گریه ام میگیرد وقتی میبینم کسی که همه ی دنیای من بود،منت دیگری را می کشد.........
نمایش نسخه قابل چاپ
گریه ام میگیرد وقتی میبینم کسی که همه ی دنیای من بود،منت دیگری را می کشد.........
دوستتـــ دارم
گلایه از تکراری بودنش نکن...
مشکل از من نیست
تو زیـآد دوست داشتنی هستی ...
كاش كسي مي فهميد، وقت دلتنگي، وزن يك آه چقدر سنگين است!!!
نیمکت با هم بودن من تنهاست
من دل نشستن ندارم،تو دلیل نشستن باش...
راهت را بگیر و برو
پشت سرت را هم نگاه نکن
خیالت راحت
آب را پشت سرت نخواهم ریخت
سر می کشم
نمی خواهم که برگردی!!!
من آن گناهکار ترین بدنام شهرم که با عطر حضورت پاک گشتم
عجیب است خواب و بیداری که سرشار از گنه باشد
من آن تنهاترین عابر مرا گاهی نگاهی کن
فقط گاهی همین کافیست
بهشت اینجاست
تو وحی من
دیر آمدی..کمی تغییر کرده ام.!برای شناختنم عکسم را مچاله کن.!!
خدایا دیدی.؟ کلی بـاران فرستادی..تا این لکه ها را از دلم بشویی..من که گفته بودم لکه نیست...زخم اسـت، زخم.!!
- - - به روز رسانی شده - - -
خدایا دیدی.؟ کلی بـاران فرستادی..تا این لکه ها را از دلم بشویی..من که گفته بودم لکه نیست...زخم اسـت، زخم.!!
- - - به روز رسانی شده - - -
خدایا دیدی.؟ کلی بـاران فرستادی..تا این لکه ها را از دلم بشویی..من که گفته بودم لکه نیست...زخم اسـت، زخم.!!
گاهی باید نگاه کرد .. سکوت کرد .. گذر کرد ،
اگر بمانی . .
هـــــــ ـــــوا برشان میدارد که مهـــــــم اند !
راهِ خودت را بی اعتنا پیش بگیر
گاهی دلت از سن و سالت می گیرد
میخواهی کودک باشی
کودک به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد
و آسوده اشک می ریزد
بزرگ که باشی
باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی ..
خـــــــدايازمين جــاي قشنگــــي نيست من اينجــا سخت غريبــــــم .
قدر لحظه ها را بدان…زمانى ميرسد که تو ديگر قادر نيستى بگويى:جبران مى کنم…
دلم یک آلزایمر خفیف می خواهدآنقدر که یادم نرودبه نفعم است که به چند زبان زنده ی دنیا سکوت کنم . . .
دلم برات تنگ شده ضعیفه.......!!
دوستان، کوتاه نیست اما زیباست
خواهش میکنم این داستان را تا انتها مطالعه کنید:
پسر: ضعیفه دلمون برات تنگ شده بود... اومدیم زیارتت کنیم!
دختر: تو باز گفتی ضعیفه؟؟؟
پسر: خب... منزل بگم چطوره؟؟
دختر: واااای... از دست تو!!
پسر: باشه... باشه... ویکتوریا خوبه؟
دختر: اه... اصلا باهات قهرم!!
پسر: باشه بابا... تو عزیز منی خوب شد؟... آشتی؟
دختر: آشتی... راستی گفتی دلت چی شده؟؟
پسر: دلم!؟... آها از دیشب تا حالا یکم پیچ میده!!
دختر: واقعا که!
پسر: خب چیه... نمیگم ... مریضم اصلا... خوبه؟
دختر: لوووووس!!
پسر: ای بابا... ضعیفه... اگه اینبار قهر کنی نازکش نداری ها!!
دختر: بازم گفت این کلمه رو... !!
پسر: خب تقصیر خودته... میدونی اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم... هی نقطه ضعف میدی دستم.
دختر: من از دست تو چیکار کنم؟؟
پسر: شکر خدا... !دلم پیچ میخورد چون تو تب و تاب ملاقات تو بودم ... لیلی قرن 21 من
دختر: چه دل قشنگی داری تو ... چقد به سادگی دلت حسودیم میشه...
پسر: صفای وجودت خانوم.
دختر: میدونی... دلم تنگه... برای اون همه پیاده روی هامون... برای سرک کشیدن تو مغازه کتاب فروشی و ورق زدن کتابها... برای بوی کاغذ ... برای شونه به شونه باهات راه رفتنو دیدن نگاه حسرت بار بقیه... آخه هیچ زنی مردی مثل من نداره.
پسر: میدونم... میدونم... منم دلم تنگه... برای دیدن آسمون تو چشمای تو، برای
بستنیهای شاتوپی که با هم میخوردیم... برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم و من مردش بودم ...
دختر: یادته همیشه به من میگفتی خاتون؟؟؟
پسر: آره یادمه... آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری مینداختی!!
دختر: ولی من که بور بودم ...
پسر: باشه... فرقی نمیکنه.
دختر: آخ چه روزهایی بود... دلم برای دستای مردونت که تو دستام گره میخورد تنگ
شده... مجنون من.
پسر: ...
دختر: چت شد؟چرا چیزی نمیگی؟
پسر: ...
دختر: نگاه کن ببینم... !منو نگاه کن.
پسر: ...
دختر: الهی من بمیرم ... چرا چشمات نمناک شده... الهی من فدات بشم ...
پسر: خدا ن... (هق هق گریه)
دختر: چرا گریه میکنی؟؟؟
پسر: چرا نکنم؟؟... ها؟؟
دختر: من دوست ندارم مرد من گریه کنه... جلوی این همه آدم... بخند دیگه. .
.بخند... زودباش بخند...
پسر: وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم... کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم؟؟
دختر: اگه گریه کنی منم گریه میکنما...
پسر: باشه ... باشه ... تسلیم ... ولی نمیتونم بخندما...
دختر: آفرین.حالا بگو کادو ولنتاین برام چی خریدی؟؟
پسر: تو که میدونی... من از این لوس بازیا خوشم نمیاد ولی امسال برات کادوی
خوبی آوردم.
دختر: چی؟ ... زودباش بگو ... آب از لب و لوچه ام آویزون شد...
پسر: ...
دختر: باز دوباره ساکت شدی. . !؟؟؟
پسر: برات کادوووو... (هق هق گریه).یک دسته گل گلایل!!
یک شیشه گلاب!
یک بغض طولانی آوردم!!
تک عروس گورستان!!
پنج شنبه ها دیگه خیابونها بدون تو صفایی نداره!!
اینجا کنار خانه ی ابدییت مینشینم و فاتحه میخونم.
نه... اشک و فاتحه
نه... اشک و دلتنگی و فاتحه...
نه... اشک و دلتنگی و فاتحه... خاطرات نه چندان دور...
امان... خاتون من تو خیلی وقته که... (هق هق گریه)
آرام بخواب بانوی کوچ کرده من ...
دیگه نگران قرصهای نخوردم... لباسهای اتو نکشیده ام... صورت پف کرده ام از بیخوابیم نباش... !
نگران خیره شدن مردم به اشکهای من نباش... !
بعد از تو دیگه مرد نیستم اگر بخندم... !
عاشق عاشق تر
نبود در تار و پودش ديدي گفت عاشقه عاشق@@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@@امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه ديدار اين خونهفقط خوابه ، تو كه رفتي هواي خونه تب داره ، داره از درو ديوارش غمعشق تو مي باره ، دارم مي ميرم از بس غصه خوردم ، بيا بر گرد تا ازعشقتنمردم، همون كه فكر نمي كردي نمونده پيشت، ديدي رفت ودل ما رو سوزوندشحيات خونه دل مي گه درخت ها همه خاموشن، به جاي كفتر و گنجشك كلاغايسياه پوشن ، چراغ خونه خوابيده توي دنياي خاموشي ، ديگه ساعت روطاقچه شده كارش فراموشي ، شده كارش فراموشي ، ديگه بارون نميباره اگر چه ابر سياه ، تو كه نيستي توي اين خونه ، ديگه آشفتهبازاريست ، تموم گل ها خشكيدن مثل خار بيابون ها ، ديگه ازرنگ و رو رفته ، كوچه و خيابون ها ،،، من گفتم و يارم گفتگفتيم و سفر كرديم،از دشت شقايق ها،با عشق گذركرديمگفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداري، عشقوبه فراموشي ،چند روزه تو مي سپاريگفتم كه تو مي دوني،سرخاكتو مي ميرم ، وليتا لحظه مردننمي گيرمدل ازتو
تو چه میفهمی حال و روز کسی را که دیگر هیچ نگاهی دلش را نمیلرزاند..........
با بغض میگوید :
زن که باشی ،
گاهی بی دلیل اشک میریزی و با تمامی تلاشت..
ریز ریز خرد میشوی..!!
آرام اشکش را پاک میکنم ..
با صدای خسته میگویم :
مرد که باشی بیشتر و بیشتر تلاش میکنی..
بی صدا خرد میشوی...
حق اشک ریختن هم نداری....!
رگ خواب این دل تو دست تو بوده
ترک های قلبم شکست تو بوده
گریه نمیکنم نه اینکه سنگم .. گریه غرورمو بهم میزنه
مرد برای هضم دلتنگیهاش .. گریه نمیکنه قدم میزنه
گریه نمیکنم نه اینکه خوبم .. نه اینکه دردی نیست نه اینکه شادم
یه اتفاق نصفه نیمهام که .. یهو میون زندگی افتادمیه ماجرای تلخ ناگزیرم .. یه کهکشونم ولی بیستاره
یه قهوه که هرچی شکر بریزی .. بازم همون تلخی نابو داره اگه یکی باشه منو بفهمه .. براش غرورمو بهم میزنم
گریه که سهله زیر چتر شونش .. تا آخر دنیا قدم میزنم
http://www.asheghaneha.ir/wp-content.../08/ghadam.jpg
آبی دریا قدغن
شوق تماشا قدغن
با هم وتنها قدغن
برای عشق تازه ..اجازه بی اجازه
پچ پچ ونجوا قدغن
رقص سایه ها قدغن
کشف بوسه ی بیهوا به وقت رویا قدغن
برای خواب تازه ...اجازه بی اجازه
در این غربت خانگی بگو هر چی باید بگی..
غزل بگو به سادگی بگو زنده باد زندگی
برای شعر تازه اجازه بی اجازه
از تو نوشتن قدغن
گلایه کردن قدغن
عطر خوش زن قدغن
تو قدغن من قدغن
برای روز تازه اجازه بی اجازه
من عاشق پاییزم
امروز ديدم كه چطور پاييز هر چه را كه داشتم از من ربود. به من گفت كهنهها بايد بروند تا فرصتي براي جوانه زدن تازهها باشد. دوباره سلامت ميكنم پاييز. اي فصل بيقراري. دوباره نگاهت ميكنم. دقيق و آشنا. تو بخش پنهان مني. هويدا شو.
تو نغمههاي ناخوانده مني. مرا بخوان. چرا وقتيكه ميآيي من اينگونه بيتاب ميشوم؟ چه چيزي با فرود تو در من فرو ميريزد؟ چرا از آوار برگهايم بر زمين نميترسم؟ چه اميدي در دلم بيدار ميكني كه وقتي صداي خشخش برگهايم را زير پاي رهگذاران بيخيال ميشنوم اندوهي به دلم نمينشيند؟ صداي طوفان تو كه شاخههاي ذهنم رو ميتكونه و روياي بهار رو تا دور دستها ميبره منو نميلرزونه. هيچ وحشتي از صداي رعد و برقت ندارم.
انگار حالا بعد از رها شدن از هر برگي كه روزي وصله تنم بود احساس خوش آزادي ميكنم. احساس همه جايي بودن و به هيچ جا تعلق نداشتن.
حالا خوب نگاه كن با من چه ها كردهاي. من درختي عريانم. ميتوانم در عرياني روحم، زيبايي و جلال نيستي رو بعد از رها شدن از هستي مشاهده كنم.
انگار همه برگهايم نقابي بودند تا حقيقت ژرف نيستي رو بپوشانند. ناشناختهها در حيطه نيستي منتظرند تا به شهود برسند. مثل خالي يك كوزه كه انتظار آب زلال رو ميكشه من هم تهي از بودنم، با تو لبريز بشم. با تو كه مفهوم شفاف نيستي هستي.
فک میکردم روم تعصب خاصی داریفک میکردم به قیمت جونتم که شده حاضر نشی از دستم بدیفک میکردم برات خدای زمینی امفک میکردم بدون من نمیتونی زندگی کنیفک میکردم هرگز پشتمو خالی نمیکنیاما...برا ابد تنهام گذاشتی بی عاطفه..
حرف دل نوشت:آسون به دستم آوردی که آسون ولم کردیسئوال نوشت:بچه ها پست ثابتم بمونه؟مکرر نوشت:این خانوم دونگ یی رو واقعا" دوس دارم
احوال نوشت:بچه ها نت که کمتر میام یه کم درد گردنم کمتر شدهحس نوشت:همه تونو عاشقونه دوس دارم باور میکنین؟
گاهی آدما عاشق میشن.. اشتباهی
دست دل رو میشه ...و میبینی تو..بی گناهی..
اشتباهی.. دل اسیر دو تا چشمای سیاشه..
یه روزی میفهمی دیگه..باید جدا شی..
اما بگو مگه زندگی میگذره بی عشق..
اما بگو مگه زندگی می گذره بی درد
خودت بگو ..مگه میشه بی تو سر کرد..
نمیخوام فکر کنی دل یه دوره گرده
تو رو ول میکنه و برنمیگرده..
اگه اشتباهه این عاشقیه ما..
دل من از قسم ش بر نمیگرده..
مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن<3 مادرت <3 را در آغوش بگیر. ..
گذشته ای که حالمان را گرفته استآینده ای که حالی برای رسیدنش نداریمو حالی که حالمان را بهم میزندچه زندگی شیرینی…!نه؟
چقدر پیـاده رو ها را کش می دهند . . ........
این برگهای پــاییـزی !......
می خواهم سوار اتوبوسی تنـد رو شوم . . .......
تا پاییز را رد کنم. . ........
"فصل عاشقان" را . . .
ما را چه به این حرفا !!!!!!!!
مو هایش را نوازش کن ...
قبل از اینکه سفید شوند ...
زن است ... با همه زن بودنش ، دوست دارد نوازشت را
امشب دلـــــــــــــــــــم را به مزایـــــده گذاشته ام
تا خریــــــــــــــــدار واقعیش پیدا شود...
قیمت پـــــــــــایه ام یک نگاه ...!!!
مرا اندکی دوست بدار
اما
طولانی.................
من از پایان بی دیدار
میترسم ......
این روز ها نوازنده ی خوبی شده ام!دلم شور میزند چشمانم تار!!!!!!!!!!![labkhand]
کاش عاشقت نمیشدم
فرصت ما تموم شده، باید از این قصه بریم
فرقی نداره من و تو، کدوممون مقصریم
خاطرهها رو یادمه، لحظه به لحظه مو به مو
هیچی رو یاد من نیار، اونقد خرابم که نگو
بد بودم و بدتر شدم .. میرم با پاهای خودم
میرم نمیدونم کجا .. آخ کم آوردم به خدا
دلگیرم از دست خودم .. کاش عاشقت نمیشدم
هر جوری میخواستم نشد .. از غم یه ذرهم کم نشد
من موندم و تنهاییهام .. از دنیا هیچی نمیخوام
عاقبت منو نگاه .. اشتباه پشت اشتباه
هر روز عاشقتر شدیم .. تو عشق خاکستر شدیم
سوختیم ولی به آرزومون نرسیدیم
فقط گریه فقط عذاب .. صد تا سؤال بیجواب
نه من نه تو از عاشقی خیری ندیدیم
وداع
آسون وداع کردم باهات با این که میمردم برات
کاشکی نمیذاشتم بری کاشکی میافتادم به پات
خواستم بگم ترکم نکن پیشم بمون ای نازنین
شرح پریشونیمو تو چشمای بارونیم ببین
هر شب با کلی اشتیاق زُل میزدم به آسمون
فرصت نمونده واسۀ ابراز احساس جنون
رفتی و من تنها شدم با این غم نامهربون
هر جا پیِت گشتم ولی هیچ جا نبود از تو نشون
دلخوش به این بود تو هم گاهی کنار پنجره
ماه و تماشا میکنی با کولهباری خاطره
هر شب با کلی اشتیاق زُل میزدم به آسمون
فرصت نمونده واسۀ ابراز احساس جنون
از سردی نگاهت نمیلرزم
من همیشه از زیرِ صفر شروع کردهام!
عشق هم وصله ناجوری بود
روی پیراهن بیرنگ دلم
همه آبادی فهمیدند
که چه اندازه دلم مجنون است..
به تقویمت نگاه کردی ، به این روزای تکراری
به احساسی که تونستی ازش چشماتو برداری
نمی فهمی که تو سینم چه آه سینه سوزیه !
به تقویمت نگاه کردی ، نگاه کردی چه روزیه
به دنیای بدون من خدا رو شکر برگشتی
چه رفتاری رو دیدی که از این دیوونه نگذشتی
تو دنیای تو من مُردم من دیوونه ی سربار
چه فرقی میکنه باشم ؟ از امروز اسمَم بردار
به روزای بد تقویم رو دیوار
نمیدونم چرا اِنقدر بد ببینم؟
که حتی توی رویا هم کنار تو
یه چیزی رو شبیه سایه می بینم
اگر جمله ی دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست
اگر جمله ی دوستت دارم راضی كننده و تسكین دهنده قلبهاست
اگر جمله ی دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست
اگر جمله ی دوستت دارم پایان همه جدایی هاست
اگر جمله ی دوستت دارم كلید زندان من و توست
پس با تمام وجود فریاد می زنم.....
دوســــتــت دارم