پاسخ : صفحه ی 163 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 34 از سوره ی اسرا
(آيه 24)
و نهايت فروتنى را در برابر آنها بنما «و بالهاى تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر» (وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ).
«و بگو: بار پروردگارا! آنها را مشمول رحمت خويش قرار ده همان گونه كه در كودكى مرا تربيت كردهاند» (وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً).
اگر پدر و مادر آن چنان مسن و ناتوان شوند كه به تنهايى قادر بر حركت و دفع آلودگيها از خود نباشند، فراموش نكن كه تو هم در كودكى چنين بودى و آنها از هرگونه حمايت و محبت از تو دريغ نداشتند محبت آنها را جبران نما.
(آيه 25)
و از آنجا كه گاهى در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر و احترام آنها و تواضعى كه بر فرزند لازم است ممكن است لغزشهايى پيش بيايد كه انسان آگاهانه يا ناآگاه به سوى آن كشيده شود در اين آيه مىگويد: «پروردگار شما به آنچه در دل و جان شماست از شما آگاهتر است» (رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما فِي نُفُوسِكُمْ).
چرا كه علم او در همه زمينهها حضورى و ثابت و ازلى و ابدى و خالى از هرگونه اشتباه است در حالى كه علوم شما واجد اين صفات نيست.
بنابراين اگر بدون قصد طغيان و سركشى در برابر فرمان خدا لغزشى در زمينه احترام و نيكى به پدر و مادر از شما سر زند و بلافاصله پيشمان شديد و در مقام جبران برآييد مسلما مشمول عفو خدا خواهيد شد: «اگر شما صالح باشيد (و توبه كار) خداوند توبه كاران را مىآمرزد»! (إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً).
احترام پدر و مادر در منطق اسلام
- اسلام در مورد احترام والدين آن قدر تأكيد كرده است كه در كمتر مسألهاى ديده مىشود.
به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مىكنيم:
الف) در چهار سوره از قرآن مجيد نيكى به والدين بلافاصله بعد از مسأله توحيد قرار گرفته اين هم رديف بودن بيانگر اين است كه اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام قائل است.
ب) اهميت اين موضوع تا آن پايه است كه هم قرآن و هم روايات صريحا توصيه مىكنند كه حتى اگر پدر و مادر كافر باشند رعايت احترامشان لازم است.
ج) شكرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجيد در رديف شكرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده است.
د) قرآن حتى كمترين بىاحترامى را در برابر پدر و مادر اجازه نداده است.
ه) با اين كه جهاد يكى از مهمترين برنامههاى اسلامى است، مادامى كه جنبه وجوب عينى پيدا نكند يعنى داوطلب به قدر كافى باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است، و اگر موجب ناراحتى آنها شود، جايز نيست.
و) پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «بترسيد از اين كه عاق پدر و مادر و مغضوب آنها شويد، زيرا بوى بهشت از پانصد سال راه به مشام مىرسد، ولى هيچگاه كسانى كه مورد خشم پدر و مادر هستند بوى آن را نخواهند يافت».
در حديث ديگرى از امام كاظم عليه السّلام مىخوانيم: «كسى نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و از حق پدر و فرزند سؤال كرد، فرمود: «بايد او را با نام صدا نزند (بلكه بگويد پدرم!) و جلوتر از او راه نرود، و قبل از او ننشيند، و كارى نكند كه مردم به پدرش بدگويى كنند» نگويند خدا پدرت را نيامرزد كه چنين كردى!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-2.html
پاسخ : صفحه ی 163 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 34 از سوره ی اسرا
(آيه 26)
رعايت اعتدال در انفاق و بخشش: در اينجا فصل ديگرى از سلسله احكام اصولى اسلام را در رابطه با اداى حق خويشاوندان و مستمندان و در راه ماندگان، و همچنين انفاق را بطور كلى، دور از هرگونه اسراف و تبذير بيان مىكند.
نخست مىگويد: «و حقّ نزديكان را بپرداز» (وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ).
«ذَا الْقُرْبى» مفهوم وسيعى دارد و همه خويشاوندان را شامل مىشود، گرچه اهل بيت پيامبر از روشنترين مصداقهاى آن مىباشند و شخص پيامبر از روشنترين افراد مخاطب به اين آيه است.
«و (همچنين حق) مستمندان و در راه مانده را» (وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ).
در عين حال «هرگز دست به تبذير نيالاى» (وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً). و بيش از حد استحقاق به آنها انفاق مكن.
دقت در مسأله اسراف و تبذير تا آن حد است كه در حديثى مىخوانيم: برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص: 632
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از راهى عبور مىكرد، يكى از يارانش به نام سعد مشغول وضو گرفتن بود، و آب زياد مىريخت، فرمود: چرا اسراف مىكنى اى سعد! عرض كرد: آيا در آب وضو نيز اسراف است؟ فرمود: نعم و ان كنت على نهر جار «آرى! هر چند در كنار نهر جارى باشى».
(آيه 27)
اين آيه به منزله استدلال و تأكيدى بر نهى از تبذير است، مىفرمايد: «تبذيركنندگان برادران شياطينند» (إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ). چرا كه نعمتهاى خدا را كفران مىكنند.
«و شيطان، در برابر پروردگارش بسيار ناسپاس بود» (وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً).
زيرا خداوند نيرو و توان و هوش و استعداد فوق العادهاى به او داده بود، و او اين همه نيرو را در غير موردش يعنى در طريق اغوا و گمراهى مردم صرف كرد.
(آيه 28)
و از آنجا كه گاهى مسكينى به انسان رو مىآورد و امكاناتى براى پاسخ گويى به نياز او در اختيارش نيست، اين آيه طرز برخورد صحيح با نيازمندان را در چنينى شرايطى بيان كرده، مىگويد: «هرگاه از آنان [مستمندان] روى برتابى (به خاطر نداشتن امكانات و) انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشى (تا گشايشى در كارت پديد آيد و به آنها كمك كنى) با گفتار نرم و آميخته با لطف با آنها سخن بگو» حتى اگر مىتوانى وعده آينده را به آنها بده و مأيوسشان نساز (وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُوراً).
(آيه 29)
و از آنجا كه رعايت اعتدال در همه چيز حتى در انفاق و كمك به ديگران شرط است در اين آيه روى اين مسأله تأكيد كرده، مىگويد: «و هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن» و ترك انفاق و بخشش منما (وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ).
اين تعبير كنايه لطيفى است از اين كه دست دهنده داشته باش، و همچون بخيلان كه گويى دستهايشان به گردنشان با غل و زنجير بسته است و قادر به كمك و انفاق نيستند مباش. برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص: 633
«و بيش از حدّ (نيز) دست خود را مگشاى، تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرومانى»! (وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً).
منبع : http://qurangloss.blogfa.com/page/asraa-1-50.aspx
پاسخ : صفحه ی 163 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 34 از سوره ی اسرا
(آيه 30)
در اينجا اين سؤال مطرح مىشود كه اصلا چرا بعضى از مردم محروم و نيازمند و مسكين هستند كه لازم باشد ما به آنها انفاق كنيم آيا بهتر نبود خداوند خودش به آنها هر چه لازم بود مىداد تا نيازى نداشته باشند كه ما به آنها انفاق كنيم.
اين آيه گويى اشاره به پاسخ همين سؤال است، مىفرمايد: «خداوند روزيش را بر هر كس بخواهد گشاده مىدارد و بر هر كس بخواهد تنگ، چرا كه او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست» (إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً).
اين يك آزمون براى شماست و گر نه براى او همه چيز ممكن است، او مىخواهد به اين وسيله شما را تربيت كند، و روح سخاوت و فداكارى و از خودگذشتگى را در شما پرورش دهد.
به علاوه بسيارى از مردم اگر كاملا بىنياز شوند راه طغيان و سركشى پيش مىگيرند، و صلاح آنها اين است كه در حد معينى از روزى باشند، حدى كه نه موجب فقر گردد نه طغيان.
از همه اينها گذشته وسعت و تنگى رزق در افراد انسان- به جز موارد استثنائى يعنى از كار افتادگان و معلولين- بستگى به ميزان تلاش و كوشش آنها دارد و اين كه مىفرمايد خدا روزى را براى هر كس بخواهد تنگ و يا گشاده مىدارد، اين خواستن هماهنگ با حكمت اوست و حكمتش ايجاب مىكند كه هر كس تلاشش بيشتر باشد سهمش فزونتر و هر كس كمتر باشد محرومتر گردد.
(آيه 31)
شش حكم مهم- در تعقيب بخشهاى مختلفى از احكام اسلامى كه در آيات گذشته آمد در اينجا به بخش ديگرى از اين احكام پرداخته و شش حكم مهم را ضمن پنج آيه با عباراتى كوتاه اما پرمعنى و دلنشين شرح مىدهد.
1- نخست به يك عمل زشت- جاهلى كه از فجيعترين گناهان بود- اشاره كرده، مىگويد: «و فرزندان خود را از ترس فقر به قتل نرسانيد» (وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ).
روزى آنها بر شما نيست، «آنها و شما را ما روزى مىدهيم» (نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ).
«چرا كه قتل آنها گناه بزرگى بوده و هست» (إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً).
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه وضع اقتصادى اعراب جاهلى آنقدر سخت و ناراحت كننده بوده كه حتى گاهى فرزندان دلبند خود را- اعم از پسر و دختر- از ترس عدم توانايى اقتصادى به قتل مىرساندند.
البته همين جنايت در شكل ديگرى در عصر ما و حتى به اصطلاح در مترقىترين جوامع انجام مىگيرد، و آن اقدام به سقط جنين در مقياس بسيار وسيع به خاطر جلوگيرى از افزايش جمعيت و كمبودهاى اقتصادى است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-2.html#post2010
پاسخ : صفحه ی 163 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 34 از سوره ی اسرا
(آيه 32)
دوم: گناه بزرگ ديگرى كه اين آيه به آن اشاره مىكند مسأله زنا و عمل منافى عفت است مىگويد: «و نزديك زنا نشويد چرا كه عمل بسيار زشتى است و راه و روش بدى است» (وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلًا).
نمىگويد زنا نكنيد، بلكه مىگويد به اين عمل شرمآور نزديك نشويد، اين تعبير اشاره لطيفى به اين است كه آلودگى به زنا غالبا مقدماتى دارد كه انسان را تدريجا به آن نزديك مىكند، «چشم چرانى» يكى از مقدمات آن است، «برهنگى و بىحجابى» مقدمه ديگر، «كتابهاى بدآموز» و «فيلمهاى آلوده» و «نشريات فاسد» و «كانونهاى فساد» هر يك مقدمهاى براى اين كار محسوب مىشود.
همچنين خلوت با اجنبيه (يعنى بودن مرد و زن نامحرم در يك مكان خالى و تنها) عامل وسوسه انگيز ديگرى است.
بالاخره ترك ازدواج براى جوانان، و سختگيريهاى بىدليل طرفين در اين زمينه همه از عوامل «قرب به زنا» است كه در آيه فوق با يك جمله كوتاه از همه آنها نهى مىكند، و در روايات اسلامى نيز هر كدام جداگانه مورد نهى قرار گرفته است.
فلسفه تحريم زنا
1- پيدايش هرج و مرج در نظام خانواده، و از ميان رفتن رابطه فرزندان و پدران، رابطهاى كه وجودش نه تنها سبب شناخت اجتماعى است، بلكه موجب حمايت كامل از فرزندان مىگردد.
زيرا در جامعهاى كه فرزندان نامشروع و بىپدر فراوان گردند روابط اجتماعى كه بر پايه روابط خانوادگى بنيان شده سخت دچار تزلزل مىگردد.
از اين گذشته از عنصر محبت كه نقش تعيين كنندهاى در مبارزه با جنايتها و خشونتها دارد محروم مىشوند، و جامعه انسانى به يك جامعه كاملا حيوانى توأم با خشونت در همه ابعاد، تبديل مىگردد.
2- تجربه نشان داده و علم ثابت كرده است كه اين عمل باعث اشاعه انواع بيماريهاست و با تمام تشكيلاتى كه براى مبارزه با عواقب و آثار آن امروز فراهم كردهاند باز آمار نشان مىدهد كه تا چه اندازه افراد از اين راه سلامت خود را از دست داده و مىدهند.
3- نبايد فراموش كرد كه هدف از ازدواج تنها مسأله اشباع غريزه جنسى نيست بلكه اشتراك در تشكيل زندگى و انس روحى و آرامش فكرى، و تربيت فرزندان و همكارى در همه شئون حيات از آثار ازدواج است كه بدون اختصاص زن و مرد به يكديگر و تحريم «زنا» هيچ يك از اينها امكان پذير نيست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-2.html#post2010
پاسخ : صفحه ی 163 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 34 از سوره ی اسرا
(آيه 33)
سوم: حكم ديگر كه اين آيه به آن اشاره مىكند احترام خون انسانها و حرمت شديد قتل نفس است مىگويد: «و كسى كه خداوند خونش را حرام كرده است به قتل نرسانيد مگر (آنجا كه) به حق باشد» (وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ).
نه تنها قتل نفس بلكه كمترين و كوچكترين آزار يك انسان از نظر اسلام مجازات دارد، و مىتوان با اطمينان گفت اين همه احترام كه اسلام براى خون و جان و حيثيت انسان قائل شده است در هيچ آئينى وجود ندارد.
ولى مواردى پيش مىآيد كه احترام خون برداشته مىشود، و اين در مورد كسانى است كه مرتكب قتل و يا گناهى همانند آن شدهاند، لذا در آيه فوق با جمله «إِلَّا بِالْحَقِّ» اين گونه افراد را استثناء مىكند.
البته احترام به خون انسانها در اسلام مخصوص مسلمانها نيست، بلكه غير مسلمانانى كه با مسليمن سر جنگ ندارند و در يك زندگى مسالمت آميز با آنها به سر مىبرند، جان و مال و ناموسشان محفوظ است و تجاوز به آن حرام و ممنوع.
سپس به حق قصاص كه براى اولياى دم ثابت است اشاره كرده، مىگويد:
«و كسى كه مظلوم كشته شود براى ولى او سلطه قرار داديم» سلطه قصاص قاتل (وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً).
اما در عين حال «او نبايد (بيش از حق خود مطالبه كند و) در قتل اسراف نمايد چرا كه او مورد حمايت است» (فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً).
آرى! اولياى مقتول مادام كه در مرز اسلام گام برمىدارند و از حد خود تجاوز نكردهاند مورد نصرت الهى هستند.
اين جمله اشاره به اعمالى است كه در زمان جاهليت وجود داشت، و امروزه نيز گاهى صورت مىگيرد كه احيانا در برابر كشته شدن يك نفر از يك قبيله، قبيله مقتول خونهاى زيادى را مىريزند و يا اين كه در برابر كشته شدن يك نفر، افراد بىگناه و بىدفاع ديگرى غير از قاتل را به قتل مىرسانند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-2.html#post2010
پاسخ : صفحه ی 163 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 34 از سوره ی اسرا
(آيه 34)
چهارم: اين آيه چهارمين دستور از اين سلسله احكام را شرح مىدهد نخست به اهميت حفظ مال يتيمان پرداخته و با لحنى مشابه آنچه در مورد عمل منافى عفت در آيات قبل گذشت مىگويد: «و به اموال يتيمان نزديك نشويد» (وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ).
نه تنها اموال يتيمان را نخوريد بلكه حتى حريم آن را كاملا محترم بشماريد.
ولى از آنجا كه ممكن است اين دستور دستاويزى گردد براى افراد ناآگاه كه تنها به جنبههاى منفى مىنگرند، و سبب شود كه اموال يتيمان را بدون سرپرست بگذارند و به دست حوادث بسپارند، لذا بلافاصله استثناء روشنى براى اين حكم ذكر كرده، مىگويد: «مگر به طريقى كه بهترين شيوهها است» (إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ).
بنابراين هرگونه تصرفى در اموال يتيمان كه به منظور حفظ، اصلاح، تكثير و اضافه كردن بوده باشد، مجاز است.
البته اين وضع تا زمانى ادامه دارد كه به حدّ رشد فكرى و اقتصادى برسد آن گونه كه قرآن در ادامه آيه مورد بحث از آن ياد مىكند: «تا زمانى كه به حد بلوغ (و قدرت) برسد» (حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ).
5- سپس به مسأله وفاى به عهد پرداخته، مىگويد: «به عهد خود وفا كنيد چرا كه از وفاى به عهد سؤال مىشود» (وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا).
بسيارى از روابط اجتماعى و خطوط نظام اقتصادى و مسائل سياسى همگى بر محور عهدها و پيمانها دور مىزند كه اگر تزلزلى در آنها پيدا شود به زودى نظام اجتماع فرو مىريزد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-2.html#post2010
پاسخ : صفحه ی 163 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 34 از سوره ی اسرا
صفحه ی 164 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا51 از سوره ی اسرا
صفحه ی 164 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا51 از سوره ی اسرا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَأَوْفُوا۟ الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا۟ بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا(35)
و چون پيمانه مي كنيد پيمانه را تمام دهيد و با ترازوي درست بسنجيد كه اين بهتر و خوش فرجام تر است(35)
وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُو۟لَٰٓئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسُْٔولًا(36)
و چيزي را كه بدان علم نداري دنبال مكن زيرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد(36)
وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا(37)
و در [روي] زمين به نخوت گام برمدار چرا كه هرگز زمين را نمي تواني شكافت و در بلندي به كوهها نمي تواني رسيد(37)
كُلُّ ذَٰلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِندَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا(38)
همه اين [كارها] بدش نزد پروردگار تو ناپسنديده است(38)
ذَٰلِكَ مِمَّآ أَوْحَيٰٓ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتُلْقَيٰ فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَّدْحُورًا(39)
اين [سفارشها] از حكمتهايي است كه پروردگارت به تو وحي كرده است و با خداي يگانه معبودي ديگر قرار مده و گرنه حسرت زده و مطرود در جهنم افكنده خواهي شد(39)
أَفَأَصْفَيٰكُمْ رَبُّكُم بِالْبَنِينَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلَٰٓئِكَةِ إِنَٰثًا إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِيمًا(40)
آيا [پنداشتيد كه] پروردگارتان شما را به [داشتن] پسران اختصاص داده و خود از فرشتگان دختراني برگرفته است حقا كه شما سخني بس بزرگ مي گوييد(40)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَٰذَا الْقُرْءَانِ لِيَذَّكَّرُوا۟ وَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا نُفُورًا(41)
و به راستي ما در اين قرآن [حقايق را] گونه گون بيان كرديم تا پند گيرند و[لي] آنان را جز نفرت نمي افزايد(41)
قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ ءَالِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لَّابْتَغَوْا۟ إِلَيٰ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا(42)
بگو اگر چنانكه مي گويند با او خداياني [ديگر] بود در آن صورت حتما در صدد جستن راهي به سوي [خداوند] صاحب عرش برمي آمدند(42)
سُبْحَٰنَهُ وَتَعَٰلَيٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا(43)
او [پاك و] منزه است و از آنچه مي گويند بسي والاتر است(43)
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَٰوَٰتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا(44)
آسمانهاي هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست او را تسبيح مي گويند و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش تسبيح او مي گويد ولي شما تسبيح آنها را درنمي يابيد به راستي كه او همواره بردبار [و] آمرزنده است(44)
وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْءَاخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا(45)
و چون قرآن بخواني ميان تو و كساني كه به آخرت ايمان ندارند پرده اي پوشيده قرار مي دهيم(45)
وَجَعَلْنَا عَلَيٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِيٓ ءَاذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ وَلَّوْا۟ عَلَيٰٓ أَدْبَٰرِهِمْ نُفُورًا(46)
و بر دلهايشان پوششها مي نهيم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان سنگيني [قرار مي دهيم] و چون در قرآن پروردگار خود را به يگانگي ياد كني با نفرت پشت مي كنند(46)
نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِۦٓ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَيٰٓ إِذْ يَقُولُ الظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَّسْحُورًا(47)
هنگامي كه به سوي تو گوش فرا مي دارند ما بهتر مي دانيم به چه [منظور] گوش مي دهند و [نيز] آنگاه كه به نجوا مي پردازند وقتي كه ستمگران گويند جز مردي افسون شده را پيروي نمي كنيد(47)
انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا۟ لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا۟ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا(48)
ببين چگونه براي تو مثلها زدند و گمراه شدند در نتيجه راه به جايي نمي توانند ببرند(48)
وَقَالُوٓا۟ أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمًا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا(49)
و گفتند آيا وقتي استخوان و خاك شديم [باز] به آفرينشي جديد برانگيخته مي شويم(49)
۞ قُلْ كُونُوا۟ حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا(50)
بگو سنگ باشيد يا آهن(50)
أَوْ خَلْقًا مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُءُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَيٰ هُوَ قُلْ عَسَيٰٓ أَن يَكُونَ قَرِيبًا(51)
يا آفريده اي از آنچه در خاطر شما بزرگ مي نمايد [باز هم برانگيخته خواهيد شد] پس خواهند گفت چه كسي ما را بازمي گرداند بگو همان كس كه نخستين بار شما را پديد آورد [باز] سرهاي خود را به طرف تو تكان مي دهند و مي گويندآن كي خواهد بود بگو شايد كه نزديك باشد(51)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 164 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا51 از سوره ی اسرا
(آيه 35)
ششم: آخرين حكم در رابطه با عدالت در پيمانه و وزن و رعايت حقوق مردم و مبارزه با كم فروشى است، مىفرمايد: «و هنگامى كه با پيمانه چيزى را مىسنجيد حق آن را اداء كنيد» (وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ).
«و با ميزان و ترازوى صحيح و مستقيم وزن كنيد» (وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ).
«چرا كه اين كار به سود شماست، و سر انجامش (از همه) بهتر است» (ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا).
اصولا حق و عدالت و نظم و حساب در همه چيز و همه جا يك اصل اساسى و حياتى است، و اصلى است كه بر كل عالم هستى حكومت مىكند، و هرگونه انحراف از اين اصل، خطرناك و بد عاقبت است، مخصوصا كم فروشى سرمايه اعتماد و اطمينان را كه ركن مهم مبادلات است از بين مىبرد، و نظام اقتصادى را به هم مىريزد.
(آيه 36)
تنها از علم پيروى كن: در آيات گذشته يك سلسله از اصولىترين تعليمات و احكام اسلامى را خوانديم در اينجا به آخرين بخش از اين احكام مىرسيم كه در آن به چند حكم مهم اشاره شده است.
1- نخست سخن از لزوم تحقيق در همه چيز به ميان آورده، مىفرمايد:
«و از آنچه به آن آگاهى ندارى پيروى مكن» (وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ).
نه در عمل شخصى خود از غير علم پيروى كن، و نه به هنگام قضاوت در باره ديگران، نه شهادت به غير علم بده، و نه به غير علم اعتقاد پيدا كن.
و در پايان آيه دليل اين نهى را چنين بيان مىكند: «زيرا گوش و چشم و دل همه مسئولند» و در برابر كارهايى كه انجام دادهاند از انسان سؤال مىشود (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا).
اين مسؤوليتها به خاطر آن است كه سخنانى را كه انسان بدون علم و يقين مىگويد يا به اين طريق است كه از افراد غير موثق شنيده، و يا مىگويد ديدهام در حالى كه نديده، و يا در تفكر خود دچار قضاوتهاى بىمأخذ و بىپايهاى شده كه با واقعيت منطبق نبوده است، به همين دليل از چشم و گوش و فكر و عقل او سؤال مىشود كه آيا واقعا شما به اين مسائل ايمان داشتيد كه شهادت داديد، يا قضاوت كرديد، يا به آن معتقد شديد و عمل خود را بر آن منطبق نموديد؟! ناديده گرفتن اين اصل نتيجهاى جز هرج و مرج اجتماعى و از بين رفتن روابط انسانى و پيوندهاى عاطفى نخواهد داشت.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-2.html#post2010
پاسخ : صفحه ی 164 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا51 از سوره ی اسرا
(آيه 37)
متكبر مباش! اين آيه به مبارزه با كبر و غرور برخاسته و با تعبير زنده و روشنى مؤمنان را از آن نهى مىكند، روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد:
«و در روى زمين از روى كبر و غرور، گام برمدار» (وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً).
«چرا كه تو نمىتوانى زمين را بشكافى! و طول قامتت به كوهها نمىرسد»! (إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا).
اشاره به اين كه افراد متكبر و مغرور غالبا به هنگام راه رفتن پاهاى خود را محكم به زمين مىكوبند تا مردم را از آمد و رفت خويش آگاه سازند، گردن به آسمان مىكشند تا برترى خود را به پندار خويش بر زمينيان مشخص سازند! هدف قرآن اين است كه كبر و غرور را بطور كلى، محكوم كند، نه تنها در چهره خاصى يعنى راه رفتن. چرا كه غرور سر چشمه بيگانگى از خدا و خويشتن، و اشتباه در قضاوت، و گم كردن راه حق، و پيوستن به خط شيطان، و آلودگى به انواع گناهان است.
برنامه عملى پيشوايان اسلام سرمشق بسيار آموزندهاى براى هر مسلمان راستين در اين زمينه است.
در سيره پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: هرگز اجازه نمىداد به هنگامى كه سوار بود افرادى در ركاب او پياده راه بروند و نيز مىخوانيم: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بر روى خاك مىنشست، و غذاى ساده همچون غذاى بردگان مىخورد، و از گوسفند شير مىدوشيد، بر الاغ برهنه سوار مىشد.
در حالات على عليه السّلام نيز مىخوانيم كه او براى خانه آب مىآورد و گاه منزل را جارو مىكرد.
و در تاريخ امام مجتبى عليه السّلام مىخوانيم كه با داشتن مركبهاى متعدد، بيست مرتبه پياده به خانه خدا مشرف شد و مىفرمود: من براى تواضع در پيشگاه خدا اين عمل را انجام مىدهم.
(آيه 38)
اين آيه به عنوان تأكيدى بر تمام احكامى كه در مورد تحريم شرك و قتل نفس و زنا و فرزندكشى و تصرف در مال يتيمان و آزار پدر و مادر و مانند آن در آيات پيشين گذشت مىگويد: «تمام اينها گناهش نزد پروردگارت منفور است» (كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً).
از اين تعبير روشن مىشود كه بر خلاف گفته پيروان مكتب جبر، خدا هرگز اراده نكرده است گناهى از كسى سر بزند، چرا كه اگر چنين چيزى را اراده كرده بود با كراهت و ناخشنودى كه در اين آيه روى آن تأكيد شده است سازگار نبود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-2.html#post2010