پاسخ : كليدهاي معنوي خلاقيت (1)
كليد هاي معنوي خلاقيت (2)
معرفت خداوند
معرفت یعنی شناخت، شناخت بزرگترین حقیقت هستی که همه جا از نور او و حضورش سرشار است. «در برتری پیشی گرفته و کسی برتر از او نیست و در نزدیکی آنطور پایین امده که چیزی از او نزدیکتر نیست. نه والاییاش او را از آفریدگان دور کرده و نه نزدیکیاش آنها را در یک جا همسان نشانده است.»[1] با قدرت و عظمت و بینیازی از جهان آفرینش جدا شده و با لطف و مهربانی تمام آفریدگان را در آغوش کشیده است.
آفرینندهای که نامحدود و بیپایان است، زیرا اندیشه شهادت میدهد که هر محدودی مخلوق است؛[2] پس کسی در کنار او و با او نیست و در عزت یکتایی میآفریند و تدبیر میکند. ذره ذره عالم با نیازمندی و محدودیت، رو به سوی او دارد و عشق و بخشش و روشنایی بیکران او همه را در بر گرفته است.
شناخت او به تفکر زندگی تازه میبخشد و اندیشه را در تکاپویی بیپایان و بالنده، بارور میسازد. معرفت خداوند اندیشه را از افکار وسیع و گوناگون و ایدههای نو و بینظیر لبریز میکند؛ چون او که ظاهر است اما ظاهرش دیده نمیشود و باطنش پنهان و پوشیده نیست؛ تمام نهانها را در برابر خرد انسان تابناک مینماید و اندیشهها را تا بینهایت ظهورش آشکار میسازد. اگر او در اندیشهای بنشیند تمام حقایق در آن به ظهور میآید و همه امور پنهان فاش و آشکار میگردد.
روانشناسان برای تفکر خلاق سه ویژگی را بیان کردهاند: سیالی، انعطاف و ابتکار.[3] منظور از سیالی این است که فکر خلاق اندیشههای بسیاری را درمییابد و ایدههای زیادی تولید میکند. انعطاف پذیری شاخص تنوع و گوناگونی ایدهها و افکار است و ابتکار به نو بودن و بیسابقگی اندیشههای شکل گرفته در فکر خلاق اشاره دارد. در این تحقیق میبینیم که چه رابطهای بین معرفت خدا و تقویت ویژگیهای سیالی، انعطاف و ابتکار وجود دارد.
تأثیر معرفت خدا در سیالی ذهن
سیالی یعنی توانایی تولید افکار و ایدههای متعدد که موجب میشود، فرد بتواند افکار و ایدههای فراوان تولید کند. معرفت خداوند در تقویت کیفیت سیالی ذهن تأثیر شگفت انگیزی دارد.
تأثیر معرفت خداوند بر سیالی ذهن به این علت است که تفکر انسان را به نامتناهی پیوند میدهد. سالکان و عارفان هر چه پیش روند، بهره بیشتری از معرفت او دریافت میکنند و صد البته که این بحر مواج ساحل ندارد. حتی رسول الله پس از آن همه عروج و معراج میفرماید: «ماعرفناک حق معرفتک»[4] تو را چنانکه سزاوار است نشناختم.
معرفت خدا حقیقتی بیکران است که جاری شدن آن در وجود بشر او را به جریانی بیپایان از اندیشه مبدل میسازد. اندیشه اهل معرفت جاری افکار و ایدههاست و در این جریان بزرگ و بیپایان برای مسائل گوناگون پاسخهای مناسب پیدا میشود. به این ترتیب معرفت خداوند ظرفیت فکری عارفان را بالا برده، در مواجهه با مسائل و معضلات ایدههای بسیاری در فکر آنها جاری میسازد.
ذهن سیال ذهنی پهناور و حاصلخیز است و معرفت الاهی که نیروی فکری و استعداد معرفتی را در نور و شعور نامتناهی غرق میکند، آن را به نهایت گشودگی میرساند. اندیشهای که با او آشناست، با هیچ یک از حقایق هستی که همه از اوست بیگانه نیست. از این رو در مواجهه با هر چیز به سرعت به سطح خوبی از فهم و درک میرسد. و در رویارویی با ابهامات و مسائل اندیشهها و ایدههای مناسب را پیدا میکند.
شناخت ما از مسائل و پدیدههای پیرامون هنگامی به کمال میرسد که در پرتو معرفت خداوند باشد. در غیر این صورت درکمان ناقص و چه بسا نادرست خواهد بود. معرفت خداوند نه تنها فکر را باز میکند، بلکه در طوفان اندیشهها، سرگردانی را کاهش داده و دوره انتظار برای پیدا کردن ایده مناسب را کوتاه میکند. زیرا با معرفت خداوند، تمام شناخت کامل میشود و شخصی که اندیشههای بسیاری را در نظر دارد، با دست بازتر میتواند اندیشه مناسب را در میان آنها به روشنی ببیند و بیابد. هم از این رو امام علی علیه السلام فرمود: «کسی که خدا را شناخت، شناختش کامل شدهاست.»[5]
معرفت خدا و تفکر انعطاف پذیر
تفکر خلاق تفکری است که علاوه بر سیالی از ویژگی انعطاف و تنوع در اندیشه نیز برخوردار باشد. معرفت خداوند با توجه به این که صفات الاهی گونهگون و به ظاهر متضاد است، موجب میشود که خرد خداآشنا ظرفیت بسیار بالایی برای تنوع در ادراک داشته باشد.
خداوند لطف و قهر، جلال و جمال، قدرت و بخشش، علم و حلم، غضب و رحمت، نزدیک و دور، دهنده و گیرنده و شناخته شده و ناشناخته است. کسی که او را با این صفات و سایر اوصاف عالی میشناسد، نیروی تفکر انعطاف پذیری پیدا میکند که در مواجه با مسائل گوناگون از یک منظر محدود و موضع خاص فراتر رفته و قدرت از نو دیدن و به گونه دیگر اندیشیدن را به خوبی بکار میگیرد.
اندیشه اهل معرفت به آنها این امکان را میدهد که برای مشکلترین مسائل سادهترین راهحلها را بیابند و با نزدیکترین وسایل و به دورترین نتایج و از مستقیمترین راهها به پیچیدهترین مقاصد برسند، چون شناخت خدایی که در عین آشکاری، نهان و در عین قهر، مهربان است، تمام فکر و دلشان را فراگرفته و حضور او را در همه جا و همه چیز درک میکنند. بنابراین در نظرشان سختترین مسائل راحتترین پاسخها را دارد و برای دورترین مطالب کوتاهترین مسیرها را میپیمایند.
اهل معرفت که بلندترین هدف و بزرگترین مقصود یعنی خلاق یکتا را برگزیده و به سوی او حرکت کردهاند، این سخن امام سجاد را نیک آزمودهاند که در دعای ابوحمزه فرمود: «آن که به سوی تو رهسپرد، راهش نزدیک است.»[6] و تمام جهان را لبریز از حضور او میدانند، هم از این رو تفکری نرم و انعطاف پذیر دارند که میتواند هزار روی یک مسأله را ببیند و از هزار سو به آن نزدیک شود، تا سهلترین و دلپذیرترین راه حل را پیدا کند.
معرفت و ابتکار
خداوند بزرگ بیمثل و مانند است و تفکری که او را شناخته و او را از هرگونه تشبیه و همانندی با پدیدههای جهان پاک و برتر میداند، نیروی دریافت اندیشههای بینظیر و آفرینش ایدههای تازه را به دست میآورد.
خداوند تنها یک ذات بیهمتا نیست، بلکه همه چیزاش بیمانند است. او بینا و شنوا و گویا است اما به داشتن اجزا و اعضا وصف نمیشود. با همان چیزی که میبیند میشنود و با همان چیزی که میشنود میبیند.[7] اراده میکند اما نه اینکه در دل بیندیشد، دوست میدارد و خشنود میشود اما بدون تأثّر و دلسوزی. دشمنی میورزد و خشم میگیرد ولی نه با رنج و فشار.[8]خداوند باطن است اما پوشده نیست، ظاهر است اما با چشم دیده نمیشود.[9]دانا و خبیر است اما داناییاش را با تجربه و عبرت به دست نیاورده[10] و میآفریند بدون اینکه اندیشه کند، یا حرکتی انجام دهد و زحمت و خستگی داشته باشد.[11] از همه چیز جداست اما نه با اختلاف مکان و در همه چیز است ولی نه با آمیختگی.[12]
فکری که خداوند بیمانند را میشناسد و در معرفت او غرق شده، به راحتی با ایدههای بکر کنار میآید و اندیشههای نو را میپذیرد و تفکرش سرچشمه تولید افکار بیسابقه میشود. و این ویژگی ابتکار و نوآوری است که یکی از مختصات تفکر خلاق به شمار میآید.
قلبی که منزل معرفت حق است و اندیشهای که او را میشناسد، در برابر مسائل بدون اینکه در بند کلیشههای تفکر و قالبهای خشک باشد، فکری تازه و بیبدیل در ذهنش میدرخشد و پاسخ مناسب پیدا میشود. این ویژگی فکری اهل معرفت در آزمون ایدهها دوره سعی و خطا تا یافتن ایده مناسب را کوتاه میکند.
نتیجه
با جای گرفتن معرفت خداوند در جان انسان نیروی معرفتی و فکری او تحولات بزرگی پیدا میکند، که بخشی از آن برخورداری از ویژگیهای تفکر خلاق است و شامل سه خصلت سیالی، انعطاف و ابتکار میشود.سیالی فکر از نامتناهی بودن معرفت خدا پدید میآید. انعطاف پذیری فکر از گوناگونی صفات الاهی ناشی میشود و ابتکار از بیهمتایی او و بینظیر بودن صفات وافعالش ذهن عارف را دگرگون میسازد.
معرفت خداوند تحولات بسیار مثبتی را در وجود انسان رقم میزند و استعدادهای عظیم و بیکرانی را که در وجودش نهاده شده، شکوفا میسازد. هم از این رو هدف آفرینش انسان، این اشرف مخلوقات با همه استعدادها و نیروهای درونیاش، معرفت خداست و نتیجه بخشترین راه شکوفایی او طریق معرفت و راه شناخت آفریدگار اوست.
پي نوشت ها:
[1]. عنه: سبق فی العلوّ فلاشیءَ أعلی منه و قَرُب فی الدنوّ فلاشیءَ أقرَب منه، فلا استعلاؤه باعَدَه عن شیءٍ من خَلقِه و لا قُربه ساواهم فی المکان به. میزان الحکمه باب معرفت الله ح12575 و نهج البلاغه خطبه 49.
[2]. امام رضا: نظام توحیده نفی التحدید عنه لشهاده العقول أنّ کل محدود مخلوق. همان ح12334
[3]. علیرضا پیر خائفی. خلاقیت مبانی و روشهای پرورش. تهران : انتشارات هزاره ققنوس 1384.ص19.
[4]. علامه محمد باقر مجلسی. بحار الانوار ج68. بیروت 1404. باب 61 الشکر. ص23.
[5]. من عرف الله کملت معرفته. میزان الحکمه، ح12234.
[6]. «و أنّ الراحل إلیک قریب المسافه».
[7]. أنه سمیع بصیر یسمع بما یُبصِر و بیصر بما یسمع. میزان الحکمه حدیث 12534.
[8]. نهج البلاغه خطبه 186، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج13 ص69
[9]. الضاهر لابرؤیهٍ و الباطن لا بلطافهٍ. نهج البلاغه خطبه 152
[10]. اما الخبیر فالذی لایعزب عنه شیءٌ و لابفوته لیس للتجربه. اصول کافی ج1 ص122حدیث 2.
[11]. الخالق لابمعنی حرکه و نصب. نهج خطبه 152.
[12]. فارق الاشیاء لا علی اختلاف الاماکن و یکون فیها لاعلی وجه الممازجه...» کافی 8/18/4.
http://www.moshavereh.porsemani.ir
پاسخ : كليدهاي معنوي خلاقيت (1)
کليدهاي معنوي خلاقيت (3)
در شماره دوم اين مبحث، به موضوعاتي چون معرفت خداوند، تأثير معرفت خداوند در سيالي ذهن، معرفت خداوند و تفکر انعطاف پذير، معرفت و ابتکار ... پرداختيم و در اين شماره به موضعاتي چون مشاهده نشانه ها، سيالي، انعطاف، ابتکار، توسم و بسط خواهيم پرداخت.
مشاهده نشانه ها
با تقويت روحيه معنوي در فرد نوعي توانايي فوقالعاده پيدا ميشود، که به وسيله آن ميتواند اسرار عالم را مشاهده کند و تمام پديدههاي جهان را چنانکه هست، به صورت نشانهاي براي خلاق يکتا ببيند، نشانه او که منبع بيپايان دانايي و اصل پايدار عشق و قدرت است و با تماشاي آيات و نشانههايش نيروي تفکر شکوفا ميگردد. مشاهده آيات الهي يکي از زيباترين و شگفتانگيزترين يافتههاي معنوي است و کسي که به اين تجربه بزرگ دست يابد گويي زندگي ديگر يافته و از شعور و شعفي فوقالعاده بهرهمند ميشود.
آفريننده مهربان در قرآن کريم آيات بيشماري را به رازگشايي پديدههاي آفرينش اختصاص داده و در جاي جاي کلامش به معجزه قطرات آب، دست نوازشگر باد، آغوش گرم و پرورنده آفتاب و کرشمه دلکش ستارگان و رفت و آمد شب و روز و لحظات شگفت انگيز طلوع و غروب که هر يک از شب و روز جاي خود را به ديگري ميدهد و هزاران هزار نشانه ديگر اشاره کرده و فهم آن را براي کساني که خردمند هستند، ممکن دانسته[1] و سرانجام فرموده است: «بزودي نشانههاي خود را در سراسر جهان و در جانشان به آنها نشان خواهيم داد، تا حق براي آنها آشکار شود. آيا براي ديدن پروردگارت کافي نيست که او برتر و پيشتر از هر چيز مشهود و ديدني است. هشدار که آنها از ديدن پروردگارشان در ترديداند. آگاه باش که او همه چيز را فراگرفته است.»[2]
نور و جلوه خداوند در سرتاسر جهان تابيده و هيچ موجودي نيست مگر اينکه او را آشکار نموده و جلوهگر ساخته است. هوش نشانه بين و خرد آيت نگري که تمام جهان را بسان آينهاي در حضور روشنايي و شعور خلاق الهي ميبيند، به سطحي از شعور و ادراک ميرسد که خلاقيت از آن ميجوشد و لبريز ميشود. ويژگيهاي تفکر خلاق که شامل سياليت، انعطاف و ابتکار است در تفکري که با نشانههاي خداوند آشناست کامل ميشود و افزون بر آن قدرت بسط و گسترش نيز از سرمشق آفرينش به تفکر آيتنگر جاري ميشود.
سيالي
خلاق هستي بخش خود را در آفرينش نموده است و عالم سراسر آيات و نشانهها و جلوههاي او و كلماتي است كه او براي معرفي خويش خوانده و با قلم آفرينش نوشته است. از آن رو که نگارنده و گوينده اين کلمات نامتناهي است، كلمات او نيز بيانتهاست.[3] معناي آفرينش آفريننده يکتاست و چون او نامحدود است کلماتي که براي بيان اين معنا به کار آمده نيز پايان ندارد.
گستردگي آيات الهي سبب ميشود که انديشه تماشاگر نيز سيال و جاري شود. تماشاي آيات بيکران الهي ذهن انسان را باز و سرشار ميسازد به طوري که ايدهها و انديشههاي بسيار در آن جاري ميشود و جريان انديشه در چنين فکري بيپايان خواهد بود و هيچ مسئلهاي در برابر آن بيپاسخ نخواهد ماند.
در نظر کسي که هر پديده را پنجرهاي به روي خداوند ميبيند، تمام پديدههاي جهان معنا داشته و از يک ذره بنيادين که شايد خشتهاي اوليه جهان را تشکيل ميدهند، تا افق نامعلوم کهکشانها روزنهاي است، که نور خداوند را به تماشاگه انديشه معنوي ميآورد. در اين وضعيت مشاهده معنوي، تفکر مشاهدهگر در جريان شهود نشانهها غرق شده و به سيلان بيپايان شعور تبديل ميشود.
اهل معنويت به هر چيز و به هر سو که مينگرند، حکمت و روشنايي را ميبينند و معاني بلندي را درک ميکنند، هجوم سهمگين فهم و ادراک باعث ميشود که تمام ظريفيت تفکر گشوده شود و فکر سيال و فهمي که به نهايت گشودگي رسيده است، شکل بگيرد و اين سرآغاز خلاقيت است.
انعطاف
«انعطاف پذيري با سيالي ارتباط نزديکي دارد و باعث ميشود که افکار توليد شده از تنوع و گوناگوني برخوردار شود و يکسان و يکنواخت نباشد.»[4] مشاهده آيات الهي گذشته از اينکه سيالي و وسعت تفکر را ايجاد ميکند، تنوع و گوناگوني را به انديشه راه ميدهد و به اين ترتيب امکان حل مسائل را هر چه بيشتر فراهم ميسازد.
در آيات و نشانههاي جهان اگر چه يک معناي عظيم و نامتناهي وجود دارد اما اين نشانهها بسيار متنوع اند. «براستي که در آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف شب و روز و کشتيهايي که در دريا حرکت ميکنند و آبي که خداوند از آسمان فروميريزد تا زمين را بعد از مرگ باز زنده کند و جانوراني که در زمين پراکنده نموده و ابرهايي که بين زمين و آسمان مهار شدهاند، نشانههايي براي انديشمندان است.[5]
خداوند سرچشمه خلاق و نامحدود هستي است كه تمام عالم جلوهها و نشانههاي اوست. كسي كه آياتش را در كتاب آفرينش مطالعه كند، هر پديدهاي را بسان روزنهاي به سوي بينهايت خواهد ديد و نگاهش به عالم، بسيار عميقتر و اساسيتر ميشود؛ بطوري که هيچ چيز در نظرش ناچيز نميآيد و از نگاهش نميافتد. عرصه متنوع و گوناگون آفرينش تماماً ديدني، بامعنا و مهم است و فکري که توانايي مشاهده نشانههاي عالم را دارد و هم زمان غنچهاي لطيف و کوچک و صخرهاي سخت و بزرگ را نشانهاي تماشايي ميبيند، کاملاً منعطف و سرشار از افکار و ايدههاي متنوع خواهد شد.
«خداوند دانه و هسته را ميشکافد و موجود زنده را از موجود بيجان پديد ميآورد و مرده را نيز از زنده برميآورد. آن کس که چنين ميکند خداست؛ پس تا کي شما را از حق بازميدارند.× او شکافنده سپيده دم است و اوست که شب را مايه آرامش قرار داده و حرکت خورشيد و ماه را با حسابهايي مقرر داشته است. اين است اندازهگيري آن شکستناپذير دانا.× و اوست که ستارگان را براي شما پديد آورده تا به وسيله آنها در تاريکيهاي خشکي و دريا راه يابيد. براستي ما نشانههاي يکتايي خود را براي مردمي که ميدانند به روشني بيان کرديم.× اوست که شما را از يک تن پديد آورد؛ پس برخي از شما به جايگاه استقرار خود در زمين آمدهايد و برخي در جايگاهي امن نهاده شدهايد تا به جايگاه خود برسيد. براستي ما نشانههاي يکتايي خود را براي مردمي که در مييابند به روشني بيان کرديم.× اوست که از آسمان آبي فروفرستاد؛ تا با آن هر چيزي را که قابل رويش است برآوريم، آن گاه گياهي سبز رويانديم، و از آن دانههايي بر هم نشسته برميآوريم و از شکوفههاي درخت خرما خوشهها و شاخههايي نزديک به هم رويانديم و باغهايي از درختان انگور و زيتون و انار همسان و غير همسان را به بار نشانديم. به ميوه هر يک از آنها هنگامي که به بار مينشيند و به رسيدن ميوهاش بنگريد. براستي که در همه اينها نشانههايي بري اهل ايمان است.[6]
از آن جا که معناي تمام پديدههاي گوناگون جهان يکي است نوعي پيوند معنوي بين همه عالم بر قرار ميشود، که بر اساس آن شب و روز و کوه و دشت و ابر و خاک و همه و همه به ساحتي از يگانگي ميرسند و قلبهاي مشاهدهگر در هر پديدهاي هزاران پديده ديگر را به تماشا مينشيدند. بدين سان کارکرد محدود صورت خاص و ذهني اشياء درهم ميريزد و معلوم ميشود که هر ذرهاي گنجينه بيپايان حقايق و ايدههاست، گنجينهاي كه تا ابد ميتواند الهام بخش و راهگشا باشد. اين گونه است که با خلاقيت اهل مشاهده خلاقيتي دور و پيچيده نيست بکله به سادگي از سادهترين و نزديکترين پديدهها مسائل بزرگ و و پيچيده را حل ميکنند.
براي شخص اهل مشاهده هر چيز سادهاي سرشار از رازهاي كشف نشده و امكانات و ظرفيتهاي قابل استفاده است. او ميداند كه خالقي توانا و حكيم و بخشندهاي غني و شگف آفرين عالم را بناكرده و تدبير ميكند؛ پس عجايب بسياري را ميتوان در يك قطره آب، ذرهاي خاك يا نسيمي شناور در هوا مشاهده كرد. انديشه شاهد آماده است تا از درون سادهترين پديدهها شگفت انگيزترين چيزها را ببيند و با عاديترين امور، پيچيدهترين مسائل را حل كند.
ابتکار
در نشانههاي خداوند تکرار نيست و هيچ دو پديدهاي نظير هم نيستند و هوش نشانهنگر تمام آيات الهي را منحصر بفرد و ممتاز ميبيند. کوچکترين پديدهها نيز نوآوري بزرگ و بيسابقهاي هستند که نظير آن در عالم نبوده و نخواهد آمد، زيرا خالق نامحدود است و هيچگاه به حدي نميرسد که آفرينش را از سر بگيرد و تکرار در کار آورد. هيچ دو برگي، يا دو پرنده و حتي سر دو بندانگشت همانند هم نيست. از اين رو جهان سراسر آيات و نشانههاي بينظير پروردگاري است که مثل و نظيري ندارد. فهو الذي تشهد له أعلام الوجود.» او است کسي که تمام نشانههاي هستي براي او شهادت ميدهند.[7]
نه تنها نشانههاي الهي بي نظير است بلکه هر پديدهاي در هر لحظه به نشانهاي نو تبديل ميشود. هيچ دولحظهاي يک پديدهترکراري نيست. كسي كه آيات خداوند را بشناسد، هر روز و بلكه هر لحظه پروردگار را با جلوهاي تازه و نمودي نو مشاهده ميكند و ميشناسد. زيرا او هر لحظه تجلي تازهاي در آفرينش دارد و نشانههايش را نوبهنو مينمايد.[8]
خداوند در قرآن حکيم ميفرمايد: «هيچ چيز نيست مگر اينکه خزائن و گنجينه بيپايان آن نزدماست و ما به اندزه مشخصي از آن فرو ميفرسيتم.»[9] بنابراين هر آفريدهاي منبع بيپاياني دارد که نزد خداست و او به اندازهاي که لازم است از آن جاري ميسازد. و اهل مشاهده هر روز و هر لحظه جهان را از نو کشف ميکنند و چنان نگاه تازه و زندهاي دارند که گويي براي اولين بار است به يک غنچه يا ريگ مينگرند و يا براي اولين بار است که نوازش نسيم و يا گرماي آفتاب را احساس ميکنند.
با اين توانايي، هر پديده ظرفيت بيکران يافته و هر مسألهاي تازه ميشود. و اهل مشاهده با شوق به آن مينگرند و چيزهايي را ميبينند که ديگران نديدهاند و خودشان نيز تا کنون نيافتهاند. آنان به همه چيز نگاهي ديگر مياندازند و عالم برايشان همواره تازه است و تكراريترين امور جنبههايي نو و دست نخورده دارد. زير بارش سيل آساي اين نگاه سرشار و پر زواياي پنهان مسائل فاش ميشود و پاسخهاي بکر و بيسابقه خود را لو ميدهند.
بنابراين با شکوفايي معنوي، نگاه انسان به عالم عوض شده، به نگاهي غني و تيزبين براي كشف تازهها و خلاقيت و نوآوري تبديل ميشود. دست يابي به اين نوع بينش و نگرش براي پرورش خلاقيت و شكل گيري شخصيتي خلاق بسيار ضروري است. نگاه نوببين كه در اثر مشاهده نشانهها و آيات الهي ايجاد ميشود، سرمايه خلاقيت است و برخورداري از تازگي نگرش انسان را مثل كودكي معصومي كه دنبال تجربه و كشف جهان جديد است، جستجوگر و جذاب ميسازد و آمادگي كشف شگفتيها را در سطح بالايي پديد ميآورد.
توسم و بسط
بسط به عنوان يکي از ويژگيهاي فکر خلاق به معناي توجه جزئيات و ريزه کاري هاست، که البته بايد متعادل باشد. اگر بسط خيلي زياد باشد جلوي فکر ابتکاري را ميگيرد، اما اگر در حد مناسب و متعادل عمل کند، فکر ابتکاري را صيقل ميدهد و آن را مناسب و واقعي ميسازد.[10] مثلاًَ اديسون اگر به جزئيات روشنايي الکتريکي توجه نميکرد شايد موفق به ساخت لامپ نميشد.
خداوند تبارک و تعالي يکي از صفات اهل مشاهده را توسّم معرفي کرده و پس از شرح حال اقوام گذشته فرمودهاست: «در اين ماجرا نشانههايي براي متوسمين است.»[11] «متوسمين کساني هستند که در پديدهها و رويدادها دقيق و عميق مينگرند و تدبر ميکنند و نتايج مفيدي از آن به دست ميآورند.»[12]
متوسمين با نگاهي دقيق به آيات الهي و باور به اين که هر پديدهاي خود مجموعهاي از نشانههاست به آيات الهي مينگرند و به ظرايف و نکات لطيف و حساس آن پي ميبرند و ميآموزند که در تفکر و انديشه تا حدودي به دقايق و ظرايف آن توجه کنند و اگر در مواجه با مسئلهاي ايدهاي پيدا کردند آن را با دقيق مورد توجه قرار داده و سپس با بسط و دقت لازم آن را ارائه دهند.
مشاهده دقيق آيات الهي اين درس شالوده فکري متوسمين را طوري شکل ميدهد که به ژرفاي رويدادها و اشياء سفر کنند و به نظر اوليه راضي نشوند. بلکه در جستجوي ظرافتهاي آيات برآيند و به اين ترتيب فکر و انديشه خودشان نيز دقيق ميشود و در بسط ايدهها مهارت پيدا ميکند. زيرا انديشههاي کلي و غير دقيق نميتواند در حل مسائل موفق شود و به خلاقيت برسد.
نتيجهگيري
مشاهده آيات الهي در شکلگيري تفکر خلاق و ايجاد ويژگيهايي سيالي، انعطاف، ابتکار و بسط نقش برجستهاي دارد. اهميت مشاهده آيات الهي در اين است که اين رهاورد معنوي مربوط به همه کساني است که به امور معنوي روميآورند و مخصوص کساني که به مراتط بالاي عرفان راه پيدا کردهاند نيست. از اين رو يک تصميم ميتوان به اين موفقيت پربرکت و عطيه شگفتانگيز معنوي دست يافت.
پي نوشت ها:
[1]. «إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيلِ وَ النَّهارِ َلآياتٍ ِلأُولِي اْلأَلْبابِ». (آلعمران/190)
[2]. «سَنُريهِمْ آياتِنا فِي اْلآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتّي يتَبَينَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يکفِ بِرَبِّک أَنَّهُ عَلي کلِّ شَيءٍ شَهيدٌ "53 " أَلا إِنَّهُمْ في مِرْيةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِکلِّ شَيءٍ مُحيطٌ». (فصلت/54)
[3]. «قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِدادًا لِكَلِماتِ رَبّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَدًا». (كهف/109)
[4]. خلاقيت مباني و روشهاي پرورش. عليرضا پير خائفي. هزاره ققنوس 1384.ص64.
[5]. «إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْک الَّتي تَجْري فِي الْبَحْرِ بِما ينْفَعُ النّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ اْلأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فيها مِنْ کلِّ دابَّةٍ وَ تَصْريفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَينَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ َلآياتٍ لِقَوْمٍ يعْقِلُونَ». (164)
[6]. «إِنَّ اللّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوي يخْرِجُ الْحَي مِنَ الْمَيتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيتِ مِنَ الْحَي ذلِکمُ اللّهُ فَأَنّي تُؤْفَکونَ (95) «فالِقُ اْلإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّيلَ سَکنًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْبانًا ذلِک تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ (96) وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ لَکمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها في ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا اْلآياتِ لِقَوْمٍ يعْلَمُونَ (97) وَ هُوَ الَّذي أَنْشَأَکمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرُّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا اْلآياتِ لِقَوْمٍ يفْقَهُونَ (98) وَ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کلِّ شَيءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراکبًا وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيةٌ وَ جَنّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزَّيتُونَ وَ الرُّمّانَ مُشْتَبِهًا وَ غَيرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا إِلي ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ ينْعِهِ إِنَّ في ذلِکمْ َلآياتٍ لِقَوْمٍ يؤْمِنُونَ» (99) (سوره مباره انعام)
[7]. نهج البلاغه، خطبه49
[8]. «كلَّ يومٍ هو في شأن» (الرحمن/29)
[9]. «وَ إِنْ مِنْ شَيءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ».(حجر/21)
[10]. پيرخائفي، ص67.
[11]. «إِنَّ في ذلِک َلآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمينَ». (حجر/75 )
[12]. حسن مصطفوي، التحقيق في کلمات القرآن، مجلد سيزدهم . انتشارات وزارت ارشاد. 1371 ص111.
http://www.moshavereh.porsemani.ir