توجه: دئستان این فقط یک طنز وداستان شوخی بود... پس خواهشا کسی ناراحت نشه. . نظرتون حتما بگید. اگر دوست داشتید .سریع بعد داستان
دیگه میزارم. دوستم نگذاشتید بگید. دیگه نگذارم...
یک روز یک پسر عاشق یک دختر شد
http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:A...QMU8mhhuU3B4Og
ان دختر کسی نبود جز این خانوم کوچلو
http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:A...hELOdYYzrDDhJK
یک روز پسره سخت در فکر فرو رفت که ایا بهش بگم یا نگم؟؟؟
http://jazzaab.ir/upload/1/0.0256420...jazzaab_ir.jpg
هم در روز وهم در شب مشغول قکر کردن بود که بگم یا نه؟؟؟
http://bekhandid.com/wp-content/uplo...b6a6bbaac9.jpg
بلاخره تصمیم گرفت که بره جلو وبگه
http://goftomanedini.com/attachment....1&d=1363288160
رفت در خونه دختره که بهش بگه .. اما دید یک اون یک سگ نگهبان مخصوص داره
http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:A...y2vOgPdtIm7xLL
پسره با خودش گفت . این فایده نداره. از من وضعش بهتره . اگر اینجوری برم. جواب نه میده . وناراحت شد مشغول فکر کردن بود
http://upload.tehran98.com/img1/01wxllsioqccadsrqk.jpg
تا اینکه این فکر به نتیجه رسید که اگر اینجوری به خودش کنه از اون برتری داره و جواب مثبت میده. رفت جلو
http://www.lordfa.com/wp-content/upl..._ghelyooni.jpg
بازم دید که دختر در حال خوردن بستنی با سگش
http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:A...tfbEoEtMG_xdmO
اما وقتی دختر دیدش. ترسید وفرار کرد . بازم پسر تنها شددددد گریه کرد
http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:A...iYiKoVwbPCQLPg
تا اینکه فکر کردی اینبار اینجوری بره جلو و حرف دلش بزنه وبگه بیابریم بیرون تا یک حرفی بهت بزنم
http://www.jazzaab.ir/upload/3/0.736...jazzaab_ir.jpg
رفت واز خانوم در خواست کرد که برن بیرون وخانوم هم قبول کرد . پسر در رستوران اینجوری به دختر نگاه میکرد
http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:A...PbMCJKkBNa1mAb
دختر هم در جواب اینجوری
http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:A...jHRm8tJM7c0ObR
گفت دیگه بگو حرفت کار دارممممممممم
پسر گفت زن من میشی؟؟؟
http://jokopic.com/wp-content/uploads/BatMan.jpg
دخترهه گفت باید فکر کنم
http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:A...oXzzzaiI-Umf2t
وبا خودش گفت درسته من این پسر دوست دارم. اما اگر من سریع به این جواب بدم. فک میکنه هول شدم. بنابراین بهش میگم. نه . تا دوباره منتم
بکشه. وبهش گفت نه.
http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:A...8J2pIkIZHm8Dy_
پسر گفت نه؟؟؟؟
http://www.farapix.ir/photos/farapix...kane-naz-2.jpg
بازم دختره گفت اره من نه میگم. اصلا تو کی هستی . من میخوام پله های طریقی برم بالا وبالا وبالا تر. مهریه ایم. .......
پسره دیگه هیچی نگفت واونجا رها کرد وبرگشت خونشون
از اون به بعد رفت با چند تا دوستش بگرده وتفریح کنه......
http://www.lordfa.com/wp-content/upl...khandehdar.jpg
http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:A...DFaDuq2iTPdN0T
اما دختره .وقتی فهمید که پسره درکار نیست. با خوش گفت چرا اینکار کردم. جرا؟؟؟؟؟؟؟؟
http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:A...p0iuh4EYCfnYeX
ومدا م بهش زنگ میزد..
http://t1.gstatic.com/images?q=tbn:A..._pMQGo20ondIt2
سالها گذشت
پسره ازدواج کرده بود وبجه هم داشت
http://www.niazerooz.com/Im/P/90/060...4971254031.jpg
واما اخرت دختر شد این
http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:A...6JCbHTiWR5zS4Q