ویژگی های قاتلان امام حسین علیه السلام
ذلّتپذیرى قاتلان امام حسین(ع)
|
عزّت و سربلندى از ویژگىهاى جامعه اسلامى است و قرآن مجید در این باره مىفرماید:
"وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ"(1) ؛ همانا عزّت از آن خدا و پیامبرش و مؤمنان است.
مـنـبـع عـزّت و سرافرازى مسلمانان، خداى متعال است و پیامبر اكرم مظهر عزّت از رهگذر اطاعت و عـبـودیت خداست و جامعه اسلامى تا پیرو و مطیع دین است، عزّتمند و سرافراز است و هر قدر از مـنـبع عزّت دور شود، به ذلت و زبونى روى مىنهد و چنین رخداد نامیمونى در حادثه عاشورا، آشـكارا نمایان شد و مردم به جاى تاج عزّت بر سر، طوق ذلّت بر گردن نهادند و بردگان بـى چـون و چـراى حـكومت اموى شدند و همه آنان، جز امام حسین (علیه السلام) و یارانش، بیعت با یزید را پذیرفتند و دین و دنیاى خویش را فداى دنیاى بنى امیه كردند.
زهـیـر بـن قـیـن، یـار سـلحـشـور و سـرفـراز امـام، در روز عاشورا لحظههایى پیش از شهادت افتخارآمیز خود از فرجام نكبتبار مردم در سایه حكومت شوم بنى امیه چنین سخن گفت: مـا شـمـا را بـه یـارى دودمان پیامبر و رها كردن طاغوت فرامىخوانیم.
این را بدانید كه شـمـا از آن دو جـز تباهى زندگى چیزى نخواهید دید، آنان چشمان شما را از حدقه بیرون خواهند آورد و دسـت و پـایـتـان را قـطـع خواهند كرد و پیكرهاى مُثله شده شما را بر درختان خرما به دار خواهند آویخت و نخبگان و مفسرانتان را به قتل خواهند رساند؛ چنان كه با حجر بن عدى و یارانش و هانى بن عروه و امثال او چنین كردند. (2) و امام حسین (علیه السلام) در نامهاى به سران كوفه مىفرماید: رسـول خـدا در زمـان حـیاتش فرمود: «هر كس پادشاه ستمگرى را ببیند كه حریم خدا را مىشكند و پیمان او را زیر پا مىنهد و با سنت پیامبر خدا مخالفت مىورزد و در حكومتش با گناه و دشـمـنـى حـكـم مـىرانـد و بـا ایـن حـال بـا گـفـتـار و كـردارش تغییرى در جامعه پدید نیاورد، بر خداست كه او را در بدترین مكانها [دوزخ] جاى دهد.»(3)
پینوشتها:
1- منافقون (63)، آیه 8.
2- تاریخ طبرى، ج 5، ص 426.
3- بحار الانوار، ج 44، ص 382.
|
منبع: برگرفته از كتاب عبرتهای عاشورا، علی اصغر الهامینیا |
پاسخ : ویژگی های قاتلان امام حسین علیه السلام
بى عاطفه بودن قاتلان امام حسین(ع)
|
گرچه در طول زمان و عرض زمین هر جا جنگى اتفاق افتاده، یك یا دو طرفِ درگیر بر باطل بودهاند، ولى به هر حال پدیده جنگ جزو ضروریات زندگى بشر شده كه تا كنون گریزى از آن نبوده است. اما جنگجویانى نیز در تاریخ بودهاند كه در میدان جنگ نیز رسم جوانمردى و انسانیت را به جا آوردهاند و هرگز شرافت و مروت را در میدان، سر نبریدهاند ولى آتـشافـروزان بنى امیه، در جنگى ناخواسته و نابرابر، كه بر پاكترین انسانهاى جهان تحمیل كردند، همراه با امام حسین (علیهالسلام) و یارانش، عاطفه و مردانگى و مروت و انسانیت و شرافت را نیز به مسلخ بردند و سر بریدند و بى عاطفهگى و سنگدلى و درندگى را زنده كـردنـد. بـه راسـتى هیچ قلمى تاب نمایاندن آن همه جنایت را ندارد كه در كربلا پدیدار شد.
آنچه در زیر مىآید، تنها گوشهاى از آن است. نـقـل اسـت، بـا ایـن كـه شـمـار مردان جنگى جبهه امام حسین (علیه السلام) به صد نفر نمىرسید، سپاهیان یزید در حدود سى هزار نفر بودند كه این، نـشان دهنده نابرابرى در آن جنگ است. (1) همچنین با این كـه زنان و كودكان نیز در میان یاران امام حسین(علیه السلام) بودند، یزیدیان حدود سه شبانه روز آب را بر خیمههاى امام حسین (علیه السلام) بستند.(2) یزیدیان، پس از پیروزى، بدن پاك همه شهیدان را در پیش چشم زنان و كودكان مُثله كردند و سـرهـاى مـقـدس آنـان را بـر نـیـزه بـردنـد و هـمـراه اسـیـران آل پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در شهرها و روستاها گردانیدند.
یزیدیان، بازماندگان شهیدان كربلا را با وضعى بسیار رقّتبار، بر شتران بى جهاز سـوار كـردنـد و همچون اسیران نامسلمان براى تماشاى مردم بـه بـسیارى از شهرها بردند.(3) هـمـچـنـیـن عـصـر عـاشـورا، خـیمهها را ـ كه تنها پناهگاه داغدیدگان جبهه توحید بود ـ به آتش كشیدند و آنان، شب یازدهم محرم را بدون هیچ سرپناهى در میان انبوه دشمنان به سر بردند. عمر سعد، در روز یازدهم محرم، پس از دفن كشتههاى جبهه خود، پیكر پاك و مُثله شده شهیدان را بـر جـاى نـهـاد و بـه سـوى كـوفـه حـركـت كـرد.
پـس از آن كـه اهـل بـیت (علیهم السلام) را به عنوان اسیران جنگى به مجلس عبیدالله بن زیاد آوردند، آن نابخرد به آنان بى احترامى و پرخاش كرد و حتى بر آن شد تا حضرت زینب (علیهاالسلام) و امام سجاد(علیه السلام) را به شهادت برساند كه توسط اطرافیانش از انجام چنین جنایتى منصرف شد. وقتى بازماندگان شهیدان كربلا وارد مجلس یزید شدند، همه را با طناب بسته بودند و یـزیـد در حـالى كه اشعارى كفرآمیز زمزمه مىكرد، با چوبدستى بر لب و دهان امام حسین (علیه السلام) مىنواخت. ابـوبـرزه اسـلمـى بـه این كار زشت اعتراض كرد، و فریاد زد: «واى بر تو اى یزید! آیا با چوب بر دهان حسین مىزنى؟! من با چشم خود دیدم كه پیامبر لبان او و برادرش حـسن را مىبوسید و مىفرمود: این دو، سروران اهل بهشتند، خدا لعنت كند كشندگانشان را!» همچنین نقل است كـه عبیدالله بن زیاد دستور داد دست و پا و گردن امام زین العابدین (علیهالسلام) را زنـجـیر كنند با این كه آن بزرگوار در كربلا به بیمارى سختى دچار شده بود و هنگامى كه وارد كوفه شد، ایام نقاهت خود را مىگذراند.(4)
پینوشتها:
1- مقتل، ابومخنف، ص 176.
2- همان، ص 98.
3- لهوف، ص 189 ـ 190.
4- مقتل، ابومخنف، ص 212.
|
پاسخ : ویژگی های قاتلان امام حسین علیه السلام
قاتلان امام حسين (ع) اهل فساد و فحشا بودند
|
"ايمان" و "عمل صالح" دو واژه ارزشمند قـرآنىاند كه تقريباً در شصت و دو آيه در كنار يكديگر آمدهاند. قرآن مـجيد، همه انسانها را در خسران و زيان مىداند جز كسانى كه ايمان آورنـد و كـارهـاى شايسته انجام دهند و يكديگر را به حق و صبر سفارش كنند. (1) جـامـعـه اسـلامـى تـا آنگـاه كـه از ارزشهـاى الهـى پـاسـدارى كـنـد و بـر عـبـادت و عـمل صالح و اخلاق نيكو و معنويات ارج نهد، در صراط مستقيم حركت مىكند و مورد عنايت و انعام الهـى اسـت، و در غير اين صورت، يا در گروه (مغضوبين) و يا (ضالّين) در خواهد آمد كه هر دو گـروه از صـراط مستقيم الهى بيرونند. حادثه عاشورا نشان داد كه ارزشهاى اخلاقى جامعه به گونهاى چشمگير كاهش يافته است و عموم مردم به پيروى از حاكمان فاسد به ضد ارزشها روى آوردهاند.
قرآن مجيد از اين حقيقت تلخ چنين ياد مىكند: از ابوسعيد خدرى نقل است كه پيامبر اكرم پس از تلاوت اين آيه فرمود: شصت سال ديگر، كسانى خواهند آمد كه نماز را چنين تباه مىكنند و در پى شهوات مىروند... و اينان، قرآن را تلاوت مىكنند، ولى قرآن از حنجره آنان فروتر نمىرود. «فـَخـَلَفَ مـِنْ بـَعـْدِهـِمْ خـَلْفٌ اَضـاعـُوا الصَّلوةَ وَ اتَّبـَعـُوا الشَّهـَواتِ فـَسـَوْفَ يـَلْقـَوْنـَ غَيّاً»(2) ؛ آنگـاه، پس از آنان جانشينانى بر جاى ماندند كه نماز را تباه ساختند و از هوسها پيروى كردند، و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند ديد. در آيـه پـيـش از اين، سـخـن از پيامبران پاك و ذريه صالح آنان و نعمت يافتگان الهى رفته است كه همواره با عبادت و ذكر و سجده و گريه، در حال عبادت و نيايش با خداى بزرگند و اين، طريق انـسـانـيـت و بـهـتـريـن گـونـه عـمـل صالح است و در اين آيه، خداوند خبر مىدهد كه برخى از جانشينان آن عابدان صالح، كسانى بودند كه رسم جانشينى را به جاى نياوردند و ارزشهاى الهـى را فـرامـوش كـردنـد.
مـصـداق كـامـل ايـن ارزشهـا نـمـاز اسـت كـه پـايـه عـبـوديـت حق است.(3) از ابوسعيد خدرى نقل است كه پيامبر اكرم پس از تلاوت اين آيه فرمود: شصت سال ديگر، كسانى خواهند آمد كه نماز را چنين تباه مىكنند و در پى شهوات مىروند... و اينان، قرآن را تلاوت مىكنند، ولى قرآن از حنجره آنان فروتر نمىرود.(4) پس از آن كـه مـعـاويه بر اوضاع چيره شد، به سوى كوفه رفت و در نخيله، نماز جمعه اقامه كرد و در خـطـبهها گفت: «به خدا سوگند، من با شما نجنگيدم تا نماز بخوانيد و روزه بگيريد و حج بـه جـاى آوريـد و زكـات بـدهـيـد! من تنها از آن رو با شما جنگيدم كه بر شما حكومت كنم و بر خلاف ميل شما به خواستهام رسيدم.»(5) پس از آن كـه مـعـاويه بر اوضاع چيره شد، به سوى كوفه رفت و در نخيله، نماز جمعه اقامه كرد و در خـطـبهها گفت: «به خدا سوگند، من با شما نجنگيدم تا نماز بخوانيد و روزه بگيريد و حج بـه جـاى آوريـد و زكـات بـدهـيـد! من تنها از آن رو با شما جنگيدم كه بر شما حكومت كنم و بر خلاف ميل شما به خواستهام رسيدم.»
در اوايل نيمه قرن دوم، بنيانهاى اخلاقى جامعه به كلى ويران شده بود و مسلمانان از درون و بـرون در شـعـلههـاى خـانـمـانـسـوز فـسـادهـاى اخـلاقـى مـىسـوخـتـنـد و رذايـل اخـلاقـى بـسـان سرطان، سراسر زندگى فردى و اجتماعى آنان را تسخير كرده بود و راهـى را پيمودند كه با اهداف و آرمانهاى والاى شريعت مقدّس اسلام در تضاد بود. علّت اصلى ايـن تـبـاهـى و واپـس گـرايـى حـكـومـت امـوى بود؛ چنان كه اميرمؤمنان(عليه السلام) مىفرمايد:
«اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بَِّاب ائِهِمْ»(6) ؛
مردم، بيش از آنچه به پدرانشان شبيه باشند، به رهبرانشان شبيهاند.
مردم همان راهى را مىرفتند كه حكومت فاسد برايشان ترسيم كرده بود و نمودار رفتارى آنان يـزيـد بـود؛ كسى كه امام حسين(عليه السلام) او را فاسق، شرابخوار، آدمكش، و متظاهر به فسق مىخواند. (7) رهـبـر ژرف انـديش انقلاب اسلامى، حضرت آيت الله خامنهاى درباره چنين حكومتهايى، كه بر مـعيارهاى ضد اخلاقى و شيطانى بنا شدهاند، مىفرمايد: هر كس كه دنيا طلبتر، شهوترانتـر و بـراى بـه دسـت آوردن مـنافع شخصى، زرنگتر و با صدق و راستى بيگانهتر است، سر كار مىآيد. آن وقت، نتيجه اين مىشود كه امثال عمر بن سعد و شمر و عبيدالله بن زياد مىشـوند رؤسا و مثل حسين بن على (عليهماالسلام) به مذبح مىرود و در كربلا به شهادت مىرسد اين يك حساب دو دو تا چهار تاست! كسانى كه دلسوزند نبايد بگذارند معيارهاى الهى در جـامـعـه عوض بشود.
اگر معيار تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است كه بايد خون يك انسان با تقوايى مثل حسين بن على (عليهماالسلام) ريخته بشود. اگر زرنگى و دست و پا دارى در كار دنيا و پشت هم انـدازى و دروغـگـويـى و بـى اعـتنايى به ارزشهاى اسلامى ملاك قرار گرفت، معلوم است كه كـسـى مـثـل يـزيـد بـايـد در راس كـار قـرار بـگـيـرد و كـسـى مثل عبيدالله بايد شخص اول كشور عراق بشود.(8) بى بند و بارى اخلاقى در حكومتهاى ستمگر ابعادى پر دامنه دارد و بى شمار است. آنچه در زير مىآيد، تنها گوشهاى از مفاسد آن روزگار است كه بايد از آن عبرت گرفت. نـقل است در روز عاشورا ده نفر داوطلب شدند و بر بدن پاك امام حسين (عليه السلام) با اسب تاختند.
سپس نـزد ابـن زيـاد آمـدنـد و جـايـزهاى نـاچـيـز گـرفـتند. ابوعمر زاهد مىگويد، نسب آن ده نفر را بررسى كرديم، همه فرزند نامشروع بودند. فساد و فحشا تـربـيـت درسـت ديـنـى و روابـط مـشـروع خانوادگى، سهمى بسيار ارزنده در سلامت اجتماع، آزادگى مردم و روند الهى نظام حكومتى دارد. انحرافات اخلاقى، با ناموس طبيعت و شريعت ناسازگارند و بنيادهاى اخلاقى و انسانى را ويران مىكنند و هميشه ابزارى در دست حكومتهاى استبدادى بودهاند و دستگاه اموى به سختى بدانها آلوده بوده است. بنابر گواهى تاريخ، خانه ابوسفيان، مركز فساد و فحشا بوده و هند، همسر ابوسفيان و مادر معاويه، از زنان بدنام آن زمان بوده است و معاويه جز ابوسفيان، به چهار نفر ديگر نيز منسوب بوده كه با هند، زنا كرده بودند.(9) زياد بن ابيه، كه از استانداران خونخوار معاويه بوده، پدرى مشخص نداشته است.
معاويه او را بـه پـدر خـويـش ابـوسـفـيان، منسوب كرد و بر خلاف حديث رسول اكرم او را برادر خود خواند. اين كار معاويه از آن رو بود كه شخص باده فروش و فـاسـدى بـه نـام ابومريم سلولى گواهى داد كه ابوسفيان با سميّه، مادر زياد، زنا كرده و زياد ثمره آن عمل نامشروع است. اين گواهى در مسجد و با حضور مردم انجام گرفت و معاويه با استناد به سخنان ننگين ابومريم، زياد را پسر ابوسفيان خواند. (10) بنابر گواهى تاريخ، خانه ابوسفيان، مركز فساد و فحشا بوده و هند، همسر ابوسفيان و مادر معاويه، از زنان بدنام آن زمان بوده است و معاويه جز ابوسفيان، به چهار نفر ديگر نيز منسوب بوده كه با هند، زنا كرده بودند.
فـرزند زياد، عبيدالله، نيز نتيجه زنا بوده است؛ چنان كه امام حسين (عليه السلام) آن دو را (ناپاك پسر ناپاك) مىخوانده است. رسوايىهاى عشقى يزيد نيز روى تاريخ را سياه كرده و لكه ننگى ديگر بر پيشانى حزب اموى نهاده است. ابن قتيبه دينورى در اين باره مىنويسد: يزيد عاشق زنى شوهردار شد بـه نام ارينب دختـر اسحاق، كه زنى با كمال، شريف و ثروتمند و همسر عبدالله بن سلام بود. چون معاويه از عشق يزيد به او آگاه شد، با مكر و حيله و صحنه سازى، عبدالله بن سلام را فريفت تا همسر خود، ارينب را طلاق دهد. او تا تمام شدن عدّه طلاق، عبدالله را در شام نگاه داشت و به او وعده ازدواج با دختر خود را داد.
پـس از تـمـام شـدن عـدّه ارينب، فردى به نام ابودردا، مامور شد كه به مدينه رَوَد و ارينب را بـراى يـزيـد خواستگارى كند. او وارد مدينه شد و در اين زمان، داستان عشق يزيد و طلاق ارينب بر سر زبانها بود. ابودردا به محض ورود به مدينه، خدمت امام حسين(عليه السلام) رسيد و چون امام از ماجرا آگاه شد، چارهاى انديشيد و اين دزدى ناموسى انجام نگرفت.(11) نـقل است در روز عاشورا ده نفر داوطلب شدند و بر بدن پاك امام حسين (عليه السلام) با اسب تاختند. سپس نـزد ابـن زيـاد آمـدنـد و جـايـزهاى نـاچـيـز گـرفـتند. ابوعمر زاهد مىگويد، نسب آن ده نفر را بررسى كرديم، همه فرزند نامشروع بودند. (12)
پينوشتها:
1- سوره عصر (13)، آيات 2-3.
2- مريم (19)، آيه 59.
3- الميزان، ج 14، ص 78.
4- الميزان، ج 14، ص80 .
5- شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 46.
6- بحارالانوار، ج 78، ص 46.
7- همان، ج 44، ص 325.
8- انقلاب و عبرتها، ص12 ـ 13.
9- شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 336.
10- همان، ج 16، ص 187.
11- الامامة و السياسة، جزء 1، ص 166 ـ 173 (تلخيص)
12- لهوف، سيد بن طاووس، ص 182 ـ 183
|
پاسخ : ویژگی های قاتلان امام حسین علیه السلام
دینفروشی قاتلان امام حسین(ع)
|
این پدیده شوم بسان آفتى زیانبار از دیرباز دینداران را تهدید كرده است. قرآن مجید از آن، بـا تـعـبـیـرهـایـى چون "فروش هدایت به ضلالت"، "فروش آخرت به دنیا"، "فروش مغفرت الهى به عذاب" ، "فروش ایمان به كفر" و "فروش آیات الهى به بهاى ناچیز" یاد كرده است (1) و ضمن توبیخ و نكوهش گناهكاران، مؤمنان را از آن باز داشته است. چنانكه مىفرماید: «وَ لا تَشْتَرُوا بِایاتى ثَمَناً قَلیلاً وَ اِیّاىَ فَاتَّقُونِ»(2) ؛ آیات مرا به بهاى اندك نفروشید و از من بهراسید.
قـرآن همچنیـن، از كـسانى چون بنى اسرائیل، بلعم بن باعورا و منافقان، سخن مىگوید و رفـتـار و ویژگىهاى زشت آنان را برمىشمارد تا مایه عبرت مؤمنان شود و مانند آنان، دین خویش را به دنیا نفروشند. با این همه، بسیارى از مسلمانان، به ویژه در زمان حادثه كربلا، به چنین ورطهاى لغزیدند و در حـالى كـه آخـرت خـویش را تباه ساختند، دنیایى نیز به چنگ نیاوردند. امام حسین(علیه السلام) از این حقیقت تلخ اینگونه یاد مىكند: «اِنَّ النـّاسَ عـَبـیـدُ الدُّنـیـا وَالدّیـنُ لَعِقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مادَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ»(3) ؛ هـمانا مردم بندگان دنیایند و دین، لقلقه زبان آنان است و تا زمانى كه معاششان در رونق است، گِرد دین مىگردند و آنگاه كه سختىها روى آورد، دینداران اندكند.
این آزمایش و ابتلا در عاشورا به گونه آشكار و گویا، دینداران راستین را از بردگان شكم و شـهـوت، و خـداپـرسـتـان را از دنـیـا پـرسـتان جدا ساخت. پیش از آن كه عبیدالله بن زیاد به كـوفـه آیـد، حدود هجده هزار تن با مسلم بن عقیل بیعت كردند. پس از روى كار آمدن عبیدالله مردم سـسـت شـدنـد و بـا بـاز شـدن سر كیسه درهم و دینار، جملگى دین را رها كردند و برده یزید شدند.
در تـاریـخ آمده است، عبیدالله مردم را در مسجد كوفه گرد آورد و خطاب به آنان گفت: «مردم! شما دودمـان ابـوسـفـیـان را آزمودهاید آنان را همانگونه كه دوست مىدارید، یافتهاید! اینك امـیـرمـؤمنان یزید، كه او را به حسن سیرت و احسان به رعیت مىشناسید... بندگان را بزرگ مىدارد و جملگى را با ثروت بى كران بى نیاز مىسازد و بر حقوق شما صد دینار افزوده اسـت و بـه مـن دسـتـور داده كـه بـه شـمـا پرداخت كنم و در برابر شما به جنگ دشمنش حسین(علیه السلام) بروید پس، گوش به فرمان باشید!» آنگاه به اردوگاه در نخیله رفت و به سازماندهى سـپـاهـیـان پرداخت (4) و چنان كه یاد كردیم، سى هزار نفر زیر پرچم كفر گرد آمدند و استوانه دیانت را به مسلخ بردند.
مزدوران بنى امیه، از فرماندهان ارشد گرفته تا سربازان، همگى به امید گذران زندگى و جـیـرهخـوارى و مزدورى بـه كربلا رفتند. نقل است، سنان بن انس، پـس از قـتـل امـام حـسـیـن (علیه السلام)، بـر اسب خویش سوار شد و با شتاب نزد عمر بن سعد رفت و فریاد زد: اَوْقِرْ «رِكابى فِضَّةً وَ ذَهَبا اَنَا قَتَلْتُ الْمَلِكَ الْمُحَجَّبا قَتَلْتُ خَیْرَ النّاسِ اُمّاً وَ اَبا وَ خَیْرَهُمْ اِذْ یُنْسَبُونَ نَسَبا»(5) چنـان طـلا و نقره به پایم بریز تا به ركاب اسبم برسد چرا كه من پیشواى بسیار محترمى را كشتهام، كسى را كشتهام كه پدر و مادرش بهترین مردم بودند و بهترین مردم از نظر حسب و نسب بود.
پینوشتها:
1- بـقـره (2)، آیـات 16، 86، 175، آل عمران (3)، آیه 177 و توبه (9)، آیه 9.
2- بقره (2)، آیه 41.
3- تحف العقول، ص 249 ـ 250.
4- مقتل، مقرّم، ص 239.
5- مقتل، ابومخنف، ص 202.
|
پاسخ : ویژگی های قاتلان امام حسین علیه السلام
ویژگی ناسزاگویى و بى حرمتى قاتلان امام حسین(ع)
|
در آیین پاك اسلام، جان و مال و ناموس و آبروى مؤمن از حرمتى ویژه برخوردار است و هیچ كس در هیچ شرایطى حق ندارد به او بى حرمتى كند.
امام صادق (علیه السلام) مىفرماید:
«لِلّهِ عـَزَّ وَ جـَلَّ فـى بـِلادِهِ خـَمـْسُ حـُرَمٍ؛ حُرْمَةُ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله) وَ حُرْمَةَُّ الِ الرَّسُولِ وَ حُرْمَةُ كِتابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حُرْمَةُ كَعْبَةِاللهِ وَ حُرْمَةُ الْمُؤْمِنِ)(1) ؛
مملكت خداوند بزرگ را پـنـج حـریـم اسـت: حـریـم پـیـامـبـر و حـریـم آل پیامبر و حریم كتاب خداى بزرگ و حریم كعبه الهى و حریم مؤمن. بـا ایـن حـال، در حـكـومت بنى امیه و واقعه عاشورا حرمت همه این حریمها شكسته شد، به ویژه حرمت آل رسول و حضرت امام حسین (علیه السلام).
مزدوران بنى امیه در روز عاشورا، مردانه و محترمانه با حـزب اللّه نـجـنـگـیـدنـد، بـلكـه ناسزاگویى و بى حرمتى را به اوج رسانیدند و هیچ یك از رفـتـارشـان رنـگ و بـویـى انـسـانـى نـداشت. آنگاه كه امام حسین (علیه السلام) بر اثر شدت جراحات، زمینگیر شد، مالك بن نسر، نزد حضرت آمد با ناسزاگویى شمشیر بر سر آن حضرت فرود آورد؛ چونان كه كلاه خود را درید و به سر مقدس رسید.(2)
شـمـر بـن ذى الجـوشـن در كشاكش نبرد، به خیمه امام حسین (علیه السلام) هجوم آورد و با نیزه آن را درید و فـریـاد زد: "آتـش بـیـاوریـد تـا اهـل ایـن خـیـمـه را بسوزانم!" آن نابخردان پس از كشتن امام و اصـحـابـش، پیكرهاى پاكشان را مُثله كردند، لوازم انفرادى، حتى لباسها، عمامه و چكمهها را بـه غـارت بـردنـد و پـیراهن كهنه بى قیمتى را نیز كه امام در زیر لباسهایش پوشیده بود به یغما بردند. (3)
ایـن حـرمـت شـكـنـى در حـالى صـورت مـىگـرفـت كـه سپاهیان یزید خود را مسلمان و پیرو آیین مـحـمـد(صلی الله علیه و آله) مـىدانـسـتـند. سنان بن انس در كنار پیكر غرقه به خون امام از اسب پایین آمد و با نهادن شمشیر بر گلوى آن حضرت، با گستاخى گفت: "به خدا سوگند مىدانم كه تو پسر پـیـامـبـرى و پـدر و مـادرت بـهـتـریـن مـردم بودند و سرت را از بدنت جدا مىكنم!) و چنین نیز كرد.(4) نقل است كه یزید ملعون در حضور امام سجاد(علیه السلام) و بازماندگان شهیدان، خطیب دربارى خویش را فرمان داد تا به منبر برود و امام على (علیه السلام) و فرزند والا مقامش امام حسین (علیهالسلام) را ناسزا گوید.
او نیز بر فراز منبر رفت و چنین كرد و سپس معاویه و یزید را ستود تا این كه امام سجاد(علیه السلام) بىتـاب شـد و فـریـاد بـرآورد: "اى خطیب! عذاب آفریدگار را به خشنودى آفریدهاى خریدى و جاى خویش را در دوزخ بر نهادى!"(5)
پینوشتها:
1- بحارالانوار، ج 24، ص 186.
2- لهوف، ص 172.
3- همان، ص 174.
4- لهوف، ص 176.
5- مقتل، ابومخنف، ص 227(پاورقى.)
|
پاسخ : ویژگی های قاتلان امام حسین علیه السلام
بی رحمی و كشتن زنان و كودكان توسط قاتلان امام حسین (ع)
|
رحـم آوردن بـر زنـان و كـودكـان و مـعـاف كـردن آنـان از جـنـگ و كـشـتـار، یـكـى از اصـول آیـیـن جـوانـمـردى اسـت. ولى در واقـعـه كـربـلا ایـن اصـل نـیـز نـادیـده گـرفـتـه شـد و گـرگـان بـنـى امـیـه زن و كـودك را نـیـز در مـعـركـه به قتل رساندند. قـاسـم و عـبـدالله، فـرزنـدان امـام حـسـن (علیه السلام) بـودنـد كـه هـمـراه اهـل بـیـت امـام حـسـیـن (علیه السلام) در كـربـلا حضور داشتند و به سبب علاقه به امام حسین (علیه السلام)، هر یك در مـقطعى از جنگ خود را به میدان رساندند تا از آن حضرت دفاع كنند، ولى به گونهاى فجیع بـه دسـت مـزدوران بـنـى امـیـه بـه قـتـل رسـیـدنـد در حـالى كـه هـنـوز بـه سـن بـلوغ نرسیده بـودنـد.(1)
امـویـان حـتـى بـه كـودك شـیـرخـوار امـام حـسـین (علیه السلام) نیز رحم نكردند. نـقـل اسـت كـه آن حضرت در آخرین لحظهها به خیمهها نزدیك شد و به خواهرش حضرت زینب (علیهاالسلام) فـرمود: "فرزند كوچكم را بیاور تا با او وداع كنم!" وقتى كودك را آوردند، امام او را در آغـوش گـرفـت و مـىخـواسـت بـبـوسـد، ولى پـیـش از آن، حـرمـلة بـن كـاهـل، تیرى به گلوى كودك زد و آن را پاره كرد. امام مشت خویش را زیر خون گلوى كودك گـرفـت و سـپس آن را به آسمان پاشید و از بى عاطفگى و درندگى دشمن به خدا پناه برد و عـرض كـرد: "چـون در مـنظر تو چنین مصیبتى روى داد تاب آوردم."
امام باقر(علیه السلام) در این باره مىفـرمـایـد: "از خـون طـفـل شـیـرخـوار، قـطـرهاى بـه زمـیـن نـچـكـیـد."(2) طـبـرى نـقـل كـرده اسـت كـه همسر یكى از شهیدان كربلا بر بالین شوى شهیدش حضور یافت، خاك و خـون را از چـهـرهاش زدود و گـفـت: "بـهـشـت بر تو گوارا باد!" چون شمر بن ذى الجوشن این مـنـظـره را دیـد، غـلامـى را فـرمـان داد كـه آن زن را بـه قـتل برساند. او نیز عمودى بر سر آن بانوى باوفا كوبید، سرش را شكافت و بدین سان، او در كنار پیكر همسر شهیدش به شهادت رسید.(3)
پینوشتها:
1- ابصار العین فى انصار الحسین، سماوى، تحقیق طبسى، ص 72 ـ 74.
2- لهوف، ص 169.
3- تاریخ طبرى، ج 5، ص 438.
|
پاسخ : ویژگی های قاتلان امام حسین علیه السلام
سو بودن قاتلان امام حسین (ع)
|
زنـدگـى آدمـى بـه گـونـهاى اسـت كـه گـاه از سوى برخى انسانها یا پدیدههاى طبیعى در مـعـرض خـطـر قـرار مـىگـیـرد و اگـر فـرد بـا تـدبـیـر و شـهـامـت، از جـان و مـال و آیـیـن خـویـش دفـاع نـكند، آسیبهایى جبرانناپذیر به او مىرسد. دست توانمند آفرینش بدین منظور، قوّه غضب را در انسان آفریده تا در برابر انواع خطرها از خویشتن دفاع كند.
در رویـداد كـربـلا بـیـشـتـر مـردم از ایـن نعمت الهى سود نبردند و در برابر ارعاب حكومت اموى تـسـلیـم شـدنـد و از یـارى رسـانـدن بـه حق باز ایستادند. تاریخ نویسان آوردهاند كه روزى عبیدالله بن زیاد، اشراف كوفه را گرد آورد و خطاب به آنان گفت: «آنان را كه از ما پیروى مـىكـنند وعده دهید و نافرمانان را از سپاهیان یزید ـ كه از شام خواهند آمد ـ بترسانید.»
اشراف نیز رفتند و خویشان و نزدیكان خود را از سپاه خیالى شام بیم دادند و از گرد مسلم پراكندند و تـرس نـابـجاى آنان سبب شد كه نیرنگ عبیدالله كارگر افتد و انبوه جمعیتى كه با مسلم بیعت كـرده بودند، همگى بر بیعت خویش پاى نهند و فرستاده امام حسین (علیه السلام) را در برابر عبیدالله و یارانش تنها گذارند.(1)
پینوشت:
1- مقتل، ابومخنف، ص 45 ـ 47. |
|
منبع: برگرفته از كتاب عبرتهای عاشورا، علی اصغر الهامینیا
|
پاسخ : ویژگی های قاتلان امام حسین علیه السلام
حرامخوارى، دیگر خصوصیت قاتلان امام حسین (ع)
|
روابـط درسـت اقـتـصـادى از پایههاى مهمّ ادیان الهى و حكومت اسلامى و جامعه دینى است و روى آوردن بـه روابـط اقتصادى نامشروع، نشانه بیمارى جامعه و تباهى افراد است و این بیمارى در روزگار امام حسین (علیه السلام) آشكارا خودنمایى مىكند. چون امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا كوشید تا بـا نـصـیـحـت و موعظه سپاه كفر را از زشتكارىشان آگاه كند و از ادامه راهى كه در آن لغزیدهاند، بازدارد، آنان با غوغا و جنجال، مانع رسیدن صداى امام به گوش خود شدند.
امام حسین (علیه السلام) رو بدانان كرد و فرمود:
«كـُلُّكُمْ عاصٍ لاَِمْری غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلى فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرامِ وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِكُمْ وَیْلَكُمْ اَلا تَنْصِتُونَ؟ اَلاتَسْمَعُونَ؟»(1) ؛
همه شما فرمان مرا سرپیچى مىكنید، به سخنم گوش فرا نمىدهید؛ زیرا شكمهایتان از حرام پر شده و بر دلهایتان مُهر خورده است. واى بر شما چرا ساكت نمىشوید؟ چرا نمىشنوید؟!
گـرد آوردن مـال و ثـروت از راه نـامـشـروع و حـرامـخـوارى، بـر عـقـایـد، اخـلاق و اعمال آدمى تاثیرى بسیار زیانبار دارد و راه سعادت و خیر و فلاح را بر او مىبندد و چنان او را سـرگرم دنیا و سرسپرده شیطان مىكند كه حتى حاضر نمىشود به سخنان عبد صالح و حجّت خدا گوش فرادهد و در برابر از ناپاكانى چون یزید، عبیدالله و عمر سعد، بدون چون و چرا فرمان مىبَرَد. حیف و میل بیت المال از زمان عثمان به بعد در دستگاه خلافت رواجى بسیار یافت و خـلفـا از ایـن رهـگـذر فریاد اعتراض بسیارى افراد را خاموش ساختند و افرادى بسیار را با خـود هـمـراه كـردنـد و یـزیـد نـیـز بـا اسـراف و تـبـذیـر و دسـت بـردن در بـیـت المـال، حـكومت خویش را سامان مىداد و حاتم بخشىهایش در منابع تاریخى بسیار مشهور است .(2)
آنان كه به دستور یزید به جنگ امام حسین (علیه السلام) برخاستند، همگى به حرامخوارى آلوده بودند و ایـن خـصـلت شـیـطـانـى بسان سرطان، چشم و دل و اندیشه آنان را در هم نوردیده و نقش حقیقت و صـداقـت را از ذهـنشان زدوده بود. نقل است كه چهار نفر از خواص جبهه حق در نزدیكى كوفه به امـام پـیـوسـتـنـد. امـام اخـبـار كـوفـه را از آنان پـرسـیـد. در پـاسـخ گـفـتـنـد: رؤسـاى قـبـایـل و سـرشـناسان شهر، رشوههایى كلان گرفتهاند و به سختى از بنىامیه حمایت مىكـنـنـد و امـیـد نـمـىرود مـددى بـه شـمـا رسـانـنـد. اما مـردم، گـرچـه در دل به شما علاقهمندند، به روز حادثه بر شما شمشیر خواهند كشید.(3)
پینوشتها:
1- بحارالانوار، ج 45، ص 8.
2- بحارالانوار، ج 45، ص 327.
3- تاریخ طبرى، ج 5، ص 405.
|
پاسخ : ویژگی های قاتلان امام حسین علیه السلام
بصیرت یعنی شمری که سر از امام حسین(ع) جانباز جنگ صفین بود