عزیزم اگه یه کامیون داشتی پشتش چی می نوشتی؟؟؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
عزیزم اگه یه کامیون داشتی پشتش چی می نوشتی؟؟؟؟
هی تو که گذشتی از من . . .
او هم از تو می گذرد . . .
کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت...
0123
ياد آن يار که از ما نکند ياد بخير
ياد آن کس که چنين مزد وفا داد بخير
شب و روزم همه با حسرت و غم میگذرد
ياد آنروز کزآن روز دلم شاد بخير ....
زندگی رقص واژگان است.
یکی به جرم تفاوت تنهاست
یکی به جرم تنهایی متفاوت...
چایت را بنوش
نگران فردا مباش
از گندمزار من وتو
مشتی کاه می ماند
برای بادها...
زمستان را ببین...که چگونه برای جان دادن به درخت جان میدهد...و چه بیرحمانه کمی آنطرف تر...همه چیز به نام بهار تمام می شود...
ما از چشمه آب خوريم اما دريا حسادت مي كند
يا مي نوشتم :
بوق نزن شاگردم خوابه !!
نمیدانی چرا خم گشته میگردند پیران جوان دیده به روی خاک می گردند ایام جوانی را///
زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت///
یادمان باشد زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست زنگ بعد حساب داریم///
گیرم که خلق را به طریقی فریفتی با دست انتقام طبیعت چه میکنی///
یک زمان غافل شدم صد سال راهم دور شد///
زندگی معمائیست که هرکس موفق به پاسخ آن شد جایزه اش مرگ است///
عاقبت فرار از مدرسه///