این روزها آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را فرصتی برای خشک شدن نیست...
نمایش نسخه قابل چاپ
این روزها آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را فرصتی برای خشک شدن نیست...
تا حالا توجه كردی :
با اينكه خــــــــــدا ميتونه مچت رو بگيره
ولی همش دستت رو می گيره ...؟!
بمان تاکاری کنی نه کاری کنیم تابمانیم...
دل اگر بهر عزیزان نشود گاهی تنگ
نامش هرگز ننهم دل ، که به آن گویم " سنگ "
بگذارید سر خسته اش را بر شانه ی شما بگذارد...
موهایش را نوازش کنید..
پیشانی اش را ببوسید..
قربان صدقه اش بروید.........
<مادر> را می گویم...
گاهی هم برای مادر ، مادری کنید...[golrooz]
چه ۱۳ باشد چه یک روز ِ دیگر وقتی سهم من از تمـام ِ این روز ها " نبودنت " باشـد ....
نحس است تمام روزهایم!
طوری نیست آدم واسه کسی که دوسش داره غرورشو از دست بده ، ولی فاجعه است که به خاطر غرورش کسی رو که دوست داره از دست بده.
من اگر در بهشت باشم ولی به من بگویند تو حق نداری جهنم را به این بهشت ترجیح بدهی,از آن بهشت بیرون می روم .
'ژان روستان'
من بر روی دیوار می نویسم :
البته اینو نقاشی می کردم بر روی دیوار ....
[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]
http://parsiansport.com/uploads/posts/1295717852.jpg
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره آهسته روح را در انزوا میخورد و میتراشد.
این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد!!!!
بـرای مـن پــرکـاهـی نمـانـده/ درون سینـه ام آهـی نمـانـده /کمـی دیگـر قـدم بـردار ای دل /ازاینجـا تـا خــدا راهـی نمـانـده
اين روزها پرم از لحظه هايی كه دوستشان ندارم!
گمشده بعضی ها اعتماد است نه اعتقاد
اما افسوس که نه بر اعتمادشان اعتقادیست و نه بر اعتقادشان اعتماد
اشتباه من این بود .... هر جا رنجیدم ، لبخند زدم .... فکر کردند درد ندارد ، سنگین تر زدند ضربه ها را...!!!!!
[shaad]دوست من[shaad]
اگه یه روز چشاتو باز کردی و خودت رو وسط یه کوره دیدی ،
نترس و سعی کن پخته بیرون بیای ، وگرنه سوختن رو همه بلدن ...
(◠‿◠)
مهرناز
0030شب!
یکشنبه2مهـــــر
کاش چشمانت اينجا بود
شبم را خوش
روزم را به خير ميکرد
دلم به اندازه ای گرفته که عاجزم از هر چیز، حتی گریستن،
حجم بی کسی هایم تا این لحظه اینقدر برایم جلوه نداشته ....!!!!!
سیمرغ وار بر قلل قاف آرزو هایم ، پنهان ز چشم مردم دنیا نشسته ام
می خواهم اعتماد کنم
اما بد جایی دنیا آمده ام ....
زمین ؛ جایگاه مارهای خوش خط و خالی بود
که هر روز نیشم می زدند ... !!!
بعضی ها به پای هم پیر میشوند و بعضی ها بدست هم!!!!!!
چو آبادش نمودیــم از سر لطف
به دل مهــرش ادا کردیم رفتیم
هرگز درباره چيزي نگو [ آن را ] از دست داده ام، بلكه فقط بگو آن را پس داده ام.((اپكتوس رومي))
همه خواهند نوشت
که تو من بودی و من هیچ نبودم بی تو
تو خدای دل تنها و غریبم هستی . . .
شاید از این دنیا ،بهر آرامش من، بوی نسیمم هستی
همه خواهند نوشت
دختری ،از جنس بلور ، تک و تنها به تو میاندیشید ،
به تو که پاکترین لحن صداقت را بارها جار زدی ،
به تو که مهر ،بدون اجرت، هدیه دادی بر من . . .
هی پاییز...!!
ابرهایت را زودتر بفرست
شستن این گرد غم
از دل من چند پاییز
باران میخواهد ....!!!!!
ذهن خود را تيره نكنيد تا هر چيز براي شما روشن گردد.((مثل چيني))
بازي کن!
با تمام ِ من!
با تمام ِ ناتمام ِ من!
آنقدر دروغ بگو تا شب تمام شود و من هنوز ديوانه وار باورت ميکنم ....!!!!
اگر قلوه سنگ های ته جوی نبود ،
ترنّم زیبای آب را چگونه می شنیدیمو اگر سختیها ی زندگی نبود ،
چگونه خوبیهای آنرا حس می کردیم
ازآدمها بگذر
دلت را گندهتر کن...
ناراحت این نباش که چرا جادهی رفاقت با تو همیشه یکطرفه است....
مهم نیست اگر همیشه یکطرفهای....
شاد باش که چیزی کم نگذاشتهای
و بدهکار خودت و رفاقتت نیستی..
(•̪●)
مهرناز
23:56شب
سه شنبه5مهــر90
مثل آن مسجد بین راهی ، تنهایم!
هر مسافری که می آید ، می شکند هم نمازش را هم قلبم را
كوههاي عظيم پر از چشمه اند و قلبهاي بزرگ پر از اشك.((ژزف رو))
بعضی حرفها که پُست نمیشن ... بُغـــض میشَن!
پاییز فصل رسیدن ِ انارهای سرخ است و انار چه دل ِ خونی دارد از رسیدن ...!
ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺒﺮﻡ .....
ﺍﻓﺴﻮﺱ، یادم رفته بود كه از نبودنت به خواب پناه برده بودم!
زمان می گذرد و در انتهای راه می فهمی چقدر حرف نگفته در دل باقی ماند
دلم درد میکند انگار خام بودند .... خیال هایی که به خوردم دادی !!!!!!!!!
یارمن یوسف نیا اینجا کسی یعقوب نیست
لحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست
ای گل زیبای من از غربتت اشکی نریخت
نازنین این جا خدا هم پیششان محبوب نیست
نوبهارم درفراقت هیچکس محزون نشد
منجی انسانیت اینجا شرایط جور نیست
گرچه در هرجمعه ای زیبا دعایت میکنیم
این دعاها برزبان است و دلی مرغوب نیست
اون موقع ها ، بچه که بودیم، بچه ی معصومی بودیم ...
الان سن و سالمون رفته بالا ولی ...بزرﮒ که نشدیم هیچ،
دیگه حالا همون بچه ی معصوم و دوست داشتنی هم نیستیم...از اینور مونده از اونور رونده
دوست من
هیچ گاه دلت را به روزگار مسپار، که دریایی از نا امیدی است ،
دلت را به خدا بسپار که دریایی از امید است....
دلت پرامید ....
دوستان عزیز
واقعا باید چقدر دیوار باید مهربون باشه که این همه مهربونی همگی شما به دلش وارد کنه @
درود به همه شما عزیزان مهربان و نیکو
[golrooz][tashvigh][golrooz]