پاسخ : قرار ملاقات عمومی مدیران و کاربران سایت علمی نخبگان جوان در نمایشگاه کتاب تهران
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
باستان شناس
[nishkhand]پس دفعه ديگه ما نيز زودتر مي اييم....
اصلا دفعه اينده ساعت ورود و خروج ميزنيم///
نظرت چيه؟ خوبه؟[tafakor][tafakor]
تازه من و بهناز ميخوايم درخت گوجه سبز تو خونه بكاريم البته زير نظر كارشناس كشاورزي فاطمه عزيز قرار شد اقا مهدي هم نمك از قم بياره....تازه تازه بخوريم...[labkhand][cheshmak][khanderiz][shaadi]
هه هه شما تازه درخت میکارید من تو باغچه خونم تو استان آذربایجان شرقی (دانشگاهم اونجاستا [nishkhand]) یه درخت دارم پر گوجه سبز (گیلاس و انجیر و آلوزرد و توت فرنگی ) [sargije]بهتون هم نمیدم چون اون گوجه سبزا رو به منم ندادید دلم میخواست [negaran]
دهنم آب افتاد [narahat]
تازه من که زودتر نشستم ولی کلا زور خانوم ها بیشتر این برای من به اثبات رسیده
تازه آقا مصطفی رو پارچه نشسته بود [sootzadan]
پاسخ : قرار ملاقات عمومی مدیران و کاربران سایت علمی نخبگان جوان در نمایشگاه کتاب تهران
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
داداشی
هه هه شما تازه درخت میکارید من تو باغچه خونم تو استان آذربایجان شرقی (دانشگاهم اونجاستا [nishkhand]) یه درخت دارم پر گوجه سبز (گیلاس و انجیر و آلوزرد و توت فرنگی ) [sargije]بهتون هم نمیدم چون اون گوجه سبزا رو به منم ندادید دلم میخواست [negaran]
دهنم آب افتاد [narahat]
تازه من که زودتر نشستم ولی کلا زور خانوم ها بیشتر این برای من به اثبات رسیده
تازه آقا مصطفی رو پارچه نشسته بود [sootzadan]
خب پس بگو ي باغ داري؟[labkhand]
يعني ي دونه درخت داري كه همه اين ميوه ها رو با هم داره؟؟؟؟[tafakor][khanderiz][cheshmak]
وايسا ببينم من كه كيسه گوجه سبز رو گذاشتم جلوي دستاتون خب چرا برنداشتي تازه كلي نمك هم ريخته بودم روش ...؟..نكنه روت نشد[tafakor][tafakor]
اصلا ي چيزي رو متوجه شديد اون پارچه اي كه اقا مصطفي انداخته بود براي نشستن ما نبود چون همه ما اطراف اون نشيته بوديم فقط شيريني ها رو پارچه بود !!
به خدا من رو چمن نشسته بودم[negaran][negaran] از پونه كه بغل دست من نشسته بود بپرس!!![khanderiz]
پاسخ : قرار ملاقات عمومی مدیران و کاربران سایت علمی نخبگان جوان در نمایشگاه کتاب تهران
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
داداشی
هه هه شما تازه درخت میکارید من تو باغچه خونم تو استان آذربایجان شرقی (دانشگاهم اونجاستا [nishkhand]) یه درخت دارم پر گوجه سبز (گیلاس و انجیر و آلوزرد و توت فرنگی ) [sargije]بهتون هم نمیدم چون اون گوجه سبزا رو به منم ندادید دلم میخواست [negaran]
دهنم آب افتاد [narahat]
تازه من که زودتر نشستم ولی کلا زور خانوم ها بیشتر این برای من به اثبات رسیده
تازه آقا مصطفی رو پارچه نشسته بود [sootzadan]
معرفی میکنم
چهره فخر فروش هفته!!!!!
پاسخ : قرار ملاقات عمومی مدیران و کاربران سایت علمی نخبگان جوان در نمایشگاه کتاب تهران
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
B a R a N
معرفی میکنم
چهره فخر فروش هفته!!!!!
سلام. خودتی[nishkhand](بچه ها دیدی دعوا میکنن سریع میگن خودتی)
نه خو یه درخت نیست باغچه هست
خداییش روم نشد بر دارم تازشم اصلا حواسم نبود که بردار [nadanestan]
از شیرینی ها هم که فقط اونی که مثل ژله بود ولی نبود[nishkhand] برداشم
بقیه رو بر نداشتم انقدر به خودم بد و بیرا گفتم که خره چرا بر نداشتی [narahat]
ولی قرار بعدی خجالت رو میزارم کنار بعد حرف های برادر مصطفی میشینیم بازی میکنیم[tashvigh]
داستان میگیم [khanderiz]
خاطره تعریف میکنیم [tafakor]
کلا میشه به یاد ماندنی دیگه ( میگن خالی بندی کنتور نداره)[negaran]
پاسخ : قرار ملاقات عمومی مدیران و کاربران سایت علمی نخبگان جوان در نمایشگاه کتاب تهران
نقل قول:
اصلا ي چيزي رو متوجه شديد اون پارچه اي كه اقا مصطفي انداخته بود براي نشستن ما نبود چون همه ما اطراف اون نشيته بوديم فقط شيريني ها رو پارچه بود !!
به خدا من رو چمن نشسته بودم[negaran][negaran] از پونه كه بغل دست من نشسته بود بپرس!!![khanderiz]
آقایون اولش تو سایه بودن! ما تو آفتاب
یعنی من شهیدِ اینهمه از خودگذشتگی شدم، تو چشام اشک حلقه زده بود که انسان انقدر فداکار؟؟؟
بعدم که جعبه شیرینی و کلیه امکانات سمت آقایون بود، دیگه اشکه همینجوری میریخت پایین از شدت اینهمه فداکاری و از خودگذشتگی
انقده از خودشون گذشته بودن که نگووووووووووووو
پاسخ : قرار ملاقات عمومی مدیران و کاربران سایت علمی نخبگان جوان در نمایشگاه کتاب تهران
همکارم اقای پیتر .اسم چینیش لووو هستش .
داره بر میگرده چین قبل از رفتن تل زد و کلی تشکر کرد از من که بردمش سر قرار [nishkhand]
خلاصه سلام به همه ی دوستان رسوند .
از باران و ازارا هم یک تشکر ویژه میکنم که منو راهنمائی کردند واسه خرید کتاب[golrooz][golrooz]
پاسخ : قرار ملاقات عمومی مدیران و کاربران سایت علمی نخبگان جوان در نمایشگاه کتاب تهران
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
داداشی
سلام. خودتی[nishkhand](بچه ها دیدی دعوا میکنن سریع میگن خودتی)
نه خو یه درخت نیست باغچه هست
خداییش روم نشد بر دارم تازشم اصلا حواسم نبود که بردار [nadanestan]
از شیرینی ها هم که فقط اونی که مثل ژله بود ولی نبود[nishkhand] برداشم
بقیه رو بر نداشتم انقدر به خودم بد و بیرا گفتم که خره چرا بر نداشتی [narahat]
ولی قرار بعدی خجالت رو میزارم کنار بعد حرف های برادر مصطفی میشینیم بازی میکنیم[tashvigh]
داستان میگیم [khanderiz]
خاطره تعریف میکنیم [tafakor]
کلا میشه به یاد ماندنی دیگه ( میگن خالی بندی کنتور نداره)[negaran]
داداشي خوش تيپ من !!
ميدونم الان كلي خوشحال شدي [nishkhand]
نخير زله نبود ...پاستل بود تازه اخرش هم همش گير كيان اومد....اينم به من رسيد تا براي كيان ببرم.!!!
يعني تو كلوچه مسقطي كه منم اوردم نخوردي..جدا از دستت رفت !![khanderiz][khanderiz][khanderiz][cheshmak][nishkhand][labkhand]
حالا چه بازي مد نظرت هستا حداقل اينو ديگه خجالت نكش همين الان بگو؟
تازه من فهميدم تو چقدر متواضع و خجالتي هستي جدي ميگم ولي خب اخرش هم شيريني گيرت نيامد به خاطر تواضع[nishkhand][nishkhand]
پاسخ : قرار ملاقات عمومی مدیران و کاربران سایت علمی نخبگان جوان در نمایشگاه کتاب تهران
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
a.m.i.n
همکارم اقای پیتر .اسم چینیش لووو هستش .
سلام آقا امین گل
اون که گفت لولین هست که
.................................
من الان از آفتاب دستام هنوز سوخته همین امین و پیتر هم شاهد هستن که ما رو چمن تو آفتاب بودیم
نشون به اون نشون که تعارف زدیم پیتر بیا تو سایه نیومد
ولی قرار بعدی خیلی بهتره مطمئنم
کلی بازی بچه گانه
باز بهتر از اینه که هر کی با دوستش بحرفه
حالا خوبه مهدی جونم بود وگر نه من میمردم اونجا
پاسخ : قرار ملاقات عمومی مدیران و کاربران سایت علمی نخبگان جوان در نمایشگاه کتاب تهران
راستی از خانم بهنام (باستان شناس ) هم تشکر میکنم که منو کتک نزد [labkhand][labkhand] و با برخورد خوب و مهربونشون باعث شرمندگی من شدن [khejalat][khejalat][golrooz]
پاسخ : قرار ملاقات عمومی مدیران و کاربران سایت علمی نخبگان جوان در نمایشگاه کتاب تهران
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
A.M.I.N
همکارم اقای پیتر .اسم چینیش لووو هستش .
داره بر میگرده چین قبل از رفتن تل زد و کلی تشکر کرد از من که بردمش سر قرار [nishkhand]
خلاصه سلام به همه ی دوستان رسوند .
از باران و ازارا هم یک تشکر ویژه میکنم که منو راهنمائی کردند واسه خرید کتاب[golrooz][golrooz]
کاری نکردیم که! خواهشات ویژه [nishkhand]
نقل قول:
بعد حرف های برادر مصطفی
میگم یه صدایی میومد نگو رییس کل داشتن حرف میزدن ولی کلا ولوم نداشت [nishkhand]
ما که نه صدا داشتیم نه تصویر
منم از شدت تنوع خوردنیها گیج شده بودم ولی از هیچکدوم غافل نشدم [nishkhand]