ܓܨ فــقـط دردش کــــم بـاشـه ! ܓܨ
رامبد کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت .
همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد . پولهای خرد را که هنوز با تکه های قلک قاطی بود در جیبش ریخت و با سرعت از خانه خارج شد .
وارد مغازه شد . با ذوق گفت : ببخشید آقا ! یه کمربند می خواستم . آخه ، آخه فردا تولد پدرم هست ... .
مغازه دار میگه : به به . مبارک باشه . چه جوری باشه ؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ، ...
پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت .
- فرقی نداره . فقط ... ، فقط دردش کم باشه !
پاسخ : ܓܨ فــقـط دردش کــــم بـاشـه ! ܓܨ
پاسخ : ܓܨ فــقـط دردش کــــم بـاشـه ! ܓܨ
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
0220
چه باحال
[tashvigh]
آره : (
پاسخ : ܓܨ فــقـط دردش کــــم بـاشـه ! ܓܨ
عالی بود مختصر مفید
مهم این که نمی شد پیش بینش کرد