پاسخ : صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
(آيه 37)
در اين آيه ضمن دلدارى به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تأكيد مىكند كه، سر انجام كار اين گروه گمراه و لجوج به جايى مىرسد كه: «هر قدر بر هدايت آنها حريص باشى (و تلاش كنى فايدهاى ندارد زيرا) خداوند كسى را كه گمراه كرد هدايت نمىكند»! (إِنْ تَحْرِصْ عَلى هُداهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ).
«و براى آنها هيچ يار و ياورى نيست» (وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ).
جمله فوق مخصوص آن گروه است كه خيره سرى و لجاجت را به حد اعلا رسانده، و آن چنان در استكبار و غرور و غفلت و گناه غرقند كه ديگر درهاى هدايت به روى آنها گشوده نخواهد شد.
(آيه 38)
شأن نزول:
نقل شده كه: مردى از مسلمانان از يكى از مشركان طلبى داشت، هنگامى كه از او مطالبه كرد او در پرداخت دين خود تعلل ورزيد، مرد مسلمان ناراحت شد و ضمن سخنانش چنين سوگند ياد كرد: قسم به چيزى كه بعد از مرگ در انتظار او هستم ... (و هدفش قيامت و حساب خدا بود) مرد مشرك گفت:
سوگند به خدا كه او هيچ مردهاى را زنده نخواهد كرد.
آيه نازل شد و به او و مانند او پاسخ گفت.
تفسير:
معاد و پايان گرفتن اختلافها: در تعقيب بحثهايى كه در آيات گذشته پيرامون مسأله «توحيد» و «رسالت پيامبران» آمد، قرآن در اينجا با ذكر گوشهاى از مباحث «معاد»، اين بحثها را تكميل مىكند.
نخست مىگويد: «و آنها مؤكدا سوگند ياد كردند كه خداوند كسانى را كه مىميرند هرگز مبعوث نمىكند»، و به زندگى جديد باز نمىگرداند (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ).
اين انكار بىدليل، آن هم انكارى توأم با قسمهاى مؤكّد، نشانهاى از نادانى آنها و بىخبريشان بود، لذا قرآن در پاسخ آنها چنين مىگويد: «اين وعده قطعى خداوند است (كه همه مردگان را به حيات جديد باز مىگرداند تا نتيجه اعمالشان را ببينند) ولى غالب مردم نمىدانند» و بر اثر ناآگاهى دست به انكار مىزنند (بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ).
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread315-2.html
پاسخ : صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
(آيه 39)
سپس به بيان يكى از هدفهاى معاد، و بعد از آن به ذكر قدرت خدا بر اين كار، مىپردازد، تا نشان دهد اگر سر چشمه انكار آنها تصور بىهدف بودن معاد است اين اشتباه بزرگى است.
نخست مىگويد: خداوند مردگان را مبعوث مىكند: «تا براى همگان روشن سازد آنچه را كه در آن اختلاف داشتند» (لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ).
«و تا كسانى كه اين واقعيت را انكار مىكردند بدانند دروغ مىگفتند» (وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ).
بنابراين، بازگشت به وحدت و پايان گرفتن اختلافات عقيدتى يكى از اهداف معاد را تشكيل مىدهد كه در آيه فوق به آن اشاره شده است.
(آيه 40)
در اين آيه به بيان اين حقيقت مىپردازد كه اگر آنها بازگشت انسان را به زندگى جديد محال مىشمرند بايد بدانند كه قدرت خداوند برتر و بالاتر از اينهاست، «هنگامى كه ما چيزى را اراده كنيم فقط به آن مىگوييم موجود باش! آن نيز بلافاصله موجود مىشود» (إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ).
با چنين قدرت كاملهاى كه تنها فرمان موجود باش، براى وجود هر چيز كافى است: ديگر چه جاى شك و ترديد در قدرت خدا بر بازگشت مردگان به زندگى باقى مىماند؟
تعبير به «كن» (موجود باش) نيز از ضيق بيان و عدم گنجايش الفاظ است، والا حتى نياز به جمله «كن» نيست، اراده خدا همان و تحقق يافتن همان.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread315-2.html
پاسخ : صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
(آيه 41)
شأن نزول:
در شأن نزول اين آيه و آيه بعد چنين نقل كردهاند كه گروهى از مسلمانان مانند «بلال» و «عمار ياسر» و «صهيب» و «خبّاب» پس از اسلام آوردن در مكه سخت تحت فشار بودند، و براى تقويت اسلام و رساندن صداى خود به ديگران، پس از هجرت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به «مدينه» هجرت كردند، در اين ميان «صيهب» كه مرد مسنّى بود به مشركان مكه چنين پيشنهاد كرد: بياييد اموال مرا بگيريد و بگذاريد به «مدينه» بروم، آنها موافقت كردند.
آيه نازل شد و پيروزى او و امثال او را در اين جهان و جهان ديگر بازگو كرد.
تفسير:
پاداش مهاجران- در تعقيب آيات گذشته كه از منكران قيامت و مشركان لجوج سخن مىگفت، اين آيه از مهاجران راستين و پاكباز سخن مىگويد، تا وضع دو گروه در مقايسه با يكديگر روشن گردد.
نخست مىگويد: «آنها كه پس از ستم ديدن در راه خدا، هجرت كردند، در اين دنيا جايگاه و مقام خوبى به آنها مىدهيم» (وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً). چرا كه آنها با نهايت اخلاص براى گسترش دعوت اسلام به تمام زندگى خويش پشت پا زدند.
اين پاداش دنياى آنهاست «اما پاداش آخرت، اگر بدانند، بسيار بزرگتر است» (وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ).
(آيه 42)
سپس در اين آيه، اين مهاجران راستين و پر استقامت و با ايمان را با دو صفت توصيف كرده، مىگويد: «آنها كسانى هستند كه شكيبايى و صبر و استقامت را پيشه خود ساخته، و توكل و تكيه آنها بر پروردگارشان است» (الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ).
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread315-2.html
پاسخ : صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
(آيه 43)
اگر نمىدانيد بپرسيد: اين آيه بار ديگر به بيان مسائل گذشته در رابطه با اصول دين مىپردازد، و به يكى از اشكالات معروف مشركان پاسخ مىگويد:
آنها مىگفتند: چرا خداوند فرشتهاى را براى ابلاغ رسالت نازل نكرده است- و يا مىگفتند چرا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مجهز به يك نيروى فوق العاده نيست كه ما را مجبور به ترك كارهايمان بنمايد.
خداوند در پاسخ آنها مىگويد: «و پيش از تو، جز مردانى كه به آنها وحى مىكرديم، نفرستاديم»! (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ).
آرى! اين مردان از جنس بشر بودند، با تمام غرايز و عواطف انسانى، دردهاى آنها را از همه بهتر تشخيص مىدادند، و نيازهاى آنها را به خوبى درك مىكردند، در حالى كه هيچ فرشتهاى نمىتواند از اين امور به خوبى آگاه گردد،.
سپس براى تأكيد و تأييد اين واقعيت اضافه مىكند: «اگر اين موضوع را نمىدانيد (برويد و) از اهل اطلاع بپرسيد» (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).
(آيه 44)
در اين آيه مىگويد: اگر شما آگاه نيستيد از آنها بپرسيد كه: «از دلائل روشن و كتب» پيامبران پيشين آگاهند! (بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ).
به اين ترتيب «مسأله تخصص» نه تنها در زمينه مسائل اسلامى و دينى از سوى قرآن به رسميت شناخته شده، بلكه در همه زمينهها مورد قبول و تأكيد است، و روى اين حساب بر همه مسلمانان لازم است كه در هر عصر و زمان افراد آگاه و صاحب نظر درستكار مورد اطمينان، در همه زمينهها داشته باشند كه اگر كسانى مسائلى را نمىدانند به آنها مراجعه كنند.
سپس روى سخن را به پيامبر كرده، مىگويد: «و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبيين كنى» (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ).
«و تا اين كه آنها (در اين آيات، و وظائفى كه در برابر آن دارند) بينديشند» (وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ).
در واقع دعوت و برنامه رسالت تو از نظر اصولى چيز نوظهور و بىسابقهاى نيست همان گونه كه بر رسولان پيشين، كتب آسمانى نازل كرديم تا مردم را به وظائفشان در برابر خدا و خلق و خويشتن آشنا سازند بر تو نيز اين قرآن را نازل كرديم، تا به تبيين مفاهيم و تعاليم آن بپردازى و انديشه انسانها را بيدار سازى.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
پاسخ : صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
(آيه 45)
انواع مجازاتها در برابر انواع گناهان! قرآن در بسيارى از بحثها، مطالب استدلالى را با مسائل عاطفى چنان به هم مىآميزد كه برترين اثر را در نفوس شنوندگان داشته باشد، آيات گذشته يك بحث منطقى در زمينه نبوت و معاد با مشركان داشت، ولى در اينجا به تهديد جباران و مستكبران و گنهكاران لجوج مىپردازد و آنها را به انواع عذابهاى الهى بيم مىدهد.
نخست مىگويد: «آيا توطئهگران (ى كه براى خاموش كردن نور حق به انواع نقشههاى شوم متوسل شدند) از اين ايمن گشتند كه ممكن است خداوند آنها را در زمين فرو برد»؟ (أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ).
آيا بعيد است كه زمين لرزه وحشتناكى رخ دهد، پوسته زمين بشكافد و دهان باز كند و آنها و همه زندگانيشان را در خود فرو برد، همان گونه كه در تاريخ اقوام، كرارا اتفاق افتاده است؟
سپس اضافه مىكند: «و يا اين كه (هنگامى كه آنها در حال غفلتند) عذاب (الهى) از آنجا كه انتظارش را ندارند به سراغشان آيد» (أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ).
(آيه 46)
«و يا به هنگامى كه (آنها براى كسب مال بيشتر و درآمد فزونتر) در رفت و آمد هستند (عذاب) دامانشان را بگيرد» (أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ).
«در حالى كه قادر به فرار (از چنگال عذاب) نيستند» (فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ).
(آيه 47)
«و يا اين كه (مجازات الهى يك مرتبه به سراغشان نيايد بلكه) بطور تدريجى و ضمن هشدارهاى پىدرپى، آنها را گرفتار سازد»؟ (أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّفٍ).
امروز همسايه آنها گرفتار سانحهاى مىشود، فردا يكى از بستگانشان و خلاصه هشدارها يكى بعد از ديگرى به سراغ آنها مىآيد اگر بيدار شدند چه بهتر، و گر نه مجازات نهايى آنها را فرو خواهد گرفت.
تدريجى بودن عذاب و مجازات در اين گونه موارد براى آن است كه هنوز احتمال هدايت در اين گروه وجود دارد، و رحمت خداوند اجازه نمىدهد كه با اينها همچون سايرين رفتار شود «زيرا پروردگار شما رئوف و رحيم است» (فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
پاسخ : صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
(آيه 48)
سجده همه مخلوقات و جنبندگان حتى سايههايشان براى خدا! در اينجا بار ديگر به بحث توحيد باز مىگردد، نخست مىگويد: «آيا آنها (مشركان توطئهگر) مخلوقات خدا را نديدند كه (چگونه) سايههايشان از راست و چپ حركت دارند و با خضوع براى خدا سجده مىكنند»؟ (أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ).
(آيه 49)
در آيه گذشته تنها سخن از «سجده» سايهها- با آن مفهوم وسيعش- به ميان آمده بود، ولى در اين آيه اين مسأله را به عنوان يك برنامه عمومى براى همه موجودات مادى و غير مادى، آسمانى و زمينى بيان كرده، مىگويد: «و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين از جنبندگان است و همچنين فرشتگان، براى خدا سجده مىكنند» (وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ).
«و آنها در اين راه هيچ گونه استكبار نمىورزند» (وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ). و در برابر خدا و فرمان او تسليم محضند.
حقيقت سجده، نهايت خضوع و تواضع و پرستش و تسليم است، و آن سجده معمولى ما كه بر هفت عضو انجام مىدهيم مصداقى از اين مفهوم عام است، و منحصر به آن نيست.
جمله «وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ» اشاره به وضع حال فرشتگان است، كه آنها در خضوع و سجده در پيشگاه حق كمترين استكبار به خود راه نمىدهند.
(آيه 50)
لذا بلافاصله بعد از آن به دو قسمت از صفات آنها كه تأكيدى است بر نفى استكبار اشاره كرده، مىگويد: «آنها از مخالفت پروردگارشان كه بر فراز آنها و (حاكم بر آنها) است مىترسند» (يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ).
«و آنچه را مأموريت دارند به خوبى انجام مىدهند» (وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ).
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه نشانه نفى استكبار دو چيز است: ترس در برابر مسؤوليتها، و انجام فرمانهاى خدا بدون چون و چرا.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
۞ وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوٓا۟ إِلَٰهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٌ وَٰحِدٌ فَإِيَّٰيَ فَارْهَبُونِ(51)
و خدا فرمود دو معبود براي خود مگيريد جز اين نيست كه او خدايي يگانه است پس تنها از من بترسيد(51)
وَلَهُ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَلَهُ الدِّينُ وَاصِبًا أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ(52)
و آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست و آيين پايدار [نيز] از آن اوست پس آيا از غير خدا پروا داريد(52)
وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجَْٔرُونَ(53)
و هر نعمتي كه داريد از خداستسپس چون آسيبي به شما رسد به سوي او روي مي آوريد [و ميناليد](53)
ثُمَّ إِذَا كَشَفَ الضُّرَّ عَنكُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنكُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ(54)
و چون آن آسيب را از شما برطرف كرد آنگاه گروهي از شما به پروردگارشان شرك ميورزند(54)
لِيَكْفُرُوا۟ بِمَآ ءَاتَيْنَٰهُمْ فَتَمَتَّعُوا۟ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ(55)
[بگذار] تا آنچه را به ايشان عطا كردهايم ناسپاسي كنند اكنون برخوردار شويد و[لي] زودا كه بدانيد(55)
وَيَجْعَلُونَ لِمَا لَا يَعْلَمُونَ نَصِيبًا مِّمَّا رَزَقْنَٰهُمْ تَاللَّهِ لَتُسَْٔلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْتَرُونَ(56)
و از آنچه به ايشان روزي داديم نصيبي براي آن [خداياني] كه نميدانند [چيست] مينهند به خدا سوگند كه از آنچه به دروغ برميبافتيد حتما سؤال خواهيد شد(56)
وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَٰتِ سُبْحَٰنَهُ وَلَهُم مَّا يَشْتَهُونَ(57)
و براي خدا دختراني ميپندارند منزه است او و براي خودشان آنچه را ميل دارند [قرار ميدهند](57)
وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالْأُنثَيٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ(58)
و هر گاه يكي از آنان را به دختر مژده آورند چهرهاش سياه ميگردد در حالي كه خشم [و اندوه] خود را فرو ميخورد(58)
يَتَوَٰرَيٰ مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓ أَيُمْسِكُهُ عَلَيٰ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَآءَ مَا يَحْكُمُونَ(59)
از بدي آنچه بدو بشارت داده شده از قبيله [خود] روي ميپوشاند آيا او را با خواري نگاه دارد يا در خاك پنهانش كند وه چه بد داوري ميكنند(59)
لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْءَاخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَيٰ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(60)
وصف زشت براي كساني است كه به آخرت ايمان ندارند و بهترين وصف از آن خداست و اوست ارجمند حكيم(60)
وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَٰكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَيٰٓ أَجَلٍ مُّسَمًّي فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَْٔخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ(61)
و اگر خداوند مردم را به [سزاي] ستمشان مؤاخذه ميكرد جنبندهاي بر روي زمين باقي نميگذاشت ليكن [كيفر] آنان را تا وقتي معين بازپس مياندازد و چون اجلشان فرا رسد ساعتي آن را پس و پيش نميتوانند افكنند(61)
وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَيٰ لَا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ وَأَنَّهُم مُّفْرَطُونَ(62)
و چيزي را كه خوش نميدارند براي خدا قرار ميدهند و زبانشان دروغپردازي ميكند كه [سرانجام] نيكو از آن ايشان استحقا كه آتش براي آنان است و به سوي آن پيش فرستاده خواهند شد(62)
تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَآ إِلَيٰٓ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَٰنُ أَعْمَٰلَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(63)
سوگند به خدا كه به سوي امتهاي پيش از تو [رسولاني] فرستاديم [اما] شيطان اعمالشان را برايشان آراست و امروز [هم] سرپرستشان هموست و برايشان عذابي دردناك است(63)
وَمَآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَٰبَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا۟ فِيهِ وَهُدًي وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(64)
و ما [اين] كتاب را بر تو نازل نكرديم مگر براي اينكه آنچه را در آن اختلاف كردهاند براي آنان توضيح دهي و [آن] براي مردمي كه ايمان ميآورند رهنمود و رحمتي است(64)
وَاللَّهُ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَآ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ(65)
و خدا از آسمان آبي فرود آورد و با آن زمين را پس از پژمردنش زنده گردانيد قطعا در اين [امر] براي مردمي كه شنوايي دارند نشانهاي است(65)
وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَٰمِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِنۢ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآئِغًا لِّلشَّٰرِبِينَ(66)
و در دامها قطعا براي شما عبرتي است از آنچه در [لابلاي] شكم آنهاست از ميان سرگين و خون شيري ناب به شما مينوشانيم كه براي نوشندگان گواراست(66)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
(آيه 51)
دين يكى و معبود يكى! در تعقيب بحث توحيد و خداشناسى از طريق نظام آفرينش، در اينجا به نفى شرك مىپردازد، تا با تقارن اين دو به يكديگر، حقيقت آشكارتر شود.
در آغاز مىگويد: «خدا دستور داده كه دو معبود براى خود انتخاب نكنيد» (وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ).
«معبود تنها يكى است» (إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ).
وحدت نظام آفرينش و وحدت قوانين حاكم بر آن، خود دليلى بر وحدت آفريدگار و وحدت معبود است.
اكنون كه چنين است، «تنها از (كيفر) من بترسيد» و از مخالفت فرمان من بيم داشته باشيد (فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ).
(آيه 52)
و به دنبال اين دستور ضمن سه آيه، دليل توحيد عبادت را با چهار بيان مشخص مىكند: نخست مىگويد: «آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست» (وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
آيا در مقابل كسى كه مالك عالم هستى است بايد سجده كرد يا بتهاى فاقد همه چيز؟
سپس اضافه مىكند: نه تنها آسمانها و زمين از آن اوست كه «همواره دين و تمام قوانين نيز از ناحيه او مىباشد» (وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً).
و در پايان اين آيه مىفرمايد: با اين حال كه همه قوانين و دين و اطاعت از آن خداست «آيا از غير خدا پرهيز مىكنيد»؟ (أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ).
مگر بتها مىتوانند به شما زيانى برسانند؟ يا نعمتى به شما ببخشند؟ كه از مخالفتشان بيم داريد و عبادتشان را لازم مىشمريد؟!
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
پاسخ : صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
(آيه 53)
«با اين كه آنچه از نعمتها داريد همه از ناحيه خداست» (وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ).
اين در حقيقت سومين بيان است براى لزوم پرستش معبود يگانه يعنى «اللّه» و منظور اين است كه اگر پرستش بتها به خاطر شكر نعمت است، سر تا پاى وجود شما را نعمتهاى خدا فراگرفته است.
علاوه بر اين: «هنگامى كه ناراحتيها، مصائب بلاها و رنجها به سراغ شما مىآيد (براى رفع آنها) تنها دست تضرع به درگاه او برمىداريد و او را مىخوانيد» (ثُمَّ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ).
بنابراين، اگر پرستش بتها به خاطر دفع ضرر و حل مشكلات است، آن هم كه از ناحيه خداست و اين چهارمين بيان براى مسأله توحيد عبادت است.
(آيه 54)
آرى! در اين گونه موارد خداوند نداى شما را مىشنود و به آن پاسخ مىگويد و مشكلاتتان را برطرف مىسازد «سپس هنگامى كه زيان و رنج را از شما برطرف ساخت گروهى از شما براى پروردگارشان همتا قرار مىدهند» و به سراغ بتها مىروند (ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ).
در حقيقت قرآن به اين نكته باريك اشاره مىكند كه فطرت توحيد در وجود همه شما هست، ولى در حال عادى، پردههاى غفلت و غرور و جهل و تعصب و خرافات آن را مىپوشاند.
(آيه 55)
در اين آيه پس از ذكر دلائل منطقى فوق و روشن شدن حقيقت، با لحنى تهديدآميز چنين مىگويد: بگذار «تا نعمتهايى را كه به آنها دادهايم كفران كنند و (اكنون) چند روزى از (متاع دنيا) بهرهمند شويد اما به زودى خواهيد دانست» نتيجه و پايان كارتان چيست (لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ).
اين درست به آن مىماند كه انسان شخص متخلف و منحرفى را با دلائل مختلف، نصيحت و ارشاد كند و سر انجام چون امكان دارد اين نصايح و اندرزها در او اثر نكند با يك جمله تهديدآميز گفتار خود را پايان مىدهد و مىگويد: با توجه به اين مطالبى كه گفتم باز هم هر چه از دستت برمىآيد بكن ولى نتيجه كارت را به زودى خواهى ديد.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
پاسخ : صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
(آيه 56)
در تعقيب بحثهاى مستدل پيرامون نفى شرك و بت پرستى، در اينجا به سه قسمت از بدعتها و عادات شوم مشركان اشاره كرده، مىگويد: آنها براى بتهايى كه هيچ گونه سود و زيانى از آنها سراغ ندارند، سهمى از آنچه به آنان روزى دادهايم قرار مىدهند» (وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ).
اين سهم، قسمتى از شتران و چهارپايان و بخشى از زراعت بوده كه در سوره انعام آيه 136 به آن اشاره شده كه مشركان در جاهليت آنها را مخصوص بتان مىدانستند و در راه آنها خرج مىكردند.
سپس اضافه مىكند: «به خدا سوگند (در دادگاه عدل قيامت) از اين دروغها و تهمتها بازپرسى خواهيد شد»! (تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ).
بنابراين عمل زشت و شوم شما هم زيان دنيا دارد زيرا قسمتى از سرمايههاى شما را مىبلعد و هم زيان مجازات در جهان ديگر.
(آيه 57)
آنجا كه تولد دختر ننگ بود! دومين بدعت شوم مشركان اين بود كه: آنها (در پندار خود) براى خداوند دختران قرار مىدهند منزه است» از اين كه فرزندى داشته باشد (وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ). خداوندى كه از هرگونه آلايش جسمانى پاك است.
«ولى براى خودشان آنچه را ميل دارند قائل مىشوند» (وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ).
يعنى، هرگز حاضر نبودند همين دختران را كه براى خدا قائل شده بودند براى خود نيز قائل شوند و اصلا دختر براى آنها عيب و ننگ محسوب مىشد!
(آيه 58)
اين آيه براى تكميل مطلب فوق اشاره به سومين عادت زشت و شوم آنها كرده، مىگويد: «هنگامى كه به يكى از آنها بشارت داده شود، خدا دخترى به تو داده آن چنان از فرط ناراحتى چهرهاش تغيير مىكند كه صورتش سياه مىشود»! (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا).
«و مملو از خشم و غضب مىگردد» (وَ هُوَ كَظِيمٌ).
(آيه 59)
كار به همين جا پايان نمىگيرد او براى نجات از اين ننگ و عار كه به پندار نادرستش، دامنش را گرفته «از قوم و قبيله خود به خاطر اين بشارت بدى كه به او داده شده است متوارى مىگردد» (يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ).
باز هم دائما در اين فكر غوطهور است كه «آيا اين ننگ را بر خود بپذيرد و دختر را نگهدارد و يا آن را زنده در زير خاك پنهان سازد»! (أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ).
در پايان آيه اين حكم ظالمانه و شقاوت آميز غير انسانى را با صراحت هر چه بيشتر محكوم كرده، مىگويد: «چه بد حكم مىكنند»! (أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html