تولد ابرسیاهچاله از یک تصادف ساده
پیش این فیزیکدانان تصور میکردند صدهای میلیون سال طول میکشد تا یک سیاهچاله به وضعیت ابرسنگین (چند میلیون برابر سنگینتر از خورشید) برسد، اما جدیدترین شبیهسازیها چیز دیگری را نشان میدهد.
ساندور فنوازنهوف، فیزیکدان دانشگاه میشیگان در یک شبیهسازی رایانهای، برخورد دو کهکشان مارپیچی شبیه به راهشیری و تحول سیاهچالههای مرکز آنها را بررسی کرده است. در اثر این برخورد که تحت تاثیر جاذبه شدید دو کهکشان انجام میشود، دو کهکشان در هم تلفیق شده و کهکشان بزرگتری را ایجاد میکنند، اما وضوح این شبیهسازی آنقدر بالا نیست که بتواند نشان دهد در مرکز کهکشان تلفیقی چه اتفاقی رخ میدهد. پایان این شبیهسازی وقتی است که به حد تفکیک میرسیم و نمیتوان مشاهده کرد که آیا دو سیاهچاله یک منظومه دوتایی را تشکیل میدهند یا اینکه به یکدیگر برخورد کرده و سیاهچالهای فوقسنگین را پدید میآورند.
فنوازنهوف امیدوار است بتواند با ادامه این شبیهسازی تا مراحل پیشرفتهتر به پاسخ روشنی دست پیدا کند. اگر شبیهسازی نشان دهد که دو سیاهچاله با هم برخورد میکنند، شاید بتوان به راهحلی برای توضیح تعداد زیاد سیاهچالههای فوقسنگین در آغاز عالم دست پیدا کرد؛ اینکه برخورد کهکشانها با یکدیگر میتواند در زمان کمتری (نسبت به آنچه تاکنون تصور میشد) به افزایش جرم ابرسیاهچالهها منجر شود.
منبع:
سایت نجوم ایران
پاسخ : تولد ابرسیاهچاله از یک تصادف ساده
اين حرف شما نيز موضوع داغ همه ي فيزيك دانان نسبيتي و كيهانشناسان است كه در حال تفكر و شبيه سازي هاي رايانه اي آن هستند.(غالباً از كدنويسي c++ تا آنجايي كه من در مكانيك كوانتمي و معادله ي شرودينگر مي دانم استفاده مي كنند)
از ديدگاه من با پيشرفت هاي شگرفي كه در زمينه ي علم توپولوژي و رياضيات و هندسه ي تحليلي و هندسه ي ديفرانسيلي مي شود،همانطور كه اينشتين انتظار گسترش تئوري نسبيت عام را براي نسل هاي آينده مي كشيد و با قرار دادن اين هندسه در درس هاي ما دبيرستاني ها كه واقعاً ذهن را در گير مي كنند به جاي علوم واهي آمار و احتمال كه در سال سوم به استقبال ما مي آيند و به قول اينشتين (احتمال،يعني ناداني و درك سطحي از وقايع جهان)!!،مي توان تحولي عظيم را در علوم انتظار داشت.
تنفر اينشتين از شانس و احتمال و همينطور تنفر من،اين است كه ما اگر مكان جسمي را داشته باشيم و زمان سنج هم داشته باشيم سرعت حداقل از لحاظ جبري دقيق است و اشكال ندارد و اين ضعف ما در اندازه گيري است كه باعث خطا مي شود و احتمال دادن يعني تنبلي كردن و عدم تفكر!زيرا پارامتر هايي(به گفته ي اينشتين)وجود دارند كه اندازه گيري هاي بعضي از كميت ها را البته به طور دقيق نا ممكن مي كنند.به اين علت از لحاظ جبري (مانند معادله ي شرودينگر)درست اند زيرا بدون در نظر گرفتن عوامل بازدارنده و كشف نشده از نظر اندازه گيري بررسي مي شود و عوامل دخيل كاري در معادله نمي كنند.اين ها ديدگاهايي است كه منِ دانش آموز از منظر آن ها، فيزيك چرند دبيرستاني كه خوب هم به ما آموخته نمي شود و فيزيك غير دقيق و حدسي دانشگاهي را مي بينم و درك مي كنم.
در واقع اعجاب انگيز بودن ساختار هاي توپولوژيكي و فضايي اين است كه تنها در درس هايمان هندسه در صفحه خوانديم و فقط هندسه ي تحليلي پيش دانشگاهي كه آن هم تعريفي ندارد،مي خوانيم و اشتباهاتي كه نيوتن و بور و خيلي از دانشمندان و به اصطلاح غول هاي فيزيك انجام دادند،به علت دو بعدي ديدن عالم است كه تنها به ترسيم و كاغذ و قلم نياز مند است.
اينشتين و شرودينگر(عكس آواتار من)و هيلبرت و هاوكينگ و حتي ميچيو كاكو،دانشمنداني بودند كه علاوه بر اين كه كاغذ زير دست و قلم به دست دارند،درذهنشان هم مي نويسند و در سه يا چندبعد بر تئوري كار مي كنند.
پاسخ : تولد ابرسیاهچاله از یک تصادف ساده
منم دقیقا باهاتون در رابطه با این که مسائل فیزیک باید در فضای سه بعدی بررسی بشن موافقم البته من فکر می کنم خود انیشتن هم در توصیف نسبیت عام و گرانش عملا یک بعد فضا رو نادیده گرفت تا بتواند بعد زمان رو به درستی نشان دهد.
اگر نسبیت عام در فضای سه بعدی و پخش مولفه زمان در سه بعد بررسی شود یه انقلاب دیگر در فیزیک نسبیتی پدید خواهد آمد.
خیلی از مسائل حل خواهد شد مثلا دلیل واقعی جذب شدن دو جرم به همدیگر،عدم توانایی ما در تخمین تونل زنی کوانتومی، چرخه عمر یک ستاره و مهم تر از همه دلیل واقعی انفجار های پرقدرت ابر نواختری.
- - - به روز رسانی شده - - -
منم دقیقا باهاتون در رابطه با این که مسائل فیزیک باید در فضای سه بعدی بررسی بشن موافقم البته من فکر می کنم خود انیشتن هم در توصیف نسبیت عام و گرانش عملا یک بعد فضا رو نادیده گرفت تا بتواند بعد زمان رو به درستی نشان دهد.
اگر نسبیت عام در فضای سه بعدی و پخش مولفه زمان در سه بعد بررسی شود یه انقلاب دیگر در فیزیک نسبیتی پدید خواهد آمد.
خیلی از مسائل حل خواهد شد مثلا دلیل واقعی جذب شدن دو جرم به همدیگر،عدم توانایی ما در تخمین تونل زنی کوانتومی، چرخه عمر یک ستاره و مهم تر از همه دلیل واقعی انفجار های پرقدرت ابر نواختری.