مینویسم برای روزی که تو بخوانی
وقتی نیستی کسی را نمی خواهم.
و وقتی هستی” تو را” می خواهم.
رنگهایم بی تو سیاه است ،و در کنارت خاکستری ام
خداحافظی ات به جنونم می کشاند…
بی تو دلتنگم و با تو بی قرار….
بی تو خسته ام و با تو در فرار…
من خو گرفته ام به نبودنت.......
پاسخ : مینویسم برای روزی که تو بخوانی
آن روز که مادرم مرا زایید
خالی شد از من
و من همان روز
پر شدم از یک دنیا احساس
نمی دانم
وقت زایش این افکار متلاطم کی خواهد بود ؟
مادرم از من در تنش خم نشد هرگز
اما من خم شدم از اینهمه من بودن در تنم
- - - به روز رسانی شده - - -
دلم تنگ نمی شود برای روزهای خوشی که با هم داشته ایم... دلم می سوزد برای روزهای خوشی که به خاطر تو از دست دادم (!)
می خواهم قدری به فکر خودم باشم !!