http://www.miyanali.com/usr/Matarsak/gal5.jpg?599057810
نمایش نسخه قابل چاپ
الــهـــــی!
احوالم چنانست که میدانی اعمالم چنین است که میبینی
نه پای گریز دارم ونه زبان ستیز
شاعر این قطعه طنز که ظاهرا خیلی با مشکلات دست به گریبان است اما همچنان با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته و با امید زنده است و راه حل اساسی برای وعده مسئولان پیدا کرده.
الهی، من با این که بندهای بسیار باهوشم
ولی از بخت بد، در زندگی چون برق، خاموشم
یکی از دوستان من مدیرکل شد و دیگر
دمی با من نمیجوشد، منم با او نمیجوشم!
یکی هم شد بساز بفروش و گردید ساکن شمرون
ولیکن بنده شاعر، هنوزم ساکن شوشم
برای سور و سات خونهام چون آس و بیپولم
باید یک تخته از شش تخته زیلوهامو بفروشم
شعار و وعده بسیار چون میداد آزارم
خریدم بستهای پنبه، چپاندم داخل گوشم
چو میبینم منو هر کس به نوعی داره میدوشه
منم میرم از امشب گاو گل عباس و میدوشم!
رضا هستم من از این زندگانی با همه تلخی
تا شیرینش کنم، از صبح تاشب سخت میکوشم
مرا گردن کلفتی دید و گفتا: حیف، لاجونی
ولی یکدفعه چون خرسی پرید از دور، بردوشم
...
کجایی حاجی ارزونی، گرونی کرد، داغونم
بیا ای جان جانان، بازه از بهر تو آغوشم!
http://s1.picofile.com/file/7966181719/bimarestan.jpgوارد حیاط بیمارستان که شدم، دیدیم جایی است آرام و پردرخت.
برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتم.
بیرون بیمارستان غلغله بود.
چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند.
چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار میدادند!!!
بیماران روی نیمکتها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفت وگو میکردند.بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت:
من میروم روی نیمکت دیگری مینشینم که شما راحت تر بتوانید صحبت کنید.
پروانه زیبایی روی زمین نشسته بود، بیماری ، پروانه را نگاه میکرد و نگران بود که مبادا زیر پا له شود.
آمد آهسته پروانه را برداشت و کف دستش گذاشت تا پرواز کند و برود.
شاید جهانیست آن سوی دیوار، پیدا
که ما پنهانش می کنیم....
http://s3.picofile.com/file/75742513...5_LE3qsHu4.jpg
از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛
وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...!
حالا بزارید من بگویم ما متعلق به چه نسلی هستیم
ما متعلق به نسلی هستیم،که به جرم نداشته محکوم شدیم و منتظر حکم اعدامی هستیم که زندگی در این دنیاست
ما متعلق به نسلی هستیم،که سوختنمان رو کسی ندید ولی همه ندانسته آتشش رو زیاد کردند
ما متعلق به نسلی هستیم که هیچی جز بدی از نسل های گذشته برایمان نمانده
ما متعلق به نسلی هستیم که سینه هایمان را گلوله های خودی شکافت
ما متعلق به نسلی هستیم که بهتره هیچ نگیم وگرنه ...
...
حالا کدامیم نسل را بهتر میدانید؟؟
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد...در راه با یک ماشین تصادف کرد و اسیب دید.عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین در مانگاه رساندند.پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند.سپس به او گفتند: ((باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت اسیب ندیده)) پیرمرد غمگین شد،گفت عجله دارد و نیازی به عکس برداری نیست . پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.پیرمرد گفت:همسرم در خانه سالمندان است.هر روز صبح به انجا می روم و صبحانه را با او می خورم.نمی خواهم دیر شود!پرستاری به او گفت:خودمان به او خبر می دهیم.پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متاسفم،او الزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا نمی شناسد!! پرستار با حیرت گفت:وقتی نمیداند شما چه کسی هستید،چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته،به ارامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است
http://s2.picofile.com/file/7964747739/bekhabaram.jpg
شب ها به وقت خواب از طرف من، وجدانت را ببوس
اگر بیدار بود!!!
اگر هم خواب بود مزاحمش نشو
میبینی که وقتی خوابه برات بهتره
راحتر میتونی دروغ بگی
خدایا دیگه به بنده هات امیدی نیست
دست بکارشو
شاید بهتره ما رو تموم کنی
قلبمون رو که تو توش بودی رو
دادیم سنگ کار کردن
http://parsclub.net/i/attachments/1/...7840_large.jpg
جشن میشه میریزیم توی خیابون اونجا رو کثیف میکنیم
عزا میشه نذری میدیم خیابونا رو کثیف میکنیم
جشن های نیمه شعبان که بماند...
مراسم عزاداری و جشن ...کدوم ثواب
میریم وسیله میخریم اشغالا رو میریزیم توی خیابونا
اما تا حالا فکر کردین که این بیچاره ها چقدر کار سختی دارن
که توی اب و هوای مختلف با اون وضع، کارهای مارو تمیز میکنن ؟
از حقوقشون چیزی نگم بهتره....