ماییم و نوای بی نوایی
بسم اله اگر حریف مایی
نمایش نسخه قابل چاپ
ماییم و نوای بی نوایی
بسم اله اگر حریف مایی
بی تو یک ثانیه تکرار شدن حال بدی است
خاطرت جمع ، نبودی که چنین سال بدی است
تا دل به زندگی نسپارم،به صد فریب
می پوشم از کرشمۀ هستی نگاه را.
هر صبح و شب چهره نهان می کنم به اشک
تا ننگرم تبسم خورشیدو ماه را !
ای سرنوشت، ازتو کجا می توان گریخت؟
من راهِ آشیان خود از یاد برده ام.
یکدم مرا به گوشۀ راحت مرا رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده ام!
با نام حق کنم آغــــــاز شعر خویش
شاید که از سر لطفش روم به پیش
شکم بداری فربی و عقل لاغر و خلق
اگر تو را نستایید خود تو بستایی
ای نام تو بهترین سرآغاز
بی نام تو نامه کی کنم باز
کار بی علم بار و بر ندهد تخم بی مغز بس ثمر ندهد
کار بی علم بار و بر ندهد تخم بی مغز بس ثمر ندهد
لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را