پاسخ : صفحه ی 164 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا51 از سوره ی اسرا
(آيه 39)
مشرك مشو! باز براى تأكيد بيشتر و اين كه اين احكام حكيمانه همگى از وحى الهى سر چشمه مىگيرد، اضافه مىكند: «اينها از امور حكمت آميزى است كه پروردگارت به تو وحى فرستاده است» (ذلِكَ مِمَّا أَوْحى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ).
اشاره به اين كه احكام هم از طريق حكمت عقلى، اثبات شده است، و هم از طريق وحى الهى، و اصول همه احكام الهى چنين است هر چند جزئيات آن را در بسيارى از اوقات با چراغ كم فروغ عقل نمىتوان تشخيص داد و تنها در پرتو نورافكن نيرومند وحى بايد درك كرد.
سپس همانگونه كه آغاز اين احكام از تحريم شرك شروع شده بود با تأكيد بر تحريم شرك آن را پايان داده، مىگويد: «و هرگز (براى خداوند يگانه شريكى قائل مباش و) معبود ديگرى را در كنار «اللّه» قرار مده» (وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ).
«كه در جهنم افكنده مىشوى سرزنش شده، و رانده (درگاه خدا) خواهى بود» (فَتُلْقى فِي جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً).
در حقيقت شرك و دوگانه پرستى، خمير مايه همه انحرافات و جنايات و گناهان است، لذا بيان اين سلسله احكام اساسى اسلام از شرك شروع شد و به شرك نيز پايان يافت.
(آيه 40)
اين آيه به يكى از افكار خرافى مشركان اشاره كرده و پايه منطق و تفكر آنها را به اين وسيله روشن مىسازد و آن اين كه: بسيارى از آنها معتقد بودند كه فرشتگان دختران خدا هستند در حالى كه خودشان از شنيدن نام دختر، ننگ و عار داشتند و تولد او را در خانه خود مايه بدبختى و سرشكستگى مىپنداشتند! قرآن از منطق خود آنها اتخاذ سند كرده، مىگويد: «آيا پروردگار شما پسران را تنها در سهم شما قرار داد و خود از فرشتگان دخترانى انتخاب كرد» (أَ فَأَصْفاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنِينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً).
بدون شك فرزندان دختر همانند فرزندان پسر از مواهب الهى هستند و هيچ گونه تفاوتى از نظر ارزش انسانى ندارند.
ولى هدف قرآن اين است آنها را با منطق خودشان محكوم سازد كه شما چگونه افراد نادانى هستيد براى پروردگارتان چيزى قائل مىشويد كه خود از آن ننگ و عار داريد.
سپس در پايان آيه به صورت يك حكم قاطع مىگويد: «شما سخن بسيار بزرگ و كفرآميزى مىگوييد» (إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِيماً).
سخنى كه با هيچ منطقى سازگار نيست و از چندين جهت بىپايه است زيرا : 1- اعتقاد به وجود فرزند براى خدا اهانت عظيمى به ساحت مقدس او است، چرا كه او نه جسم است نه عوارض جسمانى دارد، نه نياز به بقاء نسل.
2- چگونه شما فرزندان خدا را همه دختر مىدانيد؟ در حالى كه براى دختر پايينترين منزلت را قائليد.
3- از همه گذشته اين عقيده اهانتى به مقام فرشتگان الهى است كه فرمانبران حقند و مقربان درگاه او. شما از شنيدن نام دختر وحشت داريد، ولى اين مقربان الهى را همه دختر مىدانيد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-2.html#post2010
پاسخ : صفحه ی 164 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا51 از سوره ی اسرا
(آيه 41)
چگونه از حق فرار مىكنند؟! از آنجا كه سخن در آيات گذشته به مسأله توحيد و شرك منتهى شد، در اينجا همان مسأله با بيان روشن و قاطعى دنبال مىشود.
نخست از لجاجت فوق العاده جمعى از مشركان در برابر دلائل مختلف توحيد سخن به ميان آورده، مىگويد: «و ما در اين قرآن انواع بيانات مؤثر را آورديم تا آنها متذكر شوند (و در راه حق گام بردارند) ولى (گروهى از كوردلان) جز بر نفرتشان نمىافزايد» (وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلَّا نُفُوراً).
در اينجا اين سؤال به ذهن مىرسد كه اگر اين بيانات گوناگون نتيجه معكوس دارد، ذكر آنها چه فائدهاى خواهد داشت؟! پاسخ اين سؤال روشن است و آن اين كه قرآن براى يك فرد يا يك گروه خاص نازل نشده بلكه براى كل جامعه انسانى است، و مسلما همه انسانها اين گونه نيستند، بلكه بسيارند كسانى كه اين دلائل مختلف را مىشنوند و راه حق را باز مىيابند، و همين اثر، براى نزول اين آيات، كافى است، هر چند كوردلانى از آن نتيجه معكوس بگيرند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-2.html#post2010
پاسخ : صفحه ی 164 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا51 از سوره ی اسرا
(آيه 42)
اين آيه به يكى از دلائل توحيد، اشاره مىكند كه در لسان دانشمندان و فلاسفه به عنوان «دليل تمانع» معروف شده است.
مىگويد: اى پيامبر! «به آنها بگو: اگر با خداوند قادر متعال، خدايان ديگرى بود- آنچنان كه آنها مىپندارند- اين خدايان سعى مىكردند راهى به خداوند بزرگ صاحب عرش پيدا كنند» و بر او غالب شوند (قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا).
زيرا طبيعى است كه هر صاحب قدرتى مىخواهد قدرت خود را كاملتر و قلمرو حكومت خويش را بيشتر كند و اگر راستى خدايانى وجود داشت اين تنازع و تمانع بر سر قدرت و گسترش حكومت در ميان آنها در مىگرفت.
(آيه 43)
و از آنجا كه در تعبيرات مشركان، خداوند بزرگ تا سر حد يك طرف نزاع تنزل كرده است، در اين آيه بلافاصله مىگويد: «خداوند از آنچه آنها مىگويند پاك و منزه است و (از آنچه مىانديشند) بسيار برتر و بالاتر است» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً).
(آيه 44)
سپس براى اثبات عظمت مقام پروردگار و اين كه از خيال و قياس و گمان و وهم مشركان است، به بيان تسبيح موجودات جهان در برابر ذات مقدسش پرداخته، مىگويد: «آسمانهاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آنها هستند همگى تسبيح خدا مىگويند» (تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ).
نه تنها آسمانها و زمين، بلكه «هيچ موجودى نيست مگر اين كه تسبيح و حمد خدا مىگويد ولى شما تسبيح آنها را درك نمىكنيد» (وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ).
عالم شگرف هستى با آن نظام عجيبش با آن همه رازها و اسرار، با آن عظمت خيره كنندهاش و با آن ريزه كاريهاى حيرت زا همگى «تسبيح و حمد» خدا مىگويند.
با اين حال «او بردبار و آمرزنده است» (إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً). و شما را به خاطر شرك و كفرتان فورا مؤاخذه نمىكند، بلكه به مقدار كافى مهلت مىدهد و درهاى توبه را به روى شما باز مىگذارد تا اتمام حجت شود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-3.html
پاسخ : صفحه ی 164 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا51 از سوره ی اسرا
(آيه 45)
شأن نزول:
اين آيه در باره گروهى از مشركان نازل شده كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را به هنگامى كه در شب تلاوت قرآن مىكرد و در كنار خانه كعبه نماز مىگذارد آزار مىدادند، و او را با سنگ مىزدند و مانع دعوت مردم به اسلام مىشدند.
خداوند به لطفش چنان كرد كه آنها نتوانند او را آزار دهند- و شايد اين از طريق رعب و وحشتى بود كه از پيامبر در دل آنها افكند.
تفسير:
بىخبران مغرور و موانع شناخت- به دنبال آيات گذشته اين سؤال براى بسيارى پيش مىآيد كه با وضوح مسأله توحيد به طورى كه همه موجوات جهان به آن گواهى مىدهند چرا مشركان اين واقعيت را نمىپذيرند؟ چرا آنها اين آيات گويا و رساى قرآن را مىشنوند و بيدار نمىشوند؟! آيه مىگويد: «اى پيامبر! هنگامى كه قرآن مىخوانى ميان تو و آنها كه ايمان به آخرت ندارند، حجاب و پوششى نامرئى قرار مىدهيم» (وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً).
اين حجاب و پرده، همان لجاجت و تعصب و خودخواهى و غرور و جهل و نادانى بود كه حقايق قرآن را از ديدگاه فكر و عقل آنها مكتوم مىداشت و به آنها اجازه نمىداد حقايق روشنى همچون توحيد و معاد و صدق دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مانند آن را درك كنند.
اينجاست كه مىگوييم: اگر كسى بخواهد صراط مستقيم حق را بپويد و از انحراف و گمراهى در امان بماند بايد قبل از هر چيز در اصلاح خويشتن بكوشد.
(آيه 46)
اين آيه اضافه مىكند: «بر دلهايشان پوششهايى و در گوشهايشان سنگينى» قرار داديم (وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً).
و لذا «هنگامى كه پروردگارت را در قرآن به يگانگى ياد مىكنى آنها پشت مىكنند و رو بر مىگردانند» (وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً).
راستى چه عجيب است فرار از حق، فرار از سعادت و نجات، و فرار از خوشبختى و پيروزى و فهم و شعور.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-3.html
پاسخ : صفحه ی 164 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا51 از سوره ی اسرا
(آيه 47)
در اين آيه اضافه مىكند: «هنگامى كه به سخنان تو گوش فرا مىدهند، ما بهتر مىدانيم براى چه گوش فرا مىدهند» (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ).
«و (همچنين) در آن هنگام كه با هم نجوا مىكنند» (وَ إِذْ هُمْ نَجْوى).
«آنگاه كه ستمگران (به مؤمنان) مىگويند: شما جز از انسانى كه افسون شده، پيروى نمىكنيد» (إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً).
در حقيقت آنها به منظور درك حقيقت به سراغ تو نمىآيند و سخنانت را با گوش جان نمىشنوند، بلكه هدفشان آن است كه بيايند و اخلال كنند، وصله بچسبانند و مؤمنان را- اگر بتوانند- از راه به در برند.
(آيه 48)
شأن نزول:
«ابن عباس» مىگويد: ابو سفيان و ابو جهل و غير آنها گاهى نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىآمدند و به سخنان او گوش فرا مىدادند، روزى يكى از آنها به ديگران گفت: اصلا من نمىفهمم محمّد چه مىگويد؟ فقط مىبينم لبهاى او حركت مىكند ولى ابو سفيان گفت: فكر مىكنم بعضى از سخنانش حق است، أبو جهل اظهار داشت او ديوانه است، و ابو لهب اضافه كرد: او كاهن است، ديگرى گفت: او شاعر است و به دنبال اين سخنان ناموزون و نسبتهاى ناروا آيه نازل گشت.
تفسير:
در اين آيه باز روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، ضمن عبارت كوتاهى پاسخ دندانشكنى به اين گروه گمراه مىدهد و مىگويد: «بنگر چگونه براى تو مثل مىزنند (يكى ساحرت مىخواند ديگرى مسحور، يكى كاهن و ديگرى مجنون) و از همين رو آنها گمراه شدهاند و قدرت پيدا كردن راه حق را ندارند» (انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا).
نه اين كه راه ناپيدا باشد و چهره حق مخفى بلكه آنها چشم بينا ندارند، و عقل و خرد خود را به خاطر بغض و جهل و تعصب و لجاج از كار انداخته اند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-3.html
پاسخ : صفحه ی 164 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا51 از سوره ی اسرا
(آيه 49)
رستاخيز قطعى است! در آيات گذشته سخن از «توحيد» و مبارزه با شرك بود، اما در اينجا سخن از «معاد» كه در همه جا مكمل مسأله توحيد است به ميان آمده، و به سه سؤال و يا سه ايراد منكران معاد پاسخ گفته شده است:
«و آنها گفتند: آيا هنگامى كه ما به استخوانهاى پوسيده تبديل و پراكنده شديم دگر بار آفرينش تازهاى خواهيم يافت»؟ (وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً).
اين تعبير نشان مىدهد كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله همواره در دعوت خود سخن از مسأله «معاد جسمانى» مىگفت كه اين جسم بعد از متلاشى شدن باز مىگردد، و گر نه هرگاه سخن تنها از معاد روحانى بود اين گونه ايرادهاى مخالفان به هيچ وجه معنى نداشت.
(آيه 50)
قرآن در پاسخ آنها مىگويد: «بگو: (استخوان پوسيده و خاك شده كه سهل است) شما سنگ باشيد يا آهن» باز خدا قادر است لباس حيات در تنتان بپوشاند (قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِيداً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-3.html
پاسخ : صفحه ی 164 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا51 از سوره ی اسرا
(آيه 51)
«يا هر مخلوقى كه در نظر شما از آن هم سختتر است» و از حيات و زندگى دورتر مىباشد، باز خدا قادر است شما را به زندگى مجدّد بازگرداند (أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ).
دومين ايراد آنها اين بود كه مىگفتند: بسيار خوب اگر بپذيريم كه اين استخوانهاى پوسيده و متلاشى شده قابل بازگشت به حيات است چه كسى قدرت انجام اين كار را دارد، چرا كه اين تبديل را يك امر بسيار پيچيده و مشكل مىدانستند «پس آنها مىگويند: چه كسى ما را باز مىگرداند»؟ (فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنا).
پاسخ اين سؤال را قرآن چنين مىگويد: «به آنها بگو: همان كسى كه شما را بار اول آفريد» (قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ).
سر انجام به سومين ايراد آنها پرداخته، مىگويد: «پس آنها سر خود را از روى تعجب و انكار به سوى تو تكان مىدهند و مىگويند: چه زمانى اين معاد واقع مىشود»؟ (فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُسَهُمْ وَ يَقُولُونَ مَتى هُوَ).
آنها در حقيقت با اين ايراد خود مىخواستند اين مطلب را منعكس كنند كه به فرض اين ماده خاكى قابل تبديل به انسان باشد، و قدرت خدا را نيز قبول كنيم، اما اين يك وعده نسيه بيش نيست و معلوم نيست در چه زمانى واقع مىشود؟
قرآن در پاسخشان مىگويد: «به آنها بگو: شايد زمان آن نزديك باشد» (قُلْ عَسى أَنْ يَكُونَ قَرِيباً).
و البته نزديك است چرا كه مجموعه عمر اين جهان هرچه باشد در برابر زندگى بىپايان در سراى ديگر لحظه زود گذرى بيش نيست.
و از اين گذشته، اگر قيامت در مقياسهاى كوچك و محدود ما دور به نظر برسد آستانه قيامت كه مرگ است به همه ما نزديك است چرا كه مرگ قيامت صغرى است «اذا مات الانسان قامت قيامته»، درست است كه مرگ، قيامت كبرى نيست ولى يادآور آن است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-3.html
صفحه ی 165 از قرآن کریم شامل آیات52 تا64 از سوره ی اسرا
صفحه ی 165 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 64 از سوره ی اسرا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا(52)
روزي كه شما را فرا مي خواند پس در حالي كه او را ستايش مي كنيد اجابتش مي نماييد و مي پنداريد كه جز اندكي [در دنيا] نمانده ايد(52)
وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُوا۟ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَٰنَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَٰنَ كَانَ لِلْإِنسَٰنِ عَدُوًّا مُّبِينًا(53)
و به بندگانم بگو آنچه را كه بهتر است بگويند كه شيطان ميانشان را به هم مي زند زيرا شيطان همواره براي انسان دشمني آشكار است(53)
رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَآ أَرْسَلْنَٰكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا(54)
پروردگار شما به [حال] شما داناتر است اگر بخواهد بر شما رحمت مي آورد يا اگر بخواهد شما را عذاب مي كند و تو را بر ايشان نگهبان نفرستاده ايم(54)
وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّۦنَ عَلَيٰ بَعْضٍ وَءَاتَيْنَا دَاوُۥدَ زَبُورًا(55)
و پروردگار تو به هر كه [و هر چه] در آسمانها و زمين است داناتر است و در حقيقت بعضي از انبيا را بر بعضي برتري بخشيديم و به داوود زبور داديم(55)
قُلِ ادْعُوا۟ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا(56)
بگو كساني را كه به جاي او [معبود خود] پنداشتيد بخوانيد [آنها] نه اختياري دارند كه از شما دفع زيان كنند و نه [آنكه بلايي را از شما] بگردانند(56)
أُو۟لَٰٓئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَيٰ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا(57)
آن كساني را كه ايشان مي خوانند [خود] به سوي پروردگارشان تقرب مي جويند [تا بدانند] كدام يك از آنها [به او] نزديكترند و به رحمت وي اميدوارند و از عذابش مي ترسند چرا كه عذاب پروردگارت همواره در خور پرهيز است(57)
وَإِن مِّن قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَٰمَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِيدًا كَانَ ذَٰلِكَ فِي الْكِتَٰبِ مَسْطُورًا(58)
و هيچ شهري نيست مگر اينكه ما آن را [در صورت نافرماني] پيش از روز رستاخيز به هلاكت مي رسانيم يا آن را سخت عذاب مي كنيم اين [عقوبت] در كتاب [الهي] به قلم رفته است(58)
وَمَا مَنَعَنَآ أَن نُّرْسِلَ بِالْءَايَٰتِ إِلَّآ أَن كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَءَاتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا۟ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْءَايَٰتِ إِلَّا تَخْوِيفًا(59)
و [چيزي] ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اينكه پيشينيان آنها را به دروغ گرفتند و به ثمود ماده شتر داديم كه [پديده اي] روشنگر بود و[لي] به آن ستم كردند و ما معجزه ها را جز براي بيم دادن [مردم] نمي فرستيم(59)
وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّءْيَا الَّتِيٓ أَرَيْنَٰكَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْءَانِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَٰنًا كَبِيرًا(60)
و [ياد كن] هنگامي را كه به تو گفتيم به راستي پروردگارت بر مردم احاطه دارد و آن رؤيايي را كه به تو نمايانديم و [نيز] آن درخت لعنت شده در قرآن را جز براي آزمايش مردم قرار نداديم و ما آنان را بيم مي دهيم ولي جز بر طغيان بيشتر آنها نمي افزايد(60)
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَٰٓئِكَةِ اسْجُدُوا۟ لِءَادَمَ فَسَجَدُوٓا۟ إِلَّآ إِبْلِيسَ قَالَ ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا(61)
و هنگامي را كه به فرشتگان گفتيم براي آدم سجده كنيد پس [همه] جز ابليس سجده كردند گفت آيا براي كسي كه از گل آفريدي سجده كنم(61)
قَالَ أَرَءَيْتَكَ هَٰذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَيٰ يَوْمِ الْقِيَٰمَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا(62)
[سپس] گفت به من بگو اين كسي را كه بر من برتري دادي [براي چه بود] اگر تا روز قيامت مهلتم دهي قطعا فرزندانش را جز اندكي [از آنها] ريشه كن خواهم كرد(62)
قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُكُمْ جَزَآءً مَّوْفُورًا(63)
فرمود برو كه هر كس از آنان تو را پيروي كند مسلما جهنم سزايتان خواهد بود كه كيفري تمام است(63)
وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَٰلِ وَالْأَوْلَٰدِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا(64)
و از ايشان هر كه را توانستي با آواي خود تحريك كن و با سواران و پيادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شركت كن و به ايشان وعده بده و شيطان جز فريب به آنها وعده نمي دهد(64)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 165 از قرآن کریم شامل آیات52 تا64 از سوره ی اسرا
(آيه 52)
در اين آيه بىآنكه تاريخ دقيقى از قيامت ذكر كند بعضى از خصوصيات آن را چنين بيان مىكند: «اين بازگشت به حيات «همان روز (ى خواهد بود) كه شما را (از قبرهايتان) فرا مىخواند، شما هم اجابت مىكنيد در حالى كه حمد او را مىگوييد» (يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ).
و آن روز است كه فاصله مرگ و رستاخيز يعنى دوران برزخ را كوتاه خواهيد شمرد «و مىپنداريد تنها مدت كوتاهى (در جهان برزخ) درنگ كردهايد» (وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا).
(آيه 53)
برخورد منطقى با همه مخالفان: از آنجا كه در آيات پيشين سخن از مبدأ و معاد و دلائلى بر اين دو مسأله مهم اعتقادى در ميان بود، در اينجا روش گفتگو و استدلال با مخالفان مخصوصا مشركان را مىآموزد چرا كه مكتب هر قدر عالى باشد و منطق قوى و نيرومند ولى اگر با روش صحيح بحث و مجادله توأم نگردد و به جاى لطف و محبت، خشونت بر آن حاكم گردد، بىاثر خواهد بود.
لذا آيه مىگويد: «و به بندگان من بگو: سخنى را بگويند كه بهترين باشد» (وَ قُلْ لِعِبادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ).
بهترين از نظر محتوى، بهترين از نظر طرز بيان، و بهترين از جهت توأم بودن با فضائل اخلاقى و روشهاى انسانى.
«چرا كه (اگر قول احسن را ترك گويند و به خشونت در كلام و مخاصمه و لجاج برخيزند) شيطان در ميان آنها فساد و فتنه مىكند» (إِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ).
و فراموش نكنيد شيطان در كمين نشسته و بيكار نيست «زيرا شيطان از آغاز دشمن آشكارى براى انسان بوده است» (إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِيناً).
گاهى مؤمنان تازه كار طبق روشى كه از پيش داشتند با هر كس كه در عقيده با آنها مخالف بود به خشونت مىپرداختند.
از اين گذشته تعبيرات توهين آميز مخالفان نسبت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه بعضى از آنها در آيات پيشين گذشت مانند مسحور، مجنون، كاهن، شاعر، گاهى سبب مىشد كه مؤمنان عنان اختيار را از دست بدهند و به مقابله با آنها در يك مشاجره لفظى خشن برخيزند و هرچه مىخواهند بگويند.
«قرآن» مؤمنان را از اين كار باز مىدارد و دعوت به نرمش و لطافت در بيان و انتخاب بهترين كلمات را مىكند تا از فساد شيطان بپرهيزند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-3.html
پاسخ : صفحه ی 165 از قرآن کریم شامل آیات52 تا64 از سوره ی اسرا
(آيه 54)
اين آيه اضافه مىكند: «پروردگار شما از حال شما آگاهتر است اگر بخواهد شما را مشمول رحمت خويش قرار مىدهد، و اگر بخواهد مجازاتتان خواهد كرد» (رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِنْ يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ).
در پايان آيه روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده و به عنوان دلدارى و پيشگيرى از ناراحتى فوق العاده پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از عدم ايمان مشركان مىفرمايد: «و ما تو را و كيل بر آنها نفرستادهايم» كه ملزم باشى حتما آنها ايمان بياورند (وَ ما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا).
وظيفه تو ابلاغ آشكار و دعوت مجدّانه به سوى حق است، اگر ايمان آوردند چه بهتر و گر نه زيانى به تو نخواهد رسيد.
(آيه 55)
اين آيه سخن را از اين فراتر مىبرد و مىگويد: خدا تنها آگاه از حال شما نيست بلكه: «پروردگارت نسبت به حال همه كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از همه آگاهتر است» (وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
سپس اضافه مىكند: «و ما بعضى از پيامبران را بر بعضى ديگر فضيلت بخشيديم و به داود كتاب زبور داديم» (وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى بَعْضٍ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً).
اين جمله در حقيقت پاسخ به يكى از ايرادات مشركان است، كه با تعبير تحقير آميز مىگفتند: آيا خداوند شخص ديگرى را نداشت كه محمد يتيم را به نبوّت انتخاب كرد؟ وانگهى چه شد كه او سر آمد همه پيامبران و خاتم آنها شد؟! قرآن مىگويد: اين جاى تعجب نيست خداوند از ارزش انسانى هر كس آگاه است و پيامبران خود را از ميان همين توده مردم برگزيده، يكى را به عنوان خليل اللّهى مفتخر ساخت، ديگرى را كليم اللّه، و ديگرى را روح اللّه قرار داد، پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله را به عنوان حبيب اللّه برگزيد و خلاصه بعضى را بر بعضى فضيلت بخشيد، طبق موازينى كه خودش مىداند و حكمتش اقتضا مىكند.
با اين كه داود داراى حكومت عظيم و كشور پهناورى بود، خداوند اين را افتخار او قرار نمىدهد بلكه كتاب زبور را افتخار او مىشمرد تا مشركان بدانند عظمت يك انسان به مال و ثروت و داشتن قدرت و حكومت ظاهرى نيست و يتيم و بىمال بودن دليلى بر تحقير نخواهد شد.
(آيه 56)
در اين آيه باز سخن از مشركان است و در تعقيب بحثهاى گذشته به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىگويد: «به آنها بگو: معبودهايى را كه غير خدا شايسته پرستش مىپنداريد بخوانيد، آنها نه قدرت دارند مشكلات و گرفتاريها را از شما برطرف سازند و نه دگرگونى در آن ايجاد كنند» (قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلًا).
در حقيقت اين آيه همانند بسيارى ديگر از آيات قرآن، منطق و عقيده مشركان را از اين راه ابطال مىكند كه پرستش و عبادت آلهه يا به خاطر جلب منفعت است يا دفع زيان، در حالى كه اينها قدرتى از خود ندارند كه مشكلى را برطرف سازند و نه حتى مشكلى را جابهجا كنند.
تعبير به «الَّذِينَ» در اين آيه بيانگر آن است كه منظور همه معبودهاى غير اللّه نيست، بلكه معبودهايى همچون فرشتگان و حضرت مسيح (ع) و مانند آنهاست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-3.html