پاسخ : صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
(آيه 58)
«گفتند: ما به سوى يك قوم گنهكار فرستاده شدهايم» (قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ).
(آيه 59)
و از آنجا كه مىدانستند ابراهيم با آن حس كنجكاويش مخصوصا در زمينه اين گونه مسائل به اين مقدار پاسخ، قناعت نخواهد كرد، فورا اضافه كردند كه: اين قوم مجرم كسى جز قوم لوط نيست ما مأموريم اين آلودگان بىآزرم را درهم بكوبيم و نابود كنيم «مگر خانواده لوط كه ما همه آنها را از آن مهلكه نجات خواهيم داد» (إِلَّا آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ).
(آيه 60)
ولى از آنجا كه تعبير به «آل لوط» آن هم با تأكيد به «اجمعين» شامل همه خانواده او حتى همسر گمراهش كه با مشركان هماهنگ بود مىشد، و شايد ابراهيم نيز از اين ماجرا آگاه بود، بلافاصله او را استثناء كردند و گفتند: «بجز همسرش كه ما مقدر ساختهايم از بازماندگان در شهر محكوم به فنا باشد» و نجات نيابد (إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ).
(آيه 61)
از اين آيه به بعد داستان خارج شدن فرشتگان از نزد ابراهيم و آمدن به ملاقات لوط را مىخوانيم، نخست مىگويد: «هنگامى كه فرستادگان خداوند نزد خاندان لوط آمدند» (فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ).
(آيه 62)
لوط «به آنها گفت: شما افرادى ناشناختهايد» (قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ).
مفسران مىگويند: اين سخن را به اين جهت به آنها گفت كه آنان به صورت جوانانى خوش صورت و زيبا نزد او آمدند، از يك سو ميهمانند و محترم، و از سوى ديگر محيطى است ننگين و آلوده و پر از مشكلات.
(آيه 63)
ولى فرشتگان، زياد او را در انتظار نگذاردند، با صراحت «گفتند:
ما چيزى را براى تو آوردهايم كه آنها در آن ترديد داشتند» (قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ). يعنى مأمور مجازات دردناكى هستيم كه تو كرارا به آنها گوشزد كردهاى ولى هرگز آن را جدى تلقى نكردند؟
(آيه 64)
سپس براى تأكيد گفتند: «ما واقعيت مسلّم و غير قابل ترديدى را براى تو آوردهايم» (وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ).
يعنى، عذاب حتمى و مجازات قطعى اين گروه بىايمان منحرف.
باز براى تأكيد بيشتر اضافه كردند: «ما مسلما راست مىگوييم» (وَ إِنَّا لَصادِقُونَ).
يعنى اين گروه تمام پلها را پشت سر خود خراب كردهاند و جايى براى شفاعت و گفتگو در مورد آنها باقى نمانده است، تا لوط حتى به فكر شفاعت نيفتد و بداند اينها ابدا شايستگى اين امر را ندارند.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
پاسخ : صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
(آيه 65)
و از آنجا كه بايد گروه اندك مؤمنان (خانواده لوط بجز همسرش) از اين مهلكه جان به سلامت ببرند دستور لازم را به لوط چنين دادند: «تو شبانه (و اواخر شب هنگامى كه چشم مردم گنهكار در خواب است و يا مست شراب و شهوت) خانوادهات را بردار و از شهر بيرون شو» (فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ).
ولى «تو پشت سر آنها باش» تا مراقب آنان باشى و كسى عقب نماند (وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ).
ضمنا «هيچ يك از شما نبايد به پشت سرش نگاه كند» (وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ).
«و به همان نقطهاى كه دستور به شما داده شده است (يعنى سرزمين شام يا نقطه ديگرى كه مردمش از اين آلودگيها پاك بودهاند) برويد» (وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ).
(آيه 66)
سپس لحن كلام تغيير مىيابد و خداوند مىفرمايد: «ما به لوط چگونگى اين امر را وحى فرستاديم كه به هنگام طلوع صبح همگى ريشه كن خواهند شد، به گونهاى كه حتى يك نفر از آنها باقى نماند» (وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ).
(آيه 67)
سپس قرآن داستان را در اينجا رها كرده و به آغاز باز مىگردد، و بخشى را كه در آنجا ناگفته مانده بود به مناسبتى كه بعدا اشاره خواهيم كرد بيان مىكند و مىگويد: «مردم شهر (از ورود ميهمانان تازه وارد لوط آگاه شدند) و به سوى خانه او حركت كردند، و در راه به يكديگر بشارت مىدادند» (وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ).
آنها در آن وادى گمراهى و ننگين خود فكر مىكردند طعمه لذيذى به چنگ آوردهاند، جوانانى زيبا و خوشرو، آن هم در خانه لوط!
(آيه 68)
«لوط» كه سر و صداى آنها را شنيد در وحشت عجيبى فرو رفت و نسبت به ميهمانان خود بيمناك شد. لذا در مقابل آنها ايستاد و «گفت: اينها ميهمانان منند، آبروى مرا نريزيد» (قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَاتَّقُوا۟ اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ(69)
و از خدا پروا كنيد و مرا خوار نسازيد(69)
قَالُوٓا۟ أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَٰلَمِينَ(70)
گفتند آيا تو را [از مهمان كردن] مردم بيگانه منع نكرديم(70)
قَالَ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِيٓ إِن كُنتُمْ فَٰعِلِينَ(71)
گفت اگر مي خواهيد [كاري مشروع] انجام دهيد اينان دختران منند [با آنان ازدواج كنيد](71)
لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ(72)
به جان تو سوگند كه آنان در مستي خود سرگردان بودند(72)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ(73)
پس به هنگام طلوع آفتاب فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت(73)
فَجَعَلْنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ(74)
و آن [شهر] را زير و زبر كرديم و بر آنان سنگهايي از سنگ گل بارانديم(74)
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ(75)
به يقين در اين [كيفر] براي هوشياران عبرتهاست(75)
وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُّقِيمٍ(76)
و [آثار] آن [شهر هنوز] بر سر راهي [داير] برجاست(76)
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ(77)
بي گمان در اين براي مؤمنان عبرتي است(77)
وَإِن كَانَ أَصْحَٰبُ الْأَيْكَةِ لَظَٰلِمِينَ(78)
و راستي اهل ايكه ستمگر بودند(78)
فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِينٍ(79)
پس از آنان انتقام گرفتيم و آن دو [شهر اكنون] بر سر راهي آشكاراست(79)
وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَٰبُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ(80)
و اهل حجر [نيز] پيامبران [ما] را تكذيب كردند(80)
وَءَاتَيْنَٰهُمْ ءَايَٰتِنَا فَكَانُوا۟ عَنْهَا مُعْرِضِينَ(81)
و آيات خود را به آنان داديم و[لي] از آنها اعراض كردند(81)
وَكَانُوا۟ يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا ءَامِنِينَ(82)
و [براي خود] از كوهها خانه هايي مي تراشيدند كه در امان بمانند(82)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ(83)
پس صبحدم فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت(83)
فَمَآ أَغْنَيٰ عَنْهُم مَّا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ(84)
و آنچه به دست مي آوردند به كارشان نخورد(84)
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَآ إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَءَاتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ(85)
و ما آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق نيافريده ايم و يقينا قيامت فرا خواهد رسيد پس به خوبي صرف نظر كن(85)
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّٰقُ الْعَلِيمُ(86)
زيرا پروردگار تو همان آفريننده داناست(86)
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَٰكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْءَانَ الْعَظِيمَ(87)
و به راستي به تو سبع المثاني [=سوره فاتحه] و قرآن بزرگ را عطا كرديم(87)
لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَيٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِۦٓ أَزْوَٰجًا مِّنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ(88)
و به آنچه ما دسته هايي از آنان [=كافران] را بدان برخوردار ساخته ايم چشم مدوز و بر ايشان اندوه مخور و بال خويش براي مؤمنان فرو گستر(88)
وَقُلْ إِنِّيٓ أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ(89)
و بگو من همان هشداردهنده آشكارم(89)
كَمَآ أَنزَلْنَا عَلَي الْمُقْتَسِمِينَ(90)
همان گونه كه [عذاب را] بر تقسيم كنندگان نازل كرديم(90)
الَّذِينَ جَعَلُوا۟ الْقُرْءَانَ عِضِينَ(91)
همانان كه قرآن را جزء جزء كردند [به برخي از آن عمل كردند و بعضي را رها نمودند](91)
فَوَرَبِّكَ لَنَسَْٔلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(92)
پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد(92)
عَمَّا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(93)
از آنچه انجام مي دادند(93)
فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ(94)
پس آنچه را بدان ماموري آشكار كن و از مشركان روي برتاب(94)
إِنَّا كَفَيْنَٰكَ الْمُسْتَهْزِءِينَ(95)
كه ما [شر] ريشخندگران را از تو برطرف خواهيم كرد(95)
الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ(96)
همانان كه با خدا معبودي ديگر قرار مي دهند پس به زودي [حقيقت را] خواهند دانست(96)
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ(97)
و قطعا مي دانيم كه سينه تو از آنچه مي گويند تنگ مي شود(97)
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّٰجِدِينَ(98)
پس با ستايش پروردگارت تسبيح گوي و از سجده كنندگان باش(98)
وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّيٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ(99)
و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد(99)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
(آيه 69)
سپس اضافه كرد: بياييد «و از خدا بترسيد و مرا در برابر ميهمانانم شرمنده نسازيد» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ).
(آيه 70)
ولى آنها چنان جسور و پررو بودند كه نه تنها احساس شرمندگى در خويش نمىكردند بلكه از لوط پيامبر، چيزى هم طلبكار شده بودند، گويى جنايتى انجام داده، زبان به اعتراض گشودند و «گفتند: مگر ما به تو نگفتيم احدى را از مردم جهان به ميهمانى نپذيرى» و به خانه خود راه ندهى (قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ).
(آيه 71)
به هر حال لوط كه اين جسارت و وقاحت را ديد از طريق ديگرى وارد شد، شايد بتواند آنها را از خواب غفلت و مستى انحراف و ننگ، بيدار سازد، رو به آنها كرده گفت: چرا شما راه انحرافى مىپوييد، اگر منظورتان اشباع غريزه جنسى است چرا از طريق مشروع و ازدواج صحيح وارد نمىشويد «اينها دختران منند (آمادهام آنها را به ازدواجتان درآورم) اگر شما مىخواهيد كار صحيحى انجام دهيد» راه اين است (قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ).
هدف لوط اين بود كه با آنها اتمام حجت كند و بگويد: من تا اين حد نيز آماده فداكارى براى حفظ حيثيت ميهمانان خويش، و نجات شما از منجلاب فساد هستم.
(آيه 72)
اما واى از مستى شهوت، مستى انحراف، و مستى غرور و لجاجت، اگر ذرهاى از اخلاق انسانى و عواطف بشرى در آنها وجود داشت، كافى بود كه آنها را در برابر چنين منطقى شرمنده كند، لااقل از خانه لوط باز گردند و حيا كنند، اما نه تنها منفعل نشدند، بلكه بر جسارت خود افزودند و خواستند دست به سوى ميهمانان لوط دراز كنند! اينجاست كه خدا روى سخن را به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد: «قسم به جان و حيات تو كه اينها در مستى خود سخت سرگردانند»! (لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ).
(آيه 73)
سرنوشت گنهكاران قوم لوط: در اينجا سخن الهى در باره اين قوم اوج مىگيرد و در دو آيه فشرده و كوتاه سرنوشت شوم آنها را به صورتى قاطع و كوبنده و بسيار عبرت انگيز بيان مىكند، و مىگويد: «سر انجام فرياد تكان دهنده و صيحه وحشتناكى به هنگام طلوع آفتاب، همه را فراگرفت» (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ).
اين صيحه ممكن است صداى يك صاعقه عظيم و يا صداى يك زلزله وحشتناك بوده باشد.
(آيه 74)
ولى به اين اكتفا ننموديم بلكه شهر آنها را بكلى زير و رو كرديم «بالاى آن را پايين (و پايين را بالا) قرار داديم»! (فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها).
اين مجازات نيز براى آنها كافى نبود «به دنبال آن بارانى از سجيل (گلهاى متحجر شده) بر سر آنان فرو ريختيم»! (وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ).
نازل شدن اين عذابهاى سه گانه (صيحه وحشتناك- زير و رو شدن- بارانى از سنگ) هر كدام به تنهايى كافى بود كه قومى را به هلاكت برساند، اما براى شدت گناه و جسور بودن آنها در تن دادن به آلودگى و ننگ، و همچنين براى عبرت ديگران، خداوند مجازات آنها را مضاعف كرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
پاسخ : صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
(آيه 75)
اينجاست كه قرآن به نتيجه گيرى تربيتى و اخلاقى پرداخته، مىگويد: «در اين (سرگذشت عبرت انگيز) نشانههايى است براى هوشياران» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ).
آنها كه با فراست و هوشيارى و بينش مخصوص خود از هر علامتى جريانى را كشف مىكنند و از هر اشارهاى حقيقتى و از هر نكتهاى، مطلب مهم و آموزندهاى را.
(آيه 76)
اما تصور نكنيد كه آثار آنها بكلى از ميان رفته، نه «آثار آنها بر سر راه كاروانيان و گذركنندگان همواره ثابت و برقرار است» (وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ).
(آيه 77)
باز هم به عنوان تأكيد بيشتر و دعوت افراد با ايمان به تفكر و انديشه در اين داستان عبرت انگيز اضافه مىكند كه: «در اين (داستان) نشانهاى است براى افراد با ايمان» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ). چرا كه مؤمنان راستين بافراست و كاملا هوشيارند.
چگونه ممكن است انسان ايمان داشته باشد و اين سرگذشت تكان دهنده را بخواند و عبرتها نگيرد؟!
(آيه 78)
پايان زندگى دو قوم ستمگر! در اينجا قرآن به دو بخش ديگر از سرگذشت اقوام پيشين تحت عنوان «اصحاب الأيكه» و «اصحاب الحجر» اشاره مىكند، و بحثهاى عبرت انگيزى را كه در آيات پيشين پيرامون قوم لوط بود تكميل مىنمايد.
نخست مىگويد: «و اصحاب الايكه مسلما مردمى ظالم و ستمگر بودند، (وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ).
(آيه 79)
«ما از آنها انتقام گرفتيم» (فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ). و در برابر ظلمها و ستمگريها و سركشيها، مجازاتشان نموديم.
«و (شهرهاى ويران شده) اين دو (قوم لوط و اصحاب الايكه) بر سر راه (شما در سفرهاى شام) آشكار است»! (وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ).
«اصحاب الايكه» همان قوم شعيبند كه در سرزمينى پر آب و مشجّر در ميان حجاز و شام زندگى مىكردند.
آنها زندگى مرفه و ثروت فراوانى داشتند و به همين جهت، غرور و غفلت آنها را فرا گرفته بود و مخصوصا دست به «كم فروشى» و «فساد در زمين» زده بودند.
«شعيب» آن پيامبر بزرگ، آنها را از اين كارشان برحذر داشت و دعوت به توحيد و راه حق نمود، اما همان گونه كه در آيات سوره هود ديديم، آنها تسليم حق نشدند و سر انجام بر اثر مجازات دردناكى نابود گشتند.
شرح بيشتر حالات آنها در سوره «شعراء» از آيه 176 تا 190 آمده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
پاسخ : صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
(آيه 80)
و اما در مورد «اصحاب الحجر»، همان قوم سركشى كه در سرزمينى به نام «حجر» زندگى مرفهى داشتند و پيامبر بزرگشان «صالح» براى هدايت آنها مبعوث شد، چنين مىگويد: «و اصحاب حجر، فرستادگان خدا را تكذيب كردند» (وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ).
اين نكته قابل توجه است كه قرآن در مورد اصحاب الحجر- و همچنين در مورد قوم نوح و قوم شعيب و قوم لوط در آيات سوره شعراء به ترتيب آيه 105 و 123 و 160 و بعضى ديگر از اقوام پيشين- مىگويد: آنها «پيامبران» را تكذيب كردند، در حالى كه ظاهر امر چنين نشان مىدهد كه هر كدام يك پيامبر بيشتر نداشتند و تنها او را تكذيب نمودند.
اين تعبير شايد به خاطر آن است كه برنامه و هدف پيامبران، آنچنان با يكديگر پيوستگى دارد كه تكذيب يكى از آنها تكذيب همه آنها خواهد بود.
(آيه 81)
به هر حال قرآن در باره «اصحاب الحجر» چنين ادامه مىدهد:
«و ما آيات خود را به آنان داديم ولى آنها از آن روى گرداندند»! (وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ).
تعبير به «اعراض» (روى گرداندن) نشان مىدهد كه آنها حتى حاضر نبودند اين آيات را بشنوند و يا به آن نظر بيفكنند.
(آيه 82)
اما به عكس در كار زندگى دنيايشان آن قدر سخت كوش بودند كه:
«براى خود خانههاى امن و امانى در دل كوهها مىتراشيدند» (وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ).
عجيب است كه انسان براى چند روز زندگى دنيا اين همه محكم كارى مىكند، ولى براى زندگى جاويدان و ابديش آنچنان سهل انگار است كه حتى گاهى حاضر به شنيدن سخن خدا و نظر افكندن در آيات او نيست!
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread314-3.html
پاسخ : صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
(آيه 83)
خوب، چه انتظارى در باره چنين قومى مىتوان داشت، جز اين كه طبق قانون «انتخاب اصلح الهى» و ندادن حق ادامه حيات به اقوامى كه بكلى فاسد و مفسد مىشوند، بلاى نابود كنندهاى بر سر آنها فرود آيد و نابودشان سازد، لذا قرآن مىگويد: «سر انجام صيحه (آسمانى) صبحگاهان دامانشان را گرفت» (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ).
اين صيحه صداى صاعقه مرگبارى بوده كه بر خانههاى آنها فرود آمد.
(آيه 84)
نه آن كوههاى سر به آسمان كشيده و نه آن خانههاى امن و امان و نه اندام نيرومند اين قوم سركش و نه آن ثروت سرشار، هيچ كدام نتوانستند در برابر اين عذاب الهى مقاومت كنند، لذا در پايان داستان آنها مىفرمايد:
«و آنچه را به دست آورده بودند، آنان را از عذاب الهى نجات نداد» (فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ).
(آيه 85)
از آنجا كه گرفتارى هميشگى انسان به خاطر نداشتن يك ايدئولوژى و عقيده صحيح و خلاصه پاى بند نبودن به مبدأ و معاد است، پس از شرح حالات اقوامى همچون قوم لوط و قوم شعيب و صالح كه گرفتار آن همه بلا شدند، به مسأله «توحيد» و «معاد» باز مىگردد و در يك آيه به هر دو اشاره كرده، مىفرمايد: «ما آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است جز به حق نيافريديم» (وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ).
اين در مورد توحيد، سپس در رابطه با معاد مىگويد: «ساعت موعود [قيامت] قطعا فرا خواهد رسيد» و جزاى هر كس به او مىرسد! (وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ).
و به دنبال آن به پيامبرش دستور مىدهد كه در برابر لجاجت، نادانيها، تعصبها، كارشكنيها و مخالفتهاى سرسختانه آنان، ملايمت و محبت نشان ده، و «از گناهان آنها صرف نظر كن، و آنها را ببخش، بخششى زيبا» كه حتى توأم با ملامت نباشد (فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ).
زيرا تو با داشتن دليل روشن در راه دعوت و رسالتى كه به آن مأمورى، نيازى به خشونت ندارى به علاوه خشونت در برابر جاهلان، غالبا موجب افزايش خشونت و تعصب آنهاست.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread314-3.html
پاسخ : صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
(آيه 86)
اين آيه- بطورى كه جمعى از مفسران گفتهاند- در واقع به منزله دليلى بر لزوم گذشت و عفو و صفح جميل است، مىگويد: «پروردگار تو، آفريننده و آگاه است» (إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ).
او مىداند كه همه مردم يكسان نيستند، او از اسرار درون و طبايع و ميزان رشد فكرى و احساسات مختلف آنها باخبر است، نبايد از همه آنها انتظار داشته باشى كه يكسان باشند بلكه بايد با روحيه عفو و گذشت با آنها برخورد كنى تا تدريجا تربيت شوند و به راه حق آيند.
(آيه 87)
سپس به پيامبر خود دلدارى مىدهد كه از خشونت دشمنان و انبوه جمعيت آنها و امكانات فراوان مادى كه در اختيار دارند، هرگز نگران نشود، چرا كه خداوند مواهبى در اختيار او گذارده كه هيچ چيز با آن برابرى نمىكند مىگويد: «و ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم»! (وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ).
خداوند به پيامبرش اين واقعيت را بازگو مىكند كه تو داراى چنين سرمايه عظيمى هستى، سرمايهاى همچون قرآن به عظمت تمام عالم هستى، مخصوصا سوره حمد كه چنان محتوايش عالى است كه در يك لحظه كوتاه انسان را به خدا پيوند داده و روح او را در آستانش به تعظيم و تسليم و راز و نياز وا مىدارد.
(آيه 88)
و به دنبال بيان اين موهبت بزرگ چهار دستور مهم به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدهد، نخست مىگويد: «هرگز چشم خود را به نعمتهاى مادّى كه به گروههايى از آنها [كفار] دادهايم ميفكن» (لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ).
اين نعمتهاى مادى نه پايدارند، نه خالى از دردسر، حتى در بهترين حالاتش نگاهدارى آن سخت مشكل است.
سپس اضافه مىكند: «و هرگز (به خاطر اين مال و ثروت و نعمتهاى مادى كه در دست آنهاست) غمگين مباش» (وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ).
در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «كسى كه چشم خود را به آنچه در دست ديگران است بدوزد، هميشه اندوهگين و غمناك خواهد بود و هرگز آتش خشم در دل او فرو نمىنشيند».
دستور سومى كه به پيامبر مىدهد در زمينه تواضع و فروتنى و نرمش در برابر مؤمنان است مىفرمايد: «و بال (عطوفت) خود را براى مؤمنين فرود آر»! (وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ).
اين تعبير كنايه زيبايى از تواضع و محبت و ملاطفت است همانگونه كه پرندگان به هنگامى كه مىخواهند نسبت به جوجههاى خود اظهار محبت كنند آنها را زير بال و پر خود مىگيرند، و هيجان انگيزترين صحنه عاطفى را مجسم مىسازند، آنها را در مقابل حوادث و دشمنان حفظ مىكنند.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread314-3.html
پاسخ : صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
(آيه 89)
سر انجام دستور چهارم را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدهد و مىگويد: در برابر اين افراد بىايمان و ثروتمند محكم بايست «و صريحا بگو: من انذار كننده آشكارم» (وَ قُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ).
(آيه 90)
بگو: من به شما اعلام خطر مىكنم كه خدا فرموده عذابى بر شما فرو مىفرستم «آن گونه كه بر تقسيم كنندگان فرستادم» (كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ).
(آيه 91)
«همان تقسيم كنندگانى كه قرآن (و آيات الهى) را تجزيه كردند» (الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ).
آنچه به سودشان بود گرفتند و آنچه به زيانشان بود كنار گذاشتند، ولى مؤمنان راستين هيچ گونه تجزيه و تقسيم و تبعيض در ميان احكام الهى قائل نيستند.
(آيه 92)
در اين آيه به سرنوشت «مقتسمين» (تجزيه گران) پرداخته، مىگويد: «سوگند به پروردگارت كه ما بطور قطع از همه آنها سؤال خواهيم كرد» (فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ).
(آيه 93)
«از تمام كارهايى كه انجام مىدادند» (عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ).
روشن است كه سؤال خداوند براى كشف مطلب پنهان و پوشيدهاى نيست، چرا كه او از اسرار درون و برون آگاه است. بنابراين سؤال مزبور به خاطر تفهيم به خود طرف است تا به زشتى اعمالش پى ببرد و در حقيقت اين پرسشها بخشى از مجازات آنهاست.
(آيه 94)
مكتبت را آشكارا بگو! در اين آيه فرمان قاطعى به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىدهد، مىگويد: در برابر هياهوى مشركان و مجرمان نه تنها ضعف و ترس و سستى به خود راه مده و ساكت مباش، بلكه، «آشكارا آنچه را مأموريت دارى بيان كن» و حقايق دين را با صراحت بر ملا ساز (فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ).
«و از مشركان، روى گردان و نسبت به آنها بىاعتنايى كن» (وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ).
و اين آغاز «دعوت علنى» اسلام بود بعد از آن كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سه سال مخفيانه دعوت كرد، و عده قليلى از نزديكان پيامبر به او ايمان آوردند.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread314-3.html
پاسخ : صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
(آيه 95)
سپس خداوند براى تقويت قلب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به او اطمينان مىدهد كه در برابر استهزاء كنندگان از وى حمايت مىكند، مىفرمايد: «ما شرّ استهزاء كنندگان را از تو دفع كرديم» (إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ).
(آيه 96)
سپس «الْمُسْتَهْزِئِينَ» را چنين توصيف مىكند: «آنها كسانى هستند كه با خدا معبود ديگرى قرار مىدهند، ولى به زودى (از نتيجه شوم كار خود) آگاه خواهند شد (الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ).
ممكن است اين تعبير اشاره به آن باشد كه اينها كسانى هستند كه افكار و اعمالشان خود مسخره است، چرا كه آنقدر نادانند كه در برابر خداوندى كه آفريننده جهان هستى است معبودى از سنگ و چوب تراشيدهاند، با اين حال مىخواهند تو را استهزاء كنند!
(آيه 97)
بار ديگر به عنوان دلدارى و تقويت هر چه بيشتر روحيه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اضافه مىكند: «و ما مىدانيم كه سخنان آنها سينه تو را تنگ و ناراحت مىسازد» (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ).
روح لطيف تو و قلب حساست، نمىتواند اين همه بدگويى و سخنان كفر و شرك آميز را تحمل كند و به همين دليل ناراحت مىشوى.
(آيه 98)
ولى ناراحت مباش براى زدودن آثار سخنان زشت و ناهنجارشان، «پروردگارت را تسبيح و حمد گو! و از سجده كنندگان باش»! (فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ).
چرا كه اين تسبيح خداوند اثرات بد گفتار آنها را از دلهاى مشتاقان «اللّه» مىزدايد، و از آن گذشته به تو نيرو و توان، نور و صفا بخشد.
لذا در روايات مىخوانيم: «هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله غمگين مىشد به نماز برمىخاست و آثار اين حزن و اندوه را در نماز از دل مىشست».
(آيه 99)
و سر انجام آخرين دستور را در اين زمينه به او مىدهد كه دست از عبادت خدا در تمام عمر بر مدار «و همواره پروردگارت را بندگى كن تا يقين (مرگ) تو فرا رسد» (وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ).
عبادت مكتب عالى تربيت است، انديشه انسان را بيدار و فكر او را متوجه بىنهايت مىسازد، گرد و غبار گناه و غفلت را از دل و جان او مىشويد، صفات عالى انسانى را در وجود او پرورش مىدهد، روح ايمان را تقويت و آگاهى و مسؤوليت به انسان مىبخشد.
و به همين دليل ممكن نيست انسان لحظهاى در زندگى از اين مكتب بزرگ تربيتى بىنياز گردد، و آنها كه فكر مىكنند، انسان ممكن است به جايى برسد كه نيازى به عبادت نداشته باشد يا تكامل انسان را محدود پنداشتهاند و يا مفهوم عبادت را درك نكردهاند.
«پايان سوره حجر»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread314-3.html