته در اينجا به قسمتی از بهانه جوئيهاى لجوجانه مشركان اشاره مىكند كه در شش قسمت بيان شده است:
1- نخست مىگويد: «و آنها گفتند: ما هرگز به تو ايمان نمىآوريم مگر اين كه از اين سرزمين چشمه پرآبى براى ما خارج كنى»! (وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 91)
دوم: «يا اين كه باغى از درختان خرما و انگور در اختيار تو باشد كه جويبارها و نهرها در لابلاى درختانش به جريان اندازى»! (أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِيراً).
(آيه 92)
سوم: «يا آسمان را چنان كه مىپندارى قطعه قطعه بر سر ما فرود آرى» (أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً).
4- «يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما رو در رو بياورى» (أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلًا).
(آيه 93)
پنجم: «يا براى تو خانهاى پرنقش و نگار از طلا باشد» (أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ).
6- «يا به آسمان بالا روى! حتى اگر به آسمان روى ايمان نمىآوريم مگر آن كه نامهاى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم» (أَوْ تَرْقى فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ).
در پايان اين آيات مىخوانيم كه خداوند به پيامبرش دستور مىدهد كه در برابر اين پيشنهادهاى ضد و نقيض و بىپايه و گاهى مضحك «بگو: منزه است پروردگارم» از اين سخنان بىمعنى (قُلْ سُبْحانَ رَبِّي).
«مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم» (هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا).
و وظيفه پيامبر ارائه معجزه است به مقدارى كه صدق دعوت او ثابت شود و بيش از اين چيزى بر او نيست.
(آيه 94)
بهانه همگونى! در آيات گذشته سخن از بهانه جويى مشركان در زمينه نبوت پيامبر اسلام بود، و در اينجا به بهانه همگونى اشاره كرده، مىگويد: «تنها چيزى كه مانع شد مردم بعد از آمدن هدايت ايمان بياورند اين بود كه مىگفتند: آيا خدا انسانى را به عنوان پيامبر برانگيخته»؟ (وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى إِلَّا أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولًا).
آيا باور كردنى است كه اين مقام والا و بسيار مهم بر عهده انسانى گذارده شود؟
آيا نبايد اين رسالت عظيم را بر دوش نوع برترى همچون فرشتگان بگذارند، تا از عهده آن به خوبى برآيد، انسان خاكى كجا و رسالت الهى كجا؟ افلاكيان شايسته اين مقامند نه خاكيان! اين منطق سست و بىپايه مخصوص به يك گروه و دو گروه نبود، بلكه شايد اكثر افراد بىايمان در طول تاريخ در برابر پيامبران به آن توسل جسته اند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 95)
قرآن در يك جمله كوتاه و روشن پاسخ پرمعنايى به همه آنها داده مىگويد: «بگو: (حتى) اگر در روى زمين فرشتگانى (زندگى مىكردند، و) با آرامش گام برمىداشتند، ما از آسمان فرشتهاى را به عنوان رسول بر آنها نازل مىكرديم» (قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولًا). يعنى همواره رهبر بايد از جنس پيروانش باشد، انسان براى انسانها و فرشته براى فرشتگان.
دليل اين همگونى رهبر و پيروان نيز روشن است، زيرا از يك سو مهمترين بخش تبليغى يك رهبر بخش عملى اوست. همان الگو بودن و اسوه بودن، و اين تنها در صورتى ممكن است كه داراى همان غرائز و احساسات، و همان ساختمان جسمى و روحى باشد.
از سوى ديگر رهبر بايد همه دردها، نيازها، و خواستههاى پيروان خود را به خوبى درك كند تا براى درمان و پاسخگويى به آن آماده باشد.
به همين دليل پيامبران از ميان تودههاى مردم برخاسته اند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ كَفَيٰ بِاللَّهِ شَهِيدًۢا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًۢا بَصِيرًا(96)
بگو ميان من و شما گواه بودن خدا كافي است چرا كه او همواره به [حال] بندگانش آگاه بينا است(96)
وَمَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِيَآءَ مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ عَلَيٰ وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَّأْوَيٰهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَٰهُمْ سَعِيرًا(97)
و هر كه را خدا هدايت كند او رهيافته است و هر كه را گمراه سازد در برابر او براي آنان هرگز دوستاني نيابي و روز قيامت آنها را كور و لال و كر به روي چهره شان درافتاده برخواهيم انگيخت جايگاهشان دوزخ است هر بار كه آتش آن فرو نشيند شراره اي [تازه] برايشان مي افزاييم(97)
ذَٰلِكَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا۟ بَِٔايَٰتِنَا وَقَالُوٓا۟ أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمًا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا(98)
جزاي آنها اين است چرا كه آيات ما را انكار كردند و گفتند آيا وقتي ما استخوان و خاك شديم [باز] در آفرينشي جديد برانگيخته خواهيم شد(98)
۞ أَوَلَمْ يَرَوْا۟ أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ قَادِرٌ عَلَيٰٓ أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لَّا رَيْبَ فِيهِ فَأَبَي الظَّٰلِمُونَ إِلَّا كُفُورًا(99)
آيا ندانستند كه خدايي كه آسمانها و زمين را آفريده تواناست كه مانند آنان را بيافريند و [همان خداست كه] برايشان زماني مقرر فرموده كه در آن هيچ شكي نيست و[لي] ستمگران جز انكار [چيزي را] نپذيرفتند(99)
قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّيٓ إِذًا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنفَاقِ وَكَانَ الْإِنسَٰنُ قَتُورًا(100)
بگو اگر شما مالك گنجينه هاي رحمت پروردگارم بوديد باز هم از بيم خرج كردن قطعا امساك مي ورزيديد و انسان همواره بخيل است(100)
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَيٰ تِسْعَ ءَايَٰتٍۭ بَيِّنَٰتٍ فَسَْٔلْ بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ إِذْ جَآءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰمُوسَيٰ مَسْحُورًا(101)
و در حقيقت ما به موسي نه نشانه آشكار داديم پس از فرزندان اسرائيل بپرس آنگاه كه نزد آنان آمد و فرعون به او گفت اي موسي من جدا تو را افسون شده مي پندارم(101)
قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰفِرْعَوْنُ مَثْبُورًا(102)
گفت قطعا مي داني كه اين [نشانه ها] را كه باعث بينشهاست جز پروردگار آسمانها و زمين نازل نكرده است و راستي اي فرعون تو را تباه شده مي پندارم(102)
فَأَرَادَ أَن يَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْنَٰهُ وَمَن مَّعَهُ جَمِيعًا(103)
پس [فرعون] تصميم گرفت كه آنان را از سرزمين [مصر] برك ند پس او و هر كه را با وي بود همه را غرق كرديم(103)
وَقُلْنَا مِنۢ بَعْدِهِ لِبَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ اسْكُنُوا۟ الْأَرْضَ فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ الْءَاخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا(104)
و پس از او به فرزندان اسرائيل گفتيم در اين سرزمين ساكن شويد پس چون وعده آخرت فرا رسد شما را همه با هم محشور مي كنيم(104)
وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَٰهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَآ أَرْسَلْنَٰكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا(105)
و آن [قرآن] را به حق فرود آورديم و به حق فرود آمد و تو را جز بشارت دهنده و بيم رسان نفرستاديم(105)
وَقُرْءَانًا فَرَقْنَٰهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلَيٰ مُكْثٍ وَنَزَّلْنَٰهُ تَنزِيلًا(106)
و قرآني [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل كرديم تا آن را به آرامي به مردم بخواني و آن را به تدريج نازل كرديم(106)
قُلْ ءَامِنُوا۟ بِهِۦٓ أَوْ لَا تُؤْمِنُوٓا۟ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا۟ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِۦٓ إِذَا يُتْلَيٰ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا(107)
بگو [چه] به آن ايمان بياوريد يا نياوريد بي گمان كساني كه پيش از [نزول] آن دانش يافته اند چون [اين كتاب] بر آنان خوانده شود سجده كنان به روي درمي افتند(107)
وَيَقُولُونَ سُبْحَٰنَ رَبِّنَآ إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا(108)
و مي گويند منزه است پروردگار ما كه وعده پروردگار ما قطعا انجام شدني است(108)
وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا ۩(109)
و بر روي زمين مي افتند و مي گريند و بر فروتني آنها مي افزايد(109)
قُلِ ادْعُوا۟ اللَّهَ أَوِ ادْعُوا۟ الرَّحْمَٰنَ أَيًّا مَّا تَدْعُوا۟ فَلَهُ الْأَسْمَآءُ الْحُسْنَيٰ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا(110)
بگو خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد هر كدام را بخوانيد براي او نامهاي نيكوتر است و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسيار آهسته اش مكن و ميان اين [و آن] راهي [ميانه] جوي(110)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
(آيه 96)
در تعقيب بحثهاى گذشته كه در زمينه توحيد و نبوت، و گفتگو با مخالفان بود، در اينجا يك نوع اعلام ختم بحث در اين مرحله و نتيجه گيرى از آن مىباشد.
نخست مىگويد: اگر آنها دلائل روشن تو را در رابطه با توحيد و نبوت و معاد نپذيرند به آنها اعلام كن و «بگو: همين بس كه خدا ميان من و شما گواه باشد، چرا كه او از حال بندگانش آگاه (و نسبت به كارشان) بيناست» (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً).
در حقيقت دو هدف از بيان اين عبارت در نظر بوده است نخست اين كه:
مخالفان متعصب لجوج را تهديد كند كه خداوند آگاه و بينا، شاهد و گواه اعمال ما و شماست، گمان نكنيد از محيط قدرت او بيرون خواهيد رفت، و يا چيزى از اعمالتان بر او مخفى مىماند.
ديگر اين كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با بيان اين عبارت ايمان قاطع خود را به آنچه گفته است ظاهر سازد چرا كه قاطعيت گوينده در سخن خود، اثر عميق روانى در شنونده دارد، باشد كه اين تعبير محكم و قاطع كه توأم با يك نوع تهديد ملايم نيز مىباشد در آنها اثر بگذارد قلبشان را تكان دهد و فكرشان را بيدار كند و به راه راست بخواند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
پاسخ : صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
(آيه 97)
سپس اضافه مىكند: «هر كس را خدا هدايت كند، هدايت يافته واقعى اوست» (وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ).
«و هر كس را (به خاطر اعمالش) گمراه سازد، هاديان و سرپرستانى غير خدا براى او نخواهى يافت» (وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِهِ).
تنها راه اين است كه باز هم به سوى او بازگردند و نور هدايت از او بطلبند.
اين دو جمله در حقيقت اشاره به اين است كه تنها استدلالات قوى و كوبنده براى ايمان آوردن كافى نيست، بلكه تا توفيق الهى و شايستگى هدايت در او پيدا نشود محال است ايمان بياورد.
نطفه پاك ببايد كه شود قابل فيض------ورنه هر سنگ و گلى لؤلؤ و مرجان نشود!
سپس به صورت يك تهديد قاطع و كوبنده صحنهاى از صحنههاى قيامت را كه نتيجه قطعى اعمال آنهاست به آنها نشان داده، مىفرمايد: «ما آنها را در روز قيامت بر صورتهايشان محشور مىكنيم» (وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى وُجُوهِهِمْ).
به جاى اين كه مستقيم و ايستاده راه بروند فرشتگان عذاب آنان را به صورتشان بر زمين مىكشند يا همچون خزندگان بر صورت و سينه مىخزند.
و نيز «آنها در حالتى كه نابينا و لال و كر هستند» به آن دادگاه بزرگ وارد مىشوند (عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا).
مواقف و مراحل قيامت مختلف است در بعضى از مراحل و مواقف آنها كور و كر و نابينا هستند، ولى در مراحل ديگرى چشمشان بينا و گوششان شنوا و زبانشان باز مىشود، تا صحنههاى عذاب را ببينند و سرزنشهاى سرزنش كنندگان را بشنوند و به ناله و فرياد و اظهار ضعف بپردازند و اين خود يك نوع مجازات براى آنهاست.
و نيز مجرمان از ديدن آنچه مايه سرور است و از شنيدن آنچه مايه نشاط و از گفتن آنچه موجب نجات مىباشد محرومند و به عكس آنچه كه مايه زجر و ناراحتى است مىبينند و مىشنوند و مىگويند.
و در پايان آيه مىفرمايد: «جايگاه هميشگى آنها دوزخ است» (مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ).
اما گمان نكنيد آتشش همچون آتشهاى دنيا سر انجام به خاموشى مىگرايد نه «هر زمان التهاب آن فرو مىنشيند شعله تازهاى بر آنها مىافزائيم» (كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِيراً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
پاسخ : صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
(آيه 98)
چگونه معاد ممكن است؟ در آيات گذشته ديديم كه چگونه سرنوشت شومى در جهان ديگر در انتظار مجرمان است. سرنوشتى كه هر انسان عاقلى را در انديشه فرو مىبرد. در اينجا علت اين موضوع را به بيان ديگرى تشريح مىكند.
نخست مىگويد: «اين كيفر آنهاست به خاطر اينكه آيات ما را انكار كردند و گفتند: آيا هنگامى كه ما استخوانهاى پوسيده، و خاكهاى پراكنده شويم، بار ديگر آفرينش تازهاى خواهيم يافت»؟ (ذلِكَ جَزاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآياتِنا وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً).
(آيه 99)
قرآن بلافاصله از اين گفتار آنها كه مسأله معاد جسمانى را با تعجب مىنگريستند و يا آن را غير ممكن مىپنداشتند با بيان روشنى پاسخ داده، مىگويد: «آيا نمىدانند خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده قادر است مثل آنها را بيافريند»؟ و به زندگى جديد بازشان گرداند (أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ).
ولى آنها نبايد عجله كنند اين رستاخيز و قيامت اگرچه دير آيد سر انجام مىآيد «و براى آنان سر آمدى قطعى- كه شكى در آن نيست- قرار ده» و تا اين زمان موعود فرا نرسد قيامت برپا نخواهد شد (وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لا رَيْبَ فِيهِ).
«اما ظالمان (و ستمگران با شنيدن اين آيات نيز به همان راه انحرافى خود ادامه مىدهند) و جز راه كفر و انكار را پذيرا نيستند» (فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلَّا كُفُوراً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
پاسخ : صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
(آيه 100)
و از آنجا كه آنها اصرار داشتند پيامبر نبايد از جنس بشر باشد گويى يك نوع حسادت و بخل مانع از اين مىشد كه باور كنند ممكن است خدا اين موهبت را به انسانى بدهد، لذا در اين آيه مىفرمايد: «به آنها بگو: اگر شما مالك خزائن رحمت پروردگار من بوديد مسلما (به خاطر تنگ نظرى) امساك مىكرديد، مبادا انفاق مايه فقر و تنگدستى شما شود» (قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ).
«و انسان طبعا موجود بخيلى است» (وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً).
معاد جسمانى-
اين سه آيه آخر از روشنترين آيات مربوط به اثبات معاد جسمانى است، زيرا تعجب مشركان از اين بود كه چگونه ممكن است خداوند استخوانهاى پوسيده و خاك شده را بار ديگر به لباس حيات و زندگى بيارايد، پاسخ قرآن نيز در همين رابطه است مىگويد: خداوندى كه آسمانها و زمين را آفريد، چنين قدرتى را دارد كه اجزاى پراكنده انسان را جمع آورى كرده، حيات نوين ببخشد.
ضمنا استدلال به عموميت قدرت خداوند در اثبات مسأله معاد يكى از دلائلى است كه قرآن كرارا روى آن تكيه كرده است.
(آيه 101)
با اين همه نشانهها باز ايمان نياوردند! در چند آيه پيش از اين خوانديم كه مشركان چه تقاضاهاى عجيب و غريبى از پيامبر داشتند.
در اينجا در حقيقت نمونهاى از اين صحنه را در امتهاى پيشين بيان مىكند كه چگونه انواع خارق عادات و معجزات را ديدند و باز هم بهانه گرفتند و راه انكار را همچنان ادامه دادند.
نخست مىگويد: «ما به موسى نه آيه و نشانه روشن داديم» (وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ).
اين آيات عبارتند از: عصا، يد بيضا، طوفان، ملخ، يك نوع آفت نباتى به نام قمّل، فزونى قورباغه، خون، خشكسالى، كمبود ميوهها.
سپس براى تأكيد بيشتر اضافه مىكند: اگر مخالفانت حتى اين موضوع را انكار كنند براى اتمام حجت به آنها «از بنى اسرائيل سؤال كن كه در آن زمان كه (اين آيات) به سراغشان آمد چگونه بودند» (فَسْئَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ إِذْ جاءَهُمْ).
ولى با اين حال نه تنها تسليم نشدند بلكه موسى را متهم به ساحر بودن و يا ديوانه بودن كردند «پس فرعون به او گفت: من گمان مىكنم اى موسى تو ساحر يا ديوانهاى» (فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسى مَسْحُوراً).
اين روش هميشگى مستكبران است كه مردان الهى را به خاطر نوآوريها، و حركت بر ضد مسير جامعههاى فاسد، و همچنين نشان دادن خارق عادات متهم به سحر و يا جنون مىكردند، تا در افكار مردم سادهدل نفوذ كنند و آنها را از گرد پيامبران پراكنده سازند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
پاسخ : صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
(آيه 102)
ولى موسى در برابر اين تهمت ناروا سكوت نكرد و با قاطعيت هر چه تمامتر «گفت: (اى فرعون) تو به خوبى مىدانى كه اين آيات روشنى بخش را جز پروردگار آسمانها و زمين نازل نكرده است» (قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ).
بنابراين تو با علم و اطلاع و آگاهى حقايق را انكار مىكنى، تو به خوبى مىدانى كه اينها از طرف خداست، و منهم مىدانم كه مىدانى! و به همين دليل چون حق را دانسته انكار مىكنى «من فكر مىكنم اى فرعون! تو سر انجام هلاك خواهى شد» (وَ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً).
(آيه 103)
چون فرعون نتوانست در برابر استدلالهاى دندان شكن موسى مقاومت كند به همان چيزى متوسل شه كه همه طاغوتيان بىمنطق در تمام قرون و اعصار به آن متوسل مىشدند، مىفرمايد: «پس (فرعون) تصميم گرفت آنان را از آن سرزمين ريشه كن سازد ولى ما او و تمام كسانى را كه با او بودند، غرق كرديم» (فَأَرادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمِيعاً).
(آيه 104)
«و بعد از آن به بنى اسرائيل گفتيم: در اين سرزمين [مصر و شام] ساكن شويد» (وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ).
«اما هنگامى كه وعده آخرت فرا رسد همه شما را دسته جمعى (به آن دادگاه عدل) مىآوريم» (فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِكُمْ لَفِيفاً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html