مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)
شــک نـدارم هـمـین روزها ...
هیـچ گـرسـنه ای باقی نمــــی ماند ...
هـــمه سیــــر مـی شـوند, از زنــدگی ...
http://uploadax.com/images/31029623406275255740.jpg
دندانم شكست . . .
براي شن ريزه اي كه درغذايم بود. . .
دردكشيدم . . .
نه براي دندانم . . .
براي كــم شدن ســوي چشمان مادرم . . !
http://uploadax.com/images/23438321026881964021.jpg
پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد. دست برد و
از جیب کوچک جلیقهاش سکهای بیرون آورد. در حین
انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد: صدقه عمر
را زیاد میکند، منصرف شد و رفت...
http://uploadax.com/images/13813023900642930173.jpg
بابا نان ندارد
http://aimn.host22.com/images/765933456f07.jpg
چشمان درشت تخته سیاه بدون پلک زدن ،من وهمشاگردی هایم رازیرنظرداشت.
معلم قصه گو،برقانون سیاه تخته نوشت:
بابانان داد،بابا نان دارد،ان مردامد،ان مردزیرباران امد.
کسی ازپشت نیمکت خاطرات نسل سوخته براشفت وگفت:
اقااجازه!چرادروغ می گویید؟
…معلم اواری از یخ بر وجودش قندیل شد و با کمی مکث،گفت:دروغ چرا؟
همکلاسی گفت :پدرم نان نداد،پدرم نان ندارد،پدرم رفت ،هرگزنیامد.
پدرم زیرباران رفت ودیگرنیامد.
سکوتی خشن برشهرک سردکلاس فائق شد.
معلم، تن لخت تخته را ازدروغ پاک کردوبازغالی که درجیبش داشت نوشت:
بابانان نداد،بابانیامد،بابازیربار ان رفت وهرگزنیامد!
http://snt.hostei.com/images/33daef61ea87.jpg
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟ معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )) دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت : خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت … اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم … اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم … معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا … و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد …
http://snt.hostei.com/images/4b5bde6de888.jpg کودکی به پدرش گفت: «پدر، دیروز سر چهارراه حاجی فیروز را دیدم
بیچاره! چه اداهایی از خودش در می آورد تا مردم به او پول بدهند،ولی
پدر ، من خیلی از او خوشم آمد ، نه به خاطر
اینکه ادا در می آورد و می رقصید ، به خاطر اینکه چشم هایش خیلی
شبیه تو بود ...»
از فردا،مردم حاجی فیروز را با عینک دودی سر چهارراه می دیدند ...
http://mtso.site90.com/images/602940f23884.jpg
من غمگین بودم که چرا کفش ندارم،
اتفاقا مردی را دیدم که پا هم نداشت.
پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)
پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)
پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)
http://afkarnews.ir/images/docs/file...00090939-1.jpg
یاد دارم در غروبی سرد سرد می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد
داد می زد : کهنه قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت اقا سفره خالی می خرید...؟
پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)
بسه بابا،اشک مارو در اوردی[narahat]
پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)
پيرمرد همسايه آلزايمر دارد ... ديروز زيادي شلوغش کرده بودند
او فقط فراموش کرده بود
از خواب بيدار شود ...!
http://mtso.site90.com/images/ab1263d1e6a8.jpg
دلتنگم،
مثل مادر بي سوادي
که دلش هواي بچه اش را کرده
ولي بلد نيست شماره اش را بگيره.
http://mtso.site90.com/images/87524833eaf9.jpg
گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز
بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم...
من می گریستم به اینکه حتی او هم
محبت مرا از سادگی ام می پندارد...
http://mtso.site90.com/images/08a6f6a6c131.jpg
http://mtso.site90.com/images/05c3608ecb98.jpg
پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)
ممنون دوست عزیزمطلب تون عالی بود حقایقی بود هر چند تلخ و غم انگیز ولی واقعیچه سخته گردش و رسم این روزگار بی رحم که تازیانه های درد ناکی رو بر پیکره وجودی انسان وارد میکنه که گاها هیچ مر حمی رو بر این زخمهای بجا مونده نمی شه پیدا کرد و چه سخته دیدن و شنیدن ان ناسازگاری های دنیا که گاهی کودکی رو محکوم به زندگی که خودش هیچ نقشی در رقم زدن سر نوشت و صفحات اون نداره و یا پیر زنان و پیر مردانی که ناملایمات زندگی شکاف های عمیقی در رخسارشون حک کرده که هر کدام از اون حکاکی ها یک دنیا تجربه و واقعیتهای تلخ رو در خود پنهان کرده و مواردی که دل آدمی رو به لرزه میندازه......و سپاس از درج این مطالب که به نوعی یک تلنگر محسوب میشه که ما دقایقی رو به این حقیقتها تمرکز و تامل کنیم و برای همه انسانها که به نوعی در دام طوفان های سهمگین سختیهای زندگی گرفتار شدند برایشان آرزوی صبر و عاقبت به خیری کنیم
پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)
تقدیم به هموطنان آذری زبان
- سلام زلزله
دیروز که اومدی
من و لیلا و حمید روزه کله گنجشکی بودیم
فرصت افطار رو هم ندادی
عجله ات برای چی بود ؟
زمین نلرز، خانه های ما سست است.
زمین نلرز، خانه های ما کاه گلیست.
زمین نلرز، کودک من در کنج دیوار پر از خالی پهلوی عروسکش خوابیده است.
زمین نلرز، فردا می خواهم برای عروسی خواهرم کله قند بخرم.
زمین نلرز، هنوز به بی بی نگفته ام که چقدر دوستش دارم.
زمین نلرز، دستهایم هنوز میل به کار دارند.
از كنارش گذشتـــم... گفتم: در اين خرابه به دنبال چيستي!؟
مات نگاهم کرد و گفت: اين خرابه خانه ي من است! از شـــرم فرو ریختـــم...
ناگاه گفت: تو جيرانم را نديدي!؟ دخترم را ... دلبندم كنار خودم بود، تشنه بود،
آب ميخواست...
گفتمش خودت بردار... كاش نگفته بودم ، كاش نگفته بودم ، كنار خودم بود.
- - - به روز رسانی شده - - -
پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود
در یخچال را باز می کند
عرق شرم ...
بر پیشانی پدر می نشیند
پسرک این را می داند
دست می برد بطری آب را بر می دارد
... کمی آب در لیوان می ریزد
صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه بودم "
پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است ...
پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)
سلام
ممنون از دوستان عزیز و گلم واقعا مطالبتون عالی بود امیدوارم که هر جا که هستید موفق و پاینده باشیدوااااقققققققعاااااااااااا اااا ععااااااااااااااااللللللل للللللی ببببببببووووووووووووددددد ددد
پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)
ممنون از مطالب زیبات[golrooz]