سهم من از زندگی
نیمی از تو بود
نیم دیگر را
هر روز یک آینه زلال سر می کشید
نمایش نسخه قابل چاپ
سهم من از زندگی
نیمی از تو بود
نیم دیگر را
هر روز یک آینه زلال سر می کشید
آنکه شکست می خورد
دلی به همراه نیاورده بود
آنکه پیروز می شود
قمار بزرگتری باخته است
یک جام آب
یک دل گرم
یک چشم خیس
تو همین اطرافی
این نشانه رفتن است
لیوان چایی روی میز
در انتظار یک بوسه است
نه تو می آیی
و نه او گرم می ماند
چه گناهی دارد
سماوری که داغ دیده است
سنگی که دست را
زیارت می کند
نخستین بار
وسوسه شکستن می شود
قهوه ات را نصفه خوردی
سرنوشت من ته فنجان ناتمام ماند
راه را نصفه آمدم
دل را نیمه باختم
می دانم !
دنیا دو روز اولش سخت است
یک روز
بی تو به سر می شود
روز دیگر
با تو به غروب می رسد
باران که می آید
تو را
به جای چتر با خود می برم
گل ها نشانی قلبت را به من داده اند
هر صبح
به آفتاب گردان ها سلام می دهم
اما تو پاسخم را می دهی
به چشمانم
که مانند دو سیب قرمز
بوی تو را گرفته اند
تماشا کن
نگاهم
طعم بادام دارد