پاسخ : آلبوم مستندهای گروه بیداری اندیشه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
majid amlashi
واقعا لطف کردی ....
دیدن این مستند ها بدون در نظر گرفتن تحلیل افراد خبره کمی خطریه ، اما از بی خبر بودن و سر توی برف کردن بهتره [shaad][golrooz]
پاسخ : آلبوم مستندهای گروه بیداری اندیشه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
plarak12
واقعا لطف کردی ....
دیدن این مستند ها بدون در نظر گرفتن تحلیل افراد خبره کمی خطریه ، اما از بی خبر بودن و سر توی برف کردن بهتره [shaad][golrooz]
سلام.وقتتون بخیر.
همونطور که می فرمایید طبیعتا اگر تحلیل مناسبی پشت مستندها باشه میتوان درک بهتری ازشون داشت.
هر نکته ای یا ابهامی در مورد هرکدام از مستندهایی که معرفی خواهم کرد مطرح بود بفرمایید. بنده پاسخگو هستم.
پاسخ : آلبوم مستندهای گروه بیداری اندیشه
ترجمه و زیرنویس مستند چهار سوارکار آخرین کار گروه مترجمان بیداری اندیشه هست.
نام این مستند یعنی چهار *سوارکار برگرفته از مفهومی مشابه از مشاهدات یوحنّا در انجیل است. مفهوم «چهار *سوارکار آخر*الزمان» که شرح آن در آخرین کتاب از عهد جدیدِ انجیل، آمده است. این بخش از انجیل مکاشفات سنت جان اِوان*جِلیست یا همان یوحنا را از مسیح (علیه السلام) روایت کرده است. این بخش از انجلیل، از کتاب یا طوماری سخن می*گوید که در دست راست خداوند است و با هفت مهر، پلمب شده است. بره*ی خدا یا شیر یهودا، مسیح (علیه السلام)، ۴ مهر اول از آن ۷ مهر را باز کرد. او با این کار ۴ موجود را رها کرد که بر روی اسبانی؛ سفید، قرمز، سیاه و رنگ*پریده سوار بودند.
با این*که برداشت*ها از این مکاشفه متفاوت* است؛ اما در عمده*ی تفسیر*ها، چهار *سوارکار، به ترتیب نمادهایی از پیروزی و فتح، جنگ، قحطی و مرگ هستند. افقی که مسیحیان برای آخرالزمان دارند این است که این چهار *سوارکار تعیین شده*اند تا به عنوان پیش*قراولان و منادیان روز قیامت، یک پایان الهی را برای دنیا رقم بزنند.
یوحنا که نام یکی از حواریون حضرت عیسی (علیه السلام) است، در باب چهارم از مکاشفات خود این*گونه می*آورد:
«سپس همان*طور که نگاه می*کردم دیدم که در آسمان دروازه*ای گشوده شد. آن*گاه همان آوایی که قبلاً نیز شنیده بودم، به گوش رسید. آن آوا که هم*چون صدای شیپوری نیرومند بود، به من گفت: بالا بیا تا وقایع آینده را به تو نشان دهم. ناگهان روح خدا مرا فرو گرفت و من خود را در آسمان دیدم. وه که چه با شکوه بود. تختی دیدم. کسی بر آن نشسته بود که همچون الماس می*درخشید…»
نام باب پنجم از مکاشفات یوحنا «طومار وقایع آینده» است. در این باب، یوحنّا طوماری را در دست فردی نورانی می*بیند که به وسیله هفت مُهر، آن را مُهر و موم کرده است. طبق گفته*ی کتاب، این طومار در اختیار شیر قبیله یهودا که از نسل داوود است قرار می*گیرد -که یوحنا او را به شکل بره می*بیند- زیرا تنها اوست که توانایی گشودن آن هفت مُهر، خواندن طومار و خبر دادن از آینده را دارد.
با گشوده شدن چهار مهر اول توسط آن بره، چهار سوارکار ظاهر شدند -که در اصل این چهار سوار، چهار واقعه از وقایع آینده هستند.
این مستند بر این مدعاست که اکنون، همان آینده*ای است که «طومار وقایع آینده» وعده*ی ظهور آن چهار سوارکار را در آن داده بود؛ جهان به واسطه*ی جنگ، قحطی و مرگ، فتح شده است و باید عوامل پدید آورنده*ی این شرایط را شناسایی و برای زدودن آن*ها از جوامع بشری کاری کرد.
مستندسازی که از اقتصاد توبه کرده است
این فیلم خوش*ساخت اولین اثر بلند مستند از راس اشکرافت است. او دهه دوم زندگی خود را در لندن و در سمت دستیاری کارگردان، فعالیت داشته و در این مدت آموزه*های بسیاری را از کارگردانان و تهیه*کنندگان بزرگ آموخته است. این مستند که نویسندگی آن را هم کارگردان به عهده داشته *است پس از درخشش در آی*دی*اِف*اِی، موفق به دریافت جایزه*ی عدالت جهانی آکسفام نیز شد.
راس اشکرافت به همراه تعداد زیادی از اقتصاددانان و سیاست*مداران که خود را توابین عرصه*ی اقتصاد مدرن می*نامند، برآن شده*اند تا به واکاوی سیستم اقتصادی-سیاسی موجود بپردازند و آن را اصلاح و نوسازی کنند. سیستم*هایی که به ادعای آن*ها در طول قرن*ها تغییر کرده و یا حتی به صورتی هدف*مند به نفع طبقه*ای کوچک از نخبگان اقتصادی، تحریف شده*اند و سکوت در برابر آن*ها به نوعی تمکین کردن به آن*هاست.
http://s5.picofile.com/file/81555462...orsemen_04.jpg
«تصویری از سایت توابین اقتصاد اشکرافت به همراه تعداد زیادی از اقتصاددانان و سیاست*مداران
که خود را توابین عرصه*ی اقتصاد مدرن می*نامند،
برآن شده*اند تا به واکاوی سیستم اقتصادی-سیاسی موجود بپردازند و آن را اصلاح و نوسازی کنند.»
یکی از نقاط قوت این مستند حضور چهره*های برجسته*ی سیاسی و اقتصادی است که در واقع پیامش را از طریق آرا و عقاید این افراد بیان می*کند؛ حضور این افراد در این مستند خوش*ساخت، به این اثر اعتبار علمی نیز افزوده:
http://s5.picofile.com/file/81555462...orsemen_05.jpg
«یکی از نقاط قوت این مستند حضور چهره*های برجسته*ی سیاسی و اقتصادی است.
پیام مستند از طریق آرا و عقاید این افراد بیان می*شود»
بررسی ساختار و محتوای مستند
این مستند در پنج حوزه به تشریح و تبیین مسائل مبتلابه نظام اقتصادی-سیاسی غرب و به تبع آن، جهانِ بین*الملل می*پردازد؛ امپراطوری*ها، بانک*داری، تروریسم، منابع طبیعی و پیشرفت.
http://s5.picofile.com/file/81555462...orsemen_06.jpg
«اشکرافت با نشان دادن تصویری از یک انسان با سر اسب در آغاز چهار بخش اول از این مستند قصد دارد این مطلب را بیان کند که
چهار سوارکار آخرالزمان -که در مکاشفات یوحنا به آن اشاره شده- ۴ دسته* از انسان*های اسب*نما هستند
که برای پیش*برد اهدافی که در انجیل آمده از طریق امپراطوری*های امروزی و سیستم بانک*داری
به تروریسم و نابودی منابع طبیعی دامن می*زنند.»
در آغاز چهار بخش اول از این مستند، تصویری از یک انسان با سر اسب به نمایش در می*آید و همچنین صدای شیهه*ی اسبی به گوش می*رسد که قصد دارد این مطلب را بیان کند که چهار سوارکار آخرالزمان -که در مکاشفات یوحنا به آن اشاره شده- ۴ دسته از انسان*های اسب*نما هستند که برای پیش*برد اهدافی که در انجیل آمده یعنی فتح جهان با ایجاد جنگ، آشوب، قحطی و مرگ از طریق امپراطوری*های امروزی و سیستم بانک*داری، به تروریسم و نابودی منابع طبیعی دامن می*زنند.
اما در بخش آخر یعنی همان پیشرفت، یک انسان به تصویر کشیده می*شود و از صدای شیهه اسب هم خبری نیست، که مبین این مطلب است که گذر از بحران*های پیش رو، فائق شدن بر آنها و رسیدن به پیشرفت، اراده*ِی انسانی را طلب می*کند.
http://s5.picofile.com/file/81555462...orsemen_07.jpg
«در بخش آخر یعنی همان پیشرفت، یک انسان به تصویر کشیده می*شود
و یعنی گذر از بحران*های پیش رو، فائق شدن بر آنها
و رسیدن به پیشرفت، اراده*ی انسانی را طلب می*کند»
بخش اول: امپراطوری*ها
در چرخه*ی حیات ابرقدرت*ها، شش دوره زمانی مختلف وجود دارد:
دوره*ی مهاجران اولیه
دوره*ی جنگ و فتوحات
دوره*ی تجارت
دوره*ی شکوفایی
دوره*ی پیشرفت*های هوشی و فکری
دوره*ی فروپاشی یا دوره*ی موسوم به رفاه و تن*پروری
دوره*ی آخر یعنی فروپاشی، برای تمامی ابر قدرت*ها با علائم زیر همراه بوده است:
بزرگی و بی*نظمی نیروهای نظامی و رشد جنایت*های آن*ها
تجمل*گرایی و خود*ابرازی با پول و مادیات
تشدید بیشتر شکاف طبقاتی بین فقرا و اغنیا
وابستگی هرچه بیشتر زندگی مردم به حکومت
اعتیاد شدید فکری و جسمی نسبت به مناسبات جنسی
کاهش ارزش پول
در این مستند لارنس ویلکرسون Lawrence Wilkerson می*گوید که: «تمامی علائم و نشانه*های معمول فروپاشی امپراطوری*ها، امروز هریک واضح*تر از دیگری به چشم می*خورد».
ساتیش کومار Satish kumar بنیان*گذار کالج شوماخر به این نکته اشاره می*کند که امروز با وجود تمدن مدرن غرب و طی فرآیند صنعتی*شدن و رشد اقتصادی در حدود ۷۰ سال، هنوز هم در بخش*هایی از جوامع بشری مردم از فقر، کمبود و گرسنگی رنج می*برند. هرشب میلیون*ها انسان گرسنه به بستر می*روند در حالی*که میلیون*ها انسان دیگر غذاهای اضافی خود را دور می*ریزند! و در نهایت این پرسش را مطرح می*کند که چرا چنین جهانی را خلق کرده*ایم.
او به پرسش خود این*گونه پاسخ می*دهد که قبل از هرچیز حرص و طمع هستند که منجر به بروز بی*اخلاقی*های اقتصادی می*گردند وگرنه دنیا مشکل کمبود منابع ندارد.
http://s5.picofile.com/file/81555462...orsemen_08.jpg
«شورش علیه طمع در آمریکا در جریان اعتراضات سال ۲۰۱۱»
بخش دوم: بانکداری
خلق پول
مکس کیسر Max Keiser که هم اکنون برنامه*ی گزارش کیسر را در شبکه راشا تودی و همچنین برنامه*ی بر روی تیغ را در شبکه*ی تلویزیونی پرس تی*وی اجرا می*کند، مدت هفت سال از عمر خود را به دلالی در وال استریت مشغول بوده است. او خود را به قصابی که اکنون گیاه*خوار شده تشبیه می*کند زیرا دیدن این مطلب که چه*گونه گلدمن ساکس و جی پی مورگان در حال خلق پول هستند، حال او را برهم می*زند.
«اگر من در خانه*ی خود دستگاه چاپ اسکناس داشته باشم آن*ها مرا جاعل خطاب می*کنند ولی اگر بانک*ها و حساب*داران شرکتی این کار را انجام دهند، این کار قانونی محسوب می*شود.»
پول فیات
سپس مستند به نحوه*ی شکل*گیری پول فیات می*پردازد و این*که چه*طور چنین سیستمی به وجود آمده که بدون پشتوانه پول چاپ می*کند و چه کسانی از این سیستم بیشترین بهره را می*برند:
۹۷ درصد از پول فعلی موجود در جهان بدهی است.
ولتر Voltaire فیلسوف فرانسوی گفته است: «پول کاغذی در نهایت و برای همیشه به ارزش ذاتی خویش یا همان صفر باز می*گردد.»
دیوید مورگان David Morgan معتقد است که افزایش میزان ارز کمکی نمی*کند، پول را می*توان به صورت بی*نهایت چاپ نمود اما این پول به معنی ثروت واقعی نیست. از بدهکاری نمی*توان با گرفتن وام بیشتر خلاص شد. اگر ثروت واقعی قابل چاپ بود، زیمبابوه ثروتمندترین کشور دنیا می*شد. (در سال ۲۰۰۰ فشارهای بی*اندازه*ی اتحادیه*ی اروپا و انگلیس به زیمباوه این کشور را با تورم شدیدی روبرو کرد. غرب این* فشارها را به این دلیل اعمال می*کرد که رابرت موگابه Robert Mugabe رئیس جمهور زیمبابوه دست به اصلاحات ارضی زده بود. او زمین*های زراعی را از ملاکان سفید پوست گرفته و به سیاه*پوستان واگذار کرده بود. این فشار*ها کار را به جایی رساند که در سال ۲۰۰۸ تورم این کشور به ۲۳۱ میلیون درصد رسید و مردم برای خرید مجبور به حمل حجم بسیار زیادی پول بودند. آن*ها با ۱۰۰ میلیارد دلار تنها می*توانستند سه عدد تخم مرغ بخرند!!! در این بازه*ی زمانی دولت موگابه با چاپ پول*های درشت*تر سعی در مهار وضعیت به وجود آمده داشت.)
http://s5.picofile.com/file/81555463...orsemen_09.jpg
«یک اسکناس ۱۰۰ میلیارد دلاری زیمبابوه»
جدال سیاسی عامل غفلت از ضعف**های نظام سرمایه*گرایی
اما چرا از عمر یک چنین سیستمی، مدت زمان زیادی می*گذرد و برای اصلاح آن کسی کوششی نکرده است؟ مستند چهار *سوارکار علت را در جنگ سرد و جدال بین کاپیتالیسم و سوسیالیسم می*داند.
ژوزف استیگلیتز Joseph Stiglitz در این*باره چنین می*گوید: در جریان این رقابت خیلی مهم بود که، کمبودها و نواقص اقتصاد بازار آزاد مخفی نگه داشته شود؛ «درست نبود که متحدینِ خود را نقد کنی بل*که تنها باید به دشمن ضربه می*زدی».
هرمن دالی Herman Daly اقتصاددان سابق بانک جهانی، نسبت تعارضات دو بلوک شرق و غرب را در دوران جنگ سرد با وضعیت اقتصادی جهان این*گونه عنوان می*کند که: «…سرمایه*داری غربی پس از پیروزی راه پیروزمندانه خود را ادامه داد، با این باور که همه کارهایش درست بوده؛ چراکه حریفش سقوط کرده است -فروپاشی شوروی. اما درواقع هر دو سیستم یک چیز را می*خواستند و آن هم رشد دائم بود؛ لذا هر دو سیستم سقوط می*کنند. یکی اول سقوط کرد، و کاپیتالیسم بعد از آن سقوط خواهد کرد و اکنون نیز در حال نزاع است.»
پس از سقوط شوروی و اضمحلال تفکر مارکسیسم و به*جا ماندن لیبرالیسم به عنوان ایدئولوژی برتر، تنها مکاتب اقتصادی اصطلاحاً راست به *عنوان متولیان اداره*ی معیشت مردم جهان باقی ماندند؛ مکاتبی چون کلاسیک، نئوکلاسیک، کینزی، اتریشی، تاریخی و… . در بخشی از این مستند تمایز بین دو مکتب کلاسیک و نئوکلاسیک را در مولفه**ی اصلی و دکترینالشان نشان می*دهد و تبیین می*کند که چه*گونه مبنای سیاست*های اقتصادی جهان به رهبری میلتون فریدمن Milton Friedman -موسس مکتب اقتصادی شیکاگو- و شاگردانش در دهه*ی ۷۰ میلادی در دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان Ronald Reagan در آمریکا و مارگارت تاچر Margaret Thatcher در انگلستان تغییر کرد و اقتصاد بحران*زده*ی امروز را به وجود آورده است.
قمارخانه*ای به نام وال*استریت
پروفسور سیمون جانسون Simon Johnson نیز در بخشی از صحبت*های خود وضعیت وال*استریت را با یک کازینو یا قمارخانه مقایسه می*کند. او می*گوید: «وال*استریت به نوعی کازینوی منحصر به فرد تبدیل شده است که متأسفانه شبیه کازینوی لاس*وگاس نیست که یک قمار و سرگرمی کاملاً قانونی ارائه می*کند! قمار انجام شده توسط وال*استریت تأثیری به شدت منفی بر اکثریت جامعه می*گذارد. شاید آن*ها در قمار خود همه*ی پولشان را در عرض یکی دو شب نبازند اما زمانی که آن*ها می*بازند و بازی تمام می*شود، بیکاری و اثرات منفی آن جامعه را فرا می*گیرد.»
لابی*گری در بدنه سیاسی دولت امریکا
ژوزف استیگلیتز Joseph Stiglitz از وجود یک لابی در کنگره*ی آمریکا خبر می*دهد و این پرسش را مطرح می*کند که: «آیا در یک دموکراسی خجالت*آور نیست اگر گروهی از شرکت*ها اعلام کنند که منافع آن*ها بر منافع ملی ارجحیت دارد؟ پس جای تعجبی باقی نمی*ماند که پشتیبانی از مبارزات انتخاباتی و لابی*گری بخشی از سیاست آمریکا شده است؛ بله دموکراسی ما فروپاشیده است.»
در سال ۱۹۰۰ «جنبش حق رأی برابر» نظامی را که در آن رأی سرمایه*داران از وزن بیشتری برخوردار بود برانداخت اما اکنون لابی*ها وضعیت را به روال سابق برگردانده*اند و سیستم سیاسی آمریکا را در خدمت منافع اغنیا قرار داده*اند.
ابر دزد
گلدمن ساکس بزرگترین شرکت چند ملیتی خدمات مالی و بانک*داری است که بخش عمده*ی فعالیت*های آن بر ارائه*ی خدمات بانک*داری، سرمایه*گذاری و همچنین مبادله اوراق بهادار متمرکز می*باشد. بسیاری از مدیران آن تبدیل به مدیران ارشد بانک مرکزی و دولت می*گردند. در سال ۲۰۰۸ و یک ماه قبل از فروپاشی بازار سهام، گلدمن ساکس به عنوان ستون فقراتِ بازار موقعیت خود را از یک بانک سرمایه*گذار به بانک تجاری تغییر داد زیرا در مقام بانک تجاری شامل کمک*ها و یارانه*های دولتی می*گردید. در سال ۲۰۰۷ میلیاردرهای گلدمن ساکس با فروش گسترده*ی اوراق قرضه در مدت زمان کوتاهی توانستند سود زیادی کسب کنند. این در حالی بود که آن*ها بدون هیچ مجازاتی دزدی*های خود را زیرسبیلی رد می*کردند.
بحران فراتر از اقتصاد است
اما وجود این بحران*ها در اقتصاد از کجا نشأت می*گیرد؟ آیا صرفاً به ضعف ساختار اقتصادی مربوط می*شود؟
مستند قصد دارد دلیل این امر را فراتر ببرد و تا حدودی چهره*ی ساختار اقتصادی را تطهیر کند. از آنجایی که روال مستند به گونه*ای است که در پی بازگشت به همان سیستم اقتصاد کلاسیک است، لذا کار تطهیر را از پدر مکتب کلاسیک یعنی آدام اسمیت Adam Smith شروع می*کند و می*گوید:
…آموزه*های آدام اسمیت توسط دلالان اقتصادی تحریف شده*اند! مثلا لرد گریفیت Lord Griffith که از طرفداران ایندیویژوالیسم است معتقد است که پولدار شدن بانک*ها باعث پولدار شدن همه*ی مردم می*شود و این عمل طبق فرآیندی صورت می*گیرد که در علم اقتصاد به «نشت تدریجی» trickle down economics شناخته می*شود
اما ژوزف استیگلیتز Joseph Stiglitz انگشت اتهام را به سمت ساختار سیاسی نشانه می*رود و ادعا می*کند که این سیستم سیاسی غرب است که به طرز بدی فروپاشیده است. علت هم از نظر او این است که کمپین*های انتخاباتی بر اساس حمایت لابی*ها شکل می*گیرند و به نظر او و خیلی از افراد دیگر، تنها راه چاره اصلاح ساختار سیاسی است.
بخش سوم: تروریسم
سرکرده*های جهان غرب به*دروغ اعلام می*کنند که جنگ*هایی نظیر عراق، افغانستان و پاکستان جزئی از تعهدات اخلاقی آن*ها بوده است! و آن*ها برای از بین بردن تروریسم و حمایت از مردمی که مورد ظلم قرارگرفته*اند دامن خود را به جنگ آلوده*اند. مستند در این بخش به افشای این دروغ بزرگ می*پردازد و پرده از چهره*ی بهره*برداران واقعی جنگ*ها برمی*دارد:
صنایع اسلحه*سازی و تجهیزات جنگی
ارتش آمریکا به*خصوص صنایع اسلحه*سازی و تجهیزات جنگی بیش از سایر بخش*ها از سیاست خارجی آمریکا نفع برده است. لرد احمد بر این باور است که جنگ*هایی که آمریکایی*ها به بهانه*ی تروریسم راه*اندازی کرده*اند بیشتر موجب گسترش تروریسم می*شود که این خود موجب افزایش سود شرکت*های اسلحه*سازی خواهد شد.
شرکت*های دخیل در بازسازی مناطق جنگی
دلیل اصلی وام دادن دولت*های امپریالیستی به کشورهای در حال توسعه چیست؟
جان پرکینز این سؤال را این*گونه پاسخ می*دهد: تروریست*های اقتصادی غربی توانسته*اند یک امپریالیسم بین*المللی را بدون به*کارگیری ارتش*هایشان به وجود بیاورند. آن*ها معمولاً به کشورهایی از جهان سوم کمک می*کنند که شرکت*هایشان در آن کشورها طمع مواد خامی همانند نفت را در سر دارند.
بانک جهانی و توابعش، به کشور مورد هجوم، وام*های بزرگی را می*دهند که توان بازپرداخت آن را ندارد. این وام به دست متقاضیان اصلی آن یعنی افراد بومی نمی*رسد، بلکه به شرکت*های بزرگ و فعال در بخش زیرساخت*ها می*رسد که در بخش راه*سازی، ساخت نیروگاه*ها و گسترش پارک*های صنعتی مشغول* به کار هستند. سود این وام*ها نیز تنها به اقلیت سرمایه*دار و ابرشرکت*های غربی می*رسد و اکثریت مردم از آن بی*بهره*اند.
اما واقعاً منظور از کلمه*ی تروریسم که آمریکا به بهانه*ی آن دسته*ای از این کشور*ها را مورد هجوم قرار می*دهد چیست؟ آیا نمی*توان شرکت*های سفته*باز و سیاستمداران غربی را نیز تروریست نامید؟
نوام چامسکی کودتایی را که آمریکا در شیلی بر مبنای تفکرات میلتون فریدمن صورت داد را به*مراتب بزرگ*تر از حمله تروریستی سال ۲۰۰۱ به برج*های دوقلو می*داند.
نوامی کلاین نیز در کتاب خود با عنوان «دکترین شوک» پدیده*ای که نوام چامسکی از آن یاد می*کند را به*طور کامل شرح می*دهد. وی عنوان می*کند که اَبَرشرکت*ها از شوک به وجود آمده در اثر حوادثی که ساخته*ی دست بشر است همچون جنگ، حمله*های تروریستی، کودتا و یا حوادث طبیعی که در کشورهای مختلف رخ می*دهد، سوءاستفاده کرده و دست به ایجاد تغییرات رادیکال سیاسی و اقتصادی در این کشورها می*زنند.
درنهایت در این فراز از مستند این*گونه نتیجه*گیری می*شود که گسترش این نابرابری*های اقتصادی، مانع از خشکاندن ریشه*های تروریسم می*شود و جنگ علیه تروریسم زمانی به نتیجه خواهد رسید که ساختار اقتصادی غرب اصلاح گردد. اگر بانک*ها زیرساخت*ها و قراردادهای وام را تنها به خاطر سودپرستی تنظیم کنند این امر موجب صدوربی*عدالتی به جهان خواهد شد، میلیون*ها نفر از خانه و کاشانه خود آواره شده و تروریسم هم رونق خود را خواهد داشت.
بخش چهارم: منابع طبیعی
استدلالی که در این فراز از مستند مطرح می*شود این است که افزایش رفاه، بالا بودن امید به زندگی و خوشبختی، نه تنها به رشد اقتصادی و مصرف بیشتر از منابع طبیعی و مصنوعات بشری ارتباطی ندارد بلکه کمبود منابعی که تاکنون برای داشتن رفاه بیشتر، بی*مهابا مصرف شده، در حال از بین بردن رفاه است!
دیوید کورتن در بخشی از کتاب خود با عنوان سرمایه داری فردا به نتیجه*ی تحقیقات اِد داینر و همکارانش در دانشگاه ایلی*نویز اشاره می*کند. آن*ها سطح رضایت از زندگی را در میان گروه*هایی با امکانات مالی بسیار متفاوت سنجیده*اند و نتایج آن را بر اساس یک مقیاس ۷ امتیازی ارائه داده*اند.
http://s5.picofile.com/file/81555463...orsemen_11.jpg
«کورتن در کتاب خود سعی در بیان این مطلب دارد که افزایش رفاه، بالا بودن امید به زندگی و خوشبختی،
به رشد اقتصادی و مصرف بیشتر از منابع طبیعی و مصنوعات بشری ارتباطی ندارد.»
کورتن نتایج تحقیقات آن*ها را این*گونه بیان می*کند:
گروهی از پاسخ*دهندگان شامل ثروتمندترین آمریکایی*های مجله فوربس، به*طور متوسط امتیاز ۸/۵ را کسب کردند. پس پول شادکامی می*آورد – دست*کم وقتی در بالاترین نقطه این سلسله مراتب ایستاده*اید.
در مقابل سه گروه دیگر که حائز بیشترین امتیاز شدند، از بین گروه*هایی بودند که سبک زندگی*شان متعادل، مساوات خواه و تقویت*کننده*ی همبستگی اجتماعی است:
آمیش*های پنسیلوانیا (۸/۵ امتیاز) که اسب را به ماشین و تراکتور ترجیح می*دهند؛ اینوئیت*های پنسیلوانیای شمالی (۸/۵ امتیاز) که جز*ء بومیان شکارچی و ماهیگیرند؛ و ماسایی*ها (۷/۵ امتیاز) که مردم گله*دار سنتی در آفریقای شرقی*اند که بدون برق و آب لوله*کشی در کلبه*ای که با تاپاله*ی خشک*شده*ی گاو تزئین شده زندگی می*کنند. این*ها جوامعی هستند که در آن*ها مردم حامی یکدیگرند، منابع را به اشتراک می*گذارند و انحصارطلبی اقتصادی در سطح حداقلی قرار دارد.
امروزه منابع نفتی و فلزات معدنی به*شدت رو به کاهش است و البته این پایان ماجرا نیست. ۴۰ درصد از زمین*های کشاورزی هم به*شدت فقیرتر شده*اند و کاهش محصولات کشاورزی در جهان به شکل نامنظمی ادامه دارد. فرسودگی و کمبود شدید منابع طبیعی شاید بدتر از تهدید زیست*محیطی گرمایش کره زمین باشد.
http://s5.picofile.com/file/81555463...orsemen_12.jpg
«رشد روزافزون مصرف انرژی یکی از دلایل عمده*ی کاهش منابع در جهان»
لارنس ویلکرسون رئیس کارکنان کالین پاول (وزیر امور خارجه سابق آمریکا) می*گوید که: بر طبق پیش*بینی*های سازمان ملل در جهانی با ۹ میلیارد جمعیت ملت*ها بر سرِ زمین*های حاصلخیز کشاورزی، سوخت*های فسیلی، آب و دیگر منابع باارزش به جان هم خواهند افتاد.
در ادامه*ی روند نقد اقتصاد نئوکلاسیک، مبانی فکری غلط این اقتصاد است که به عنوان ریشه*ی بحرانِ به پایان رسیدن منابع طبیعی معرفی می*گردد.
در اقتصادی که امروزه حاکم است، تنها به مقایسه، رقابت و منافع شخصی اهمیت داده می*شود، درحالی*که با نگاهی به گذشته درخواهیم یافت که بشر تنها در سایه همکاری با یکدیگر بوده که پیشرفت را تجربه نموده است. ما باید از جهانی*شدن به*سوی محلی شدن و بومی*گرایی برویم تا اقتصاد، فرهنگ و نیازهای مشترکمان محقق و برآورده شوند. همین مشارکت و همدلی است که در کنار انجام فعالیت*هایی مسئولانه، به تولیدی هدفمند منجر می*شود و درنهایت با ایجاد یک زندگی که بر مصرف*گرایی متمرکز نباشد، انسان سعادتمندتر می*گردد.
http://s5.picofile.com/file/81555463...orsemen_13.jpg
«کانسیومرکراسی و برندیسم
که بلای جان مدرنیته امروز است ریشه در نوع نگاه آن*ها به انسان دارد.»
ویلکینسون معتقد است مصرف*گرایی با مقایسه و رقابت با دیگران دامن زده می*شود و این همان احساس حسادت به چیزی است که دیگران مصرف می*کنند. درواقع کالاها دلال روابط بین ما و سایر انسان*ها می*شوند.(چیزی که ما آن را چشم*وهم*چشمی می*نامیم.)
استفن بزروچکا پزشک و استاد دانشکده*ی سلامت عمومی دانشگاه واشنگتن در همین باره می*گوید:
«هرچه شکاف درآمد یا ثروت در جامعه بزرگ*تر باشد، احساس عقب*ماندگی بیشتری کرده و برای جبران آن سخت*تر کار می*کنیم. در چنین شرایطی سعی می*کنیم تا خود را با این معیار که چه مبلغی می*توانیم بدست آوریم و چه چیزی می*توانیم با آن بخریم، ارزش*گذاری می*کنیم. مقایسه*ی حسرت آلود وضعیت خود با دیگران (و افزون بر آن با کسانی که رسانه*ها به*عنوان الگو معرفی می*کنند) این رویکرد ما را تقویت می*کنند.
به*جای آنکه در پی تحقق نیازهای واقعی خود باشیم، هر آنچه را ثروتمندان دارند می*خواهیم داشته باشیم!… اگر ما بیش*ازاندازه کار می*کنیم ازاین*روست که تلاش داریم تا به آشنایان پولدار (یا شاید بیل گیتس) برسیم؛ بدین ترتیب بر روی نردبان اختلاف طبقاتی قرار می*گیریم و این امر به*خودی*خود و مستقل از عوامل دیگر سلامت جسمی و روحی ما را به خطر می*اندازد.»
منبع مقاله: وب سایت کدآمایی
"استفاده و تکثیر از این مستند بلا مانع است"
منبع:
http://forum.bidari-andishe.ir/thread-36837.html
پاسخ : آلبوم مستندهای گروه بیداری اندیشه
پاسخ : آلبوم مستندهای گروه بیداری اندیشه
اخراج دانشمندان ضد داروین از دانشگاه های آمریکا ؟!
در آمریکا نام برخی از دانشمندان مخالف داروینیسم را برای چاپ در هر نشریه و کتاب یا در فضای اینترنت ممنوع میکنند به گونهای که گویا چنین دانشمندی اصلا به دنیا نیامده است.
به گزارش گرداب به نقل از مشرق در بخش مستند جشنواره فیلم فجر سال 88 مستندی از کشور آمریکا شرکت کرد که موضوع آن بررسی نگرش داروینیستی به هستی و نیز نحوه تقابل صاحبان این نگرش؛ یعنی آنها که قدرت علمی را در آمریکا در دست دارند با دانشمندان مخالف آن نظریه که معتقد به وجود نوعی طرح هوشمند در پیدایش هستیاند، است.
این فیلم مستند در 98 دقیقه سه مبحث کلیدی را همزمان دنبال میکند:
نخست نشان میدهد که در پرمدعاترین کشور جهان از نظر دموکراسی و آزادی بیان چگونه دانشمندانی را که دیدگاهی متقابل با داروینیسم داشتهاند؛ یعنی مخالف به وجود آمدن جهان به صورت تصادفی و یا انتخاب طبیعی بودهاند از دانشگاههای آمریکا اخراج میکنند.
در این مستند، به صراحت تاکید میشود که علاوه بر محروم کردن برخی استادان دانشگاه از خدمات شهروندی اجتماعی (مانند سوزاندن کارتهای اعتباری بانکیشان که این امر موجب میشود نتوانند نیازهای اولیه زندگیشان را رفع نمایند) حتی نام برخی از دانشمندان را برای چاپ در هر نشریه و کتاب یا در فضای اینترنت ممنوع میکنند به گونهای که گویا چنین دانشمندی اصلا به دنیا نیامده است. آنهم نه دانشمندانی که creationist و خلقتگرا باشند بلکه کسانی که صرفا به وجود نوعی Intelligent Design یعنی طرحی هوشمند در ساخت جهان قائلند و عالم را تصادفی نمیدانند.
علت اهمیت این امر برای صحنهگردانان تمدن غرب آن است که اعتقاد به خلقت هوشمند جهان، زمینه پذیرش خالق جهان را فراهم کرده و دین گرایی در جهان افزایش چشم گیر خواهد یافت.
دوم و در ضمن مصاحبه با دانشمندان اخراج شده از دانشگاهها، به بررسی عقاید آنها و علل مخالفتشان با داروینیسم میپردازد و این بهانهای میشود تا تهیه کننده مستند با بزرگترین داروینیستهای جهان مثل "پروفسور داوکینز" به صحبت بنشیند و دلایلشان را در اینکه چرا جهان نمیتواند یک خالق داشته باشد یا حتی بر اساس طرحی هوشمند به وجود آمده باشد بشنود و سپس همانها را از نگاه خردگرایانه و ساینتیستی به چالش میکشاند.
سوم اینکه این مستند به بررسی ایدئولوژیهای برآمده از نگرش داروینیستی و اصل بقاء اصلح میپردازد و با سفر به آلمان و دیدار از کورههای آدم سوزی و کشتارگاههای بیماران روانی، مبادی تفکر نازیسم را به عنوان نمونهای از داروینیسم اجتماعی، طی مصاحبه با محققان این دیدگاه بررسی می کند.
نکته جالب اینجاست که تعدادی از اساتیدی که به سمت نظریه داروین گرایش پیدا کردند همگی اعتراف می کنند که قبلا مسیحی معتقد بودند. اما بعد از دنبال کردن و پذیرفتن نظریه داروین، کم کم اعتقادات دینی از زندگی آنها رفته و در نهایت آنها را به الحاد کشانیده است. این نکته قابل توجه مسلمانانی است که ادعا می کنند در عین مسلمانی، نظریه داروین را نیز می پذیرند.
چکیده نقطه نظرات دکتر سید حسین نصر فیلسوف بزرگ دانشگاه جرج واشینگتن راجع به داروینیسم:
دکتر سيدحسين نصر سنت گراي معاصر ايراني که به غير از تبحر در فلسفه، حکمت و کلام اسلامي بر علوم فيزيک و زيست شناسي مسلط است، براساس آموزه هاي قرآني و مباني کلام و فلسفه اسلامي به نقد و ارزيابي اين ديدگاه مي پردازد:
امروزه موضوعات اندکي وجود دارند که به اندازه نظريه تکامل اهميت بحث داشته و هم طراز با اين تئوري داراي معاني ضمني پنهان و موذيانه يي باشند. پيش از هر چيز اجازه دهيد بگويم من در هاروارد نه تنها فيزيک بلکه زمين شناسي و ديرين شناسي هم خوانده ام و با اين پيش زمينه فکري است که فهم رايج در خصوص نظريه تکاملي دارويني را - حتي با زمينه هاي علمي - رد مي کنم.
نظريه تکامل ستون خيمه مدرنيسم است و اگر اين ستون سقوط کند، کل خيمه بر سر مدرنيسم فرو خواهد ريخت. بنابراين به مانند يک ايدئولوژي با آن رفتار مي شود، نه يک تئوري علمي که به اثبات رسيده است. مي دانم که بسياري از مردم اظهارات من در اين مورد را نمي پذيرند، اما حداقل مسلمانان بايد از اين ديدگاه به کل موضوع بنگرند.
انواع مختلفي از نظريه هاي علمي وجود دارد. مثلاً مکانيک کوانتوم يا تئوري زنجيره در فيزيک و کيهان شناسي. اکنون اگر کساني با اين نظريه ها مخالفت ورزند، هيچ کس آنها را از دانشگاه اخراج نمي کند و هيچ کس به خاطر بر زبان راندن جمله «من اين نظريه را نمي پذيرم»، مانع ارتقاي شغلي آنها نمي شود. تئوري تکامل - برعکس همه نظريه ها- موضوعي کاملاً متفاوت است زيرا اين تئوري يک ايدئولوژي است و نه علم متعارف. بدين ترتيب اگر شما استاد زيست شناسي در يک دانشگاه به خصوص در دنياي آنگلوساکسون و کمتر در ايتاليا، آلمان و فرانسه باشيد و اگر طبق زمينه هاي کاملاً علمي با نظريه تکامل مخالفت مي ورزيد، فردي مطرود خواهيد بود و حتي موفقيت کاري خويش را نيز از دست خواهيد داد، همکارانتان شما را ابله مي پندارند، ارتقاي شغلي نمي يابيد و...
تئوري تکامل از سوي بسياري از زيست شناسان دنياي انگلوساکسون به بوته نقد کشيده شده؛ کساني که معمولاً مورد طرد و تحقير قرار گرفته يا نظرياتشان ناچيز شمرده شده است. اين قضيه در مورد شخصي همچون داگلاس دور هم صادق است. وي عضو هيات علمي دانشگاه بود؛ اما به محض اينکه دست به قلم برد تا نظريه تکامل را مورد انتقاد قرار دهد به جاي اينکه چاپ و انتشار کتابش را به کمبريج ماساچوست بسپارد آن را در تنسي منتشر کرد.
لینک اصل مطلب ایشون:
http://www.fararu.com/vdciywaz.t1a5r2bcct.txt
--------------------------------------------------------------------------------
این مستند اخیرا با تلاش جمعی از دانشجویان ضد داروینیسم به فارسی ترجمه و زیرنویس شده است و وبلاگی را نیز تحت عنوان آنتی داروینیسم (http://antidarwinism.blogfa.com) به آن اختصاص دادهاند.
متاسفانه کیفیت زمانبندی زیرنویس مناسب نبود و البته مشکل از زیرنویس انگلیسی بود. در هر حال seyyedi عزیز زحمت کشیدن زیرنویس فارسی رو هم اصلاحات زمانی و هم ترجمه ای انجام دادن تا بهتر مورد استفاده دوستان قرار بگیره.
دانلود از لینک مستقیم:
دانلود مستند اخراج شده - قسمت اول (حدود 100 مگابایت)
دانلود مستند اخراج شده - قسمت دوم (حدود 100 مگابایت)
دانلود مستند اخراج شده - قسمت سوم (حدود 100 مگابایت)
دانلود مستند اخراج شده - قسمت چهارم (حدود 90 مگابایت)
دانلود از سرور Trainbit
دانلود از سرور MediaFire
دانلود مستقیم از سایت راسخون:
دانلود مستند اخراج شدگان از سایت راسخون
--------------------------------------------------------------------------------
نقد نظریه تکامل داروین عنوان مستند جالب و مفیدی است که توسط موسسه موعود دوبله شده است. حتما دوستان بعد از دیدن مستند اخراج شدگان، این مستند رو ببینن تا دید بهتر و جامع تری نسبت به واقعیت قضیه پیدا کنند. البته بگم که من لینک دانلود این مستند رو جایی پیدا کردم اما نمی دونستم موعود در جریانه یا نه. بهشون ایمیل زدم اما هنوز جوابی نیومده. اگر جواب اومد و موافقت کردن لینک دانلود رو هم قرار میدم.
به هر حال هدف وسیله رو توجیه نمی کنه.
در مورد اینکه تمام مطالب این نظریه درست باشه که قطعا اینطور نیست زیاد بحث شده. مسلمانان و افراد مختلف هم نظرات مختلفی داشتن. اما من از یک چیز مطمئنم. این نظریه مطمئنا مورد پسند شیاطین و کافران و ماتریالیستها قرار گرفته طوری که تاب نمیارن ذره ای مورد نقد قرار بگیره. پس اگر نگیم تمام موارد نظریه، اما اصل این نظریه که خلقت دفعی انسان رو انکار می کنه و انسان رو ادامه میمون می دونه باطل و زیر سوال هست.
یه نکته جالب دیگه:
قبلا توی بحث شبهات اعتقادی زیاد گذرم می خورد به مهملات ریچارد داوکینز بیخدای معروف. کافران و دشمنان دین و اسلام خیلی از کتابها و مطالب این فرد استفاده کرده و می کنن. اما صحنه های آخر مستند که این مثلا پروفسور نمی تونه خلقت اولیه رو توضیح بده و خودشم نمی دونه چی بگه برام ثابت کرد که واقعا مکر شیطان ضعیف هست همونطوری که خود خدا گفته:
الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا
آنها كه ايمان دارند در راه خدا پيكار ميكنند و آنها كه كافرند در راه طاغوت (و افراد طغيانگر) پس شما با ياران شيطان پيكار كنيد (و از آنها نهراسيد) زيرا نقشه شيطان (همانند قدرتش) ضعيف است.
﴿نساء- آیه ۷۶﴾
التماس دعا.
تاپیک منبع:
http://forum.bidari-andishe.ir/thread-1563.html
پاسخ : آلبوم مستندهای گروه بیداری اندیشه
یکی دیگر از کارهای گروه بیداری اندیشه ترجمه ی مقالات ارزشمند بوده. اولین مقاله ای که این گروه ترجمه و ارائه کرد؛ مقاله ای از سایت Vigilant Citizen بود که به پشت پرده مهمترین ابزار کنترل ذهن یعنی رسانههای گروهی (تلویزیون، سینما، موزیک، روزنامه و ...) می پرداخت.
کنترل ذهن (Mind Control) و نقش رسانه های گروهی
یکی از مهمترین علومی که از سالها پیش، توسط ایلومناتی و صهیونیزم جهانی به کار گرفته شد و متاسفانه امروز، کمتر مورد توجه قرار میگیرد، علم "کنترل ذهن" یا Mind Control میباشد.
در این مقاله که از سایت Vigilant Citizen ترجمه شده، به خوبی میتوان به پشت پرده مهمترین ابزار کنترل ذهن یعنی رسانههای گروهی (تلویزیون، سینما، موزیک، روزنامه و ...) پی برد.
اصول نظری و روشهای کنترل ذهن در رسانههای گروهی
رسانههای گروهی، قویترین ابزار طبقه حاکم برای کنترل و اداره توده مردم هستند. این رسانهها نظرات و تمایلات مردم را شکل میدهند و تعیین میکنند که چه چیز عادی و چه چیز مناسب است. این مقاله نگاهی است به کارکرد رسانههای گروهی از طریق بررسی نظریات مغزهای متفکر آن، ساختار قدرت آن و روشها و تکنیکهایی که استفاده میکند، تا اینگونه بتوانیم به نقش واقعی رسانه در جامعه پی ببریم.
حتما با خواندن مقالاتی در مورد وجود نمادهای رمزی در بخشهای مختلف فرهنگ رایج سینما و موزیک و سایر صنعتها، این سؤال برایتان مطرح میشود که هدف این نمادها و کسانی که این نمادها را در محصولات رسانهای ( موسیقی و فیلم) گنجاندهاند چیست؟ آیا منظور این است که مثلا، لیدی گاگا (Lady Gaga) میخواهد ذهن ما را کنترل کند؟ البته که اینطور نیست، او در واقع، فقط قطعهای کوچک از یک سیستم بزرگ به نام رسانههای گروهی است.
برای اینکه بتوان پاسخ مناسبی به سؤال بالا داد، ابتدا بایستی با مفاهیم و واقعیاتی آشنا شوید. این مقاله، شما را با تئوریها و روشهای تجزیه و تحلیل مطالب چند رسانهای و نیز خبرهترین افراد در زمینه ارتباطات جمعی، آشنا میکند.
برنامهریزی از طریق رسانههای گروهی
رسانههای گروهی گونهای از رسانهها هستند که با هدف دستیابی به بیشترین مخاطب ممکن، طراحی شدهاند. و شامل تلویزیون، فیلمهای سینمایی، رادیو، روزنامه، مجلات، کتابها، آلبومهای موسیقی، بازیهای رایانهای و اینترنت میشوند. در قرن گذشته، مطالعات زیادی برای سنجش میزان تأثیر رسانههای گروهی بر مردم با هدف پیدا کردن بهترین روشها جهت تأثیرگذاری بر مردم، انجام شده است. در پی این مطالعات، علم ارتباطات پدید آمد که امروزه در بازاریابی، ارتباطات اجتماعی و در سیاست استفاده میشود. ارتباطات جمعی، ابزاری ضروری برای تضمین کارایی یک حکومت دموکراسی است؛ همچنانکه ابزار ضروری برای برقراری دیکتاتوری نیز هست. تنها تفاوت در طرز استفاده از آن است.
آلدوس هاکسلی1 در سال 1958، در مقدمه کتاب "جهان نوین آینده" 2، تصویری نسبتا ترسناک از جامعه ترسیم میکند. او معتقد است جامعه، توسط نیرویی بدون هویت و نامعلوم اداره میشود؛ طبقه ممتاز حاکم، که افکار مردم را از طرق مختلف کنترل میکند.
"به نظر میرسد نیروهایی ناشناس، از همه جهت ما را وادار میکنند به سمت کابوس جهان نوین حرکت کنیم، در حالیکه توان مواجهه با آن را نداریم و این نیروهای ناشناس، به طور کاملا محسوسی، توسط نمایندگان سازمانهای تجاری و سیاسی، تشدید و تقویت شدهاند. این در حالی است که این سازمانهای تجاری و سیاسی، برای منفعت گروهی اقلیت، روشهای جدیدی جهت کنترل افکار و احساسات توده مردم ابداع کردهاند."
- آلدوس هاکسلی، مقدمه کتاب "جهان نوین آینده"
دیدگاه غمانگیز او، یک فرضیه ساده و یا هذیانگوییهای یک بیمار پارونوید نیست. این واقعیتی است مستند، برگرفته از بزرگترین مطالعات تحقیقاتی جهان در زمینه رسانههای گروهی.
در ادامه، نمونههایی از آنها ارائه میگردد:
والتر لیپمن، نخبه آمریکایی، نویسنده و برنده دو بار جایزه Pulitzer (روزنامهنگاری)، موضوع یکی از اولین کارهای خود را، کاربرد رسانههای گروهی در آمریکا قرار داد. لیپمن در کتاب "عقیده عمومی" 4، توده مردم را با یک "جانور بزرگ" و یک "گله سرگردان" مقایسه میکند که بایستی توسط طبقهای حاکم، راهنمایی شود. او طبقه ممتاز حاکم را اینگونه توصیف میکند: "طبقهای متخصص که منافعشان، فراتر از ناحیهای محدود است". این طبقه متشکل از افراد خبره، متخصص و دیوانسالار است. طبق نظر لیپمن، نخبگان یا همان طبقه ممتاز، ماشینی هوشمند هستند که از نقصهای موجود در سیستم دموکراسی، برای پیشبرد اهداف خودشان استفاده میکنند. "گله سرگردانِ" پر سر و صدا و ویرانکننده (مردم) نیز نقش خود را ایفا میکند؛ با علاقه، کارهای طبقه ممتاز را تماشا میکند و در تصمیمگیریها مشارکت نمیکند، زیرا تصمیمگیری وظیفه مسئولین است، که البته هر کسی عضو گروه مسئولین نیست.
بنابراین رسانههای گروهی و تبلیغات پروپاگاندا، ابزارهایی هستند که طبقه ممتاز، ناگزیر از استفاده آن است تا بتواند بدون اعمال نیروی فیزیکی، بر مردم حکومت کند. یکی از مفاهیم مهم که لیپمن بیان میکند "تولید رضایت" است، و به طور خلاصه یعنی، کنترل و اداره افکار عمومی برای پذیرش دستورات طبقه ممتاز. به نظر لیپمن، عموم مردم، صلاحیت استدلال و تصمیمگیری در مورد موضوعات مهم را ندارند. بنابراین طبقه ممتاز، بایستی در جهت منافع خودشان تصمیمگیری کنند و سپس آن تصمیمات را به مردم بخورانند.
"به نظر من، کسی انکار نمیکند که "تولید رضایت"، قابلیت پالایش بسیار زیادی دارد. فرآیند شکلگیری افکار عمومی، پیچیدهتر از مطالبی که در ذیل آمده نیست و امکان کنترل افکار، برای هر کسی که این فرآیند را بشناسد بسیار ساده است... در پی نتایج تحقیقات روانشناسی همراه با ابزارهای مدرن ارتباطی، رویه دموکراسی وارد مرحله جدیدی شده است. انقلابی در حال وقوع است، به مراتب مهمتر از هر گونه چرخش قدرت در اقتصاد... تحت تأثیر تبلیغات و پروپاگاندا، اصول فکری ما، تغییر میکنند. دیگر ممکن نیست به ابتداییترین اصول دموکراسی نیز، اعتقاد داشته باشیم؛ مانند اینکه، منبع دانش مورد نیاز برای مدیریت امور انسانها، طبیعتا قلب انسان است. طبق این تئوری، ما انسانها دچار خودفریبی میشویم و به اشکال مختلف، در حالی خود را متقاعد میکنیم که نمیتوانیم صحت آن را تایید کنیم. این اثبات شده است که اگر بخواهیم به دنیایی فراتر دست یابیم، نمیتوانیم تنها به دریافت شهودی، وجدان و افکار تصادفی، اعتماد و اتکا کنیم."
- والتر لیپمن، افکار عمومی
جالب است بدانید لیپمن، یکی از بنیانگذاران شورای روابط خارجی آمریکا (CFR)، پر قدرتترین و با نفوذترین کمیته مشاوران سیاست خارجی در جهان است. دانستن این واقعیت، باید تا حدودی به شما در درک چگونگی تفکر طبقه ممتاز در مورد به کارگیری رسانههای گروهی، کمک کرده باشد.
"قدرت سیاسی و اقتصادی در ایالات متحده، در دستان یک "طبقه ممتاز حاکم" جمع شده که کنترل اکثر شرکتهای چندملیتی با محوریت آمریکا، اکثر رسانههای ارتباطی، پرقدرتترین و با نفوذترین مؤسسات، عمده دانشگاههای خصوصی و غالب ادارات خدمات عمومی را در دست دارد. شورای روابط خارجی آمریکا که در سال 1921 تأسیس شده، واسط اصلی میان کمپانیهای بزرگ و دولت فدرال آمریکا است. در گذشته "آموزشگاه رهبران سیاسی" نامیده میشد و رفته رفته تبدیل به سازمانی شد که رایت میلز5، آن را "طبقه ممتاز قدرتمند" مینامید. گروهی از افراد با اهداف و منافعی مشترک، که رویدادها را از جایگاهی دور از خطر و از پشت پرده، برنامهریزی و هدایت میکنند. تشکیل سازمان ملل متحد، یکی از پروژههای این شورا بود، همچنین صندوق بینالمللی پول و نیز بانک جهانی."
- استیو جیکوبسن، کنترل ذهن در ایالات متحده6
برخی از اعضای فعلی شورا عبارتند از:
David Rockefeller ،Dick Cheney ،Barack Obama ،Hilary Clinton، کشیش کلیسای بزرگ Rick Warren، و مدیران بزرگترین و مهمترین کمپانیها نظیر CBS،Nike ، Coca-Cola و Visa.
کارل یونگ، بنیانگذار و مؤسس روانشناسی تحلیلی (رواشناسی یونگی) است. در این روش، شناخت روان، از طریق کاوش در رؤیاها، هنر، افسانهشناسی، دین، نمادها و فلسفه، صورت میگیرد. این روان درمان سوئیسی، مبدع بسیاری از مفاهیم روانشناسی است که امروزه مورد استفاده قرار میگیرد، از جمله کهن الگو، عقده، نقاب، درونگرا، برونگرا وهمزمانی. او به شدت تحت تأثیر پیشزمینه مرموز و مخفی خانوادهاش بود. پدر بزرگش، Carl Gustav، فراماسونری حریص و استاد اعظم بود، و خود یونگ کشف کرد که تعدادی از اجدادش، عضو سازمان ماسونی گل - صليب (Rosicrucian) بودهاند. این نکات شاید دلیل علاقه شدید او به فلسفه شرق و غرب، کیمیاگری، ستارهشناسی، رمزنگاری (نمادگرایی) را توضیح دهد. یکی از مهمترین مفاهیم (و البته درست فهمیده نشده) ارائه شده توسط او، "ناخودآگاه جمعی" (Collective Unconscious) بود.
ضمیر ناخودآگاه جمعی، با توجه به وجود نمادهای یکسان و پیکرهای افسانهای همشکل در تمدنهای مختلف، نمایان میگردد. به نظر میرسد نمادهای کهنالگویی، در ضمیر ناخودآگاه جمعی ما جاسازی شده و وقتی در برابر آنها قرار میگیریم، به طور طبیعی نسبت به آنها احساس جاذبه و افسون میکنیم. بنابراین نمادهای مرموز میتواند تأثیر شگرفی بر مردم بگذارد، هر چند که بسیاری از افراد، خودشان با معانی رمزی نمادها آشنا نباشند. مغزهای متفکر رسانههای گروهی، مانند Edward D. Bernays، رسانه را به عنوان ابزار بسیار مؤثر در کنترل و اداره ضمیر ناخودآگاه شخصی و جمعی مردم تشخیص دادند.
ادوارد برنیس که به پدر روابط عمومی مشهور است، از مفاهیم کشف شده توسط عمویش زیگموند فروید9 استفاده کرد تا مردم را از طریق ضمیر ناخودآگاه کنترل و اداره کند. برنیس با والتر لیپمن در نوع نگاه به عامه مردم همنظر است و رفتار آنها را بیمنطق و مطابق با "غریزه جمعگرایی" آنها میدانست. به نظر او، توده مردم نیاز دارند توسط حکومتی نامرئی اداره شوند تا بقای دموکراسی تضمین شود.
"کنترل هوشمند و آگاهانه عادات و افکار مردم، اصلی مهم در یک جامعه دموکراتیک است. در حقیقت کسانی که این مکانیزم نامرئی جامعه را اداره میکنند، قدرتهای حاکم بر کشور هستند و حکومتی نامرئی تشکیل دادهاند.
ما فرمانبردار شدهایم، افکار ما شکل داده شده، ذائقه ما شکل داده شده، ایدههای ما به ما تلقین شده، و این کار توسط کسانی انجام گرفته که هیچگاه نامشان را هم نشنیدهایم. این نتیجه منطقی روشی است که جامعه دموکراتیک ما، بر طبق آن سازماندهی شده است. اگر انبوه انسانها بخواهند در جامعهای کارآمد و بدون مشکل زندگی کنند، باید همینگونه در کنار هم کار کنند.
حاکمان نامرئی ما، غالبا از هویت اعضای کابینه خود اطلاع ندارند."
- ادوارد برنیس، پروپاگاندا (تبلیغات)
نوآوریهای برنیس در عرصه رقابتهای بازاریابی، عمیقا عملکرد جامعه آمریکا را دچار تغییر کرد. او اساس سیستم مصرفگرایی را با اشاعه فرهنگی که در آن آمریکاییها، فقط برای لذت میخریدند و نه برای نیاز، پایهگذاری کرد. به همین دلیل او مورد توجه مجله Life قرار گرفت تا در لیست 100 آمریکایی تأثیرگذار در قرن بیستم قرار گیرد.
در سال 1939 تا1940، دانشگاه شیکاگو، میزبان یک سری سمینارهای محرمانه با موضوع ارتباطات بود. این سازمانهای تحقیقاتی، توسط بنیاد Rockefeller سرمایهگذاری میشد و برجستهترین محققان در زمینه علوم ارتباطات و جامعهشناسی در آن شرکت میکردند. یکی از این محققان، هارولد لاسول نام داشت، آمریکایی پیشتاز در علوم سیاسی و تئورسین ارتباطات، متخصص در تجزیه و تحلیل تبلیغات و پروپاگاندا. او همچنین بر این عقیده بود که سیستم دموکراسی، یعنی حکومتی که توسط خود مردم اداره میشود، نمیتواند ثابت و پایدار بماند، مگر این که برگزیدگانی متخصص، از طریق تبلیغات و پروپاگاندا، عقاید مردم را شکلدهی و کنترل کنند.
او در دایرهالمعارف علوم اجتماعی خود، شرح میدهد هنگامی که طبقه ممتاز، نیروی لازم برای اجبار مردم به فرمانبرداری را در اختیار نداشته باشد، مدیران اجتماعی بایستی به عنوان ابزار کنترل مردم خصوصا از طریق پروپاگاندا عمل کنند. در ادامه توجیهی مورد قبول عرف جامعه اضافه میکند که: "ما باید جهالتها و حماقتهای توده مردم را شناسایی کنیم و نباید تسلیم تعصبات دموکراتیکی شویم که میگوید، انسانها صلاح خودشان را بهتر از هر کس دیگری میدانند."
لاسول در زمینه تحلیل محتوا مطالعات فراوانی انجام داد تا بتواند میزان تأثیر انواع مختلف پروپاگاندا را درک کند. در یکی از مقالاتش با نام "محتوای ارتباط"، شرح میدهد که برای فهمیدن معنی یک پیام (به طور مثال در یک فیلم سینمایی، یک سخنرانی، یک کتاب و غیره)، شخص بایستی فراوانی پدیدار شدن یک نماد مشخص در پیام، جهتی که نمادها سعی دارند تفکر مخاطب را به آن سمت هدایت کنند، و نیز شدت نمادگرایی را مورد توجه قرار دهد.
شهرت لاسول به خاطر مدل تحلیل رسانهاش بود که بر این اساس بود:
چه کسی (میگوید)، چه (میگوید)، به چه کسی، (توسط) چه رسانهای، (با) چه اثری
بر اساس این مدل، لاسول مشخص میکند که برای تحلیل مناسب یک محصول رسانهای، بایستی به این نکات توجه کرد: چه کسی محصول را تولید میکند (افرادی که محصول را سفارش دادهاند)، چه کسی هدف این محصول است (مخاطبان) و از محصول چه تأثیری بر مخاطب مورد نظر است (برای خبررسانی، برای متقاعد کردن، برای فروش و غیره).
به طور مثال، اگر بخواهیم یکی از موزیکویدیوهای ریانا (Rihanna) را تحلیل کنیم، به صورت زیر عمل میکنیم:
چه کسی سفارش تولید میدهد: Vivendi Universal؛ به وسیله چه کسی: خواننده پاپ ریانا؛ برای چه کسانی: مصرفکنندگانی بین سن 9 تا 25 سال؛ چه رسانهای: موزیک ویدیو؛ و اثر مورد نظر: بالاتر رفتن محبوبیت خواننده، فروش آهنگ او، فروش عکسهای او، القای پیام آهنگ او و ...
واژه ایلومناتی معمولا برای این گروه طبقه ممتاز به کار برده میشود که به صورت پنهانی بر توده مردم حکومت میکنند. اگر چه این واژه کمی کاریکاتورگونه و توطئهآمیز به نظر میآید، اما به خوبی پیوستگی این طبقه ممتاز را با جوامع مخفی و علوم مرموز توصیف میکند. اگرچه بسیاری، چنین تحلیلهایی را توهم توطئه میدانند، آیا با وجود دلایل روشن که نشان میدهد ماهیت و ذات صنایع فرهنگی، در ستایش طبقه ممتاز و در کنترل آنهاست، آیا باز هم میتوان این مطالب را توهم توطئه دانست؟
در گذشته عقاید، ایدهها و نظرات گوناگونی در فرهنگ عامه دیده میشد. اما امروزه، ادغام کمپانیهای رسانهای، باعث یکسانسازی محتوای صنایع فرهنگی شده است. آیا تا به حال متعجب نشدهاید چرا اخیرا تمام آهنگها و تمام فیلمها شبیه هم شدهاند؟
مالکیت رسانهها
همانطور که در نمودار بالا نشان داده شده، شمار شرکتهایی که صاحب رسانههای اصلی در آمریکا هستند، در طی کمتر از 20 سال، از 50 شرکت به 5 شرکت تقلیل یافته است. در ادامه، بزرگترین کمپانیها که به طور مداوم در حال گسترش یافتن در سراسر جهان هستند، و نیز داراییهای آنها ارائه میشود.
AOL Time Warner
http://bidari-andishe.persiangig.com...ime-warner.jpg
برای ارائه لیستی از املاک و داراییهای تحت کنترل کمپانی AOL Time Warner، ده صفحه تایپی از 292 کمپانی مجزا و کمپانیهای وابسته آنها مورد نیاز است. از این تعداد، 22 کمپانی با کمپانیهای بزرگ دیگر در سطوح مختلف، دارای سرمایهگذاری مشترک در پروژههای رسانهای هستند. این شرکا عبارتند از 3Com، eBay، Hewlett-Packard، Citigroup، Ticketmaster، American Express، Homestore ، Sony،Viva ، Bertelsmann، Polygram، و Amazon.com. برخی از داراییهای شخصی کمپانیTime Warner که از شهرت بیشتری برخوردار هستند، عبارتند از Book-of-the-Month Club؛ انتشارات Little، Brown؛ HBO به همراه هفت کانالش، CNN، هفت کانال تخصصی به زبان خارجی؛ Road Runner؛ استودیوهای برادران وارنر، Weight Watchers؛ Popular Science؛ و 52 کمپانی ناشر موزیک.
- Ben Bagdikan، انحصار نوین رسانهای (The New Media Monopoly)
AOL Time Warner مالک موارد زیر میباشد:
• 64 مجله، از جمله Time، Life، People،MAD Magazine و نوشتههای کمدی DC Comics
• در سینما، برادران وارنر (Warner Bros)، New Lineو Fine Line Features
• در موسیقی، بیش از 40 کمپانی ناشر موزیک شامل برادران وارنر، Atlanticو Elektra
• تعداد زیادی شبکه تلویزیونی مانند شبکههای WB Networks، HBO، Cinemax، TNT، Cartoon Network و CNN
• خوانندههایی چون Madonna، Sean Paul و The White Stripes
ویاکام (Viacom)
http://bidari-andishe.persiangig.com...acom-logo1.jpg
Viacom مالک موارد زیر میباشد:
• CBS، MTV، MTV2، UPN،VH1، Showtime، Nickelodeon، Comedy Central، TNN، CMT وBET
• Paramount Pictures، Nickelodeon Movies، MTV Films
• ویدیوکلوپهای بلاک باستر (Blockbuster)
• 1800 نمایش تئاتر توسط بازیگران مشهور
کمپانی والت دیزنی (The Walt Disney)
http://bidari-andishe.persiangig.com...1/disney_1.jpg
مالکیت تیم هاکی روی یخ Mighty Ducks of Anaheim ، توسط کمپانی دیزنی، وسعت قلمرو این کمپانی را نشان نمیدهد. هالیوود همچنان قلب نمادین دیزنی است همراه با هشت استودیوی تولید و انتشار فیلم:
Walt Disney Pictures، Touchstone Pictures، Miramax، Buena Vista Home Video، Buena Vista Home Entertainment، Buena Vista International، Hollywood Pictures و Caravan Pictures.
کمپانی والت دیزنی، هشت کتابفروشی را که تحت کنترل "انتشارات کتاب والت دیزنی" و "گروه انتشارات ABC" فعالیت میکنند؛ و 17 مجله؛ شبکه تلویزیونی ABC همراه با 10 ایستگاه فعال خودش که در زمره 5 ایستگاه برتر هستند؛ 30 ایستگاه رادیویی که جزء برترینها هستند؛ 11 کانال کابلی شامل دیزنی، ESPN (مشترکا)، A&E و کانال تاریخ؛ 13 کانال پخش بینالمللی که گستره آن از استرالیا تا برزیل است؛ 7 واحد تولید و ورزش در سراسر دنیا؛ و 17 سایت اینترنتی شامل گروه ABC، ESPN.sportszone، NFL.com، NBAZ.com، و NASCAR.com را اداره میکند. گروههای موزیک آن عبارتند از: Buena Vista، Lyric Street، و کمپانیهای ناشر موزیک والت دیزنی، و تولیدات تئاتر زنده که به خاطر فیلمهای The Lion King، Beauty and the Beast و King David رشد زیادی داشتهاند.
- Ben Bagdikan، انحصار نوین رسانهای (The New Media Monopoly)
کمپانی والت دیزنی، مالک موارد زیر میباشد:
• ABC، کانال دیزنی، ESPN، A&E، کانال تاریخ.
• Walt Disney Pictures، Touchstone Pictures، Hollywood Pictures، کمپانی Miramax Film، Dimension و Buena Vista International.
• Miley Cyrus/ Hannah Montana، Selena Gomez، برادران Jonas.
Vivendi Universal
http://bidari-andishe.persiangig.com...-UNIVERSAL.jpg
کمپانی Vivendi Universal، مالک موارد زیر میباشد:
• 27% از فروش موزیک آمریکا، کمپانیهای ناشر موزیک شامل: Interscope، Geffen، A&M، Island، Def Jam، MCA، Mercury، Mohttp://www.ayehayeentezar.com/images/smilies/2.gifn و Universal.
• استودیوهای Universal، Studio Canal، Polygram Films، و Canal plus
• تعداد بسیار زیادی شرکت های خدمات اینترنتی و تلفن همراه.
• خوانندههای معروفی چون Lady Gaga، The Black Eyed Peas، Lil Wayne، Rihanna، Mariah Carey و Jay-Z.
Sony
http://bidari-andishe.persiangig.com...ation-logo.png
کمپانی سونی، مالک موارد زیر میباشد:
• Columbia Pictures، Screen Gems و Sony Pictures Classics.
• 15% از فروش موزیک آمریکا، کمپانیهای ناشر موزیک شامل Columbia، Epic، Sony، Arista، و Jive and RCA Records.
• خوانندههای معروفی چون Beyonce، Shakira، Michael Jackson، Alicia Keys، و Christina Aguilera.
تعداد محدود هنرمند فعال در صنایع فرهنگی تربیتی، به معنای راهیابی انحصاری دیدگاهها و تفکراتی مشخص به اذهان مردم است. همچنین به این معنا است که تنها یک خبر، به راحتی میتواند تمامی رسانهها را طوری پر کند که رضایت و موافقت مردم را جلب و در واقع تولید کند. (به عنوان مثال: تکرار عبارت «در عراق، سلاحهای کشتار جمعی وجود دارد» در رسانهها)
ادامه دارد...
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1- Aldous Huxley
2- A Brave New World
3- Walter Lippmann
4- Public Opinion
5- C. Wright Mills
6- Steve Jacobson, Mind Control in the United States
7- Carl Jung
8- Edward Bernays
9- Sigmund Freud
10- Harold Lasswell
منبع:
http://forum.bidari-andishe.ir/thread-18.html
پاسخ : آلبوم مستندهای گروه بیداری اندیشه
در قسمتهای 15 و 16 مستند ظهور، صحبت های فردی در مورد اسلام ستیزی هالیوود نشان داده شد و قسمتهایی از مستند او با نام «چرخاندن حلقه فیلم عرب های بد، چگونه هالیوود افرادی را بدنام می کند» پخش شد.
این مستند توسط جک شاهین (Jack Shaheen) پروفسور بازنشسته دانشگاه ایالت ایلی نوی جنوبی آمریکا ساخته شده. پدر او یک لبنانی مسیحی است که به آمریکا مهاجرت کرده است. او این مستند را از روی کتابی تحت همین عنوان ساخته است.
از آنجا که مطالب مطرح شده در مستند اصلی را مفید یافتیم، تصمیم به ترجمه کردن آن گرفتیم. انشاءالله که مورد استفاده دوستان قرار گیرد.
دکتر شاهین، در تلاش و تحقیق خستگی ناپذیر خود، نزدیک به هزار فیلم و برنامه تلویزیونی را بررسی کرده و پی برده که بدنام ترین افراد روی پرده های سینما، اعراب و مسلمانان هستند. او برای اثبات این موضوع تصاویر زیادی از فیلمهای مورد نظر خود را در کتاب و مستندش جمع آوری و ارائه کرده است.
این مستند در چندین بخش ارائه شده: مقدمه، افسانه های سرزمین اعراب، تهدید اعراب: هالیوود و سیاست خاورمیانه، کمپانی ترور: شیطانی نشان دادن فلسطینیان و مسلمانان، تنها عرب های خوب، اسلام هراسی و در نهایت، فهمیدن واقعیت.
این مستند به بررسی موشکافانه جنبه های افترایی و تهمت آمیز تاریخ سینما علیه اعراب و مسلمانان پرداخته است. فیلمهایی که اعراب را بیابان نشین های دزد نشان می دهد که زنان و دوشیزگانی مطیع و سر به زیر دارند. امیر و شیخ هایی با ثروت زیاد که گردانندگان اصلی گروه های تروریستی هستند.
آنچه در این فیلم های هالیوودی گفته می شود این است که اگر عربی را دیدید و دلقک نبود، تاجر چرب زبان نبود، و شیخ منحرف جنسی هم نبود، پس قاعدتا او یک تروریست هواپیماربای بمب گذار است!!
حتی والت دیزنی نیز در این زمینه بیکار نبوده است. در ابتدای کارتون «علاءالدین» که کمپانی همجنس بازان والت دیزنی آن را ساخته است، در ابتدای فیلم، شعری توسط کاراکتری عرب خوانده می شود با این مضمون:
من از سرزميني مي آيم، از جايي بسيار دور.
جايي که با کاروان شتر مسافرت مي کنند.
جايي که اگر از چهره شما خوششان نيايد، گوش شما را مي برند.
وحشيانه هست اما خوب، سرزمين منه.
این متن شعر، تنها پس از اعتراضات شدید اعراب آمریکایی، تغییر کرد.
حال چطور ممکن است يک توليدکننده با ذره اي عقل و بينش و احساسات انسانی، اجازه دهد فیلمی که برای کودکان پخش می شود، با چنین شعری آغاز شود؟
این حس تنفری که متاسفانه بسیاری از مردم جهان و حتی مردم ایران، نسبت به اعراب پیدا کرده اند ریشه اش کجاست؟ مگر نه این است که در میان تمامی مذاهب و قومیت های مختلف همیشه ظلم و تجاوز و شهوت رانی و ترور وجود داشته است؟ چرا وقتی می شنویم اعراب مسلمان چنین کاری کرده اند، اینقدر عصبانی و متنفر میشویم؟ این همه جنایت های وحشتناک در سراسر دنیا توسط مردم مختلف اتفاق می افتد. چرا اصلا بحث دین آنها مطرح نیست. اما تا جنایتی توسط مسلمان نمایی در گوشه ای از دنیا انجام می شود، دین آن جنایتکار مهم می شود؟ چرا تا عملیات تروریستی در هر جایی انجام می شود، بدون اینکه هنوز چیزی معلوم باشد، اول پای اعراب و مسلمانان به وسط کشیده می شود؟ اصلا چرا باید نام مسلمان و تروریست اینقدر به هم نزدیک باشند؟ این تفکر از کجا آمده؟ اولین بار چطور و در چه فیلم و اخباری کلمه تروریست را شنیده ایم؟ ...
بله، داستان، داستان کنترل ذهن است. داستان شستشوی مغزی است. تصاویر کلیشه ای اعراب و مسلمانان یک قرن است که در خانه های ما بوده و به مرور زمان جزئی از ذهنیت پیش فرض ما شده است. متاسفانه به این راحتی ها هم از ذهن ما پاک نمی شود. وقتی کارتونها و انیمیشن های کمپانی های صهیونیستی، از همان کودکی برای شستشوی مغزی کودکان ما هزینه های بسیار می کنند، چرا باید دور از انتظار باشد که امروز، اغلب ماها از اعراب متنفر باشیم؟
بارها و بارها بعد از دیدن فیلمهای ضد اسلام و اعراب، و ارتکاب اعمال فجیع و زننده توسط آنها، آن هم در حالیکه کلمه جلاله الله را بر زبان می آوردند، چنان حس تاسف و تنفری به ما دست می داد که تا چند روز از غصه این مثلا مسلمانها خوابمان نمی برد. اما ما غافل بودیم از دشمن. نمی دانستیم که چه کسانی با چه اهدافی، اینطور چهره مسلمانان و اعراب را به تصویر می کشند. غافل بودیم از اینکه شرورترین و منحرف ترین و جنایتکارترین و وحشی ترین مردم، نه اعراب بلکه کسانی هستند که این تصاویر کلیشه ای علیه اعراب را ساخته اند...
دین ما ملاک برتری را تقوای الهی دانسته. حتی منع شده ایم که از ژنده پوش با چهره ای ژولیده متنفر باشیم چراکه ممکن است تقوی او بیشتر از ما و بسیاری چهره های به ظاهر صلاح باشد. این نژادپرستی نیست که خود را برتر از قوم خاصی بدانیم؟ چرا باید به طور پیش فرض از برادران مسلمان خود در کشورهای عربی و غیر آن بدمان بیاید؟
آیا وقت آن نرسیده از خواب جهالتی که شیاطین ما را دچار کرده اند، بیدار شویم؟ آیا وقت آن نرسیده که بفهمیم حس تنفرمان از کجا آب می خورد؟
اگر فیلمی ضد اسلام و اعراب دیدید، بصیرت داشته باشید، از سازندگان فیلم متنفر شوید نه از شخصیت های درون فیلم. نه از قومیت عرب درون فیلم. این جنایاتی که می بینید بیشتر برازنده سازندگان یهودی نمای شیطان پرست است نه مسلمانان که همیشه بیشترین ظلم ها در حقشان شده است...
از نسل ما که گذشت. مراقب بینش نسل آینده باشیم.
این مستند حدود 200 مگابایت و 45 دقیقه است.
پاسخ : آلبوم مستندهای گروه بیداری اندیشه