پاسخ : صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
(آيه 72)
«اما كسى كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده است، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است» (وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا).
نه در اين دنيا راه هدايت را پيدا مىكنند و نه در آخرت راه بهشت و سعادت را، چرا كه چشم خود را به روى همه واقعيات بستند و از ديدن چهره حق و آيات خداوند و آنچه مايه هدايت و عبرت است و آن همه مواهبى كه خداوند به آنها بخشيده بود، خود را محروم ساختند، و از آنجا كه سراى آخرت بازتاب و انعكاس عظيمى است از اين جهان، چه جاى تعجب كه اين كوردلان به صورت نابينا وارد عرصه محشر شوند؟! نقش رهبرى در اسلام- در حديث معروفى كه از امام باقر عليه السّلام نقل شده هنگامى كه سخن از اركان اصلى اسلام به ميان مىآورد «ولايت» (رهبرى) را پنجمين و مهمترين ركن معرفى مىنمود در حالى كه نماز كه معرف پيوند خلق با خالق است و روزه كه رمز مبارزه با شهوات است و زكات كه پيوند خلق با خلق است و حج كه جنبههاى اجتماعى اسلام را بيان مىكند چهار ركن اصلى ديگر.
سپس امام عليه السّلام اضافه مىكند: «هيچ چيز به اندازه ولايت و رهبرى اهميت ندارد».- چرا كه اجراى اصول ديگر در سايه آن خواهد بود.
و نيز به همين دليل در حديث معروفى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نقل شده: «كسى كه بدون امام و رهبر از دنيا برود مرگ او مرگ جاهليت است».
تاريخ نيز بسيار به خاطر دارد كه گاهى يك ملت در پرتو رهبرى يك رهبر بزرگ و شايسته در صف اول در جهان قرار گرفته، و گاه همان ملت با همان نيروهاى انسانى و منابع ديگر به خاطر رهبرى ضعيف و نالايق آن چنان سقوط كرده كه شايد كسى باور نكند اين همان ملت پيشرو است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
پاسخ : صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
(آيه 73)
با توجه به بحثى كه در آيات گذشته پيرامون شرك و مشركان بود در اينجا به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله هشدار مىدهد كه از وسوسههاى اين گروه برحذر باشد، مبادا كمترين ضعفى در مبارزه با شرك و بت پرستى به خود راه بدهد، كه بايد با قاطعيت هر چه تمامتر دنبال گردد.
نخست مىگويد: «نزديك بود آنها تو را (با وسوسههاى خود) از آنچه بر تو وحى كرديم بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى و در آن صورت، تو را به دوستى خود برمىگزينند» (وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا).
(آيه 74)
«و اگر ما تو را ثابت قدم نمىساختيم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودى) نزديك بود به آنان تمايل كنى» (وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا). اما اين تثبيت الهى مانع از آن تمايل شد.
(آيه 75)
«اگر چنين مىكردى ما دو برابر مجازات (مشركان) در زندگى دنيا، و دو برابر (مجازات آنها) را بعد از مرگ به تو مىچشانديم، سپس در برابر ما ياورى براى خود نمىيافتى»! (إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيراً).
چرا كه هر قدر مقام انسان از نظر علم، معرفت و ايمان بالاتر رود، اعمال نيك او به همان نسبت عمق و ارزش بيشتر، و طبعا ثواب فزونترى خواهد داشت. كيفرها و مجازاتها نيز به همين نسبت بالا خواهد رفت.
خدايا! مرا به خود وامگذار
- در منابع اسلامى مىخوانيم هنگامى كه سه آيه فوق نازل شد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عرض كرد: اللّهمّ لا تكلنى الى نفسى طرفة عين ابدا «خدايا! مرا حتى به اندازه يك چشم بر هم زدن به خويشتن وامگذار».
اين دعاى پر معنى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله يك درس مهم را به همه ما مىدهد كه در هر حال بايد به خدا پناه برد و به لطف او متكى بود كه پيامبران معصوم نيز بدون يارى او در لغزشگاهها مصون نخواهند بود، تا چه رسد به ما در برابر اين همه وسوسههاى شيطانى.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
پاسخ : صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
(آيه 76)
شأن نزول:
مشهور اين است كه اين آيه و آيه بعد در مورد اهل مكه نازل شده است كه نشستند و تصميم گرفتند پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را از مكه بيرون كنند و بعدا اين تصميم، فسخ و مبدل به تصميم بر اعدام پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در مكه گرديد و به دنبال آن خانه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از هر سو محاصره شد، و همانگونه كه مىدانيم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از اين حلقه محاصره، به طرز اعجازآميزى، بيرون آمد و به سوى مدينه حركت كرد و سر آغاز هجرت گرديد.
تفسير:
توطئه شوم ديگر؟ در آيات گذشته ديديم كه مشركان مىخواستند از طريق وسوسههاى گوناگون در پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نفوذ كنند و او را از جاده مستقيم خويش منحرف سازند كه لطف الهى به يارى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و نقشههاشان نقش بر آب شد.
به دنبال آن ماجرا طرح ديگرى براى خنثى كردن دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ريختند، و آن اين كه او را از زادگاهش به نقطهاى كه احتمالا نقطه خاموش و دور افتادهاى بود تبعيد كنند كه آن هم به لطف پروردگار خنثى شد.
آيه مىگويد: «و نزديك بود آنها تو را از اين سرزمين با نقشه و تحريك ماهرانه و حساب شدهاى خارج سازند» (وَ إِنْ كادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْها).
سپس قرآن به آنها هشدار مىدهد كه: «و هرگاه چنين مىكردند (گرفتار مجازات سخت الهى شده و) پس از تو، جز مدت كمى باقى نمىماندند» (وَ إِذاً لا يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلَّا قَلِيلًا). و به زودى نابود مىشدند زيرا اين گناه بسيار عظيمى است كه مردم، رهبر دلسوز و نجات بخششان را، از شهر خود بيرون كنند، و به اين ترتيب بزرگترين نعمت الهى را كفران نمايند، چنين جمعيتى ديگر حق حيات نخواهند داشت و مجازات نابود كننده الهى به سراغشان خواهد آمد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
پاسخ : صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
(آيه 77)
اين تنها مربوط به مشركان عرب نيست: «اين سنّت (ما در مورد) پيامبرانى است كه پيش از تو فرستاديم و هرگز براى سنّت ما تغيير و دگرگونى نخواهى يافت» (سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِيلًا).
اين سنت از يك منطق روشن سر چشمه مىگيرد و آن اين كه چنين قوم ناسپاسى كه چراغ هدايت خود را مىشكنند سنگر نجات خويش را ويران مىكنند.
آرى! چنين قومى ديگر لايق رحمت الهى نيستند، و مجازات آنها را فرا خواهد گرفت، و مىدانيم خداوند تبعيضى در ميان بندگانش قائل نيست، يعنى در مقابل اعمال يكسان با شرائط يكسان مجازات يكسان قائل مىشود.
و اين است معنى عدم تخلف سنّتهاى پروردگار.
(آيه 78)
در تعقيب آيات گذشته كه از توحيد و شرك، و سپس وسوسهها و توطئههاى مشركان بحث مىكرد، در اينجا به مسأله نماز و توجه به خدا و نيايش مىپردازد، كه عامل مؤثرى براى مبارزه با شرك است، و وسيلهاى براى طرد هرگونه وسوسه شيطانى از دل و جان آدمى.
نخست مىگويد: «نماز را از زوال خورشيد (هنگام ظهر) تا نهايت تاريكى شب [نيمه شب] برپادار و همچنين قرآن فجر [نماز صبح] را، چرا كه قرآن فجر، مشهود (فرشتگان شب و روز) است! (أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً).
از اين تعبير به خوبى روشن مىشود كه بهترين موقع براى اداى نماز صبح همان لحظات آغاز طلوع فجر است.
آيه فوق از آياتى است كه اشاره اجمالى به وقت نمازهاى پنجگانه مىكند، و با انضمام به ساير آيات قرآن در زمينه وقت نماز و روايات فراوانى كه در اين رابطه وارد شده، وقت نمازهاى پنجگانه دقيقا مشخص مىشود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
پاسخ : صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
(آيه 79)
بعد از ذكر نمازهاى فريضه پنجگانه اضافه مىكند: «و پاسى از شب را (از خواب برخيز و) قرآن (و نماز) بخوان» (وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ).
مفسران معروف اسلامى اين تعبير را اشاره به نافله شب كه در فضيلت آن روايات بىشمارى وارد شده است دانستهاند.
سپس مىگويد: «اين يك وظيفه اضافى (علاوه بر نمازهاى فريضه) براى توست» (نافِلَةً لَكَ).
بسيارى اين جمله را دليل بر آن دانستهاند كه نماز شب بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله واجب بوده است.
به هر حال در پايان آيه نتيجه اين برنامه الهى روحانى و صفابخش را چنين بيان مىكند: «اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش برانگيزد»! (عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً).
بدون شك «مقام محمود» مقام بسيار برجستهاى است كه ستايش برانگيز است. و از آنجا كه اين كلمه به طور مطلق آمده، شايد اشاره به اين باشد كه ستايش همگان را از اولين و آخرين متوجه تو مىكند.
روايات اسلامى، «مقام محمود» را به عنوان مقام «شفاعت كبرى» تفسير كرده است، چرا كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بزرگترين شفيعان در عالم ديگر است و آنها كه شايسته شفاعت باشند، مشمول اين شفاعت بزرگ خواهند شد.
نماز شب يك عبادت بزرگ روحانى-
غوغاى زندگى روزانه از جهات مختلف، توجه انسان را به خود جلب مىكند، و فكر آدمى را به واديهاى گوناگون مىكشاند بطورى كه جمعيت خاطر و حضور قلب كامل، در آن بسيار مشكل است اما در دل شب و به هنگام سحر و فرونشستن غوغاى زندگى مادى، و آرامش روح و جسم انسان در پرتو مقدارى خواب، حالت توجه و نشاط خاصى به انسان دست مىدهد كه بىنظير است.
به همين دليل دوستان خدا هميشه از عبادتهاى آخر شب، براى تصفيه روح و حيات قلب و تقويت اراده و تكميل اخلاص، نيرو مىگرفتهاند.
امير مؤمنان على عليه السّلام مىفرمايد: «قيام شب موجب صحت جسم و خشنودى پروردگار و در معرض رحمت او قرار گرفتن و تمسك به اخلاق پيامبران است».
حتى در بعضى از روايات مىخوانيم كه اين عبادت به قدرى اهميت دارد كه جز پاكان و نيكان موفق به آن نمىشوند.
در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «انسان گاهى دروغ مىگويد و سبب محروميتش از نماز شب مىشود، هنگامى كه از نماز شب محروم شد از روزى (و مواهب مادى و معنوى) نيز محروم مىشود».
نماز شب به سه بخش تقسيم مىشود:
الف) چهار نماز دو ركعتى كه مجموعا هشت ركعت مىشود و نامش نافله شب است.
ب) يك نماز دو ركعتى كه نامش نافله «شفع» است.
ج) نماز يك ركعتى كه نامش نافله «وتر» است، و طرز انجام اين نمازها درست همانند نماز صبح است ولى اذان و اقامه ندارد، و قنوت وتر را هر چه طولانىتر كنند بهتر است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَٰنًا نَّصِيرًا(80)
و بگو پروردگارا مرا [در هر كاري] به طرز درست داخل كن و به طرز درست خارج ساز و از جانب خود براي من تسلطي ياري بخش قرار ده(80)
وَقُلْ جَآءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَٰطِلُ إِنَّ الْبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقًا(81)
و بگو حق آمد و باطل نابود شد آري باطل همواره نابودشدني است(81)
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّٰلِمِينَ إِلَّا خَسَارًا(82)
و ما آنچه را براي مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مي كنيم و[لي] ستمگران را جز زيان نمي افزايد(82)
وَإِذَآ أَنْعَمْنَا عَلَي الْإِنسَٰنِ أَعْرَضَ وَنََٔا بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ ئَُوسًا(83)
و چون به انسان نعمت ارزاني داريم روي مي گرداند و پهلو تهي مي كند و چون آسيبي به وي رسد نوميد مي گردد(83)
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَيٰ شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَيٰ سَبِيلًا(84)
بگو هر كس بر حسب ساختار [رواني و بدني] خود عمل مي كند و پروردگار شما به هر كه راه يافته تر باشد داناتر است(84)
وَيَسَْٔلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا(85)
و در باره روح از تو مي پرسند بگو روح از [سنخ] فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندكي داده نشده است(85)
وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِيٓ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلًا(86)
و اگر بخواهيم قطعا آنچه را به تو وحي كرده ايم مي ب ريم آنگاه براي [حفظ] آن در برابر ما براي خود مدافعي نمي يابي(86)
إِلَّا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كَانَ عَلَيْكَ كَبِيرًا(87)
مگر رحمتي از جانب پروردگارت [به تو برسد] زيرا فضل او بر تو همواره بسيار است(87)
قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَيٰٓ أَن يَأْتُوا۟ بِمِثْلِ هَٰذَا الْقُرْءَانِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا(88)
بگو اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند برخي از آنها پشتيبان برخي [ديگر] باشند(88)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْءَانِ مِن كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَيٰٓ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا(89)
و به راستي در اين قرآن از هر گونه مثلي گوناگون آورديم ولي بيشتر مردم جز سر انكار ندارند(89)
وَقَالُوا۟ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّيٰ تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنۢبُوعًا(90)
و گفتند تا از زمين چشمه اي براي ما نجوشاني هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد(90)
أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفْجِيرًا(91)
يا [بايد] براي تو باغي از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازي(91)
أَوْ تُسْقِطَ السَّمَآءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَٰٓئِكَةِ قَبِيلًا(92)
يا چنانكه ادعا مي كني آسمان را پاره پاره بر [سر] ما فرو اندازي يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آوري(92)
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَيٰ فِي السَّمَآءِ وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّيٰ تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَٰبًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلَّا بَشَرًا رَّسُولًا(93)
يا براي تو خانه اي از طلا[كاري] باشد يا به آسمان بالا روي و به بالا رفتن تو [هم] اطمينان نخواهيم داشت تا بر ما كتابي نازل كني كه آن را بخوانيم بگو پاك است پروردگار من آيا [من] جز بشري فرستاده هستم(93)
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوٓا۟ إِذْ جَآءَهُمُ الْهُدَيٰٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓا۟ أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَّسُولًا(94)
و [چيزي] مردم را از ايمان آوردن باز نداشت آنگاه كه هدايت برايشان آمد جز اينكه گفتند آيا خدا بشري را به سم ت رسول مبعوث كرده است(94)
قُل لَّوْ كَانَ فِي الْأَرْضِ مَلَٰٓئِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَآءِ مَلَكًا رَّسُولًا(95)
بگو اگر در روي زمين فرشتگاني بودند كه با اطمينان راه مي رفتند البته بر آنان [نيز] فرشته اي را بعنوان پيامبر از آسمان نازل مي كرديم(95)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 80)
اين آيه به يكى از دستورات اصولى اسلام كه از روح ايمان و توحيد، سر چشمه مىگيرد اشاره كرده، مىگويد: «و بگو: پروردگارا! مرا (در هر كار) با صداقت وارد كن، و با صداقت خارج ساز» (وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ).
هيچ كار فردى و اجتماعى را جز با صدق و راستى آغاز نكنم، همچنين هيچ برنامهاى را جز به راستى پايان ندهم، راستى و صداقت و درستى و امانت، خط اصلى من در همه كارها باشد و آغاز و انجام همه چيز با آن صورت گيرد.
در حقيقت رمز اصلى پيروزى در همين جا نهفته شده است و راه و روش انبيا و اولياى الهى همين بوده كه فكر، گفتار و اعمالشان از هر گونه غش و تقلب و خدعه و نيرنگ و هر چه بر خلاف صدق و راستى است پاك بود.
در پايان آيه به دومين اصل- كه از يك نظر ميوه درخت توحيد، و از نظر ديگر نتيجه ورود و خروج صادقانه در كارهاست- اشاره شده است: «و خداوندا! براى من از سوى خودت سلطان و ياورى قرار ده» (وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً).
(آيه 81)
و از آنجا كه به دنبال «صدق» و «توكل» كه در آيه قبل به آن اشاره شد، اميد به پيروزى قطعى، خود عامل ديگرى براى موفقيت است در اين آيه به پيامبرش مىگويد: «و بگو: حق فرا رسيد و باطل مضمحل و نابود شد» (وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ).
«اصولا طبيعت باطل (همين است كه) مضمحل و نابود شدنى است» (إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً).
باطل جولانى دارد ولى دوام و بقايى نخواهد داشت و سر انجام، پيروزى از آن حق و طرفداران و پيروان حق خواهد بود.
آيه (جاءَ الْحَقُّ ...) و قيام حضرت مهدى (عج): در بعضى از روايات جمله «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» به قيام حضرت مهدى- عج- تفسير شده است. امام باقر عليه السّلام فرمود: مفهوم اين سخن الهى اين است كه: «هنگامى كه امام قائم عليه السّلام قيام كند دولت باطل برچيده مىشود».
در روايت ديگرى مىخوانيم: مهدى به هنگام تولد بر بازويش اين جمله نقش بسته بود: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً».
مسلما مفهوم اين احاديث انحصار معنى وسيع آيه به اين مصداق نيست بلكه قيام مهدى- عج- از روشنترين مصداقهاى آن است كه نتيجهاش پيروزى نهايى حق بر باطل در سراسر جهان مىباشد.
كوتاه سخن اين كه اين قانون كلى الهى و ناموس تخلف ناپذير آفرينش در هر عصر و زمانى مصداقى دارد، و قيام پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و پيروزيش بر لشكر شرك بت پرستى و همچنين قيام حضرت مهدى- عج- بر ستمگران و جباران جهان از چهرههاى روشن و تابناك اين قانون عمومى است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 82)
قرآن نسخه شفابخش: از آنجا كه در آيات گذشته، بحث از توحيد و حق و مبارزه با شرك و باطل بود، در اين آيه به تأثير فوق العاده قرآن و نقش سازنده آن در اين رابطه پرداخته، مىگويد: «و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مىكنيم» (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ).
قرآن نسخهاى است براى سامان بخشيدن به همه نابسامانيها، بهبودى فرد و جامعه از انواع بيماريهاى اخلاقى و اجتماعى.
«و ستمگران را جز خسران (و زيان بيشتر چيزى بر آنها) نمىافزايد» (وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً).
چرا كه به جاى اين كه از اين وسيله هدايت بهره گيرند با حالتى صد در صد منفى به سراغ قرآن مىآيند لذا عناد و كفر در جانشان عمق بيشترى پيدا مىكند.
(آيه 83)
در اين آيه به يكى از ريشهدارترين بيماريهاى اخلاقى «انسانهاى تربيت نايافته» اشاره كرده، مىگويد: «و هنگامى كه به اين انسان نعمت مىبخشيم (غرور و استكبار به او دست مىدهد) به پروردگار خود پشت مىكند و با حالت تكبر، دور مىشود» (وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ).
«اما هنگامى كه (نعمت را از او سلب كنيم، و حتى) مختصر ناراحتى به او برسد يأس و نوميدى سر تا پاى او را فرا مىگيرد» (وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً).
(آيه 84)
در اين آيه روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىفرمايد: «بگو: هر كس بر طبق روش و خلق و خوى خود عمل مىكند» (قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ).
مؤمنانى كه از آيات قرآن، شفا مىطلبند و رحمت كسب مىكنند، و ظالمانى كه جز خسارت و زيان، بهرهاى از آن نمىگيرند، و انسانهاى كم ظرفيتى كه در حال نعمت مغرورند و در مشكلات مأيوس و زبون، همه اينها طبق روحياتشان عمل مىكنند، روحياتى كه بر اثر تعليم و تربيت و اعمال مكرر خود انسان شكل گرفته است و به اعمال انسان شكل و جهت مىدهد.
و در اين ميان خداوند شاهد و ناظر حال همه است: «آرى پروردگار شما آگاهتر است به كسانى كه راهشان (بهتر و) از نظر هدايت پربارتر است» (فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى سَبِيلًا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 85)
روح چيست؟ در تعقيب آيات گذشته به پاسخ بعضى از سؤالات مهم مشركان يا اهل كتاب پرداخته، مىگويد: «از تو در باره روح سؤال مىكنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است و به شما بيش از اندكى علم و دانش داده نشده است» (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا).
از مجموع قرائن موجود در آيه و خارج آن چنين استفاده مىشود كه پرسش كنندگان از حقيقت روح آدمى سؤال كردند، همين روح عظيمى كه ما را از حيوانات جدا مىسازد و برترين شرف ماست، و تمام قدرت و فعاليت ما از آن سر چشمه مىگيرد و به كمكش اسرار علوم را مىشكافيم.
و از آنجا كه روح، ساختمانى مغاير با ساختمان ماده دارد و اصول حاكم بر آن غير از اصول حاكم بر ماده و خواص فيزيكى و شيميايى آن است، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مأمور مىشود در يك جمله كوتاه و پرمعنى بگويد: «روح، از عالم امر است يعنى خلقتى اسرارآميز دارد».
و چون بهره شما از علم و دانش بسيار كم و ناچيز است، بنابراين چه جاى شگفتى كه رازهاى روح را نشناسيد، هر چند از همه چيز به شما نزديكتر است؟
از امام باقر و امام صادق عليهم السّلام چنين نقل شده كه در تفسير آيه يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ فرمود: «روح از مخلوقات خداوند است بينايى و قدرت و قوت دارد، خدا آن را در دلهاى پيغمبران و مؤمنان قرار مىدهد».
البته روح آدمى مراتب و درجاتى دارد، آن مرتبهاى از روح كه در پيامبران و امامان است مرتبه فوق العاده والايى است، كه از آثارش معصوم بودن از خطا و گناه و نيز آگاهى و علم فوق العاده است و مسلما چنين مرتبهاى از روح از همه فرشتگان برتر خواهد بود حتى از جبرئيل و ميكائيل!- دقت كنيد.
(آيه 86)
آنچه دارى از بركت رحمت اوست! چند آيه قبل سخن از قرآن بود، در اينجا در همين زمينه سخن مىگويد، نخست مىفرمايد: «و اگر بخواهيم آنچه را بر تو وحى فرستادهايم، از تو مىگيريم» (وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ).
«سپس كسى را نمىيابى كه در برابر ما از تو دفاع كند» و آن را از ما بازپس گيرد (ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلًا).
پس اين مائيم كه اين علوم را به تو بخشيدهايم تا رهبر و هادى مردم باشى، و اين مائيم كه هرگاه صلاح بدانيم از تو بازپس مىگيريم، و هيچ كس را در اين رابطه دخل و تصرفى نيست!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 87)
اين آيه كه به صورت استثناء آمده است، مىگويد: اگر ما اين علم و دانش را از تو نمىگيريم چيزى نيست: «مگر رحمت پروردگارت» (إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ). رحمتى است براى هدايت و نجات خودت و رحمتى است براى هدايات و نجات جهان بشريت و اين رحمت در واقع دنباله همان رحمت آفرينش است كه ايجاب مىكند هرگز روى زمين از حجت الهى خالى نماند.
و در پايان آيه به عنوان تأكيد، يا به عنوان بيان دليل بر جمله سابق مىگويد:
«كه فضل پروردگارت بر تو بزرگ بوده است» (إِنَّ فَضْلَهُ كانَ عَلَيْكَ كَبِيراً).
وجود زمينه اين فضل در دل تو كه با آب عبادت و تهذيب نفس و جهاد آبيارى شده از يكسو، و نياز مبرم بندگان به چنين رهبرى از سويى ديگر، ايجاب كرده است كه فضل خدا بر تو فوق العاده زياد باشد.
درهاى علم را به روى تو بگشايد، از اسرار هدايت انسان آگاهت سازد، و از خطاها محفوظت دارد، تا الگو و اسوهاى براى همه انسانها تا پايان جهان باشى.
(آيه 88)
هيچگاه همانند قرآن را نخواهند آورد! با توجه به اين كه آيات قبل و بعد در ارتباط با مباحث قرآن است، پيوند اين آيه كه با صراحت از اعجاز قرآن سخن مىگويد با آنها نياز به گفتگو ندارد.
به هر حال خداوند روى سخن را در اينجا به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد: «بگو:
اگر انسانها و پريان- جن و انس- اتفاق كنند تا همانند اين قرآن را بياورند همانند آن را نخواهند آورد هر چند يكديگر را كمك كنند» (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً).
اين آيه با صراحت تمام، همه جهانيان را اعم از كوچك و بزرگ، عرب و غير عرب، انسانها و حتّى موجودات عاقل غير انسانى، دانشمندان، فلاسفه، ادباء، مورخان، نوابغ و غير نوابغ، خلاصه همه را بدون استثناء در همه اعصار دعوت به مقابله با قرآن كرده است و مىگويد: اگر فكر مىكنيد قرآن سخن خدا نيست و ساخته مغز بشر است، شما هم انسان هستيد، همانند آن را بياوريد و هرگاه بعد از تلاش و كوشش همگانى، خود را ناتوان يافتيد، اين بهترين دليل بر معجزه بودن قرآن است.
اين دعوت به مقابله كه در اصطلاح علماء عقائد، «نحدّى» ناميده مىشود يكى از اركان هر معجزه است، و هر جا چنين تعبيرى به ميان آمد به روشنى مىفهميم كه آن موضوع، از معجزات است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html