پاسخ : سرلشکر شهید حسن آبشناسان
شهيد حسن آبشناسان تمام هدفش تهذيب نفس و رسيدن به وصال الهي بود
سرلشگر حسن آبشناسان ارتشي متفكر معارف و زاهدي كه تملامي عمر خود را صرف ارتقاي درجات معنوي خويش و خودسازي معنوي نمود و سرانجام جان پاكش را خالصانه به پيشگاه الهي تقديم نمودو نامش را در كتاب دفاع مقدس، با خون به ثبت رساند و جاودانه كرد. تنها هدف و آزمايش كه بارها آنرا در سخنان خود بيان كرده بود، تهذيب نفس و رسيدن به وصال الهي بود و سرانجام در عمليات قادر، به آرزوي ديرين خود رسيد
شهيد سرلشگر حسن آبشناسان
سرلشگر شهيد حسن آبشناسان،در سال 1315در تهران چشم به جهان گشود.در سال 1336 وارد دانشكده ي افسري گرديد و در سال 1339 با درجه ي ستوان دومي،فارغ التحصيل و در سال 1340 دوره ي مقدماتي را طي كرد.او جزو شاگرداني بود كه اولين دوره ي {رنجر} را در ايران طي كرد و به دنبال آن موفق گرديد دوره ي چتربازي و تكاوري را نيز در داخل و خارج كشور پشت سر بگذارد.اين شهيد گرامي،به امور نظامي بسيار علاقه داشت و در همه جا به دنبال كسب علوم نظامي بود،به طوري كه تا سال 1356دوره هاي عالي و فرماندهي {دافوس} را با موفقيت به پايان رسانيد.اين شهيد با پيروزي انقلاب، به آموزش پرسنل ارتش و نيروهاي سپاه پرداخت و شاگردان زيادي تعليم داد.در عين حال با توجه به درگيري هاي اول انقلاب،در كردستان،از آن جا نيز غافل نبود و حضور او و شاگردانش در كردستان تاثير بسياري در روند آرام سازي كردستان داشت.با شروع جنگ تحميلي،به منطقه ي جنوب اعزام گرديد و در ستاد جنگ هاي نا منظم، به فعاليت پرداخت.
اين مرد بزرگ توانست با وارد كردن موتورسيكلت به ميدان هاي جنگ به پشت جبهه ي دشمن دست پيدا كند و ضربات سهمگيني بر پيكر دشمن وارد نمايد.او براي نفوذ به خط دشمن و پشت نيروهاي آن ها از افراد بومي استفاده مي كرد و با كمك آن ها اطلاعات بسيار ارزشمندي را از وضعيت دشمن به دست مي آورد.در عين حال از ضربه زدن به آن ها غافل نبود و گاهي با نفوذ به پشت نيروهاي دشمن،آن هم با يك موتورسيكلت،آرامش دشمن را كاملا بر هم مي زد. در اوايل جنگ يك بار مجروح شد،اما به اشتباه خبر شهادت او در منطقه پيچيد.مردم دشت عباس_كه ياران او در نبرد بودند_با شنيدن خبر شهادت وي به او لقب «شهيد صحرا» دادند.ولي وقتي او پس از مداواي سطحي به منطقه برگشت و اهالي دشت عباس او را زنده ديدند،لقب «شير صحرا» براي او باقي ماند.اين لقب براي او چنان با مسمي بود كه راديوهاي دشمن هم با همين عنوان از او نام مي بردند.پس از مدتي كه جنگ حالت كلاسيك و رسمي پيدا كرد و نيروهاي ايران در مقابل دشمن متجاوز،صف آرايي كردند،او فرمانده ي قرارگاه حمزه سيدالشهدا شد و توانست با تلفيق نيروهاي ارتش و سپاه پيروزي هاي ارزشمندي براي ارتش ايران به دست آورد،به طوري كه اين پيروزي ها پيام تاريخي امام را براي پرسنل در بر داشت.آخرين مسئوليت آن شهيد،فرماندهي لشكر 23نيروهاي مخصوص بود كه بيش از 4سال طول كشيد و او توانست در اين مدت برگ هاي افتخارآفرين زيادي به دفتر زرين اين لشكر بيافزايد.در سال 1364در عمليات قادر كه خود طراحي آن را به عهده داشت،شركت نمود و در زمان انجام اين عمليات،در تاريخ 8/7/1364،در منطقه ي سرسول به فيض شهادت نائل گرديد.
مجنون شهادت
امير سرتيپ عبد المجيد جمشيدي:
وقتي قرارگاه كميل تشكيل شد ،(امير سپهبد صياد شيرازي ، امير عبادت ، امير آبشناسان و...خيلي ها در آن حضور داشتند)من در كنار شهيد آبشناسان بودم و با هم شناسايي مي رفتيم آن وقتها ايشان بيشتر با گروه موتور سواران كار مي كرد و با آنها به شناسايي مي رفت .
يكي ديگر از همراهان ما امير سرتيپ افشارزاده بود .گاهي شهيد آبشناسان ما را تا نزديكي نيروهاي دشمن مي برد ،بدون آنكه ترسي از اسارت يا شهادت داشته باشد و با اين شناسايي هاي خطرناك ،اطلاعات ارزشمندي از دشمن مي گرفت .محل استقرار ما در نزديكي جزيره مجنون بود .يك شب متوجه شدم كه شهيد آبشناسان در سنگر نيست .نگران اوشده ،خواستم سروگوشي آب بدهم .آهسته از سنگر بيرون آمدم .شبحي را از دور ديدم خودم را به آن شبح رسانده ،متوجه شدم كه آبشناسان دردل آن صحراروبه قبله نشسته و اشك ريزان از خدا طلب شهادت مي كند .يادفرمايش شهيدمطهري افتادم كه مي گفت : «كسي كه عاشق شد خود را رها مي كند .»در يك لحظه پي بردم كه شهيد آبشناسان از خود رها شده و مي رود كه به خدا بپيوندد.
هميشه در خط
سرهنگ مجيد صارمي:
من از سالها پيش ،افتخار در محضر ايشان را داشتم و زماني كه ايشان فرماندهي جنگ هاي نامنظم و يكان رنجر مركز پياده شيراز را داشتند در خدمت ايشان بودم .
در سال 1364به من ماموريت دادند كه گردان قدس را تحويل داده ، به لشكر نوهد منتقل شوم .بلافاصله به منطقه لولان اعزام شده و خود را به شهيد آبشناسان معرفي نمودم .ايشانكه از قبل مرا مي شناختند ،با من بسيار مودبانه و مهربان برخورد كردند و با هم به گردان 172رفتيم و ايشان مرا به جاي سروان ابراهيم مدني كه به شدت مجروح شده بود ،معرفي نمودند .ساعتي بعد به بازديد مناطق تحت نفوذ گردان سركشي كرديم .يادم مي آيد نزديك ظهر شد و من از ايشان خواستم كه با هم ناهار بخوريم .
ايشان گفتند اول نماز بخوانيم بعد ناهار ،بلافاصله به امامت ايشان در جلوي گردان دوم ،نماز جماعت برپا شد و نمازي عاشقانه خوانديم .
پس از نماز ، ايشان گفتند بهتر است ناهار را در كنار سربازان همان گروهان بخوريم تا سربازان روحيه بگيرند ،ما نيز چنين كرديم .
چند شب بعد قرار شد عملياتي در ارتفاعات سرسول بر سر سپندار داشته باشيم .من پرسنل گردان را جمع كرده در ميان صحبتهايم شعري را خواندم در همين اثنا شهيد آبشناسان كه گويا در پشت سر گردان بود، خود را به من رسانده ، ضمن تقدير از صحبت هايم از من خواست تا آن شعر را آماده نمودم وپيش ايشان رفتم .ناگهان متوجه چشمان اشك بار ايشان شدم .وقتي جلوتر رفتم دريافتم كه با خدا راز ونياز مي كند و اين گريه به خاط ارتباط او با خداست . ايشان با ديدن من خودش را مرتب كرد و من پس از اداي احترام نظامي ،آن شعر را تقديم نمودم . ايشان آن را زير لب زمزمه كرد و پس از پايان شعر گفت :من اين شعر را نوشته ،در دفتر كارم خواهم زد .
سپس از من خواست كه آن شعر را در ساعات حمله بخوانم .من اطاعت امر كردم و پس از آن ،همراه ايشان براي سركشي به خط رفتم .
معمولا براي قوانين ومقررات ،جايگاه فرمانده لشكر بايد چند كيلومتر دورتر از خط مقدم باشد ،اما ايشان اصلا به اين مطلب توجه نمي كردند و هميشه در خط مقدم بودند و به اين طرق صداقت و رشادت خود را اظهار مي نمودند .پس از بازديد،لحظه حمله فرا رسيد وچون يكان ما ، يكان حمله بود،من به پيروي از شهيد آبشناسان و با توجه به درس هايي كه از رشادت هاي آن بزرگوار فرا گرفته بودم ،پيشاپيش يكان حركت كردم و الحمد ا...عمليات به خوبي و با پيروزي انجام شد لقب شهيد آبشناسان «شير صحرا »بود اين لقب را دوست و دشمن به او مي گفتند .چند روز بعد در جلو گروهان 3گردان 172،به من اطلاع دادند كه ايشان به شهادت رسيده است . من وقتي خودرا به محل حادثه رساندم ،ايشان با بالگرد منتقل شده بود .ما با شنيدن خبر شهادت او داغدار شديم .
روحش شاد راهش پر رهرو باد.
عمليات قادر يك :تاريخ 23/4/1364
عمليات قادر در حالي طرح ريزي و اجراءگرديد كه ركورد قابل توجهي جبهه هاي جنگ را فرا گرفته بود .عمليات بدر كه در ابتدا موفق بود ولي به دليل بكار گيري وسيع سلاح شيميايي توسط عراق اهداف تصرفي ،تثبيت نگرديد ،آخرين عمليات گسترده نيروهاي اسلام در مقابل عراق قبل از عمليات قادر بود .
براساس تصميمات فرماندهي كل قوا ،كل نيروهاي ايراني براي حفظ روحيه آفندي و جلوگيري ازر خوت وسستي يكانها و پرهيز ازتلفات سنگين ناشي از عملياتهايي كه به دلايلي به موفقيت منجر نمي گرديد ، هر يكان تا رده تيپ موظف شد با اجراي گشتي هاي رزمي به استعداد گردان و گروهان آرامش را از دشمن سلب نموده وراهي براي انجام يك عمليات گسترده باز نمايد .در اين ميان تنها منطقه اي كه مي توانست با توجه به وضعيت آب وهوا عمليات گسترده اي در آن انجام گيرد ،منطقه عملياتي شمال غرب بود كه در صورت موفقيت اهداف قابل توجهي را تامين مي نمود .مهمترين اين اهداف عبارت بودند از :
-تصرف ارتفاعات مهم وحساس منطقه
قطع خطوط ارتباطي و تداركاتي ضد انقلاب داخلي
-انهدام نيروهاي دشمن
-آزاد سازي بخشي از خاك عراق
-نزديك شدن به راههاي اصلي و خطوط مواصلاتي دشمن
-افزايش كارايي يكانهاي خودي
-ضعيف شدن دشمن وبدست آوردن ابتكار عمل
مرحله اول عمليات قادر از تاريخ 23/4/1364با هدايت وكنترل قرارگاه مشترك ارتش و سپاه (قرارگاه حمزه سيد الشهداء)و فرماندهي سپهبد علي صياد شيرازي در منطقه عمومي سيدكان با رمز يا صاحب الزمان (عج)آغاز گرديد و در تاريخ 8مرداد 1364بعد از 17روز تلاش به پايان رسيد .
نتايج:
-دست يابي به پايگاههاي منطقه و تصرف ارتفاعات باشكين ،سرسپندار بربزين روست و حصار روست
-تصرف بخشي از خاك عراق و نزديك شدن به آماد راههاي اصلي و خطوط مواصلاتي دشمن كه به دليل پاتكهاي سنگين مواضع تصرفي تثبيت نگرديد .
-تعداد 1250نفر در اين عمليات از دشمن كشته و زخمي شده و 20نفر نيز به اسارت در آمدند .
-3فروند هواپيما ، 4دستگاه تانك ، 3عراده توپ و67خودرو به همراه تعدادي از پايگاهها و زاغه هاي مهمات از جمله ضايعات انهدامي عراق مي باشد .
عمليات قادر دو: تاريخ 18/6/1364
به دليل آنكه قسمتي از هدف هاي تعيين شده در مرحله يكم عمليات قادر به دست نيامد ،لذا پس از آمادگي نيروها وتكميل وشناسايي مناطق ،مرحلهدوم عمليات قادر طرح ريزي و اجراءگرديد .
در طراحي جديد عمليات كه تحت امر قرارگاه تاكتيكي حمزه سيد الشهداء(ع)صورت پذيرفت ، تصرف ارتفاعات جنوبي برده بوك مدنظربوده و در بند ودارالسلام نيز بايد اشغال مي گرديد .جهت اجراي اين طرح 5قرارگاه حمزه فرعي تشكيل شد و يكانهاي متعددي از ارتش و سپاه به كار گرفته شد .منطقه عمومي سيدكان در داخل خاك عراق قرار داشته و به سمت ديانا ورواندوز محور اصلي را در منطقه تشكيل مي دهد .
هر چند هدف استراتژيكي كه در سرنوشت جنگ تاثير مستقيم داشته باشد در منطقه وجود نداشت ولي براي ايجاد تحرك در نيروهاي خودي و فعال كردن جبهه شمال غرب لازم بود در تداوم مرحله اول عمليات قادر در اين منطقه نيز عمليات آفندي صورت پذيرد .
عمليات قادر در مرحله اول ودوم در تداوم سلسله عملياتهاي مستقل ارتش صورت پذيرفت كه در آن نيروهاي بسيجي بدون سازماندهي سپاه پاسداران حضور مي يافتند و تحت امر فرماندهان ارتش عمل مي كردند .همان طوري كه در قالب عملياتهاي مستقل سپاه پاسداران يكانهاي قابل توجهي از توپخانه ، هوانيروز و نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران شركت نموده و در بسياري از موارد نقش اساسي و اصلي را به عهده مي گرفتند .
همان طور كه قبلا اشاره شد اين عمليات با فرماندهي شهيد سپهبد علي صياد شيرازي و رمز يا صاحب الزمان (ع)اجراءگرديد و سرلشكر شهيد حسن آبشناسان فرمانده 23نيروي مخصوص و سرهنگ فرهاد احمديان ، سرهنگ جواد عبده حق و سرهنگ عزيز ا...كاظمي در آن به شهادت رسيدند .
نتايج :
-ارتفاعات حصار روست ، بر بزين روست ،كارگزين،لولان،گردشوانوبا شكين تا عمق 35كيلومتري خاك عراق تصرف گرديد و مناطق وسيعي ازسيدكان وديانا وبيش از 10روستا و شهرك زير ديد وتير رزمندگان اسلام قرار گرفت ولي مواضع تصرفي تثبيت نشد
-2000نفر كشته ،3000نفر زخمي و30نفر اسير تلفات انساني دشمن بود .
-6فروند هواپيما ،3فروند بالگرد ،22دستگاه ادوات زرهي ومهندسي ،274خودروسبك وسنگين ،25عراده توپ ،29نقطه آمادي از ضايعات و لوازم انهدامي دشمن محسوب مي شود .
-به يكانهاي دشمن از 50تا 60درصد شامل چهار گردان و يك تيپ آسيب جدي وارد گرديد.
گرد آوري :علي خدابخشي
منبع
پاسخ : سرلشکر شهید حسن آبشناسان
تکاور ترین تکاور تاریخ ارتش ایران
درود بر روح بزرگ این شهید میهن
