پاسخ : صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
(آيه 18)
«مگر آن شيطانهايى كه هوس استراق سمع و خبرگيرى دزدكى كنند، كه شهاب آشكار آنها را تعقيب مىكند و به عقب مىراند» (إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ).
منظور از «آسمان» آسمان حق و حقيقت است، و شياطين همان وسوسهگران هستند كه مىكوشند به اين آسمان راه يابند و استراق سمع كنند و به اغواى مردم بپردازند، اما ستارگان و شهب يعنى، رهبران الهى و دانشمندان با امواج نيرومند سخن و قلمشان آنها را به عقب مىرانند و طرد مىكنند.
(آيه 19)
در اينجا به بخشى از آيات آفرينش، و نشانههاى عظمت خدا در زمين، مىپردازد تا بحث پيشين تكميل گردد.
نخست از خود زمين شروع كرده، مىفرمايد: «و ما زمين را گسترش داديم» (وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها).
و از آنجا كه آفرينش كوهها با آن فوائد زيادى كه دارند يكى از نشانههاى توحيد است، به ذكر آن پرداخته، اضافه مىكند: «و ما در زمين كوههاى مستقر و ثابتى انداختيم» (وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ).
اين كوهها علاوه بر اين كه از ريشه به هم پيوستهاند و همچون زرهى زمين را در برابر فشار درونى از لرزشها حفظ مىكنند، و علاوه بر اين كه قدرت توفانها را در هم شكسته و وزش باد و نسيم را به دقت كنترل مىنمايند، محل خوبى براى ذخيره آبها به صورت برف و يا چشمهها مىباشند.
سپس به سراغ مهمترين عامل زندگى بشر و همه جانداران يعنى گياهان مىرود، مىفرمايد: «و ما در روى زمين از هر چيز (گياه) موزون رويانديم» (وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ).
در كره زمين شايد صدها هزار نوع گياه داريم با خواص مختلف و آثار متنوع و گوناگون كه شناخت هر يك دريچهاى است براى شناخت «اللّه» و برگ هر كدام از آنها دفترى است از «معرفت كردگار».
(آيه 20)
و از آنجا كه وسائل زندگى انسان منحصر به گياهان و معادن نيست در اين آيه به تمام اين مواهب اشاره كرده، مىگويد: «و ما انواع وسائل زندگى را براى شما در زمين قرار داديم» (وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ).
نه تنها براى شما بلكه براى همه موجودات زنده، «و كسانى كه شما روزى آنها را نمىدهيد» و از دسترس شما خارجند (وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِينَ).
آرى! براى همه آنها نيازمنديهايشان را فراهم ساختيم.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314.html
پاسخ : صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
(آيه 21)
اين آيه در حقيقت به پاسخ سؤالى مىپردازد كه براى بسيارى از مردم پيدا مىشود و آن اين كه چرا خداوند آنقدر از ارزاق و مواهب در اختيار انسانها نمىگذارد كه بىنياز از هر گونه تلاش و كوشش باشند.
مىفرمايد: «خزائن و گنجينههاى همه چيز تنها نزد ماست، ولى ما جز به اندازه معين آن را نازل نمىكنيم» (وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ).
بنابراين چنان نيست كه قدرت ما محدود باشد و از تمام شدن ارزاق وحشتى داشته باشيم، بلكه منبع و مخزن و سر چشمه همه چيز نزد ماست، ولى همه چيز اين عالم حساب دارد و ارزاق و روزيها نيز به مقدار حساب شدهاى از طرف خدا نازل مىگردد.
كاملا روشن است كه تلاش و كوشش براى زندگى علاوه بر اين كه تنبلى و سستى و دل مردگى را از انسانها دور مىسازد و حركت و نشاط مىآفريند، وسيله بسيار خوبى براى اشتغال سالم فكرى و جسمى آنهاست، و اگر چنين نبود و همه چيز بىحساب در اختيار انسان قرار داشت معلوم نبود دنيا چه منظرهاى پيدا مىكرد؟
به عبارت ديگر همان گونه كه فقر و نياز، انسان را به انحراف و بدبختى مىكشاند بىنيازى بيش از حد نيز منشأ فساد و تباهى است.
(آيه 22)
نقش باد و باران: در تعقيب بيان قسمتى از اسرار آفرينش و نعمتهاى خدا در آيات گذشته، در اين آيه به وزش بادها و نقش مؤثر آنها در نزول بارانها اشاره كرده، مىگويد: «و ما بادها را فرستاديم در حالى كه بارور كنندهاند» و قطعات ابر را به هم مىپيوندند و بارور مىسازند (وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ).
«و به دنبال آن از آسمان آبى فرو فرستاديم» (فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً).
«و به وسيله آن همه شما را سيراب كرديم» (فَأَسْقَيْناكُمُوهُ).
«در حالى كه شما توانايى بر حفظ و نگهدارى آن نداشتيد» (وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِينَ).
يعنى شما نمىتوانيد حتى بعد از نزول باران آن را به مقدار زياد گردآورى و حفظ كنيد، اين خداست كه از طريق منجمد ساختن آنها در قله كوهها به صورت برف و يخ، و يا فرستادن آنها به اعماق زمين كه بعدا به صورت چشمهها و كاريزها و چاهها ظاهر مىشوند، آنها را گردآورى و ذخيره مىكند.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314.html
پاسخ : صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
(آيه 23)
سپس به دنبال بحثهاى توحيدى به معاد و مقدمات آن اشاره كرده، مىگويد: «و مائيم كه زنده مىكنيم و (مائيم كه) مىميرانيم» (وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَ نُمِيتُ).
«و وارث (همه روى زمين و تمام اين جهان) مائيم» (وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ).
اشاره به مسأله حيات و مرگ كه در واقع مهمترين و قطعىترين مسائل است هم مىتواند مقدمه براى بحث معاد باشد و هم تكميلى براى بحث توحيد.
از سوى ديگر وجود مرگ و زندگى خود دليل بر اين است كه موجودات اين عالم از خود چيزى ندارند و هر چه دارند از ناحيه ديگرى است، و سر انجام وارث همه آنها خداست!
(آيه 24)
بعد اضافه مىكند: «ما هم پيشينيان شما را دانستيم و هم متأخران را» (وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ).
كلمه «مستقدمين» و «مستأخرين» معنى وسيعى دارد كه هم شامل پيشگامان و متأخران در زمان مىشود، و هم شامل پيشگامان در اعمال خير، و يا جهاد و مبارزه با دشمنان حق، و يا حتى صفوف نماز جماعت، و مانند اينها.
بنابراين هم خود آنها و هم اعمالشان در برابر علم ما روشن و آشكارند، و از اين نظر معاد و رستاخيز و محاسبه اعمال همه آنها كاملا در برابر ما سهل است.
(آيه 25)
و لذا بلافاصله به دنبال اين سخن مىگويد: «پروردگار تو بطور قطع همه آنها را (به زندگى جديد در رستاخيز باز مىگرداند و) جمع و محشور مىكند» (وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ).
«چرا كه او هم حكيم است و هم عالم» (إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ).
«حكمت» او ايجاب مىكند كه مرگ پايان همه چيز نباشد، زيرا اگر زندگى منحصر به همين چند روز حيات اين جهان بود آفرينش جهان بيهوده و بىمحتوا مىشد، و از خداوند حكيم دور است كه يك چنين آفرينش بىنتيجهاى داشته باشد.
و «عليم» بودنش سبب مىشود كه در امر معاد و حشر، مشكلى ايجاد نشود، هر ذره خاكى كه از انسانى به گوشهاى پرتاب شده جمعآورى مىكند و حيات جديد به آن مىبخشد، و از سوى ديگر پرونده اعمال همگى هم در دل اين جهان طبيعت و هم در درون جان انسانها ثبت است. و او از همه اينها آگاه است.
بنابراين حكيم و عليم بودن خدا دليل فشرده و پرمغزى بر مسأله «حشر» و «معاد» محسوب مىشود.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314.html
پاسخ : صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
(آيه 26)
آفرينش انسان: به مناسبت آيات گذشته كه قسمتهايى از آفرينش خداوند و نظام هستى را بيان مىكند، در اينجا به شاهكار بزرگ خلقت يعنى «آفرينش انسان» پرداخته، و طى آيات متعدد و پرمحتوايى، بسيارى از جزئيات اين آفرينش را بازگو مىكند.
نخست مىفرمايد: «ما انسان را از گل خشكيدهاى (همچون سفال) كه از گل بدبوى (تيره رنگى) گرفته شده بود آفريديم» (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ).
(آيه 27)
«و جنّ را پيش از آن از آتش گرم و سوزان خلق كرديم» (وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ).
(آيه 28)
مجددا به آفرينش انسان باز مىگردد و گفتگوى خداوند را با فرشتگان كه قبل از آفرينش انسان روى داد، چنين بيان مىكند: و به خاطر بياور «هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بشرى را از گل خشكيدهاى كه از گل تيره رنگ بدبويى گرفته شده، مىآفرينم» (وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ).
(آيه 29)
«و هنگامى كه خلقت آن را به پايان و كمال رساندم و از روح خود (يك روح شريف و پاك و با عظمت) در آن دميدم همگى به خاطر آن سجده كنيد» (فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ).
(آيه 30)
آفرينش انسان پايان پذيرفت و آنچه شايسته جسم و جان انسان بود به او داده شد و همه چيز انجام يافت: «در اين هنگام همه فرشتگان بدون استثناء سجده كردند» (فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ).
(آيه 31)
تنها كسى كه اطاعت اين فرمان را نكرد «ابليس» بود، لذا اضافه مىكند: «به جز ابليس كه خوددارى كرد از اين كه همراه سجده كنندگان باشد» (إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ).
(آيه 32)
اينجا بود كه ابليس مورد بازپرسى قرار گرفت و خداوند «فرمود:
اى ابليس! چرا تو با سجده كنندگان نيستى»؟ (قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314.html
پاسخ : صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
(آيه 33)
ابليس كه غرق غرور و خودخواهى خويش بود آنچنان كه عقل و هوش او را پوشانده بود گستاخانه در برابر پرسش پروردگار به پاسخ پرداخت و «گفت: من هرگز براى بشرى كه او را از خاك خشكيدهاى- كه از گل بدبويى گرفته شده- آفريدهاى سجده نخواهم كرد» (قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ).
(آيه 34)
او كه از اسرار آفرينش بر اثر خودخواهى و غرور بىخبر مانده بود و ناگهان از اوج مقامى كه داشت سقوط كرد، ديگر شايسته نبود كه او در صف فرشتگان باشد، لذا بلافاصله «خدا به او فرمود: از آن (بهشت يا از آسمانها و يا از صفوف فرشتگان) بيرون رو كه تو رجيم و رانده شده درگاه مايى» (قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ).
(آيه 35)
و بدان كه اين غرورت مايه كفرت شد و اين كفر براى هميشه تو را مطرود كرد، «لعنت و دورى از رحمت خدا تا روز رستاخيز بر تو خواهد بود»! (وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى يَوْمِ الدِّينِ).
(آيه 36)
ابليس كه در اين هنگام خود را رانده درگاه خدا ديد، و احساس كرد كه آفرينش انسان سبب بدبختى او شد، آتش كينه در دلش شعلهور گشت، تا انتقام خويش را از فرزندان آدم بگيرد.
لذا «عرض كرد: پروردگارا! اكنون كه چنين است مرا تا روز رستاخيز مهلت ده»! (قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ).
نه براى اين كه توبه كند، يا از كرده خود پشيمان باشد و در مقام جبران برآيد، بلكه براى اين كه به لجاجت و عناد و دشمنى و خيره سرى ادامه دهد!
(آيه 37)
خداوند هم اين خواسته او را پذيرفت و «فرمود: مسلما تو از مهلت يافتگانى» (قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِلَيٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ(38)
تا روز [و] وقت معلوم(38)
قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(39)
گفت پروردگارا به سبب آنكه مرا گمراه ساختي من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مي آرايم و همه را گمراه خواهم ساخت(39)
إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ(40)
مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را(40)
قَالَ هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ(41)
فرمود اين راهي است راست [كه] به سوي من [منتهي مي شود](41)
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَٰنٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ(42)
در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطي نيست مگر كساني از گمراهان كه تو را پيروي كنند(42)
وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ(43)
و قطعا وعده گاه همه آنان دوزخ است(43)
لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَٰبٍ لِّكُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ(44)
[دوزخي] كه براي آن هفت در است و از هر دري بخشي معين از آنان [وارد مي شوند](44)
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّٰتٍ وَعُيُونٍ(45)
بي گمان پرهيزگاران در باغها و چشمه سارانند(45)
ادْخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِينَ(46)
[به آنان گويند] با سلامت و ايمني در آنجا داخل شويد(46)
وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَٰنًا عَلَيٰ سُرُرٍ مُّتَقَٰبِلِينَ(47)
و آنچه كينه [و شائبه هاي نفساني] در سينه هاي آنان است بركنيم برادرانه بر تختهايي روبروي يكديگر نشسته اند(47)
لَا يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِينَ(48)
نه رنجي در آنجا به آنان مي رسد و نه از آنجا بيرون رانده مي شوند(48)
۞ نَبِّئْ عِبَادِيٓ أَنِّيٓ أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(49)
به بندگان من خبر ده كه منم آمرزنده مهربان(49)
وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ(50)
و اينكه عذاب من عذابي است دردناك(50)
وَنَبِّئْهُمْ عَن ضَيْفِ إِبْرَٰهِيمَ(51)
و از مهمانان ابراهيم به آنان خبر ده(51)
إِذْ دَخَلُوا۟ عَلَيْهِ فَقَالُوا۟ سَلَٰمًا قَالَ إِنَّا مِنكُمْ وَجِلُونَ(52)
هنگامي كه بر او وارد شدند و سلام گفتند [ابراهيم] گفت ما از شما بيمناكيم(52)
قَالُوا۟ لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ عَلِيمٍ(53)
گفتند مترس كه ما تو را به پسري دانا مژده مي دهيم(53)
قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَيٰٓ أَن مَّسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ(54)
گفت آيا با اينكه مرا پيري فرا رسيده است بشارتم مي دهيد به چه بشارت مي دهيد(54)
قَالُوا۟ بَشَّرْنَٰكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُن مِّنَ الْقَٰنِطِينَ(55)
گفتند ما تو را به حق بشارت داديم پس از نوميدان مباش(55)
قَالَ وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا الضَّآلُّونَ(56)
گفت چه كسي جز گمراهان از رحمت پروردگارش نوميد مي شود(56)
قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ(57)
[سپس] گفت اي فرشتگان [ديگر] كارتان چيست(57)
قَالُوٓا۟ إِنَّآ أُرْسِلْنَآ إِلَيٰ قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ(58)
گفتند ما به سوي گروه مجرمان فرستاده شده ايم(58)
إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ(59)
مگر خانواده لوط كه ما قطعا همه آنان را نجات مي دهيم(59)
إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَآ إِنَّهَا لَمِنَ الْغَٰبِرِينَ(60)
جز آنش را كه مقدر كرديم او از بازماندگان [در عذاب] باشد(60)
فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ(61)
پس چون فرشتگان نزد خاندان لوط آمدند(61)
قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ(62)
[لوط] گفت شما مردمي ناشناس هستيد(62)
قَالُوا۟ بَلْ جِئْنَٰكَ بِمَا كَانُوا۟ فِيهِ يَمْتَرُونَ(63)
گفتند [نه] بلكه براي تو چيزي آورده ايم كه در آن ترديد مي كردند(63)
وَأَتَيْنَٰكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ(64)
و حق را براي تو آورده ايم و قطعا ما راستگويانيم(64)
فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ الَّيْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَٰرَهُمْ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ وَامْضُوا۟ حَيْثُ تُؤْمَرُونَ(65)
پس پاسي از شب [گذشته] خانواده ات را حركت ده و [خودت] به دنبال آنان برو و هيچ يك از شما نبايد به عقب بنگرد و هر جا به شما دستور داده مي شود برويد(65)
وَقَضَيْنَآ إِلَيْهِ ذَٰلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِينَ(66)
و او را از اين امر آگاه كرديم كه ريشه آن گروه صبحگاهان بريده خواهد شد(66)
وَجَآءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ(67)
و مردم شهر شادي كنان روي آوردند(67)
قَالَ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَيْفِي فَلَا تَفْضَحُونِ(68)
[لوط] گفت اينان مهمانان منند مرا رسوا مكنيد(68)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
(آيه 38)
ولى نه تا روز مبعوث شدن خلائق در رستاخيز، چنانكه خواستهاى، بلكه «تا وقت و زمان معينى» (إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ).
منظور از «يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» پايان اين جهان و برچيده شدن دوران تكليف است.
(آيه 39)
در اينجا ابليس نيّت باطنى خود را آشكار ساخت هر چند چيزى از خدا پنهان نبود و «عرض كرد: پروردگارا! به خاطر اين كه مرا گمراه ساختى (و اين انسان زمينه بدبختى مرا فراهم ساخت) من نعمتهاى مادى روى زمين را در نظر آنها زينت مىدهم (و انسانها را به آن مشغول مىدارم) و سر انجام همه را گمراه خواهم ساخت» (قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ).
(آيه 40)
اما او به خوبى مىدانست كه وسوسههايش در دل «بندگان مخلص خدا» هرگز اثر نخواهد گذاشت، لذا بلافاصله براى سخن خود استثنايى قائل شد و گفت: «مگر آن بندگان خالص شده تو» كه به مرحله عالى ايمان و عمل پس از تعليم و تربيت و مجاهده با نفس رسيده باشند (إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ).
(آيه 41)
خداوند به عنوان تحقير شيطان و تقويت قلب جويندگان راه حق و پويندگان طريق توحيد «فرمود: اين راه مستقيمى است كه بر عهده من است» و سنت هميشگيم (قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ).
(آيه 42)
كه «تو هيچ گونه تسلّط و قدرتى بر بندگان من ندارى مگر گمراهانى كه شخصا بخواهند از تو پيروى كنند» (إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ).
يعنى، در واقع اين تو نيستى كه مىتوانى مردم را گمراه كنى، بلكه اين انسانهاى منحرفند كه با ميل و اراده خويش دعوت تو را اجابت كرده، پشت سر تو گام برمىدارند.
(آيه 43)
سپس صريحترين تهديدهاى خود را متوجه پيروان شيطان كرده، مىگويد: «و جهنم ميعادگاه همه آنهاست» (وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ).
گمان نكنند كه آنها از چنگال مجازات مىتوانند فرار كنند و يا به حساب آنها رسيدگى نمىشود.
(آيه 44)
«همان دوزخى كه هفت در دارد، و براى هر درى گروهى از پيروان شيطان تقسيم شدهاند» (لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ).
اين درها، در حقيقت درهاى گناهانى است كه به وسيله آن، افراد وارد دوزخ مىشوند، هر گروهى به وسيله ارتكاب گناهى و از درى، همان گونه كه درهاى بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدتهايى است كه به وسيله آن بهشتيان وارد بهشت مىشوند.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
پاسخ : صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
(آيه 45)
نعمتهاى هشتگانه بهشت: در آيات گذشته ديديم كه چه سان خداوند نتيجه كار شيطان و ياران و همگامان و پيروان او را شرح داد، و درهاى هفتگانه جهنم را به روى آنها گشود.
طبق روش قرآن كه از مسأله مقابله و تقارن، براى تعليم و تربيت، بهرهگيرى مىكند، در اين آيات هشت نعمت بزرگ مادى و معنوى به تعداد درهاى بهشت بيان شده است:
1- در آغاز به يك نعمت مهم جسمانى اشاره كرده، مىگويد: «پرهيزكاران در باغهاى سرسبز بهشت، و در كنار چشمههاى زلال آن خواهند بود» (إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ).
ذكر «جنات» و «عيون» به صيغه جمع، اشاره به باغهاى متنوع و چشمههاى فراوان و گوناگون بهشت است كه هر كدام لذت تازهاى مىآفريند.
(آيه 46)
دوم و سوم: سپس به دو نعمت مهم معنوى كه «سلامت» و «امنيت» است اشاره مىكند، سلامت از هرگونه رنج و ناراحتى، و امنيت از هرگونه خطر، مىگويد: فرشتگان الهى به آنها خوش آمد گفته، مىگويند: «داخل اين باغها شويد با سلامت و امنيت كامل» (ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ).
(آيه 47)
چهارم: «ما هرگونه حسد و كينه و عداوت و خيانت را از سينههاى آنها مىشوييم و بر مىكنيم» (وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ).
چرا كه تا قلب انسان از اين «غلّ» شستشو نشود نه سلامت و امنيت فراهم مىشود و نه برادرى و اخوت.
5- «در حالى كه همه برادرند» (إِخْواناً).
و نزديكترين پيوندهاى محبت در ميان آنها حكمفرماست.
6- «در حالى كه بر سريرها رو بروى يكديگر قرار گرفتهاند» (عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ).
آنها در جلسات اجتماعيشان گرفتار تشريفات آزار دهنده اين دنيا نيستند و مجلسشان بالا و پايين ندارد همه برادرند، همه رو بروى يكديگر و در يك صف، نه يكى بالاى مجلس و ديگرى در كفش كن.
منبع :http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
پاسخ : صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
(آيه 48)
سپس به هفتمين نعمت مادى و معنوى اشاره كرده، مىگويد:
«هرگز خستگى و تعب به آنها نمىرسد» (لا يَمَسُّهُمْ فِيها نَصَبٌ).
و همانند زندگى اين دنيا كه رسيدن به يك روز آسايش، خستگيهاى فراوانى قبل و بعد از آن دارد كه فكر آن، آرامش انسان را بر هم مىزند، نيست.
8- همچنين فكر فنا و نابودى و پايان گرفتن نعمت، آنان را آزار نمىدهد، چرا كه «آنها هرگز از اين باغهاى پرنعمت و سرور اخراج نمىشوند» (وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ).
(آيه 49)
اكنون ممكن است افراد گنهكار و آلوده در هالهاى از غم و اندوه فرو روند كه اى كاش ما هم مىتوانستيم به گوشهاى از اين موهبت دست يابيم، در اينجا خداوند رحمان و رحيم درهاى بهشت را به روى آنها نيز مىگشايد، اما به صورت مشروط.
با لحنى مملو از محبت و عاليترين نوازش، روى سخن را به پيامبرش كرده، مىگويد: پيامبرم! «بندگانم را آگاه كن كه من غفور و رحيمم، گناه بخش و پرمحبتم» (نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ).
(آيه 50)
اما از آنجا كه قرآن، هميشه جلو سوء استفاده از مظاهر رحمت الهى را با جملههاى تكان دهندهاى كه حاكى از خشم و غضب اوست مىگيرد، تا تعادل ميان خوف و رجاء كه رمز تكامل و تربيت است برقرار گردد، بلافاصله اضافه مىكند: كه به بندگانم نيز بگو: كه «عذاب و كيفر من همان عذاب دردناك است» (وَ أَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْأَلِيمُ).
(آيه 51)
ميهمانان ناشناس؟ از اين آيه به بعد، قسمتهاى آموزندهاى را از تاريخ پيامبران بزرگ و اقوام سركش به عنوان نمونههاى روشنى از بندگان مخلص، و پيروان شيطان، بيان مىكند.
نخست از داستان ميهمانهاى ابراهيم شروع كرده، مىگويد: «و به آنها (بندگانم) از ميهمانهاى ابراهيم خبر ده» (وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
پاسخ : صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
(آيه 52)
اين ميهمانهاى ناخوانده همان فرشتگانى بودند كه: «به هنگام وارد شدن بر ابراهيم (به صورت ناشناس، نخست) بر او سلام گفتند» (إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً).
ابراهيم آن گونه كه وظيفه يك ميزبان بزرگوار و مهربان است براى پذيرايى آنها آماده شد و غذاى مناسبى فورا فراهم ساخت، اما هنگامى كه سفره غذا گسترده شد ميهمانهاى ناشناس دست به غذا دراز نكردند، او از اين امر وحشت كرد و وحشت خود را كتمان ننمود، با صراحت به آنان «گفت: ما از شما بيمناكيم» (قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ).
اين ترس به خاطر سنتى بود كه در آن زمان و زمانهاى بعد و حتى در عصر ما در ميان بعضى از اقوام معمول است كه هرگاه كسى نان و نمك كسى را بخورد به او گزندى نخواهد رساند و خود را مديون او مىداند و به همين دليل، دست نبردن به سوى غذا دليل بر قصد سوء و كينه و عداوت است.
(آيه 53)
ولى چيزى نگذشت كه فرشتگان ابراهيم را از نگرانى بيرون آوردند، و «به او گفتند: ترسان مباش، ما تو را به فرزند دانايى بشارت مىدهيم» (قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ).
(آيه 54)
ولى ابراهيم به خوبى مىدانست كه از نظر موازين طبيعى تولد چنين فرزندى از او بسيار بعيد است، هر چند در برابر قدرت خدا هيچ چيزى محال نيست، ولى توجه به موازين عادى و طبيعى تعجب او را برانگيخت، لذا «گفت: آيا چنين بشارتى به من مىدهيد در حالى كه من به سن پيرى رسيدهام»؟! (قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ).
«راستى به چه چيز مرا بشارت مىدهيد»؟ (فَبِمَ تُبَشِّرُونَ).
آيا به امر و فرمان خداست اين بشارت شما يا از ناحيه خودتان؟ صريحا بگوييد تا اطمينان بيشتر پيدا كنم!
(آيه 55)
به هر حال فرشتگان مجال ترديد يا تعجب بيشترى به ابراهيم ندادند، با صراحت و قاطعيت به او «گفتند: كه ما تو را به حق بشارت داديم» (قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ).
بشارتى كه از ناحيه خدا و به فرمان او بود و به همين دليل، حق است و مسلم.
و به دنبال آن براى تأكيد- به گمان اين كه مبادا يأس و نااميدى بر ابراهيم غلبه كرده باشد- گفتند: «اكنون كه چنين است از مأيوسان مباش» (فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ).
(آيه 56)
ولى ابراهيم به زودى اين فكر را از آنها دور ساخت كه يأس و نوميدى از رحمت خدا بر او چيره شده باشد، بلكه تنها تعجبش روى حساب موازين طبيعى است، لذا با صراحت «گفت: و چه كسى از رحمت پروردگارش مأيوس مىشود جز گمراهان»؟! (قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ).
همان گمراهانى كه خدا را به درستى نشناخته و پى به قدرت بىپايانش نبردهاند، خدايى كه از ذرهاى خاك، انسانى چنين شگرف مىآفريند، و از نطفه ناچيزى فرزندى برومند به وجود مىآورد، و آتش سوزانى را به گلستانى تبديل مىكند، چه كسى مىتواند در قدرت چنين پروردگارى شك كند يا از رحمت او مأيوس گردد؟!
(آيه 57)
ولى به هر حال ابراهيم (ع) پس از شنيدن اين بشارت، در اين انديشه فرو رفت كه اين فرشتگان با آن شرايط خاص، تنها براى بشارت فرزند نزد او نيامدهاند، حتما مأموريت مهمترى دارند و اين بشارت تنها گوشهاى از آن را تشكيل مىدهد، لذا در مقام سؤال برآمد و به آنها «گفت: مأموريت شما چيست اى فرستادگان خدا»؟ (قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html