پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
سلام.
باتشکر از نوه عزیزم.( ای بابا اشتباه کردم ، چرا منو تو این موقعیت قرار میدید...)
رهای عزیز .
اومدم تا یک چیزی رو به همه گوشزد کنم.
دوستان ممکنه این راز رو مثل راز فرکانس ها افراد زیادی در سرتاسر دنیا بدونن ، اما باید به این توجه کنید که دوستان کسانی که به اون عمل میکنن کم اند.
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
خوشبختی رموزی دارد !! اما زیاد سخت نیست القبای ساده ایی را داراست که در قلب شما نهفته است . بدان سر بزنید و زنگار غم و کینه بزدایید تا بدانید که می توانید بی قید و شرط دوست بدارید هر موجودی را که افریده ی خداوند مهربان است .
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
گاهی اوقات ((خ )) خوشبختی گم می شود !!! این غریب واژه چیست که ما را این چنین هراسان می کند ؟
خوشبختی هم هست هم نیست !!!!!
اما این دل است که می گوید که هست یا نیست !
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
بچه ها هستین هنوز؟؟؟ میخوام بازم مطلب بذارم... با تشکر زدن حاضری بزنید لطفا!(پررویی منو ببخشید... شرمنده>)
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
ااحساس(همراه با نسخه آپدیت شده ی رهااااااا)
خب.... سلام ! حالتون خوبه؟؟؟ (به قول آقای حلت الان حتی اگرم حالتون بد باشه باید بگید : بهتر از این نمیشه!)
بی مقدمه میرم سر اصل مطلب... یه مطلب مهم! خیلیا ممکنه با خوندن این مطلب منو متهم به سنگدلی کنن... ولی این چیزی که میخوام درموردش صحبت کنم کنترل احساساته نه سرکوبش... راستش ما تو جهانی داریم زندگی میکنیم که محکومیم احساستمونو سرکوب کنیم... ! این کار بعضی جاها مفیده... اما اگر یاد بگیرم چطوری در راستای رسیدن به اهدافمون کنترلشون کنیم محشر میشه... مثل همیشه با یه مثال بازترش میکنم... راندا براون نویسنده کتاب راز میگه عاشق زندگی کنید... همه رو دوست داشته باشید! ولی تا حالا شده یکی رو ببینید و تو همون برخورد اول ازش بدتون بیاد؟ خیلیا اینطورین... و همینطور خودمن! دیدید بعضی جوونا معتاد میشن ... میری ازشون میپرسی توکه به فلاکت افتادی چرا عوض نمیشی؟؟؟ میگن: نمیتونم... قدرتشو ندارم! یا دونفری که محاله بتونن بهم برسن عاشق همدیگه میشن...و همه رو عذاب میدن خودشونم عذاب میکشن...ولی وقتی میری ازشون میپرسی : آخه چرا؟؟؟ میگن : کار دله دیگه... عاشقیه... دست خودمون نیست!
نخیر! احساسات خاموش و روشن دارن... گاهی خودبه خودی روشن میشن.... اما کنترل خاموش و روشن کردنشون دست شماست! منحصرا دست شماست! شما میتونید براحتی اون درسی که ازش متنفرید رو به بهترین درستون تبدیل کنید! فقط یه کم اولاش سخته...اولاش باید به خوتون تلقین کنید! بعد به مزایای یادگرفتنش فکر کنید... و نکات مثبت یهویی زیاد و زیادتر میشن... مهم نیس نمرتون تو اون درس کمتر شده... مهم شما هستین...
یا موقعی که از شخصی بدتون میاد اونم به یه علت نامشخص... میتونید یه کم درمورد خصوصیات مثبتشم فکر کنید...
هی بیشتر و بیشتر فکر کنید.. اونچه که درمغز شما میگذره تاثیر مستقیمی روی قلبتون داره!
و اگر عاشق کسی هستید که میبینید نمیتونید ازش دل بکنید و دیوانه وار دوستش دارید اما این عشق جلوی پیشرفتتونو میگیره این عشقو کمرنگش کنید... وجود شما مثل یه دریاست که همه چی رو میتونه تو خودش حل کنه. اما کار کردن با احساسات زمان میبره... آروم آروم باید رامشون کرد تا تحت سلطه ما دربیان. ممکنه بعضیا بگن : غیر ممکنه... بعله ... بعضی جاها غیر ممکنه! اما تشخیص اینکه کجا ممکنه و کجا نیست از عهده ما خارجه! اونچه که الان مهمه پیشرفت ماست. من دوستای زیادی داشتم که با پسری رابطه داشتند و واقعا هم دوستش داشتن! اما این رابطه داشت اونا رو به ورطه ی نابودی میکشوند... وقتی باهاشون صحبت کردم به شدت حرفامو رد کردن. اما آروم بهشون نزدیکترشدم. بهم بیشتر اعتماد کردن... نیتم این بود که کمکشون کنممممم.... وقتی باهم بیشتر صمیمی شدیم چشم اندازهای مختلفی رو از آیندشونو نشونشون دادم... و متاسفانه گاهی این چشم انداز به قدری بد بود که اونا رو به گریه مینداخت... و همین باعث میشد تو وجود اونا یه انگیزه برای تغییر به وجود بیاد... این انگیزه که : نمیخوام اونی بشم که توی اون چشم انداز بود...
و وقتی به افراد میقبولونی که لیاقتشون بیشتر از این وضعیتیه که توش به سر میبرن معجزه میشه! تمام این کارا رو شمام میتونید توی ذهن خودتون انجام بدید...
وقتی که میخواید یک احساسو خاموش کنید یا کمرنگش کنید به یاد انگیزه هاتون بیفتید.(البته این برای وقتیه که اون احساس مانع پیشرفت شماست) دقیقا مثل وقتایی که روزه هستید و یه یخچال پراز خوردنی هم گوشه آشپرخونه اس... چه انگیزه ای شمارو مجبور میکنه نرید سمتش؟
وقتی میخواید یک احساسو خاموش کنید چشم اندازهای مختلف آیندتونو تو ذهنتون تصور کنید... و ببینید آیا این چشم انداز همونیه که انتظارشو دارید؟
وقتی میخواید یک احساسو خاموش کنید نگاه کنید که الان چی هستید؟ و اینکه آیا لیاقت بهترشو ندارید؟
توی متن بعدی درمورد روشن کردن یک احساس بحث خواهیم کرد.... روشهای بالا همشون جواب میدن من از روی تجربه اینو میگم و باتوجه به اینکه یه نوجوونم و زیاد هم دچار غلیان احساس میشم! جواب میدن فقط به این شرط که این افکار مداوم باشن... درمورد اینکه چطوری میشه بهشون تداوم بخشید هم تومتن بعدی میگم...حسابی هم آپدیت شدم... بهترشدم!مهربونتر!خیلی همتونو دوست دارم[esteghbal]
فیض خدا با همگی شما دوستان خوبم
[golrooz]
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
امروز تبلیغ های زیادی رو برای انجام دادن کارها در کم ترین زمان ممکن مشاهده می کنیم از اموختن زبان تا رژیم لاغری !
اما برای نفوذ در دل های دیگران چه کنیم ؟
خودمان باشیم ، کار ها را همان طور که باید انجام دهیم و مسولیت ان ها را بپذیریم .
بدانیم که خداییی هست مهربان تر از همیشه ، شنوا وبینا .
خدایی که متعلق به تمام موجودات و تمام لحظه هاست .
پس ان چه را بر خود می پسندیم بر دیگران نیز بپسندیم . اینگونه دنیا را به جایی بهتر برای زندگی تدیل کنیم نظر شما چیه ؟
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Roksana65
امروز تبلیغ های زیادی رو برای انجام دادن کارها در کم ترین زمان ممکن مشاهده می کنیم از اموختن زبان تا رژیم لاغری !
اما برای نفوذ در دل های دیگران چه کنیم ؟
خودمان باشیم ، کار ها را همان طور که باید انجام دهیم و مسولیت ان ها را بپذیریم .
بدانیم که خداییی هست مهربان تر از همیشه ، شنوا وبینا .
خدایی که متعلق به تمام موجودات و تمام لحظه هاست .
پس ان چه را بر خود می پسندیم بر دیگران نیز بپسندیم . اینگونه دنیا را به جایی بهتر برای زندگی تدیل کنیم نظر شما چیه ؟
سلام... بابت تاخیرام عذر میخوامممممم
در جواب رکسانای خوبم میخوام بگم که کاملا با حرفاش موافقم... اصلا هدفمم از درست کردن این تاپیک همینه
دیدین پشت شیشه اتوبوسا یا کامیونا گاهی جملات قشنگی مینویسن؟ زندگی من گاهی با خوندن این جملات عوض میشد... شخصیتم و دیدگاهم بهتر میشد... چرا؟ فقط بخاطر یه جمله!
برای همین گفتم بذار اگر یه روز یه دوستی خواست زندگیشو عوض کنه... یا شخصیتشو بهتر کنه... کاش بتونم یه نقش کوچیکی تو این عوض کردنه داشته باشم... مهم نیس کسی نوشته هامو میخونه یا نه... با نوشتنشون بهم این حس دست میده... دخترا و پسرایی رو تو ذهنم تصور میکنم که نوشته هامو میخونن .. گاهی تو دلشون میگن این رها مخش پاره سنگ برمیداره...![nishkhand]
گاهیم ممکنه بگن عجب... راست میگه... باید یه بارم این روشو امتحان کنیم... [cheshmak]
کجایی ای دووووووووووووووووست... که بدونی روح من تشنه شنیدن همیناسسسسسسسسس[shaad]
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
همه ما خودمان را چنين متقاعد ميكنيم كه با ازدواج زندگي بهتري خواهيم داشت،
وقتي بچه دار شويم بهتر خواهد شد، و با به دنيا آمدن بچههاي بعدي زندگي بهتر...
ولي وقتي ميبينيم كودكانمان به توجه مداوم نيازمندند، خسته ميشويم.
بهتر است صبر كنيم تا بزرگتر شوند.
فرزندان ما كه به سن نوجواني ميرسند، باز كلافه ميشويم، چون دايم بايد با آنها سروكله بزنيم. مطمئناً وقتي بزرگتر شوند و به سنين بالاتر برسند، خوشبخت خواهيم شد.
با خود ميگوييم زندگي وقتي بهتر خواهد شد كه :
همسرمان رفتارش را عوض كند،
يك ماشين شيكتر داشته باشيم،
بچه هايمان ازدواج كنند،
به مرخصي برويم
و در نهايت بازنشسته شويم...
حقيقت اين است كه براي خوشبختي، هيچ زماني بهتر از همين الآن وجود ندارد.
اگر الآن نه، پس كي؟ زندگي همواره پر از چالش است.
بهتر اين است كه اين واقعيت را بپذيريم و تصميم بگيريم كه با وجود همه اين مسائل،
شاد و خوشبخت زندگي كنيم.
خيالمان ميرسد كه زندگي، همان زندگي دلخواه،
موقعي شروع ميشود كه موانعي كه سر راهمان هستند ، كنار بروند:
مشكلي كه هم اكنون با آن دست و پنجه نرم ميكنيم،
كاري كه بايد تمام كنيم،
زماني كه بايد براي كاري صرف كنيم،
بدهيهايي كه بايد پرداخت كنيم و ...
بعد از آن زندگي ما، زيبا و لذت بخش خواهد بود!
بعد از آنكه همه اينها را تجربه كرديم،
تازه مي فهميم كه زندگي، همين چيزهايي است كه ما آنها را موانع ميشناسيم.
اين بصيرت به ما ياري ميدهد تا دريابيم كه جادهاي بسوي خوشبختي وجود ندارد.
خوشبختي، خودٍ همين جاده است.
پس بياييد از هر لحظه لذت ببريم.
براي آغاز يك زندگي شاد و سعادتمند لازم نيست كه در انتظار بنشينيم:
در انتظار فارغ التحصيلي، بازگشت به دانشگاه، كاهش وزن ، افزايش وزن،
شروع به كار، ازدواج، شروع تعطيلات، صبح جمعه،
در انتظار دريافت وام جديد، خريد يك ماشين نو، باز پرداخت قسطها،
بهار و تابستان و پاييز و زمستان،
اول برج، پخش فيلم مورد نظرمان از تلويزيون، مردن، تولد مجدد و...
خوشبختي يك سفر است، نه يك مقصد.
هيچ زماني بهتر از
همين لحظه
براي شاد بودن وجود ندارد.
زندگي كنيد و از حال لذت ببريد.
اكنون فكر كنيد و سعي كنيد به سؤالات زير پاسخ دهيد:
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
هدف داشتن ، تلاش کردن برای رسیدن به ثانیه هایی که برای رسیدن بهشون لحظه شماری می کنی ...... جزو فکرای خوبیه که میشه هرروز داشت .
اما آدم های فاز منفی و کسل کننده که تمام انرژی آدم رو تو روز می گیرند چی ؟ دغدغه های امروز و ترس از فردا .
هر کدام رو تو دو کفه ی جدای ترازوی زندگی می گذارم . انقدر خسته شدم که نمی تونم تشخیص بدم کدام کفه سنگین تره !!!!!
خواب چشمانم را می دزد و دو کفه با یکدیگر در می امیزند .
فکر های خوب و بد با یکدیگر دوست می شوند .
دخل و خرج می خواهند بر سر میز مذاکره بشینند که ناگاه آرزو ، دنیای ذهنم را بر هم می ریزد . بی هیچ نتیجه ، ذهن سرگردان شد دیگر نمی خواست به زندگی برگردد ! نا امید و خسته بود تا آرزو لختی او را به دنیای خیال بر د ! استراحتی کرد آبتنی در برکه ی امید و بازگشت چرا که صبحی زیبا در انتظارش بود .
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!