پاسخ : کمی ...........
شود چشمی ببیند چشم
شود دستی بګیرد دست
برای همدلی
این جان من چون شمع می سوزد
زبانی نیک می جویم
رفتاری
بری از خشم می پویم
چرا انسان به روی این زمین خاکی زیبا
به راهی می رود جانکاه
که هر زشتی شود حاشا
مګر در ذهن تاریخش
نمی بیند که خصم هر بار
برای حذف هر جانی
بسازد کوره ی داغی
برای همدلی
این جان من چون شمع می سوزد
ره نیکی
به سوی هم زبانی
می رود جانم
ره نیکی نباشد صاف
چنان صیقل خورد این جان
که هر وجدان آزادی
نتابد ظلم در جایی
برای همدلی
این جان من چون شمع می سوزد
چراغ زندګی سوزد
چو شمع جان من سوزد
اګر این عمر کوتاه را
سرشتی باشد انسانی
پلیدی کی شود باقی
و باقی کی شود زشتی
برای همدلی
این جان من چون شمع می سوزد
شود دستی بګیرد دست !!!