نمایش نسخه قابل چاپ
صفحه ی 79 از قرآن کریم شامل آیات 102 تا 116 از سوره ی انعام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ خَٰلِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ(102)
اين است خدا پروردگار شما هيچ معبودي جز او نيست آفريننده هر چيزي است پس او را بپرستيد و او بر هر چيزي نگهبان است(102)
لَّا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَٰرُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَٰرَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ(103)
چشمها او را درنمي يابند و اوست كه ديدگان را درمي يابد و او لطيف آگاه است(103)
قَدْ جَآءَكُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَآ أَنَا۠ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ(104)
به راستي رهنمودهايي از جانب پروردگارتان براي شما آمده است پس هر كه به ديده بصيرت بنگرد به سود خود او و هر كس از سر بصيرت ننگرد به زيان خود اوست و من بر شما نگهبان نيستم(104)
وَكَذَٰلِكَ نُصَرِّفُ الْءَايَٰتِ وَلِيَقُولُوا۟ دَرَسْتَ وَلِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ(105)
و اين گونه آيات [خود] را گوناگون بيان مي كنيم تا مبادا بگويند تو درس خوانده اي و تا اينكه آن را براي گروهي كه مي دانند روشن سازيم(105)
اتَّبِعْ مَآ أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ(106)
از آنچه از پروردگارت به تو وحي شده پيروي كن هيچ معبودي جز او نيست و از مشركان روي بگردان(106)
وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ مَآ أَشْرَكُوا۟ وَمَا جَعَلْنَٰكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَآ أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ(107)
و اگر خدا مي خواست آنان شرك نمي آوردند و ما تو را بر ايشان نگهبان نكرده ايم و تو وكيل آنان نيستي(107)
وَلَا تَسُبُّوا۟ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا۟ اللَّهَ عَدْوًۢا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَيٰ رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(108)
و آنهايي را كه جز خدا مي خوانند دشنام مدهيد كه آنان از روي دشمني [و] به ناداني خدا را دشنام خواهند داد اين گونه براي هر امتي كردارشان را آراستيم آنگاه بازگشت آنان به سوي پروردگارشان خواهد بود و ايشان را از آنچه انجام مي دادند آگاه خواهد ساخت(108)
وَأَقْسَمُوا۟ بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَٰنِهِمْ لَئِن جَآءَتْهُمْ ءَايَةٌ لَّيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الْءَايَٰتُ عِندَ اللَّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَآ إِذَا جَآءَتْ لَا يُؤْمِنُونَ(109)
و با سخت ترين سوگندهايشان به خدا سوگند خوردند كه اگر معجزه اي براي آنان بيايد حتما بدان مي گروند بگو معجزات تنها در اختيار خداست و شما چه مي دانيد كه اگر [معجزه هم] بيايد باز ايمان نمي آورند(109)
وَنُقَلِّبُ أَفِْٔدَتَهُمْ وَأَبْصَٰرَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا۟ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَٰنِهِمْ يَعْمَهُونَ(110)
و دلها و ديدگانشان را برمي گردانيم [در نتيجه به آيات ما ايمان نمي آورند] چنانكه نخستين بار به آن ايمان نياوردند و آنان را رها مي كنيم تا در طغيانشان سرگردان بمانند(110)
۞ وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَآ إِلَيْهِمُ الْمَلَٰٓئِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَيٰ وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَّا كَانُوا۟ لِيُؤْمِنُوٓا۟ إِلَّآ أَن يَشَآءَ اللَّهُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ(111)
و اگر ما فرشتگان را به سوي آنان مي فرستاديم و اگر مردگان با آنان به سخن مي آمدند و هر چيزي را دسته دسته در برابر آنان گرد مي آورديم باز هم ايمان نمي آوردند جز اينكه خدا بخواهد ولي بيشترشان ناداني مي كنند(111)
وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَٰطِينَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَيٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَآءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ(112)
و بدين گونه براي هر پيامبري دشمني از شيطانهاي انس و جن برگماشتيم بعضي از آنها به بعضي براي فريب [يكديگر] سخنان آراسته القا مي كنند و اگر پروردگار تو مي خواست چنين نمي كردند پس آنان را با آنچه به دروغ مي سازند واگذار(112)
وَلِتَصْغَيٰٓ إِلَيْهِ أَفِْٔدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْءَاخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُوا۟ مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ(113)
و [چنين مقرر شده است] تا دلهاي كساني كه به آخرت ايمان نمي آورند به آن [سخن باطل] بگرايد و آن را بپسندد و تا اينكه آنچه را بايد به دست بياورند به دست آورند(113)
أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِيٓ أَنزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَٰبَ مُفَصَّلًا وَالَّذِينَ ءَاتَيْنَٰهُمُ الْكِتَٰبَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ(114)
پس آيا داوري جز خدا جويم با اينكه اوست كه اين كتاب را به تفصيل به سوي شما نازل كرده است و كساني كه كتاب [آسماني] بديشان داده ايم مي دانند كه آن از جانب پروردگارت به حق فرو فرستاده شده است پس تو از ترديدكنندگان مباش(114)
وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَّا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ(115)
و سخن پروردگارت به راستي و داد سرانجام گرفته است و هيچ تغييردهنده اي براي كلمات او نيست و او شنواي داناست(115)
وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ(116)
و اگر از بيشتر كساني كه در [اين سر]زمين مي باشند پيروي كني تو را از راه خدا گمراه مي كنند آنان جز از گمان [خود] پيروي نمي كنند و جز به حدس و تخمين نمي پردازند(116)
صدق الله العلي العظيم
وَلَا تَسُبُّوا۟ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا۟ اللَّهَ عَدْوًۢا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَيٰ رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(108)
ممنوعیت دشنام و ناسزاگویی در قرآن
از آنجا که دین اسلام، برنامۀ کامل برای رشد بشر است و پیامبر هم بعثت خود را برای اتمام ارزش های اخلاقی می داند، بدیهی است با هر چیز که خلاف مکارم اخلاقی باشد، مبارزه می کند. دشنام و ناسزاگویی با مکارم اخلاقی ناسازگار است؛ علاوه بر اینکه ناسزا گفتن به مقدسات مذاهب و ادیان دیگر، سبب تحریک پیروان آنها شده و چه بسا در مقام دفاع از مقدسات خویش، به خداوند و مقدسات اسلام دشنام داده و آنها را به مسخره گیرند.
ممنوعیت دشنام از زبان اهل بیت علیهم السلام
مولا امیرالمومنین علی(ع) به جمعی از یارانش که به پیروان معاویه در جنگ صفین دشنام می دادند ، فرمودند:
«من خوش ندارم شما فحاش باشید. اگر شما به جای دشنام، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید، به حق و راستی نزدیکتر است و برای اتمام حجت بهتر.»
از مولا امام صادق(ع) ضمن حدیثی روایت شده است:« ... از ناسزاگویی به دشمنان خدا در جایی که آنها می شنوند، بپرهیزید که در نتیجه آنان نیز خدا را از روی دشمنی و ناآگاهی دشنام خواهند داد. سزاوار است بدانید چه سخنانی از مشرکان، ناسزاگویی به خداوند محسوب می شود؛ هرکس به اولیای خدا ناسزا گوید، در حقیقت به خدا دشنام داده است و چه کسی ظالم تر از آنکه موجب دشنام گویی به خدا و اولیای او شود....؟»
از آنجا که ناسزاگویی به دشمنان و مقدسات آنها سبب دشنام دادن آنها به مقدسات اسلام می شود، برای سهیم نشدن در دشنام گویی به خداوند و اولیا، باید از دشنام دادن به خدایان آنها پرهیز کرد.
ادامه...
زینت دادن اعمال:
پیروان هر دین و مذهبی، اعمال و رفتاری متناسب با آیین خود دارند که به آن عادت کرده و آن را زیبا و پسندیده می دانند و برای آن، دلیل هایی هم دارند؛ اگر چه ادیان و مذاهب دیگر، آن عمل را زشت و ناپسند بدانند. این چیزی نیست جز خاصیت و اثر عمل؛ یعنی، هنگامی که انسان کاری را مکرر انجام دهد، کم کم قبح و زشتی آن در نظرش از بین می رود و حتی به صورت جالبی جلوه گر می شود. «زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ»
ظهور حقیقت اعمال:
هر عملی که انسان انجام می دهد- چه خوب چه بد – از روی غرضی است که در نظرش محبوب است و فکر می کند این عمل، آن غرض را تامین می کند.
مناسک و مراسم هر مذهب هم، از این مقوله است، که فرد برای رسیدن به اغراض انجام می دهد؛ گرچه از حقیقت این اعمال اطلاعی ندارد. وقتی این حقایق آشکار می شود که به سوی پروردگارش بازگردد، تا پردۀ غفلت از چشم او برداشته و حقیقت، مکشوف شود « فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ»
ادامه...
پیامهای این آیه:
1- لزوم کنترل خشم و احساسات، برای گرفتار نشدن در دام سخن و حرکات جاهلانه «... عَدْوًۢا بِغَيْرِ عِلْمٍ»
2- هر جامعه و امتی عقاید و اعمال خود را – هر چند ناحق – زیبا می پندارد « كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ »
3- بازگشت همگان به سوی خداوند است و قیامت، روز آشکار شدن اعمال آدمی و حقیقت آن است « ثُمَّ إِلَيٰ رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ »
4- باید از هر کاری که موجب توهین افراد نادان به مقدسات دینی شود، خودداری کرد «وَلَا تَسُبُّوا۟ ... فَيَسُبُّوا۟ اللَّهَ عَدْوًۢا بِغَيْرِ عِلْمٍ»
برگرفته از کتاب تفسیر همراه
ممنون[golrooz]
http://www.samenblog.com/uploads/a/aks2aks/108736.jpg
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانیاش هميشگى است
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ اللَّيْلَ مُظْلِما بِقُدْرَتِهِ وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ مُبْصِرا بِرَحْمَتِهِ وَ كَسَانِي ضِيَاءَهُ وَ أَنَا فِي نِعْمَتِهِ اللَّهُمَّ فَكَمَا أَبْقَيْتَنِي لَهُ فَأَبْقِنِي لِأَمْثَالِهِ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لا تَفْجَعْنِي فِيهِ وَ فِي غَيْرِهِ مِنَ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ بِارْتِكَابِ الْمَحَارِمِ وَ اكْتِسَابِ الْمَآثِمِ وَ ارْزُقْنِي خَيْرَهُ وَ خَيْرَ مَا فِيهِ وَ خَيْرَ مَا بَعْدَهُ وَ اصْرِفْ عَنِّي شَرَّهُ وَ شَرَّ مَا فِيهِ وَ شَرَّ مَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ إِنِّي بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَيْكَ وَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَسْتَشْفِعُ لَدَيْكَ ،
سپاس خداى را كه شب تاريك را با قدرت خود برد و روز روشن را به رحمتش آورد و لباس پرفروغ آن را درحالیكه قرين نعمتش بودم بر تن من كرد،خدايا!همچنانكه مرا براى اين روز نگاه داشتى براى امثال آن نيز پابرجا بدار و بر پيامبر اسلام محمّد و خاندان او درود فرست و مرا در اين روز و شبها و روزهاى ديگر به فاجعه انجام گناهان مبتلا مساز،خير اين روز و و خير آنچه در آن است،و خير بعد از اين روز را روزیام گردان و شرّ اين روز و شرّ آنچه در آن است و شرّ بعد از آن را از من دور ساز.خدايا!من با گردن نهادن به دين اسلام به سوى تو وسيله میجويم و با حرمت نهادن به قران بر تو اعتماد میكنم،و دوستى محمّد،بنده برگزيده است كه(درود خدا بر او و خاندانش باد)نزد تو شفاعت میطلبم،
فَاعْرِفِ اللَّهُمَّ ذِمَّتِيَ الَّتِي رَجَوْتُ بِهَا قَضَاءَ حَاجَتِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ اقْضِ لِي فِي الْخَمِيسِ خَمْسا لا يَتَّسِعُ لَهَا إِلا كَرَمُكَ وَ لا يُطِيقُهَا إِلا نِعَمُكَ سَلامَةً أَقْوَى بِهَا عَلَى طَاعَتِكَ وَ عِبَادَةً أَسْتَحِقُّ بِهَا جَزِيلَ مَثُوبَتِكَ وَ سَعَةً فِي الْحَالِ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَ أَنْ تُؤْمِنَنِي فِي مَوَاقِفِ الْخَوْفِ بِأَمْنِكَ وَ تَجْعَلَنِي مِنْ طَوَارِقِ الْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ فِي حِصْنِكَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ تَوَسُّلِي بِهِ شَافِعا يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَافِعا إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
پس بار خدايا پيمانى كه روا شدن حاجتم را به آن اميد بستهام به حساب اور،اى مهربانترين مهربانان!بار خدايا در روز پنجشنبه پنج حاجت مرا برطرف نما،كه آنها را جز كرم تو گنجايش و جز نعمتهاى تو طاقت ندارد:سلامتى كه با آن براى انجام طاعتت نيرو گيرم و عبادتى كه با آن سزاوار پاداش فراوان تو گردم،و گشايشى در حال،من با روزى حلال و اينكه به من با امن خويش در هنگامههاى ترس امنيت دهى،و از هر غم و اندوه كوبنده در دژ استوار خويش پناهم دهى،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و چارهجويیام را بوسيله او شفيع سودمندى برايم در روز قيامت قرار ده،به يقين تو مهربانترين مهربانانى.
انها که زمعبود خبر یافته اند/از جمله کائنات سر تافته اند
[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]
صفحه ی 80 از قرآن کریم شامل آیات 117 تا 129 از سوره ی انعام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَن يَضِلُّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ(117)
باري پروردگار تو به [حال] كسي كه از راه او منحرف مي شود داناتر است و او به [حال] راه يافتگان [نيز] داناتر است(117)
فَكُلُوا۟ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُم بَِٔايَٰتِهِ مُؤْمِنِينَ(118)
پس اگر به آيات او ايمان داريد از آنچه نام خدا [به هنگام ذبح] بر آن برده شده است بخوريد(118)
وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا۟ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُم مَّا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيرًا لَّيُضِلُّونَ بِأَهْوَآئِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ(119)
و شما را چه شده است كه از آنچه نام خدا بر آن برده شده است نمي خوريد با اينكه [خدا] آنچه را بر شما حرام كرده جز آنچه بدان ناچار شده ايد براي شما به تفصيل بيان نموده است و به راستي بسياري [از مردم ديگران را] از روي ناداني با هوسهاي خود گمراه مي كنند آري پروردگار تو به [حال] تجاوزكاران داناتر است(119)
وَذَرُوا۟ ظَٰهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الْإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُوا۟ يَقْتَرِفُونَ(120)
و گناه آشكار و پنهان را رها كنيد زيرا كساني كه مرتكب گناه مي شوند به زودي در برابر آنچه به دست مي آوردند كيفر خواهند يافت(120)
وَلَا تَأْكُلُوا۟ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَٰطِينَ لَيُوحُونَ إِلَيٰٓ أَوْلِيَآئِهِمْ لِيُجَٰدِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ(121)
و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است مخوريد چرا كه آن قطعا نافرماني است و در قيقت شيطانها به دوستان خود وسوسه مي كنند تا با شما ستيزه نمايند و اگر اطاعتشان كنيد قطعا شما هم مشركيد(121)
أَوَمَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَٰهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمَٰتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْكَٰفِرِينَ مَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(122)
آيا كسي كه مرده[دل] بود و زنده اش گردانيديم و براي او نوري پديد آورديم تا در پرتو آن در ميان مردم راه برود چون كسي است كه گويي گرفتار در تاريكيهاست و از آن بيرون آمدني نيست اين گونه براي كافران آنچه انجام مي دادند زينت داده شده است(122)
وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَٰبِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا۟ فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ(123)
و بدين گونه در هر شهري گناهكاران بزرگش را مي گماريم تا در آن به نيرنگ پردازند و[لي] آنان جز به خودشان نيرنگ نمي زنند و درك نمي كنند(123)
وَإِذَا جَآءَتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُوا۟ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّيٰ نُؤْتَيٰ مِثْلَ مَآ أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا۟ صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌۢ بِمَا كَانُوا۟ يَمْكُرُونَ(124)
و چون آيتي برايشان بيايد مي گويند هرگز ايمان نمي آوريم تا اينكه نظير آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما [نيز] داده شود خدا بهتر مي داند رسالتش را كجا قرار دهد به زودي كساني را كه مرتكب گناه شدند به [سزاي] آنكه نيرنگ مي كردند در پيشگاه خدا خواري و شكنجه اي سخت خواهد رسيد(124)
فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَٰمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَآءِ كَذَٰلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَي الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ(125)
پس كسي را كه خدا بخواهد هدايت نمايد دلش را به پذيرش اسلام مي گشايد و هر كه را بخواهد گمراه كند دلش را سخت تنگ مي گرداند چنانكه گويي به زحمت در آسمان بالا مي رود اين گونه خدا پليدي را بر كساني كه ايمان نمي آورند قرار مي دهد(125)
وَهَٰذَا صِرَٰطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا قَدْ فَصَّلْنَا الْءَايَٰتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ(126)
و راه راست پروردگارت همين است ما آيات [خود] را براي گروهي كه پند مي گيرند به روشني بيان نموده ايم(126)
۞ لَهُمْ دَارُ السَّلَٰمِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُم بِمَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(127)
براي آنان نزد پروردگارشان سراي عافيت است و به [پاداش] آنچه انجام مي دادند او يارشان خواهد بود(127)
وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَٰمَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الْإِنسِ وَقَالَ أَوْلِيَآؤُهُم مِّنَ الْإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَآ أَجَلَنَا الَّذِيٓ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَيٰكُمْ خَٰلِدِينَ فِيهَآ إِلَّا مَا شَآءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ(128)
و [ياد كن] روزي را كه همه آنان را گرد مي آورد [و مي فرمايد] اي گروه جنيان از آدميان [پيروان] فراوان يافتيد و هواخواهان آنها از [نوع] انسان مي گويند پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري كرد و به پاياني كه براي ما معين كردي رسيديم [خدا] مي فرمايد جايگاه شما آتش است در آن ماندگار خواهيد بود مگر آنچه را خدا بخواهد [كه خود تخفيف دهد] آري پروردگار تو حكيم داناست(128)
وَكَذَٰلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّٰلِمِينَ بَعْضًۢا بِمَا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ(129)
و اين گونه برخي از ستمكاران را به [كيفر] آنچه به دست مي آوردند سرپرست برخي ديگر مي گردانيم(129)
صدق الله العلي العظيم
http://up.tafrihi3.ir/up/tafrihi3/Pi...izq07rnajn.gif
دعای روز جمعه
قال تعالی:
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الَّرحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایگر
یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍمُّحْضَرَا ًوَ مَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أنَّ بَیْنَهَا
روزی که هرکس ، آنچه را ازکار نیک انجام داده ، حاضر می بیند ؛ و آرزو می کند میان او ، و آنچه ازاعمال بد انجام داده ،
وَبَیْنَهُ أمَدَاً بَعِیدَاً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللهُ نَفْسَهُ وَ اللهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ *آل عمران ٣٠
فاصله زمانی زیادی باشد.خداوند شمارااز(نافرمانی)خودش،برحذ رمیدارد؛و(درعین حال،)خدانسبت بهمۀ بندگان،مهربان است.
قال رسول الله صلی الله علیه وآله :
ثَلاثُ یُدْرِکُ بِهِنَّ الْعَبْدُ رَغَائِبَ الدُّنْیَا وَالآخِرةِ الصَّبْرُ عَلَى الْبَلاءِ وَ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ
سه چیزکه بنده به وسیله آن خواسته های دنیا وآخرت را به دست می آورد : صبر در مصیبت ورضایت بر قضا و قدر
وَ الدُّعَاءُ فِی الرَّخَاءِ
ودعا [ به یاد خدا بودن ] به هنگام توانایی وثروت
حدیث شماره 1252، صفحه 220 ، کتاب نهج الفصاحة ، ترجمه وتدوین : علی سلیمی ، انتشارات جمهوری.
دعاى روز جمعه :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایگر
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشَاءِ وَالْإِحْیَاءِ وَ الآْخِرِ بَعْدَ فَنَاءِ الْأَشْیَاءِ الْعَلِیمِ الَّذِی لا یَنْسَى
سپاس مخصوص خدائی است که نخست پیش ازایجاد وزنده کردن وآخرین موجود بعد ازفنای موجودات دانانیکه فراموش نکند
مَنْ ذَکَرَهُ وَ لا یَنْقُصُ مَنْ شَکَرَهُ وَ لا یَخِیبُ مَنْ دَعَاهُ وَ لا یَقْطَعُ رَجَاءَ مَنْ رَجَاهُ
کسیکه یاد کرداورا وکم وکاست نکند کسیکه شکرش بجاآورده محروم نشودکسیکه خواندش وقطع نشودامیدکسیکه به اوامیدبندد
اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَکَفَى بِکَ شَهِیداًوَأُشْهِدُجَمِیعَ مَلائِکَتِکَ وَسُکَّانَ سَمَاوَاتِکَ وَحَمَلَةَ
خدایامن گواه میگیرم توراوتوکافی هستی ازلحاظ گواه وشهادت میگیرم تمام فرشتگان وساکنان آسمانها وحاملان
عَرْشِکَ وَمَنْ بَعَثْتَ مِنْ أَنْبِیَائِکَ وَرُسُلِکَ وَأَنْشَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِکَ أَنِّی أَشْهَدُ
عرش وتختت و کسی که برانگیخته ای از پیغمبرانت وفرستادگانت وآنچه آفریده ای از اقسام واصناف مخلوقت من گواه گیرم
أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لاإِلَهَ إِلاأَنْتَ وَحْدَکَ لاشَرِیکَ لَکَ وَلاعَدِیلَ وَلاخُلْفَ لِقَوْلِکَ وَلاتَبْدِیلَ
حقا ً تو توئی خدا نیست معبودی جز تو یگانه نیست شریکی برای تو ونه انبازی ونیست تخلفی درگفتارت ونه تبدیل
وَأَنَّ مُحَمَّدَاًصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ أَدَّى مَاحَمَّلْتَهُ إِلَى الْعِبَادِ وَجَاهَدَ فِی
بدرستی که محمد درود خدا براو وبر آل او بنده وفرستادۀ تست ادا کرد آنچه راتحمیل کردی به اوسوی بندگانت وکوشید در راه
اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ حَقَّ الْجِهَادِ وَ أَنَّهُ بَشَّرَ بِمَا هُوَ حَقٌّ مِنَ الثَّوَابِ وَأَنْذَرَ بِمَا هُوَ صِدْقٌ
خدای عزیز وبزرگ حق کوشیدن را والبته وی مژده داد بآنچه راکه آن حق بود ازپاداش وترسانید به آنچه آن راست بود
مِنَ الْعِقَابِ اللَّهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلَى دِینِکَ مَاأَحْیَیْتَنِی وَلا تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی وَهَبْ لِی
ازمجازات خدایا ثابت بدارمرا بر دینت ما دامیکه زنده ام ومنحرف منما دلم را پس از آنکه هدایتم کردی وببخش برایم
مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَعَلَى آلِ مُحَمَّد وَاجْعَلْنِی مِنْ
از نزد خودت رحمتی زیرا توئی بخشنده درود فرست بر محمد وبر آل محمد وقرارده مرا از
أَتْبَاعِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ احْشُرْنِی فِی زُمْرَتِهِ وَ وَفِّقْنِی لِأَدَاءِ فَرْضِ الْجُمُعَاتِ وَ مَا أَوْجَبْتَ
پیروان او ومطیعش ومحشور کن مرا در گروه وی وتوفیقم ده به انجام فریضه مخصوص جمعه ها وآنچه واجب کردی
عَلَیَّ فِیهَا مِنَ الطَّاعَاتِ وَ قَسَمْتَ لِأَهْلِهَا مِنَ الْعَطَاءِ فِی یَوْمِ الْجَزَاءِ إِنَّکَ أَنْتَ
برمن در آنها از طاعات وعبادات وآنچه قسمت کردی برای اهل آنها درعطایت در روز جزا وپاداش زیرا تویی
الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
مقتدر وغلبه کننده حکیم
برگرفته از مفاتیح جنان
http://t1.gstatic.com/images?q=tbn:A...EtgfblRKuG4nVw
ساعات اجابت دعا در روز جمعه
جام جم آنلاين: آيتالله شيخ مجتبي تهراني با تأکيد بر اينکه جمعه، آقاي روزهاي هفته است ، ساعات اجابت دعا در اين روز را برشمرد و گفت: وسعت رزق و سلامتي سرآمد حاجات دنيايي هستند.
http://www1.jamejamonline.ir/Media/i...0884037758.jpg
بحث ما راجع به ماه مبارک رمضان بود که عرض کردم ماه تلاوت قرآن، يعني بازگوکردن کلام ربّ و ماه دعا، يعني سخن گفتن عبد با ربّ است و دعا هم بر دو قسم است؛ مأثور و غيرمأثور. عرض کردم که براي دعا شرايط و آدابي هست و بحث ما به اينجا رسيد که دعا مؤثر است اما عواملي هم هستند که اينها بر روي دعا اثرگذار در سه رابطه هستند.
يکي از عوامل مؤثر بر دعا ، عامل زمان بود. ما اول در مورد «شبانهروز» بحث کرديم؛ در شب چه موقعي از شب و در روز نيز به همين صورت.
درباره روز که جلسه گذشته بحث کردم، اگر دقت کنيد سه موقعيت را مطرح ميکنند؛ يکي هنگام طلوع آفتاب، دوم هنگام زوال شمس، يعني نيمروز و سوم هنگام غروب آفتاب. اگر خوب دقت کنيد، ميبينيد که در معارف ما چقدر زيبا مسائل معنوي ما به مسائل مادي ما آميخته شده است.
اول و وسط و آخر هر روز نسبت به جميع امور، به ياد خدا باش و از او بخواه و خودت را به او واگذار کن. «لَا حَولَ وَ لَا قُوَّ?َ إلَّابِالله»؛ متوجه اين معنا باش که هيچ پناهگاهي و هيچ نيرويي جز پناهگاه الهي و نيروي الهي نيست. لذا آيات و روايات ما اول و وسط و آخر روز را مطرح ميکند. اين براي شبانهروز بود؛ حالا گامبهگام پيش ميرويم.
تأثير شب و روز جمعه بر دعااما هفته؛ در روزهايي که ايام هفته را تشکيل ميدهند، ميبينيم که در روايات ما شب جمعه و روز جمعه را از نظر اثرگذاري بر روي دعا بطور خاص مطرح ميکنند. روايات در اين زمينه بسيار است. من بنايم بر اين است که نمونهبرداري ميکنم و مطلبم را روي آن استوار ميکنم.
نداي فرشته منادي در شب جمعهدر باب شب جمعه ما روايات متعددي داريم؛ يک روايت از پيغمبر اکرم(ص) است که حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى يُنْزِلُ مَلَکاً إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا کُلَّ لَيْلَةٍ فِي الثُّلُثِ الْأَخِيرِ»؛ خداوند در هر شب، در ثلث آخر شب، فرشتهاي را به آسمان دنيا فرو ميفرستد؛ «وَ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ»؛ شب جمعه هم که ميشود از اول شب ميفرستد؛ «فَيَأْمُرُهُ فَيُنَادِي»، به او فرمان ميدهد، پس او ندا ميکند. حالا نداهايش چيست؟ «هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ»؛ آيا درخواست کنندهاي هست که من درخواستش را اجابت کنم؟ «هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ»؛ آيا توبه کنندهاي هست که توبهاش را بپذيرم؟ «هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ»؛ آيا کسي هست که طلب آمرزش کند و او را بيامرزم؟ «يَا طَالِبَ الْخَيْرِ أَقْبِلْ»؛ اي کسي که طالب خوبيها هستي، روي بياور؛ «يَا طَالِبَ الشَّرِّ أَقْصِرْ»؛ اي کسي که ـنعوذباللهـ به سمت شرّ داري ميروي، دست بردار. «فَلَا يَزَالُ يُنَادِي بِهَذَا إِلَى أَنْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ»؛ اين فرشته آنقدر ندا ميکند تا سپيدهدم بدمد. «فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ عَادَ إِلَى مَحَلِّهِ مِنْ مَلَکُوتِ السَّمَاءِ».(بحارالانوار، 2، 314) وقتي که فجر طالع ميشود، برميگردد به همان محل خودش که ملکوت آسمان است.
نداي الهي در شب جمعهروايت ديگر، روايتي است که ابوبصير از امام باقر (ع) نقل ميکند. تفاوت دو روايت را خوب دقت کنيد؛ چون من با توجه به اين نکات اين روايات را ميخوانم. آن روايت اول اين بود که خدا يک فرشته را ميفرستد که ندا کند؛ اما در روايت دوم ميفرمايد خودِ خدا ندا ميکند.
حضرت ميفرمايد: «إنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيُنَادِي کُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ أَوَّلِ اللَّيْلِ إِلَى آخِرِهِ»، خداي متعال هر شب جمعه از سر شب تا آخر شب، از بالاي عرش ندا ميدهد: «أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَدْعُونِي لآِخِرَتِهِ وَ دُنْيَاهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُجِيبَهُ»؛ آيا بندهاي هست که من را بخواند و از من براي آخرت و دنيايش درخواست کند، تا قبل از آنکه فجر طالع شود که جوابش را بدهم؟
«أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَتُوبُ إِلَيَّ مِنْ ذُنُوبِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ»؛ آيا بنده مؤمني هست که قبل از طلوع فجر از گناهانش توبه کند تا من توبه او را بپذيرم؟ «أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ قَدْ قَتَّرْتُ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَسْأَلَنِي الزِّيَادَةَ فِي رِزْقِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَزِيدَهُ وَ أُوَسِّعَ عَلَيْهِ»؛ آيا بنده مؤمني هست که من از نظر رزق و روزي بر او تنگ گرفته باشم، بيايد از من توسعه رزق و روزي را تقاضا کند و روزي بطلبد تا من روزي دنيايياش را توسعه دهم؟ «أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ سَقِيمٌ يَسْأَلُنِي أَنْ أَشْفِيَهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُعَافِيَهُ». (وسائل الشيعه، 7، 389) آيا يک بنده مؤمني هست که بيماري داشته باشد و بيايد از من شفا بخواهد قبل از اينکه فجر طالع شود تا من هم او را شفا و عافيتش دهم؟
همه حاجات را شب جمعه بخواهاين روايت مفصل است و ادامه دارد. به همين مقدار در اين دو روايتي که خواندم دقت کنيد؛ هم مسئله امور معنوي را مطرح ميکنند، هم امور مادي را؛ هم گرفتاريهاي معنوي را که انسان از بار گناه، سبکبار شود که در آن مغفرت و توبه هست، هم مسئله حاجات دنيوي را مطرح ميکند.
البته روايت اول به صورت کلي فرمود: «فَيُنَادِي هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ»؛ آيا کسي هست که از من درخواستي کند، تا من به او بدهم؛ اما روايت دوم اين درخواستها و حاجتها را بخشبخش ميکند.
حاجات معنوي و آخرتيامام باقر (ع) به ابوبصير، اول بهطور کلّي ميفرمايد «أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَدْعُونِي لآِخِرَتِهِ وَ دُنْيَاهُ»؛ اول اين مطلب کلي را فرمود؛ «دنيا» و «آخرت». اول هم آخرت را مطرح ميکند. در بين امور آخرتي هم اهم امور براي من اين است که گناهانم آمرزيده شود.
ميگوييم «دفع ضرر» اولي است از «جلب منفعت»؛ آيا بهتر نيست که انسان جلوي ضرر را بگيرد تا بخواهد جلب منفعت کند؟ اصلاً عاقل اينگونه است. ميگويد اول ضرر نکنم؛ منفعت پيشکش. لذا اول سراغ اين ميرود. البته اينجا «دفع ضرر» نيست، بلکه «رفع ضرر» است. يعني مسئله آمرزش نسبت به گناهان مطرح است. لذا اولاً امور معنوي که اهم امور است را مطرح فرمود؛ در امور معنوي هم اهم آن چيست؟ آمرزش گناهان است که رفع مانع است.
حاجات مادي و دنياييبعد هم ميرود سراغ دنيايت. وسعت رزق ميخواهي؟ خيال نکني فقط با تلاش خودت، روزيات وسيع ميشود. نه، تنگ و گشاديِ روزي دست کسي است که روزيرسان است. دست من و تو نيست. يکوقت اشتباه نکنيد؛ رزق يعني روزي؛ روزي يعني چه؟ يعني آن چيزي که من در حيات مادي و نشئه دنيويام از آن بهره ميگيرم؛ نه پول زياد.
در آخر بحثم هم به اين مسئله اشاره ميکنم. ممکن است کسي بدود و پول زياد گير بياورد؛ بعد تا آن پول را گير آورد، يک چاله و بلکه چاهي پيدا شود و يکدفعه در آن بيفتد. خوب، اين روزي تو نبود. بيخود خودت را خسته کردي! اين همه تلاش کردي، آخرش هيچ.
اينها را در روايات داريم؛ اينهايي که من ميگويم از خودم نيست. پس مسئله اين نيست؛ توسعه رزق به معناي آن چيزهايي است که من نسبت به زندگي دنياييام از آن بهرهبرداري کنم و سود ببرم. گاهي هم ممکن است خيلي داشته باشم، اما از آن طرف مبتلا به يک سنخ رذيلهاي باشم که حتي براي خودم هم سود نبرم. ميخواهم اين را عرض کنم که در اينجا تعبير روايت، رزق و توسعه رزق است.
وسعت رزق و سلامتي ؛ سرآمد حاجات دنياييپس بعد از امور آخرتي و معنوي، ميآيد سراغ امور دنيايي که دو چيزي که اهم امور مادي است را من خواندم. يکي اينکه اگر گرفتاري مادي دارم و رزقم تنگ است و دستتنگ هستم، به مقداري که احتياجم هست و بهرهبرداري ميکنم دست و بالم باز شود.
دوم، مسئله بدني و بيماري است؛ اين دو تا را مطرح را ميکند. سرآمد نيازها و امور دنيايي، همين دو مسئله است. بعد در روايت مسائل ديگر هم هست که من بيش از اين نميخوانم لذا بر دعا در شب جمعه تأکيد شده است. يعني اين زمان، خصوصيت دارد و تأثير ميگذارد روي دعاهايي که انسان ميکند؛ چه در بُعد معنوياش، چه در بُعد مادياش. حضرت بُعد مادي را هم بخشبخش کردند؛ مثلاً امور معيشتي و مزاجياش از نظر بيماري و سلامتي را مطرح فرمودند.
روز جمعه ، آقاي روزهاي هفتهمن از شبِ جمعه بگذرم و به روزِ جمعه برسم. اما روز جمعه؛ راجع به روز جمعه روايات متعدد و بسياري داريم. من اهمّ آنها را مطرح ميکنم. يک روايت از پيغمبر اکرم است که حضرت فرمود: «إنَّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ سَيِّدُ الْأَيَّامِ » روز جمعه، سيد و آقاي ايام هفته است؛ «يُضَاعِفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ الْحَسَنَاتِ»؛ خدا در روز جمعه حسنات را دو برابر ميکند؛ «وَ يَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ»؛ گناهان را در اين روز ميآمرزد؛ «وَ يَرْفَعُ فِيهِ الدَّرَجَاتِ»؛ و بر درجات او ميافزايد. اول حسنات، بعد سيئات، بعد درجات؛ منظور از درجات، مقامات معنويه است و ديگر ربطي به اعمال خارجيه ندارد.
اما مراد از حسنات، اعمال جوارحي بود که در مقابلش پاداش است؛ در مقابل سيئات هم ـنعوذباللهـ کيفر است. «وَ يَسْتَجِيبُ فِيهِ الدَّعَوَاتِ»؛ بهطور کلي خداوند دعاهايي را که در روز جمعه ميکنند، مورد اجابت قرار ميدهد. «وَ يَکْشِفُ فِيهِ الْکُرُبَاتِ»؛ رنجها و گرفتاريها را در اين روز برطرف ميکند. «وَ يَقْضِي فِيهِ الْحَاجَاتِ الْعِظَامَ». (بحارالانوار، 86، 274) خداوند در روز جمعه حاجتهاي بزرگ را برآورده ميکند.
ساعت پر برکت در روز جمعهبسيار خوب؛ تا اينجا جنبه کلي داشت که روز جمعه و شب جمعه روي دعا يک چنين اثري دارد. نکته بعدي راجع به اين است که چه ساعتي از ساعات روز جمعه اين اثر هست؟ آيا سراسري است يا ساعت خاصي است؟ در يک روايت که خطبهاي است که علي (ع) خوانده و من فقط اين جملهاش را که راجع به جمعه است ميگويم که فرمودند: «وَ فِيهِ سَاعَةٌ مُبَارَکَةٌ لَا يَسْأَلُ اللَّهَ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ فِيهَا شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ». (وسائل الشيعه؛ 7، 379) يعني در روز جمعه ساعتي هست که بنده مؤمن از خداي متعال چيزي درخواست نميکند، مگر آنکه خدا به او اعطاء ميفرمايد.
معلوم ميشود يک ساعت خاصي در روز جمعه هست که آن ساعت خصوصيت دارد. مثل اينکه تأثيرش روي دعا بيشتر است که اين تعبير را ميفرمايد. «وَ فِيهِ سَاعَةٌ مُبَارَکَةٌ لَا يَسْأَلُ اللَّهَ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ فِيهَا شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ».
ساعات اجابت دعا در روز جمعهاين يک تعبير بود؛ باز هم يک روايت ديگر از علي (ع) داريم که ميفرمايند: «أَکْثِرُوا الْمَسْأَلَةَ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ الدُّعَاءَ فَإِنَّ فِيهِ سَاعَاتٍ يُسْتَجَابُ فِيهَا الدُّعَاءُ وَ الْمَسْأَلَةُ». ( بحارالأنوار، 86، 349)
تفاوت بين اين دو روايت را ميخواهم بگويم؛ در آن خطبه ميفرمايد «ساعت»، ولي در اين روايت «ساعات» ميفرمايد. معلوم ميشود ساعات خاصي در روز جمعه هست. علي (ع) وقتي که ميفرمايد: «فَإِنَّ فِيهِ سَاعَاتٍ يُسْتَجَابُ فِيهَا الدُّعَاءُ وَ الْمَسْأَلَةُ»، بعد در ذيل آن يک جمله دارد که ميفرمايد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْخَيْرَ وَ الْشَّرَّ يُضَاعَفَانِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ»؛ يعني بدانيد که در روز جمعه خير و شرّ مضاعف ميشود.
هم در اين خطبه و هم در اين روايتي که خواندم، دو مطلب هست. يکي اين است که در روز جمعه ساعت مخصوص و زمان مخصوصي هست که آن زمان اثرش بر روي دعا بيشتر است. هيچ منافاتي ندارد که سرتاسر روز مؤثر باشد، اما يک ساعت خاص اثرش بيشتر باشد. اين يک مطلب بود. اما مطلب دوم را در آخر بحث ميگويم.
ساعت اول: از ظهر شرعي تا نداي نماز جمعه
حالا برويم سراغ آن ساعت؛ همچنان گامبهگام پيش ميروم. در روايات يک روايت هست از امام باقر(ع) که ميفرمايد: «فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ سَاعَةٌ لَا يَسْأَلُ اللَّهَ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ فِيهَا شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ»؛ اين همان کبراي کليه است که در روايت علي هم بود. فرمود در روز جمعه يک ساعتي هست که بنده مؤمني از خدا درخواستي نميکند و حاجتي نميطلبد، مگر اينکه خدا به او عطا ميکند. حالا بحث در اين است که کدام ساعت است؟ بعد امام باقر (ع) ميفرمايد: «وَ هِيَ مِنْ حِينِ تَزُولُ الشَّمْسُ إِلَى حِينِ يُنَادَى بِالصَّلَاةِ». ( مستدرکالوسائل، 6، 19)
حضرت خيلي زيبا محدودش ميکند، موقعي که ظهر ميشود، يعني ظهر شرعي که زوال شمس است، تا موقعي که ندا داده ميشود که اين اشاره به آيه شريفه در سوره جمعه و ندا براي نماز جمعه است. چقدر زيبا حضرت آن ساعت را توضيح ميدهند.
ساعت دوم: لحظات پاياني روز جمعه
در يک روايت ديگر هست که اين روايت را من ديدهام که از حضرت زهرا (س) نقل ميکنند که حضرت اين جملات را فرمود: «سَمِعْتُ النَّبِيَّ أنَّ فِي الْجُمُعَةِ لَسَاعَةً لَا يُرَاقِبُهَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ يَسْأَلُ اللهَ عَزَّوَجَلَّ فِيهَا خَيْراً إلَّا أعْطَاهُ إيَّاهُ»؛ ميگويد من از پيغمبر شنيدم که فرمودند در روز جمعه يک ساعتي هست که اگر شخص مسلمان مراقبت داشته باشد و از خدا در آن ساعت خيري بخواهد، مطمئنّاً خدا به او عنايت ميکند. «قَالَتْ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللهِ أيُّ سَاعَةٍ هِيَ»؛ ميگويد من از پيغمبر سؤال کردم اين ساعتي که شما گفتيد چه وقتي است؟ «قَالَ إذَا تُدَلَّى نِصْفُ عَيْنِ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ»؛ يعني حضرت فرمود آن موقعي که نصف خورشيد هنگام غروب استتار پيدا کند.
بعد در ادامه روايت دارد: «وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ تَقُولُ لِغُلَامِهَا إصْعَدْ عَلَى الضِّرابِ فَإذَا رَأيْتَ نِصْفَ عَيْنِ الشَّمْسِ قَدْ تُدَلَّى لِلْغُرُوبِ فَأعْلِمْنِي حَتَّى أدْعُو». (معاني الاخبار، 399) يعني حضرت زهرا به غلامش ميفرمود برو به پشت بام و نگاه کن، هر وقت اين زمان فرا رسيد که موقع غروب، نصف خورشيد بالا بود، من را خبر کن؛ ميخواهم دعا کنم.
من همينطور گام به گام همه اين روايات را براي شما بررسي کردم؛ محصولي که به دست من آمده از آنها اين است که اوّلاً زمان مؤثر است. دعا خودش کاربرد دارد، اما اينها عواملي هستند که روي اجابت دعا اثر ميگذارند؛ از جمله روز جمعه. اما در روز جمعه دو موقعيت و دو زمان است که اثرش بيشتر است.
يکي وقت زوال شمس تا قبل از اينکه نماز جمعه شروع شود؛ دوم، هنگام غروب آفتاب که هنوز تمام قرص پنهان نشده باشد و. يک مقداري از قرص خورشيد نمايان شده باشد؛ يعني آخرين لحظات روز جمعه. بنابر اين من اين بحث را به اين مقدار جمعبندي کرده باشم که در ايام هفته، شب جمعه و روز جمعه، اين دو زمان مؤثرند. بعد هم روند اثرگذاري و جنبههاي عملي و کاربردياش را هم تا حدي بيان کردم.
ثواب خير و عقاب شر در روز جمعه مضاعف استامّا مطلب دوم که در علي (ع) بود، اين بود که بعد از آنکه حضرت فرمود: «أَکْثِرُوا الْمَسْأَلَةَ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ الدُّعَاءَ فَإِنَّ فِيهِ سَاعَاتٍ يُسْتَجَابُ فِيهَا الدُّعَاءُ وَ الْمَسْأَلَةُ»، اين جمله را هم اضافه کردند که: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْخَيْرَ وَ الْشَّرَّ يُضَاعَفَانِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ»؛ عجب! بيا ببين قضيه چه شد.
اين زمان دو کاربرد دارد؛ يک کاربرد از نظر دعاها و امور خير دارد؛ يعني اعمال خيري که روز جمعه انجام ميدهيد دو برابر ميشوند؛ چون در آن روايت ديگر از پيغمبر اکرم هم بود که اين اعمال خير، از نظر پاداش و اثر نيک دو چندان ميشود. از آن طرف هم عجيب است؛ اگر در اين روز گناه کني، کيفرت هم دو چندان ميشود.
جمعه روز تفريح و لااُباليگري نيست«وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْخَيْرَ وَ الْشَّرَّ يُضَاعَفَانِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ»؛ يعني بدانيد که خير و شر در روز جمعه دو چندان ميشود. يعني چه؟ يعني اين زمان اثري که ميگذارد روي عمل تو اين است که همينطور که حسناتت مضاعف ميشود، سيئاتت هم مضاعف ميشود. پس حواست را جمع کن.
خيال نکني روز جمعه، روز تفريح و روز لااُباليگري و اين چيزهايي است که متأسفانه متداول است و از احکام اسلامي و معارف ما به دور است. نکند برويد دنبال اينها که ميگويند بگذاريد مردم شاد باشند. واي بر شما که اين حرفها را ميزنيد؛ واي بر شما بيخبرهاي از اسلام که مردم را به سوي گناه و لااُباليگري سوق ميدهيد و بعد هم براي آنها اسباب گناه را فراهم هم ميکنيد و تبليغات ميکنيد.
جمعه که ميشود، ميگويند ديگر ما ميخواهيم مردم را شاد کنيم. شما با اين کارهايتان در قعر جهنميد؛ چون از قيامت بيخبريد. شما در بسياري از گناهان مردم شريکيد. روز جمعه که ميشود، ديگر روز آزادي است!؟ آزادي از هر چيزي؟ از قيد و بند احکام شرعيه هم آزاد ميشويد؟ آنوقت پسوند «اسلامي» را هم به دنبال اسم تشکيلات خود ميکشيد؟
غرضم اين بود؛ «وَ اعْلَمُوا»، اين را بدانيد، خيال نکنيد که اين زمان فقط بر روي خيرت اثر ميگذارد؛ روي شر هم اثر دارد. گناهانت را هم دو چندان ميکند. لذا است که ائمه ما دائم تأکيد ميکردند و ميگفتند که شما خواهيد مُرد و از اين نشئه ميرويد؛ لذا حواستان جمع باشد؛ بار گناهتان را سنگين نکنيد؛ بار خيرتان را زياد کنيد. در آخرين لحظات زندگيشان، سفارششان براي همين بود.
مهر
وَإِذَا جَآءَتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُوا۟ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّيٰ نُؤْتَيٰ مِثْلَ مَآ أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا۟ صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌۢ بِمَا كَانُوا۟ يَمْكُرُونَ(124)
شأن نزول آیه:
مرحوم طبرسی در مجمع البیان می فرماید:
این آیه دربارۀ ولید بن مغیره نازل شده بود که از سران و مغز متفکر بت پرستان بود. او به پیامبر(ص) گفت:اگر نبوت راست باشد، من به این مقام از تو سزاوارترم؛ زیرا هم سنم از تو بیشتر است و هم مالم.
مرحوم طبرسی در ادامه می فرماید:
نقل دیگری هم در شأن نزول آیه گفته شده که این آیه، دربارۀ ابوجهل نازل شده است؛ زیرا او تصور می کرد در مسألۀ رسالت هم رقابت جایز است و می گفت:« ما و قبیلۀ بنی عبد مناف(که طایفۀ پیامبر بود) در همه چیز باهم رقابت داشتیم و همچون دو اسب مسابقه ، دوش به دوش هم می رفتیم، تا اینکه آنها ادعا کردند: پیامبری از میان ما برخاسته است که به او وحی می شود؛ ولی ممکن نیست ما به او ایمان بیاوریم، مگر اینکه بر ما نیز وحی شود، همانطور که بر او وحی می شود.»
طرز تفکر سردمداران باطل:
در این آیۀ شریف، به طرز تفکر و بهانه های سران کفر برای ایمان نیاوردن اشاره کرده( ضمیر در جاءتهم به سران کفر برمی گردد) و می فرماید: هر زمان که آیه ای از طرف خدا برای هدایت آنها فرستاده شد، گفتند: ما هرگز ایمان نمی آوریم، مگر اینکه به ما نیز همان مقامات و آیاتی که به رسولان الهی اعطا شده است داده شود.
همانطور که در شأن نزول آیه مشخص شد، آنها گمان می کردند مقام رسالت به سن و سال، زیادی اموال یا رقابت های بی اساس قبیله ای بستگی دارد و خداوند باید این ملاک های بی ارزش را رعایت کند؛ حال آنکه ملاک ها هرگز برای اعطای مقام رسالت شایسته نبوده و خداوند در پاسخی روشن به آنان می فرماید:
«اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»«خداوند بهتر می داند، رسالت خود را در کجا قرار دهد.»
لازم نیست شما به خدا آموزش بدهید که پیامبران خود را چگونه انتخاب کند.
ادامه...
علم الهی و جایگاه رسالت:
همان طور که گفته شد، اعطای مقام رسالت، به سن، مال و موقعیت اجتماعی ارتباطی ندارد؛ بلکه شرط آن، قبل از هر چیز، آمادگی روحی، پاکی ضمیر، سجایای اصیل انسانی، فکر بلند و اندیشۀ قوی و بالاخره تقوا و پرهیزگاری فوق العاده است. وجود این صفات – خصوصا آمادگی برای مقام عصمت – چیزی است که جز خدا نمی داند.
لازم به ذکر است که جانشین پیامبر(ص) نیز تمام صفات و برنامه های او را، به جز وحی و تشریع دارد؛ یعنی هم حافظ شرع و شریعت است و هم پاسدار مکتب و قوانین او و هم رهبر معنوی و مادی مردم؛ به همین جهت باید او هم دارای مقام عصمت و مصون از خطا و گناه باشد، تا بتواند امامت خویش را به ثمر برساند و رهبری مطاع و سرمشقی مورد اعتماد باشد.
به همین دلیل، انتخاب او نیز به دست خداست و او می داند این مقام را در چه جایی قرار دهد؛ نهئ خلق خدا و نه از طریق انتخاب مردم و شورا.
سرنوشت رهبران پرمدعا:
ویژگی سردمداران کفر این بود که بسیار خودخواه بوده و می خواستند با کارهای خلاف خود و اطاعت نکردن از پیامبر(ص)، موقعیت و بزرگی خویش را حفظ کنند و در این راه باطل، بسیار تلاش داشتند؛ از این رو خداوند آنان را به عذابی که مناسب با ویژگی آنها است، دچار می کند و آن اینکه، در مقابل تکبر و خودخواهی، آنان را خوار و ذلیل کرده (صَغَارٌ عِندَ الله) و در مقابل تلاش زیاد و شدید آنها در راه باطل، آنان را به عذاب شدید گرفتار خواهد نمود.
پیام های این آیه:
1- سردمداران قدرتمند، به دلیل خود برتر بینی، از ایمان به رسالت پیامبر(ص) و آیات خدا سر باز می زدند «قَالُوا۟ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّيٰ نُؤْتَيٰ مِثْلَ مَآ أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ»
2- گزینشهای الهی و انتخاب رسول از سوی خداوند، بر اساس علم کامل او به شایستگی رسولان انجام می گیرد.«اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»
3- ذلت و خواری، کیفر استکبار و مکر در برابر حق است.«لَن نُّؤْمِنَ ... سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا۟ صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ»
4- بین گناه و کیفر آن، در نظام مجازات الهی نوعی تناسب برقرار است؛ زیرا خداوند ذلت و خواری را کیفر متکبران و خودخواهان قرار داده است.«لَن نُّؤْمِنَ حَتَّيٰ ... سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا۟ صَغَارٌ ...»
5- خواری در نزد خداوند بدترین ذلت ها و در پی دارندۀ عذاب است.« سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا۟ صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ وَعَذَابٌ »
6- مکر و حیله در برابر برنامه های خداوند در پی دارندۀ خواری و عذاب است.«وَعَذَابٌ شَدِيدٌۢ بِمَا كَانُوا۟ يَمْكُرُونَ»
برگرفته از کتاب تفسیر همراه
اجرموا : قطع کردند ( فعل ماضی از مادۀ «جرم» باب افعال )
تفسیر نمونه ج 5 ، ص 432 ، از آنجا که افراد گناهکار، پیوندها را قطع می کنند و خود را از اطاعت فرمان خدا جدا می سازند، این کلمه به « گناه » نیز اطلاق شده است ( مجرم یعنی گنه کار ). در این کلمه، اشاره لطیفی به این حقیقت است که هر انسانی در ذات خود ، پیوندی با حق، پاکی و عدالت دارد و آلودگی به گناه، در واقع جدایی از این فطرت الهی است.
[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][tashvigh]
ممنون[golrooz][golrooz][golrooz]
صفحه ی 81 از قرآن کریم شامل آیات 130 تا 141 از سوره ی انعام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰمَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ ءَايَٰتِي وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَآءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا قَالُوا۟ شَهِدْنَا عَلَيٰٓ أَنفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَوٰةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا۟ عَلَيٰٓ أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا۟ كَٰفِرِينَ(130)
اي گروه جن و انس آيا از ميان شما فرستادگاني براي شما نيامدند كه آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند گفتند ما به زيان خود گواهي دهيم [كه آري آمدند] و زندگي دنيا فريبشان داد و بر ضد خود گواهي دادند كه آنان كافر بوده اند(130)
ذَٰلِكَ أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَيٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَٰفِلُونَ(131)
اين [اتمام حجت] بدان سبب است كه پروردگار تو هيچ گاه شهرها را به ستم نابوده نكرده در حالي كه مردم آن غافل باشند(131)
وَلِكُلٍّ دَرَجَٰتٌ مِّمَّا عَمِلُوا۟ وَمَا رَبُّكَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ(132)
و براي هر يك [از اين دو گروه] از آنچه انجام داده اند [در جزا] مراتبي خواهد بود و پروردگارت از آنچه مي كنند غافل نيست(132)
وَرَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِنۢ بَعْدِكُم مَّا يَشَآءُ كَمَآ أَنشَأَكُم مِّن ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ ءَاخَرِينَ(133)
و پروردگار تو بي نياز و رحمتگر است اگر بخواهد شما را مي برد و پس از شما هر كه را بخواهد جانشين [شما] مي كند همچنانكه شما را از نسل گروهي ديگر پديد آورده است(133)
إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَءَاتٍ وَمَآ أَنتُم بِمُعْجِزِينَ(134)
قطعا آنچه به شما وعده داده مي شود آمدني است و شما درمانده كنندگان [خدا] نيستيد(134)
قُلْ يَٰقَوْمِ اعْمَلُوا۟ عَلَيٰ مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَكُونُ لَهُ عَٰقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّٰلِمُونَ(135)
بگو اي قوم من هر چه مقدور شما هست انجام دهيد من [هم] انجام مي دهم به زودي خواهيد دانست كه فرجام [نيكوي] آن سراي از آن كيست آري ستمكاران رستگار نمي شوند(135)
وَجَعَلُوا۟ لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَٰمِ نَصِيبًا فَقَالُوا۟ هَٰذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَٰذَا لِشُرَكَآئِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَآئِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَي اللَّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَيٰ شُرَكَآئِهِمْ سَآءَ مَا يَحْكُمُونَ(136)
و [مشركان] براي خدا از آنچه از كشت و دامها كه آفريده است سهمي گذاشتند و به پندار خودشان گفتند اين ويژه خداست و اين ويژه بتان ما پس آنچه خاص بتانشان بود به خدا نمي رسيد و[لي] آنچه خاص خدا بود به بتانشان مي رسيد چه بد داوري مي كنند(136)
وَكَذَٰلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلَٰدِهِمْ شُرَكَآؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُوا۟ عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ(137)
و اين گونه براي بسياري از مشركان بتانشان كشتن فرزندانشان را آراستند تا هلاكشان كنند و دينشان را بر آنان مشتبه سازند و اگر خدا مي خواست چنين نمي كردند پس ايشان را با آنچه به دروغ مي سازند رها كن(137)
وَقَالُوا۟ هَٰذِهِۦٓ أَنْعَٰمٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لَّا يَطْعَمُهَآ إِلَّا مَن نَّشَآءُ بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَٰمٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَٰمٌ لَّا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَآءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُوا۟ يَفْتَرُونَ(138)
و به زعم خودشان گفتند اينها دامها و كشتزار[هاي] ممنوع است كه جز كسي كه ما بخواهيم نبايد از آن بخورد و دامهايي است كه [سوار شدن بر] پشت آنها حرام شده است و دامهايي [داشتند] كه [هنگام ذبح] نام خدا را بر آن[ها] نمي بردند به صرف افترا بر [خدا] به زودي [خدا] آنان را به خاطر آنچه افترا مي بستند جزا مي دهد(138)
وَقَالُوا۟ مَا فِي بُطُونِ هَٰذِهِ الْأَنْعَٰمِ خَالِصَةٌ لِّذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَيٰٓ أَزْوَٰجِنَا وَإِن يَكُن مَّيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَآءُ سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ(139)
و گفتند آنچه در شكم اين دامهاست اختصاص به مردان ما دارد و بر همسران ما حرام شده است و اگر [آن جنين] مرده باشد همه آنان [از زن و مرد ] در آن شريكند به زودي [خدا] توصيف آنان را سزا خواهد داد زيرا او حكيم داناست(139)
قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوٓا۟ أَوْلَٰدَهُمْ سَفَهًۢا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا۟ مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَآءً عَلَي اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا۟ وَمَا كَانُوا۟ مُهْتَدِينَ(140)
كساني كه از روي بي خردي و ناداني فرزندان خود را كشته اند و آنچه را خدا روزيشان كرده بود از راه افترا به خدا حرام شمرده اند سخت زيان كردند آنان به راستي گمراه شده و هدايت نيافته اند(140)
۞ وَهُوَ الَّذِيٓ أَنشَأَ جَنَّٰتٍ مَّعْرُوشَٰتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَٰتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَٰبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَٰبِهٍ كُلُوا۟ مِن ثَمَرِهِۦٓ إِذَآ أَثْمَرَ وَءَاتُوا۟ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوٓا۟ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ(141)
و اوست كسي كه باغهايي با داربست و بدون داربست و خرمابن و كشتزار با ميوه هاي گوناگون آن و زيتون و انار شبيه به يكديگر و غير شبيه پديد آورد از ميوه آن چون ثمر داد بخوريد و حق [بينوايان از] آن را روز بهره برداري از آن بدهيد و[لي] زياده روي مكنيد كه او اسرافكاران را دوست ندارد(141)
صدق الله العلي العظيم
http://heyatemaktabolbagher.epage.ir...0.08.14_76.jpg
مناجات روز شنبه
آیه قرآن :
{...رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ}.
بقرة 201
پروردگارا ! به ما در دنیا « نیکی » عطا کن ؛ و در آخرت نیز « نیکی » مرحمت فرما ؛ و ما را از عذاب آتش نگاه دار
حدیث نبوی :
قال رسول الله صلى الله علیه وآله :
تـُفـَتـَّحُ أَبْوابُ السَّمَاءِ نِصْفَ اللـَّیْل ِ فـَیُنـَادی مُنـَادٍ : هَلْ مِنْ دَاع ٍ فـَیُسْـتـَجَابُ لـَهُ ؟ هَلْ مِنْ مَکـْرُوبٍ فـَیُفـَرَّجُ عَنـْهُ ؟ فـَلا یَبْقـَى مُسْلِمٌ یَدْعُو بـِدَعْوَةٍ إلاّ اسْتـَجَابَ اللهُ تـَعَالى لـَهُ إِلاّ زانِیَة ٌ بـِفـَرْجـِها أَوْ عَشـَّارٌ
نیمه شب درهای آسمان گشوده می شود و منادی ندا می دهد : آیا کسی هست که دعا کند تا مستجاب شود ؟ آیا کسی هست که چیزی بخواهد تا به او داده شود ؟ آیا درد دیده ای هست که غمش تخفیف یابد ؟ پس مسلمانی باقی نمی ماند مگر آنکه خواهش او را خداوند متعال مستجاب می کند مگر زن زناکار وکسی که مال مردم را به زور از آنان می گیرد .
کتاب نهج الفصاحة
دعای روز شنبه
بسم الله الرحمن الرحیم
بِسْمِ اللهِ کـَلِمَةِ المُعْتَصِمینَ ، وَ مَقالةِ المُتَحَرِّزینَ ، وَ أعُوذ ُ بِاللهِ تـَعَالى مِنْ جَوْرِ الْجائِرینَ ، وَ کـَیْدِ الْحاسِدینَ ، وَ بَغْی ِ الظَّالِمینَ ، وَ أحمَدُهُ فـَوْقَ حَمْدِ الْحامِدینَ . اللّهم أنْتَ الْواحِدُ بِلا شَریکٍ ، وَ الْمَلِکُ بِلا تـَمْلیکٍ ، لا تـُضادَّ فی حُکـْمِکَ ، وَ لا تُنَازَعَ فی مُلْکِکَ ، أسْئـَلـُکَ أنْ تـُصَلـِّی عَلـَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ ، وَ أنْ تـُوزِعَنِی مِنْ شُکـْرِ نُعْمَاکَ مَا تـَبْلـُغُ بـِی غـَایة َ رِضَاکَ ، وَ أنْ تـُعِـینـَنِی عَلـَى طاعَتِکَ وَ لـُزُومِ عِبَادَتِکَ ، وَ اسْتِحْقاقِ مَثـُوبَتِکَ بـِلُطْفِ عِنایَتِکَ، وَ تـَرْحَمَنی بـِصَدِّی عَنْ مَعَاصیکَ مَا أحْیَیْتـَنی ، وَ تـُوَفـِّقـَنی لِما یَنـْفـَعُنی مَا أبْقـَیْتـَنی ، وَ أنْ تـَشْرَحَ بـِکِتابـِکَ صَدْری، وَ تـَحُط َّ بـِتِلاوَتِهِ وِزْرِی، وَ تـَمْنـَحَنِی السَّلامَة َ فی دِینی وَ نـَفـْسِـی، وَ لا تـُوحِشَ بـِی أهْلَ أُنـْسـِی وَ تـُتِمَّ إِحْسَانـَکَ فِیما بَقِیَ مِنْ عُمْری کـَمَا أَحْسَنـْتَ فِیمَا مَضَى مِنـْهُ ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .
منبع : پیـوند آل محمد (ص)
وَهُوَ الَّذِيٓ أَنشَأَ جَنَّٰتٍ مَّعْرُوشَٰتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَٰتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَٰبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَٰبِهٍ كُلُوا۟ مِن ثَمَرِهِۦٓ إِذَآ أَثْمَرَ وَءَاتُوا۟ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوٓا۟ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ(141)
در آیات گذشتۀ این سوره، سخن از احکام خرافی بت پرستان است. آنان، از زراعت و چهارپایان، نصیبی برای خدا قرار می دادند و عقیده داشتند این سهام باید به شکل مخصوصی مصرف شود.
سوار شدن بر پشت بعضی از چهارپایان را تحریم می کردند و بچه های خود را برای بعضی از بتها قربانی می نمودند. آیۀ فوق و آیۀ بعد، در حقیقت،پاسخی به تمام این احکام خرافی است؛ زیرا به صراحت می گوید: خالق تمام این نعمتها خدا است. او است که همۀ این درختان و چهارپایان و زراعت ها را آفریده است و او است که دستور داده از آنها بهره گیرید و اسراف نکنید؛ بنابراین غیر او نه حق تحریم دارد و نه حق تحلیل
حق محصولات هنگام درو و برداشت
باتوجه به این که این سوره مکی است و حکم زکات در مدینه نازل شده، منظور از حقی که به هنگام درو باید پرداخت شود، زکات نیست؛ بلکه منظور از آن، چیزی است که به هنگام حضور مستمند – هنگام چیدن میوه یا درو کردن زراعت – به او داده می شود و حد معین و ثابتی ندارد. روایات فراوانی نیز این حق را غیر زکات معرفی می کند.
چرا خداوند «یوم حصاده» تعبیر فرموده است؟
تصریح به کلمۀ «یوم» ممکن است اشاره به این باشد که چیدن میوه ها و درو کردن زراعت ها بهتر است در روز انجام گیرد؛ اگر چه مستمندان حاضر شوند و قسمتی از آن به آنها داده شود، نه اینکه شبانه انجام گردد تا کسی باخبر نشود.
در روایتی از مولا امام جعفر صادق(ع) نقل شده است که فرمودند:
«میوه ها را در شب نچین و شبانه درو نکن... زیرا اگر در شب درو کنی، فقیران نزد تو نمی آیند.»
در سورۀ «قلم» می خوانیم که: خداوند باغ کسانی را که تصمیم گرفتند شبانه و دور از چشم فقرا، میوه ها را بچینند و به آنها ندهند، سوزاند.
نهی از اسراف :در آیۀ 13 سورۀ مبارکۀ «یونس»، خداوند، فرعون را اسرافکار دانسته و در آیۀ 85 او و اطرافیانش را ظالم معرفی می کند. سر انجام در آیۀ بعد، آنان را کافر قلمداد کرده است. این تفاوت تعبیرها شاید به سبب این باشد که انسان، در مسیر گناه و خطا، نخست از اسراف، یعنی تجاوز از حد و مرز شروع می کند؛ بعد بنای ستمکاری می گذارد و سرانجام، کارش به کفر و انکار منتهی می شود.
مراد از نهی از اسراف، این است که در استفاده از این میوه ها و غلات، از آن حدی که برای معاش شما مناسب و مفید است، تجاوز نکنید. درست است که شما صاحب آن هستید، ولی نمی توانید در خوردن و بذل و بخشش آن زیاده روی کنید، یا به غیر مصرفی که خدا معین کرده برسانید؛ مثلا در راه معصیت خدا صرف کنید. همچنین فقیری که از شما می گیرد، نباید در آن اسراف نموده، مثلا آن را ضایع کند. پس آیه مطلق است و خطاب آن شامل همۀ مردم است.
بلای اسراف در دنیا و آخرت :
بدون شک، نعمتها و مواهب موجود در کرۀ زمین، برای ساکنانش کافی است؛ ولی به شرط اینکه به هدر داده نشود؛ بلکه به صورت صحیح و دور از هرگونه افراط و تفریط، از آن استفاده شود.
چه بسا اسراف در منطقه ای از زمین باعث محرومیت منطقۀ دیگری شود یا اسراف انسان های امروز، باعث محرومیت نسل های آینده گردد؛ از همین رو قرآن در آیات فراوانی مسرفان را شدیدا محکوم کرده است. در این آیه می فرماید: اسراف نکنید که خداوند، اسراف کاران را دوست ندارد. در جای دیگر، مسرفان را اصحاب دوزخ می شمرد« إنّ المسرفین هم أصحاب النّار»(غافر:43) و اسراف را یک برنامۀ فرعونی قلمداد می کند«و إنّ فرعون لعال فی الارض و إنّه لمن المسرفین»(یونس:83). در سورۀ «انبیا» سر انجام آنها را نابودی اعلام می کند.«ثمّ صدقناهم الوعد فأنجیناهم و من نّشاء و أهلکنا المسرفین»(انبیا:9)
کفر، سرانجام اسراف
پیام های این آیه :
1- تنوع میوه ها و محصولات کشاورزی، آن هم از یک آب و خاک، نشانۀ قدرت الهی است.«أَنشَأَ ... مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ»
2- در انفاق نیز میانه رو باشیم«وَءَاتُوا۟ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوٓا۟»
3- اسلام، دین اعتدال است؛ هم تحریم نابجا را ممنوع می کند(در آیۀ قبل) و هم مصرف بی رویه را «لَا تُسْرِفُوٓا۟»
4- شرط روا بودن مصرف، پرداخت حق محرومان است.«كُلُوا۟ ...ءَاتُوا۟ حَقَّهُ»
5- هنگام رسیدن و برداشت محصول آمادگی انسان برای انفاق، بیشتر است؛ پس فرصت را از دست ندهیم«ءَاتُوا۟ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ ».
6- اسرافکار، از محبت خداوند، محروم است« إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ».
7- در خت نخل در بین درختان و زیتون و انار در بین میوه ها ارزش و جایگاه ویژه ای دارند.« وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ ... وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ». توضیح اینکه به ذکر نام نخل از بین درختان و زیتون و انار در بین میوه ها بیانگر ویژگی آنهاست.
معروشات : بر افراشته شده ها
درختانی که روی پای خود نمی ایستند و نیاز به داربست دارند را معروشات گویند. مانند درخت انگور.
غیر معروشات: برافراشته نشده ها
درختانی که روی پای خود می ایستند و نیاز به داربست ندارند را غیرمعروشات گویند. مانند درخت سیب و خرما.
همۀ پستها برگرفته از کتاب تفسیر همراه
صفحه ی 82 از قرآن کریم شامل آیات 142 تا 150 از سوره ی انعام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَمِنَ الْأَنْعَٰمِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُوا۟ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُوا۟ خُطُوَٰتِ الشَّيْطَٰنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ(142)
و [نيز] از دامها حيوانات باركش و حيوانات كرك و پشم دهنده را [پديد آورد] از آنچه خدا روزيتان كرده است بخوريد و از پي گامهاي شيطان مرويد كه او براي شما دشمني آشكار است(142)
ثَمَٰنِيَةَ أَزْوَٰجٍ مِّنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ ءَآلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنثَيَيْنِ نَبُِّٔونِي بِعِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ(143)
هشت فرد [آفريد و بر شما حلال كرد] از گوسفند دو تا و از بز دو تا بگو آيا [خدا] نرها[ي آنها] را حرام كرده يا ماده را يا آنچه را كه رحم آن دو ماده در بر گرفته است اگر راست مي گوييد از روي علم به من خبر دهيد(143)
وَمِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ ءَآلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنثَيَيْنِ أَمْ كُنتُمْ شُهَدَآءَ إِذْ وَصَّيٰكُمُ اللَّهُ بِهَٰذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَيٰ عَلَي اللَّهِ كَذِبًا لِّيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّٰلِمِينَ(144)
و از شتر دو و از گاو دو بگو آيا [خدا] نرها[ي آنها] را حرام كرده يا ماده ها را يا آنچه را كه رحم آن دو ماده در بر گرفته است آيا وقتي خداوند شما را به اين [تحريم] سفارش كرد حاضر بوديد پس كيست ستمكارتر از آنكس كه بر خدا دروغ بندد تا از روي ناداني مردم را گمراه كند آري خدا گروه ستمكاران را راهنمايي نمي كند(144)
قُل لَّآ أَجِدُ فِي مَآ أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَيٰ طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّآ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(145)
بگو در آنچه به من وحي شده است بر خورنده اي كه آن را مي خورد هيچ حرامي نمي يابم مگر آنكه مردار يا خون ريخته يا گوشت خوك باشد كه اينها همه پليدند يا [قربانيي كه] از روي نافرماني [به هنگام ذبح] نام غير خدا بر آن برده شده باشد پس كسي كه بدون سركشي و زياده خواهي [به خوردن آنها] ناچار گردد قطعا پروردگار تو آمرزنده مهربان است(145)
وَعَلَي الَّذِينَ هَادُوا۟ حَرَّمْنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَآ إِلَّا مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَآ أَوِ الْحَوَايَآ أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَٰلِكَ جَزَيْنَٰهُم بِبَغْيِهِمْ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ(146)
و بر يهوديان هر [حيوان] چنگال داري را حرام كرديم و از گاو و گوسفند پيه آن دو را بر آنان حرام كرديم به استثناي پيه هايي كه بر پشت آن دو يا بر روده هاست يا آنچه با استخوان درآميخته است اين [تحريم] را به سزاي ستم كردنشان به آنان كيفر داديم و ما البته راستگوييم(146)
فَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل رَّبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَٰسِعَةٍ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ(147)
[اي پيامبر] پس اگر تو را تكذيب كردند بگو پروردگار شما داراي رحمتي گسترده است و [با اين حال] عذاب او از گروه مجرمان بازگردانده نخواهد شد(147)
سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا۟ لَوْ شَآءَ اللَّهُ مَآ أَشْرَكْنَا وَلَآ ءَابَآؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ حَتَّيٰ ذَاقُوا۟ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَآ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ(148)
كساني كه شرك آوردند به زودي خواهند گفت اگر خدا مي خواست نه ما و نه پدرانمان شرك نمي آورديم و چيزي را [خودسرانه] تحريم نمي كرديم كساني هم كه پيش از آنان بودند همين گونه [پيامبران خود را] تكذيب كردند تا عقوبت ما را چشيدند بگو آيا نزد شما دانشي هست كه آن را براي ما آشكار كنيد شما جز از گمان پيروي نمي كنيد و جز دروغ نمي گوييد(148)
قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَٰلِغَةُ فَلَوْ شَآءَ لَهَدَيٰكُمْ أَجْمَعِينَ(149)
بگو برهان رسا ويژه خداست و اگر [خدا] مي خواست قطعا همه شما را هدايت مي كرد(149)
قُلْ هَلُمَّ شُهَدَآءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَٰذَا فَإِن شَهِدُوا۟ فَلَا تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَآءَ الَّذِينَ كَذَّبُوا۟ بَِٔايَٰتِنَا وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْءَاخِرَةِ وَهُم بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ(150)
بگو گواهان خود را كه گواهي مي دهند به اينكه خدا اينها را حرام كرده بياوريد پس اگر هم شهادت دادند تو با آنان شهادت مده و هوسهاي كساني را كه آيات ما را تكذيب كردند و كساني كه به آخرت ايمان نمي آورند و [معبودان دروغين را] با پروردگارشان همتا قرار مي دهند پيروي مكن(150)
صدق الله العلي العظيم
قال الله تعالی :
أعوذ بالله من الشیطان الرجیمقال رسول الله صلی الله علیه وآله :
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الَّرحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایگر
یَاأیُّها الَّذِینَ ءَامَنُوا لاتَتَّبِعُواخُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإنَّهُ یَأمُرُ
ای کسانیکه ایمان آورده اید از گامهای شیطان پیروی نکنید هرکس پیرو گامهای شیطان شود[گمراهش میسازد، زیرا]
بِالْفَحشَآءِ وَالْمُنْکَرِوَلَوْلا فَضْلُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَازَکَى مِنْکُمْ مِنْ أحَدٍأبَداًوَلَکِنَّ اللهَ
اوبه فحشا ومنکر فرمان می دهد واگر فضل ورحمت الهی بر شما نبود هرگز احدی از شما پاک نمی شد ؛ ولی خداوند
یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ واللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ 21 نور
هر که را بخواهد تزکیه می کند، وخدا شنوا وداناست
رسول گرامی (ص) می فرمایند :دعای روز یکشنبه :
التَؤُدَّةُ فی کُلِّ شَیْءٍ خَیْرٌ إلاّ فی عَمَلِ الآخِرَةِ
صبر وحوصله در همه چیز خوب است مگر در کاری که برای آخرت باشد.
حدیث شماره 1168، صفحه 199، کتاب نهج الفصاحة ، ترجمه وتدوین : علی سلیمی ، انتشارات جمهوری.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الَّرحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایگر
بِسْمِ اللهِ الَّذِی لا أرْجُو إلاّ فَضْلَهُ ، وَ لا أخْشَى إلاّ عَدْلَهُ لإ وَ لا أَعْتَمِدُ إلاّ قَوْلَهُ ،
به نام خدائی که امید ندارم جز بخشش اورا، ونترسم مگر از عدل ودادگری او، و تکیه نکنم جز از سخنان او
وَ لا أُمْسِکُ إِلا بِحَبْلِهِ بِکَ أَسْتَجِیرُ یَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوَانِ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ،
و تمسک نکنم جزبه رشتۀ بندگی او ، بتو پناه میبرم ای صاحب بخشش وگذشت وخوشنودی از ستم ودشمنی،
وَ مِنْ غِیَرِ الزَّمَانِ وَ تَوَاتُرِ الْأَحْزَانِ وَ طَوَارِقِ الْحَدَثَانِ وَ مِنِ انْقِضَاءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ
واز تغییرات وحوادث روزگار در اندوهند پى درپى واز حوادث ناگوارشب وروز واز گذشتن وسپرى شدن عمرپیش
التَّأَهُّبِ وَ الْعُدَّةِ وَ إِیَّاکَ أَسْتَرْشِدُ لِمَا فِیهِ الصَّلاحُ وَ الْإِصْلاحُ وَ بِکَ أَسْتَعِینُ فِیمَا
ازمهیاوآماده شدن وتوشه گیری، وتنها توراطلب راهنمائی می کنم به آنچه درآن است درصلاح واصلاح ، وازتو یاری میجویم
یَقْتَرِنُ بِهِ النَّجَاحُ وَ الْإِنْجَاحُ ، وَ إِیَّاکَ أَرْغَبُ فِی لِبَاسِ الْعَافِیَةِ وَ تَمَامِهَا وَ شُمُولِ
که مرا مقرون سازی پیروزی وکامروایی را ، وتنها از تو خواهان و مایلم که مرا لباس عافیت کامل بپوشان و فراگیری
السَّلامَةِ وَدَوَامِهَاوَأَعُوذُ بِکَ یَارَبِّ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَأَحْتَرِزُبِسُلْطَانِکَ مِنْ جَوْرِ
سلامت دائم و همیشه را، وپناه آرم به تو ای پروردگار از نیرنگهای پنهانی شیطان،وسیله گیرم با سلطه وقدرت تو از ستم
السَّلاطِینِ فَتَقَبَّلْ مَاکَانَ مِنْ صَلاتِی وَصَوْمِی وَاجْعَلْ غَدِی وَمَا بَعْدَهُ أَفْضَلَ مِنْ
سلاطین پس بپذیر آنچه بوده از نمازم و روزه ام ، و قرار بده فردا و پس فردای مرا بر تر از
سَاعَتِی وَیَوْمِی وَ أَعِزَّنِی فِی عَشِیرَتِی وَ قَوْمِی ، احْفَظْنِی فِی یَقَظَتِی وَ نَوْمِی فَأَنْتَ
این ساعتم و روزم ، وعزیزم گردان در میان خویشاوندان وقومم، وحفظ کن مرا در بیداریم وخوابم ، پس تو
اللَّهُ خَیْرٌحَافِظا وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُإِلَیْکَ فِی یَوْمِی هَذَا وَمَابَعْدَهُ مِنَ
خدای بهتری ازنظرنگهداری، وتو مهربان ترین مهربانانی، خدایا من تبرئه وبی زاری میجویم به سوی تودرامروز وهم بعد از
الآْحَادِ مِنَ الشِّرْکِ وَالْإِلْحَادِ وَأُخْلِصُ لَکَ دُعَائِی تَعَرُّضا لِلْإِجَابَةِ وَ أُقِیمُ عَلَى طَاعَتِکَ
یکشنبه های دیگر،ازشرک وبت پرستی وبی دینی،وخالص می میگردانم برای تودعایم رادرمعرض اجابت قراردادن، رَجَاءً لِلْإِثَابَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَیْرِخَلْقِکَ الدَّاعِی إِلَى حَقِّکَ
ومی ایستم درطاعتت به امید ثواب، پس درود فرست برمحمد که بهترین خلق توست، ودعوت کننده به سوی حقانیت توست،
وَ أَعِزَّنِی بِعِزِّکَ الَّذِی لا یُضَامُ وَ احْفَظْنِی بِعَیْنِکَ الَّتِی لا، تَنَامُ وَاخْتِمْ بِالانْقِطَاعِ
و عزیز گردان به عزّتت آنکه ستم ناپذیر است، و نگهدار مرا به آن دیده ات آنچنانکه هرگز نخوابد، وبه پایان رسان با بریدگی
وَ بِالْمَغْفِرَةِ عُمْرِی إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
از سوی تو کارم را، وعمرم را با آمرزش ومعرفت خود ختم کن، زیرا توئی آمرزنده وبخشندهبرگرفته از مفاتیح الجنان
صفحه ی 83 از قرآن کریم شامل آیات 151 تا 160 از سوره ی انعام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
۞ قُلْ تَعَالَوْا۟ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا۟ بِهِ شَئًْا وَبِالْوَٰلِدَيْنِ إِحْسَٰنًا وَلَا تَقْتُلُوٓا۟ أَوْلَٰدَكُم مِّنْ إِمْلَٰقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا۟ الْفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا۟ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَٰلِكُمْ وَصَّيٰكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(151)
بگو بياييد تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده براي شما بخوانم چيزي را با او شريك قرار مدهيد و به پدر و مادر احسان كنيد و فرزندان خود را از بيم تنگدستي مكشيد ما شما و آنان را روزي مي رسانيم و به كارهاي زشت چه علني آن و چه پوشيده[اش] نزديك مشويد و ن فسي را كه خدا حرام گردانيده جز بحق مكشيد اينهاست كه [خدا] شما را به [انجام دادن] آن سفارش كرده است باشد كه بينديشد(151)
وَلَا تَقْرَبُوا۟ مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّيٰ يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا۟ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا۟ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَيٰ وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا۟ ذَٰلِكُمْ وَصَّيٰكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ(152)
و به مال يتيم جز به نحوي [هر چه نيكوتر] نزديك مشويد تا به حد رشد خود برسد و پيمانه و ترازو را به عدالت تمام بپيماييد هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمي كنيم و چون [به داوري يا شهادت] سخن گوييد دادگري كنيد هر چند [در باره] خويشاوند [شما] باشد و به پيمان خدا وفا كنيد اينهاست كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است باشد كه پند گيريد(152)
وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا۟ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَٰلِكُمْ وَصَّيٰكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(153)
و [بدانيد] اين است راه راست من پس از آن پيروي كنيد و از راه ها[ي ديگر] كه شما را از راه وي پراكنده مي سازد پيروي مكنيد اينهاست كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است باشد كه به تقوا گراييد(153)
ثُمَّ ءَاتَيْنَا مُوسَي الْكِتَٰبَ تَمَامًا عَلَي الَّذِيٓ أَحْسَنَ وَتَفْصِيلًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًي وَرَحْمَةً لَّعَلَّهُم بِلِقَآءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ(154)
آنگاه به موسي كتاب داديم براي اينكه [نعمت را] بر كسي كه نيكي كرده است تمام كنيم و براي اينكه هر چيزي را بيان نماييم و هدايت و رحمتي باشد اميد كه به لقاي پروردگارشان ايمان بياورند(154)
وَهَٰذَا كِتَٰبٌ أَنزَلْنَٰهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا۟ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ(155)
و اين خجسته كتابي است كه ما آن را نازل كرديم پس از آن پيروي كنيد و پرهيزگاري نماييد باشد كه مورد رحمت قرار گيريد(155)
أَن تَقُولُوٓا۟ إِنَّمَآ أُنزِلَ الْكِتَٰبُ عَلَيٰ طَآئِفَتَيْنِ مِن قَبْلِنَا وَإِن كُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمْ لَغَٰفِلِينَ(156)
تا نگوييد كتاب [آسماني] تنها بر دو طايفه پيش از ما نازل شده و ما از آموختن آنان بي خبر بوديم(156)
أَوْ تَقُولُوا۟ لَوْ أَنَّآ أُنزِلَ عَلَيْنَا الْكِتَٰبُ لَكُنَّآ أَهْدَيٰ مِنْهُمْ فَقَدْ جَآءَكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَهُدًي وَرَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَّبَ بَِٔايَٰتِ اللَّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ ءَايَٰتِنَا سُوٓءَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُوا۟ يَصْدِفُونَ(157)
يا نگوييد اگر كتاب بر ما نازل مي شد قطعا از آنان هدايت يافته تر بوديم اينك حجتي از جانب پروردگارتان براي شما آمده و رهنمود و رحمتي است پس كيست ستمكارتر از آن كس كه آيات خدا را دروغ پندارد و از آنها روي گرداند به زودي كساني را كه از آيات ما روي مي گردانند به سبب [همين] اعراضشان به عذابي سخت مجازات خواهيم كرد(157)
هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَٰٓئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَٰنُهَا لَمْ تَكُنْ ءَامَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِيٓ إِيمَٰنِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُوٓا۟ إِنَّا مُنتَظِرُونَ(158)
آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سويشان بيايند يا پروردگارت بيايد يا پاره اي از نشانه هاي پروردگارت بيايد [اما] روزي كه پاره اي از نشانه هاي پروردگارت [پديد] آيد كسي كه قبلا ايمان نياورده يا خيري در ايمان آوردن خود به دست نياورده ايمان آوردنش سود نمي بخشد بگو منتظر باشيد كه ما [هم] منتظريم(158)
إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا۟ دِينَهُمْ وَكَانُوا۟ شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَآ أَمْرُهُمْ إِلَي اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا۟ يَفْعَلُونَ(159)
كساني كه دين خود را پراكنده ساختند و فرقه فرقه شدند تو هيچ گونه مسؤول ايشان نيستي كارشان فقط با خداست آنگاه به آنچه انجام مي دادند آگاهشان خواهد كرد(159)
مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَآءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَيٰٓ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ(160)
هر كس كار نيكي بياورد ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت و هر كس كار بدي بياورد جز مانند آن جزا نيابد و بر آنان ستم نرود(160)
صدق الله العلي العظيم
http://mahsae-ali.persiangig.com/bes..._folder/32.jpg
دعای روز دوشنبه
قَالَ تَعَالَى :
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الَّرحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایگر
...رَبَّنَا لا تُؤَاخِذْنَا إنْ نَسِینَا أوْ أخْطَأنَا رَبَّنَا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إصْراً
( مؤمنان گویند:) « پروردگارا! أگرما فراموش یاخطا کردیم ، ما را مؤاخذه مکن. پروردگارا! تکلیف سنگینی بر ما قرار مده،
کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلا تُحَمِّلْنَا مَا لا طَاقَةَ لَنَا بِهِ
آن چنان که (به خاطر گناه وطغیان ،) برکسانی که پیش ازما بودند، قراردادی. پروردگارا! آنچه طاقت وتحمل آن را نداریم ،
وَاعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أنْتَ مَوْلانَا فَانْصُرنا عَلَى القَوْمِ الْکَافِرِینَ البقرة: ٢٨۶
برمامقررمدار، وآثارگناه راازما بشوی؛ وماراببخش ودررحمت خود قرارده. تو مولاوسرپرست مایی، پس مارا بر جمعیت کافران پیروز بگردان . »
قال النبی صلى الله علیه وآله :
جَالِسُوا الْکُبَراءَ وَ سَائِلُوا الْعُلَماءَ وَ خَالِطُوا الْحُکَمَاءَ
با بزرگان مجالست کنید واز علما ودانشمندان بپرسید و با حکیمان رفت و آمد داشته باشید
حدیث شماره 1259، صفحه 223، کتاب نهج الفصاحة ، ترجمه وتدوین : علی سلیمی ، انتشارات جمهوری.
http://www.parssky.com/news/archive/...C_milkyway.jpg
کهکشان
دعای روز دوشنبه :
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الَّرحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایگر
ألْحَمْدُ للهِ الَّذِی لَمْ یُشْهَدْ أحَداً حِینَ فَطَرَ السَّمَاواتِ وَالأرْضَ وَلا اتَّخَذَ مُعِینَاً حِینَ
سپاس آن خدایی که گواه نیاورد احدی هنگامی که بسرشت آسمانها وزمین را وکمک نگرفت هنگامی که
بَرَءَ النَّسَمَاتِ لَمْ یُشَارِکْ فِی الإلَهِیَّةِ وَلَمْ یُظَاهَرْ فِی الْوَحْدَانِیَّةِ کَلَّتِ الألْسُنُ عَنْ
آفرید مخلوقات را شریک نگرفت در آفرینش هرگز وکمک وپشتیبانی نشده در یکتائی بند آمد زبانها در
غَایَةِ صِفَتِه وَالْعُقُولُ عَنْ کُنْهِ مَعْرِفَتِهِ وَتَوَاضَعَتِ الْجَبَابِرَةُ لِهَیْبَتِهِ وَعَنَتِ الْوُجُوهُ
وصفش وخردها از کنه وذات شنائیش وفروتن شوند گردنکشان ازهیبت وشکوهش وفرو ریخت چهره ها
لِخَشْیَتِهِ وَانْقادَ کُلُّ عَظِیمٍ لِعَظَمَتِهِ مُتَّسِقاً وَمُتَوَالِیاً مُسْتَوْسِقَاً وَصَلَوَاتُهُ
ازترسش ومطیع شد هربزرگی به بزرگی او پس برای توست ستایش پیا پی منظم وپشت سرهم همواره وپایدار ودرودهای او
عَلى رَسُولِهِ أَبَدَاً وَ سَلامُهُ دَائِمَاً فًلًکَ الْحَمدُ مُتَوَاتِرَاًسَرْمَدَاً اللَّهمَّ اجْعَلْ أَوَّلَ یَوْمِی
بر فرستاده اش همیشه وسلام او بطور دائم و ابد ( بدون ابتدا وانتها ) خدایا قراربده آغاز امروز مرا
هذا صَلاحاً وَأَوْسَطَهُ فَلاحَاً وَآخِرَهُ نَجَاحَاً وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ یَوْمٍ أوَّلَهُ فَزَعٌ وَأَوْسَطَهُ
صلاح وسعادت وبین آن را رستگاری وپایانش پیروزی وپناه می برم به تو ازروزی که نخست او بی تابی است ومیانه اش
جَزَعٌ وَ آخِرَهُ وَجَعٌ اللَّهُمَّ إنَّی أسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ نَذْرٍ نَذَرْتُهُ وَ کُلُّ وَعْدٍ وَعَدْتُهُ وَکُلِّ عَهْدٍ
نالانی و پایانش درد خدایا من آمرزش می طلبم ترا از هر نذری که نذر کردم و از وعده ای که دادم وازعهدی که
عَاهَدْتُهُ ثُمَّ لَمْ أَفِ بِهِ وَ أَسئَلُکَ فِی مَظَالِم عِبَادِکَ عِنْدِی فَأَیَّمَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِکَ
بستم سپس به آن وفا نکردم و از تو خواهانم در باره ستمی که به بندگان توکردم وحقی که برمن دارندپس هربنده ای ازبندگانت
أَوْ أَمَةٍ مِنْ إمَائِکَ کَانَتْ لَهُ قِبَلِی مَظْلَمَةٌ ظَلَمْتُهَا إیَّاهُ فِی نَفْسِهِ أَوْ فِی عِرْضِهِ أوْ فِی
یاکنیزی از کنیزانت که مظلمه ای از او بر من است که ستمی بر او کرده ام در جانش یا درعرض و آبرویش یا
مَالِهِ أوْ فِی أَهْلِهِ وَوَلَدِهِ أَوْغِیبَةً اغْتَبْتُهُ بِهَا أَوْ تَحَامُلُ عَلَیْهِ بِمَیْلٍ أَو هَوَىً
درمالش یا در حق خانواده اش و فرزندش و بدگوئی او را کرده ام یاتحمیلی براو بسبب خواهش یاهوس
أَوْ أَنَفَةٍ أَوْ حَمِیَّةٍ أََوْ رِیَاءٍ أَوْ عَصَبِیَّةٍ غَائِبَاً کَانَ أَوْشَاهِدَ اًوَ حَیَّاً کَانَ أَوْ مَیَّتَاً فَقَصُرَتْ
یا تکبر یا خشمی یا خودنمائی یا عصبیت غایب بوده باشد یا حاضر یا زنده بوده یا مرده پس کوتاه آمده
یَدِی وَضًاقَ وُسْعِی عَنْ رَدِّهَا إلَیْهِ وَالتَّحَلُّلَ مِنْهُ فَأَسْئَلُکَ یا مَنْ یَمْلُکُ الْحَاجَاتِ وَهِیَ
دستم وتنگ آمده وسعتم ازردآن حقوق به سوی اوحلّیّت او پس از تو می خواهم ای کسی که مالک حاجتهائی
مُسْتَجِیبَةٌ لِمَشِیئَتِهِ وَ مُسْرِعَةٌ إلى إرَادَتِهِ أَنْ تُصَلِّی عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ
ودرآن اراده تو همه حاجتها مستجاب است وشتابانند به سوی اراده او که درود فرستی بر محمد وآل محمد واینکه
تُرضِِیَهُ عَنِّی بِمَا شِئْتَ وَ تَهَبَ لِی مِنْ عِنْدِکَ رَحْمَةً إنَّهُ لا تَنْقُصُکَ الْمَغْفِرَةُ
راضی کنی اورا از من به هرطوری که خواهی وببخشی برایم از نزد توست رحمت زیرا کم نمی شود از تو آمرزیدن
وَلاتَضُرُّکَ الْمَوْهِبَةُ یَاأَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَ أَوْلِنی فِی کُلِّ یَوْمِ اثْنَیْنِ نِعْمَتَینِ مِنْکَ
وزیانی نیست ترا بخشیدن ای مهربان ترین مهربانان خدایا توفیق ده مرا درهرروزدوشنبه دونعمت ازجانب خود
ثِنْتَیْن سَعَادَةً فِی أَوَّلِهِ بِطَاعَتِکَ وَنِعْمَةً فِی آخِرِهِ بِمَغْفِرَتِکَ یَا مَن هُوَ الإله وَلا یَغْفِرُ
که آن دو یکی سعادت در اول روز بسبب طاعتت ونعمت دیگر درآخر روز به آمرزش تو ای آنکه اوست معبود ونمی آمرزد
الذُنُوبَ سِوَاهُ
گناهان جز او
برگرفته از مفاتیح الجنان
قُلْ تَعَالَوْا۟ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا۟ بِهِ شَئًْا وَبِالْوَٰلِدَيْنِ إِحْسَٰنًا وَلَا تَقْتُلُوٓا۟ أَوْلَٰدَكُم مِّنْ إِمْلَٰقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا۟ الْفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا۟ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَٰلِكُمْ وَصَّيٰكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(151)
علت مقدم کردن«ألّا تُشرِکوُا»
ذکر شرک پیش از سایر گناهان، به این دلیل است که شرک، ظلم عظیمی است«إنَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظِیمٌ»(لقمان:13) که با ارتکاب آن امیدی به مغفرت خداوند نیست؛ همچنان که فرمود:
«إنّ اللهَ لا یَغفِرُ ما دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاء»(نسا:48)«خداوند، شرک را نمی بخشد و پایین تر از آن را برای هر کس بخواهد می بخشد».
شرک، گناهی است که سایر گناهان به آن منتهی می شود، همچنان که منتهای هر عمل صالح و حسنه ای، توحید خدای تعالی است.
اهمیت احسان به والدین :
خداوند متعال در چهار آیۀ قرآن، احسان به پدر و مادر را پس از توحید و ترک شرک بیان کرده{بقره:83، نساء : 36 ، انعام :151 ، اسراء : 23} و در سه آیۀ دیگر سفارش آنان را نموده است{ عنکبوت :8 ، لقمان :14 ، احقاف :15} و این، بهترین دلیل است که عقوق والدین، پس از شرک به خدای بزرگ، در شمار بزرگترین گناهان یا خود، بزرگترین آنها است.
چرا خداوند به جای تحریم آزار پدر و مادر، امر به احسان دربارۀ آنان کرده است؟
در این آیه، به جای تحریم پدر و مادر (که با سایر تحریم های این آیه هماهنگ است)، موضوع احسان و نیکی کردن به آنان ذکر شده است و این برای بیان این نکته است که : چون احسان به والدین از مهمترین واجبات است، به طریق اولی، ایجاد ناراحتی برای آنها حرام است. یعنی با یک جمله دو وظیفه را بیان کرد. یعنی با یک جمله دو وظیفه را بیان کرد. یکی حرمت آزار به والدین و دیگری وجوب احسان به آنان.
حرمت قتل فرزندان به سبب فقر :
مردم دوران جاهلی، نه تنها دختران خویش را به دلیل تعصب های غلط، زنده به گور می کردند؛ بلکه پسران را نیز – که سرمایۀ بزرگی در جامعۀ آن روز به شمار می آمدند – از ترس فقر و تنگدستی به قتل می رساندند. با نهایت تأسف، این عمل جاهلی در عصر و زمان ما در شکل دیگری تکرار می شود و به عنوان کمبود احتمالی مواد غذایی روی زمین، کودکان بی گناه پیش از ولادت از راه های گوناگون به قتل می رسند.
مراد از فاحشۀ ظاهری و باطنی :
مراد از فاحشۀ ظاهری، گناه علنی و آشکار و مقصود از فاحشۀ باطنی، گناه مخفی و برقراری روابط نامشروع پنهانی است. علت اینکه از فواحش و قتل نفس نهی کرده، این است که فحشا و شیوع قتل نفس، باعث انقطاع نسل و فساد جامعه و خانواده و از بین رفتن امنیت می شود.
نهی از نزدیک شدن:
خداوند در برخی از گناهان به جای نهی صریح از انجام آن گناه، مردم را از نزدیک شدن به آن برحذر داشته است.
«قتل به حق» چیست؟
مقصود از قتل به حق، قتل بعضی از نفوس است که در اثر پاره ای از گناهان، احترامی را که خداوند برای مسلمانان یا کفار هم پیمان با مسلمین قرار داده، از خود سلب نموده اند؛ مانند قتل نفس عمدی، فساد در زمین و ...
پیام های این آیۀ شریفه:
1- بیان احکام الهی برای مردم، یکی از وظایف انبیا است«قُلْ ... مَا حَرَّمَ ».
2- محرمات دین، از سوی خدا است و پیامبر از پیش خود، چیزی را حرام نمی کند« حَرَّمَ رَبُّكُمْ».
3- نه تنها باید از آزاروالدین پرهیز کرد بلکه باید به آنان احسان کرد«وَبِالْوَٰلِدَيْنِ إِحْسَٰنًا»
4- فرزندکشی و سقط جنین از ترس فقر، عملی جاهلانه است. اگر خدا ضامن روزی است، چه ترسی از فقر؟«نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ»
5- هم اصلاح جامعه از مفاسد لازم است و هم اصلاح روح از رذایل«مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ»
6- دستورات الهی، مطابق عقل یا زمینه ساز شکوفایی آن است« لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»
برگرفته از کتاب تفسیر همراه
http://uc-njavan.ir/images/dmxhfvgg9cjeo4z2mwo.gif
مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَآءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَيٰٓ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ(160)
منظور از «مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ وَمَن جَآءَ بِالسَّيِّئَةِ»چیست؟
منظور از کلمۀ «جاء»این است که عمل را تا صحنۀ قیامت بیاورد. چه بسا نیکی هایی که با ریا و عجب و گناهان دیگر، محو و حبط شود: « اولئک الذین لیس لهم فی الاخرة إلا النار و حبط ما صنعوا فیها و باطل ما کانوا یعملون »{هود: 16} «آنها در آخرت، جز آتش [سهمی] نخواهند داشت و آنچه را در دنیا[برای غیر خدا] انجام دادند، بر باد می رود و آنچه عمل می کردند، باطل و بی اثر می شود».
در نقطۀ مقابل نیز چه بسا گناهانی که با توبه، محو شده یا به نیکی تبدیل شود: «یبدّل الله سیّئاتهم حسنات»(فرقان: 70)؛ یا مورد عفو قرار گیرد :« یعفو عن کثیر»(مائده:15).
پس عملی ملاک است که به صحنۀ قیامت آورده شود.
منظور از «حسنة» هر کار خوب است؛ کوچک باشد یا بزرگ و مراد از «سیئة» هم هر کار بدی است؛صغیره باشد یا کبیره.
پاداش انفاق:
سوال:
خداوند در آیۀ 261 سورۀ «بقره»{مثل الذین ینفقون أموالهم فی سبیل الله کمثل حبّة أنبتت سبع سنابل فی کلّ سنبلة مئة حبه...}، پاداش بعضی از اعمال، مانند انفاق را هفتصد برابر؛ بلکه بیشتر ذکر کرده و در آیۀ 10 سورۀ « زمر» {قل یا عبادی الذین آمنوا اتقوا ربّکم للّذین أحسنوا فی هذه الدّنیا حسنة و أرض الله واسعة إنّما یوفّی الصّابرون أجرهم بغیر حساب}، اجر و پاداش نیکو کاران را بی حساب بیان کرده و در این آیه اجر و پاداش را ده برابر ذکر کرده است؛ آیا این آیات باهم اختلاف دارند؟
پاسخ:
این آیات با یکدیگر اختلافی ندارند؛ زیرا مراتب مختلف انفاق را می رساند؛ بعضی انفاق ها پنهانی است و برخی آشکار « و ینفقوا ممّا رزقناهم سرّا و علانیةً» (ابراهیم :31).
بعضی انفاق ها حلال و طیّب است و بعضی انفاق ها حلال است؛ ولی طیّب نیست « أنفقوا من طیّبات ما کسبتم » (بقره: 267).
برخی از انفاق ها در شرایط عادی است ولی بعضی در شرایط سخت است « أو إطعام فی سوم ذی مسغبة » (بلد:14).
برخی انفاق ها به مورد است و به دست نیازمند واقعی می رسد؛ ولی برخی دیگر چنین نیست.
بعضی انفاق ها بدون اسراف و سخت گیری و از روی اعتدال است؛ ولی بعضی انفاق ها همراه با اسراف و سخت گیری است «و الّذین إذا أنفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما » (فرقان: 67).
بعضی انفاق ها از روی میل است، ولی بعضی انفاق ها از روی اکراه است « قل أنفقو طوعا أو کرها... »(توبه:53).
پس به سبب وجود مراتب مختلف در عمل، ثوابهای مختلفی برای آن مقرر است.
حداقل پاداش نیکو کاران:
حداقل پاداشی که به نیکو کاران اعطا می شود، ده برابر است؛ مانند شخصی ممتاز، که علاوه بر حقوق ثابت، برای تشویق، جایزه و پاداش ویژه ای هم به او می دهند.
از مولا امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند:
وقتی آیۀ «مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله عرضه داشت: « پروردگارا! اجر امت مرا بیشتر کن». خدای سبحان، این آیه را نازل کرد: « من ذا الّذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له أضعافا کثیرةً »(بقره:245).
رسول خدا(ص) فهمید منظور از کلمۀ «کثیر» در دادگاه عدل الهی، عددی است که از شمارش بیرون و بی انتهاست.
امام ششم از مولا امام سجاد(ع) نقل می کند که می فرمودند:
«وای بر کسی که غلبه کند آحاد او بر عشراتش! گفته شد که این معنا چگونه باشد؟ فرمودند: آیا نشنیدی که خداوند متعال می فرماید: (مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَآءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَيٰٓ إِلَّا مِثْلَهَا) یک عمل نیکو چون انجام داده شود، برای صاحبش ده مقابل پاداش نوشته می شود و چون عمل بدی انجام بگیرد، یک جزا داده خواهد شد. پس پناه می بریم به خداوند متعال از اینکه در یک ر.ز ده عمل زشت صورت بگیرد و در مقابل آنها یک عمل نیکو نباشد و سیّئات او بر حسناتش غلبه کند».
پیام های این آیۀ شریفه:
1- در شیوۀ تربیتی اسلام، تشویق ده برابر تنبیه است«عَشْرُ أَمْثَالِهَا ».
2- تشویقِ چند برابر، ظلم نیست؛ ولی کیفر بیش از حد، ظلم است« فَلَا يُجْزَيٰٓ إِلَّا مِثْلَهَا».
3- خداوند، در پاداش، با فضل خود رفتار می کند؛ ولی در کیفر، با عدل« عَشْرُ أَمْثَالِهَا ... إِلَّا مِثْلَهَا».
4- عمل انسان، همیشه و همه جا، همراه او است «مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ ... وَمَن جَآءَ بِالسَّيِّئَةِ ».
برگرفته از کتاب تفسیر همراه