سلام
موضوع انشاء ازدواج را توصیف کنید....
یعنی هر فرد نظرش وعقایدش رو در مورد ازدواج ومسائل پیرامونش بگه.....
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
موضوع انشاء ازدواج را توصیف کنید....
یعنی هر فرد نظرش وعقایدش رو در مورد ازدواج ومسائل پیرامونش بگه.....
ازدواج بخشی از زندگی هر انسانه. میتونه باشه میتونه نباشه.
اگه قراره که باشه باید از راه و مسیر درست شروع به حرکت بشه و قبلا هم با مسیر پیش رو آشنا بشه، یا حداقل از اونایی که راه رو طی کردند چه اونایی که برگشتند چه اونایی که به مسیر ادامه دادند اطلاعات لازم رو بدست بیاره بعد با در نظر گرفتن ضعف و قوت هر فرد و پیش بینی های لازم شروع به حرکت بشه.
اگه قراره بطور انتخابی ازدواج در زندگی نباشه باید با در نظر گرفتن سود و ضرر آن باشه.
اگه موقعیت پیش نیومد دیگه باید سپرد به سرنوشت.
به نام او
سلام بحث جالبیه عنوان جالبی هم داره...[tashvigh]
یه امر خیر...یه سنت ....یه ارامش...یه پناه گرم مثل پدر ...یه دست مهربان مثل مادر
نمیدونم انشاءرو با جی شروع می کردم ببخشید اگر مقدمه خوبی نیست
یا عاشق میشی یا عاشقت میشه
و بالاخره یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
خانواده مذهب دین ایمان اخلاق از همه مهم تره البته ظاهر قیافه مهمه ولی فکر کنم اگر بگم درجه 3-4 شعار میشه ...ولی مهمه
اعتماد-اسایش-ارامش -از نتایج یه ازدواجه خوبه ..[shaad]
بنام خدای تک و تنها که ما ادما رو جفت جفت ! افرید
ازدواج خیلی چیز خوبی است
ازدواج خیلی هم مفید است
اصلا هم مفید است ، هم لازم !
همه ما باید ازدواج کنیم
اصلا همه ما محصول ازدواج دونفریم که بهشون میگیم پدر و مادر
مثلا در مورد ازدواج :
مامانم میگه : اگر مقوله ای به نام ازدواج نبود هنوز که هنوزه باید خونه بابام رخت چرکارو میشستم و تا صد ام در می اومد هی میزدن تو سرم !
بابامم میگه : چی از ازدواج بهتر !! صبح تا شب مث خر کار میکنم و دوزار درمیارم تا شماها مث گاو بخورین و عین الاغ جفتک بندازین ! باز دلم خوشه که واسه شماها نون درمیارم و خرج یللی تللی خودم نمیکنم !
آبجیم میگه : من عاشق ازدواج عاشقانه ام ! ولی فعلا تا درسم تموم نشه تصمیم به ازدواج ندارم !!...البته تو این هفت ، هشت سالگی که دیگه خواستگار درخونه مارو نزده بگی نگی ی کم نظرش عوض شده !!
داداشم میگه : مگه خرم برم زن بگیرم ، فعلنه خودم به این و اون اویزونم ! تا عشق و حالم تکمیل نشه محال ممکنه زن بگیرم ..بخوامم بگیرم ی بچه مایه دار که ی بابای خرپول داره فقط همین ! ، گفته باشم ..!
چی بگم والا، یاد این شعر افتادم :
آنکه انسان را کند روبه مزاج - ازدواج است ازدواج است ازدواج
ولی من ازدواجو دوست دارم !!
این بود انشای من - باتشکر علی کوچولو 8 ساله از تهران !![labkhand]