-
ماریا مونته سوری
خلاصه ای از زندگی نامه ی این بانو :
«ماریا مونته سوری» در 21 آگوست 1870 میلادی در حومه شهر آنکونا کشور ایتالیا به دنیا آمد. او فرزند یک خانواده بسیار متمول بود که از همان ابتدا فرصتهای فراوانی برای رشد و بالندگی در اختیار داشت. مادر «ماریا» زنی تحصیل کرده و فرهنگی بود که در تربیت فرزند دخترش نهایت سعی و کوشش خود را انجام داد. با تمام روشنفکری مادر ماریا، پدر او ،فردی بسیار سنتی بود و از کارها و فعالیتهای دختر خود هراسناک بود.
گفته میشود زمانی که مانتیسوری در سن 10 سالگی شدیداً مریض شده بود، رو به مادر نگران خود گفته بود:
« نگران نباش مادر، من نمیتوانم بمیرم ،بسیاری چیزهاست که باید انجام دهم .»
پس از اتمام تحصیلات عمومی ، وقتی ماریا مونته سوری با حمایت مادر در دانشکده پزشکی ثبت نام کرد، پدرش که یک کارمند موفق دولت بود برآشفته شد و این کار را توهینی به پیشینیهی خانوادگی خود دانست.
علاوه بر آقای مونته سوری بسیاری از آشنایان و بستگان آنها نیز از این اقدام جسورانهی ماریا تعجب کردند و حتی گروهی فکر کردند که مسوولین دانشگاه متوجه نشده اند که ماریا یک دختر است.
در آن سالها حضور دختران در رشته پزشکی کاری غیر ممکن بود و هیچ دختری از جنبهی اجتماعی جسارت ورود به دانشکدهی پزشکی را نداشت. اما ماریا وارد دانشکده شد و در تمام سالهای تحصیل سعی کرد که دانشجوی نمونهای باشد. در تمام دورهی تحصیل فشار، تحقیر و آزار استادان و دانشجویان دیگر را تحمل کرد.
ماریا مونته سوری سالهای سال تنها دختر دانشجو در رشته پزشکی بود. و درسن 26 سالگی به درجه دکترای پزشکی نائل آمد نکته جالب این که او نخستین پزشک زن ایتالیاست
1- ماریامونته سوری در سال 1986 به عنوان دانشجوی نمونه دانشکده پزشکی نشان افتخار دریافت کرد. در همین سال پدر ماریا پس ازسالها قهر و آزردگی به واسطه ی موفقیتهای دخترش مجبور به پذیرش انتخاب او شد.
ماریا اولین دختری بود که در کشور ایتالیا از دانشگاه پزشکی فارغ التحصیل شد. طبیعی است که کار کردن در چنین شرایطی ساده و راحت نبود. بسیاری از بیمارستانها و مراکز بهداشتی حاضر به استخدام یک پزشک زن نمیشدند و یا بیماران ، پزشکان مرد را به پزشک زن ترجیح میدادند.
2- ماریا مونته سوری مبارزه دیگری را آغاز کرد. در همین سالها نام مونته سوری برابر با جسارت، گستاخی و سرسختی او در کار و آرمان هایش بود. به دلیل سختی بازار کار، او سرپرستی یکی از مراکز کودکان بیمار و معلول را پذیرفت ودر همین سالها سعی کرد که فرصتهای فراوانی را برای بهداشت و درمان آنها فراهم کند. او درحین کار متوجه برنامههای آموزشی و تربیتی کودکان شد. او دریافت که محیط این گروه از کودکان هیچ فرصتی را برای به وجود آوردن تجربههای نو و ارزشمند فراهم نمیکند. به همین دلیل سعی کرد تا برنامههای متعددی را در این زمینه برای کودکان معلول به وجود بیاورد.
3- کار برای کودکان از همین سالها برای او جدی و مهم شد. وقتی که عرصهی فعالیت برای او تنگ شد، تصمیم گرفت که در حوزهی تعلیم وتربیت ، فلسفه و مردم شناسی مطالعه کند. باز هم به دانشگاه بازگشت و در این رشتهها به تحصیل مشغول شد.
تحصیل در رشته روان شناسی او را با معلمان بزرگی چون فروبل، پستالوژی و روسو آشنا کرد. او در این مسیر با الگوهای باز آشنا شد و به مشکلات و مسایل آموزش کلاسیک پی برد.
4- او که از دوران کودکی تحت فشار برنامههای آموزشی خشک مدارس بود، تصمیم گرفت تا فرصتهای متنوع دیگری را برای کودکان فراهم کند. او در این مسیر آموخت که نمیتواند به شیوه کارشناسان رفتار نگر کودکان را مجبور به فراگیری یکسری از اصول و یا اطلاعات کند. او معتقد بود که کودکان باید حق انتخاب داشته باشند و در انجام کارهای خود آزادی را تجربه کنند. به این منظور الگویی جدید را در آموزش کودکان خردسال آغازکرد.
5- در سال 1906 مسوولیت یک مرکزبا 50 کودک بسیار فقیر ، در یکی از محلههای فقیرنشین حومه رم (محله سنت لورنزو) را، به عهده گرفت. مردان و زنان این محله مجبور به کار در معدنهای مختلف بودند و یا به شغلهای بسیار سخت و طاقت فرسا تن میدادند. کودکان این خانوادهها در محیط بی روح، بی رنگ و فاقد امکانات اولیه زندگی میکردند.
در ابتدا مونته سوری قرار بود که به وضعیت بهداشتی این گروه از کودکان بپردازد، اما با تجربههای قبلی و با دانشی که به دست آورده بود، به برنامههای آموزشی کودکان پرداخت و سعی کرد تا فرصتهای متنوع آموزشی را برای این گروه از کودکان به وجود بیاورد.
6- در این مدرسه که سرای کودکان نام داشت او متوجه شد که کودکان محروم حتی در چنین مناطقی برای یادگیری شور و شوق دارند و از آموختن لذت میبرند. به عبارت دیگر او متوجه شد حتی اگر بر خلاف رفتارگراها با پاداش و تنبیه انگیزههای بیرونی کودکان را کنترل نکنیم، انگیزههای درونی کودکان برای یادگیری به مراتب قوی تر است. بدین ترتیب او نظریه انگیزههای درونی را در برابر رفتارگراها مطرح کرد و به دفاع آن پرداخت.
ماریا مونته سوری به عنوان یک نظریه پرداز در حوزهی تعلیم و تربیت به شکل جدی رو در روی تفکر روان شناسان و متخصصین رفتارگرا ایستاد و با آنها مخالف کرد.
7- با آشنایی مونته سوری با روان شناسی گشتالت، از پیروان این دیدگاه روان شناسی شد و توانست الگوی آموزشی این دیدگاه را در مراکز آموزشی خود اجرا کند. در سال 1909 میلادی روش خود را در آموزش کودکان به طور رسمیاعلام کرد و گروهها وافراد مختلف را برای بازدید از مرکز خود دعوت کرد. مونته سوری بیش از هر چیز تلاش کرد تا با فراهم کردن وسیلههای مختلف ، مهارتهای کودکان را ارتقا دهد و آموزشهای پایه ای را برای کودکان محروم به وجود بیاورد.
8- خبر فعالیتها و موفقیتهای او خیلی زود در سطح کشور پخش شد. پس ازمدتی مراکز دیگری در بخشهای مختلف شهر رم تاسیس کرد و گروههای مختلف کودکان جذب این مدرسهها شدند. چیزی نگذشت که افراد سرشناس شهر مایل بودند که فرزندان خود را به مرکز مونته سوری بسپارند.
ماریا مونته سوری در سمینارها و نشستهای مختلفی در سراسر کشور شرکت کرد و سعی کرد تا دیدگاه خود را به دنیا معرفی کند. دیدگاههای او در آموزش کودکان همراه با اصلاحات اجتماعی بود که از دید بسیاری از دولتهای فوق خوشایند نبود.
9- با روی کار آمدن موسولینی در ایتالیا، مونته سوری به عنوان تبعید سیاسی به اسپانیا رفت اما در آنجا هم سعی کرد که مراکز آموزشی خود را راه اندازی کند. از آن تاریخ به بعد، شهرت ماریا مونتهسوری که بهنظر میرسید در ایتالیا کمرنگتر شود، در خارج از کشور گسترش بیشتری یافت. خطر و هراس وقوع جنگ در خارج از ایتالیا که تقریباً تمامی مردم اروپا را نگران کرده بود، مانند باری بر روی دوش مونتهسوری سنگینی میکرد. نگرانیهای عمیق او ناشی از مسائل و مشکلات سیاسی جنگ نبود، بلکه به دلیلِ ایجاد مشکلات در جوامع انسانی بود.
این مسائل بهطرز شگفتآوری او را بهسوی مشکلاتی کشاند که در دوران جوانیاش در رابطه با کودکانی که در سن رشد بودند با آنها مواجه بود. قدرت فکری فوقالعادهی او، یک بار دیگر وی را به سمت جلو فراخوانده بود.
تجربیات وی در زمینهی کار با کودکان معلول، موجب شده بود که او به حقایق مربوط به پیشرفت انسان دست پیدا کند و بنابراین مسائل مربوط به جنگ در آن زمان باعث ایجاد یک انگیزهی قوی در ماریا مونتهسوری شد تا دربارهی حقایق جدید زندگی بشری تحقیق کند.افتخارات بین المللی مونته سوری روز به روز بیشتر وگسترده تر میشد. زنی متخصص که دنیا به حرفهای او توجه میکرد، اما در کشور خود نبود و به عنوان یک پناهنده در سطح دنیا معرفی میشد.
موسولینی مجبور شد که درسال 1930 میلادی رسما از او دعوت کند تا به کشور بازگردد. او مدتی در ایتالیا ماند و به گسترش مراکز آموزشی خود مبادرت کرد. در طی چند سال نیز به معرفی برنامههای خود پرداخت و افراد بی شماری را در این حوزه آموزش داد. از آن جا که مونته سوری بر آزادی و استقلال در آموزش اصرار فراوان داشت این آموزشها با سیاستهای فاشیستی دولت موسولینی همخوانی نداشت.
بدین سبب - در سال 1932، تداوم فعالیتهایش در ایتالیا به امری دشوار و تقریباً غیرممکن تبدیل شد و در سال 1934 تمامی درهای وطنش، پشتسر او بسته شدند. او بار دیگر از ایتالیا گریخت و آن وقت به دستور موسولینی تمام مدارس مونته سوری در ایتالیا بسته شدند.
10- با شروع جنگ جهاني دوم در سال 1940 به كشور هلند رفت ومدتي در اين كشور زندگي كرد . با پيشروي ارتش هيتلر، او از هلند به كشور هندوستان رفت و تا پايان جنگ جهاني دوم در هند ماند. او در هند مدارس و مراكز آموزشي خود را سازماندهي كرد و در همين سالها با ديدگاههاي صلح طلبانه گاندي آشنا شد.
مونته سوري در اين سالها مبحث صلح و آموزش كودكان را در برنامههاي خود ديد و به عنوان يك مدافع صلح در آموزش كودكان فعاليت كرد. او در سال 1946 به انگلستان رفت و به تكميل تحقيقات خود پرداخت. او در طي سالهاي فراوان سعي كرد كه از مدرسه هايي كه مدافع الگوي باز و يا در مقابل رفتارگراها بودند حمايت كند.
11- ماريا مونته سوري در اواخر عمرش از طرف مراكز معتبر علميوبين المللي افتخارات فراواني دريافت كرد كه بخشي از آنها عبارتند از :
- مدال افتخار يونسكو در آموزش
- مدال افتخار خانواده سلطنتي ملكه انگلستان در امر آموزش كودكان
- دكتراي افتخاري فلسفه از دانشگاه آمستردام
12- الگوهاي آموزشي مونته سوري در كشورهايي مختلف مورد استقبال فراوان قرار گرفت. در كشور آمريكا تقريبا از دههي 80 ميلادي تلاش هايي براي راه اندازي مهدهاي كودك و مدارس مونته سوري آغاز شد. مدافعين و طرفداران مونته سوري سعي كردند تا با تغييرات، روز آمد كردن وبهسازي اين الگو، از روشها و ديدگاههاي مونته سوري در مراكز آموزشي خود استفاده كنند
. در حال حاضر كشور آمريكا وانگلستان از مراكز مهم ترويج و گسترش اين الگوي آموزشي هستند. همچنين صدها مركز آموزشي در سراسر دنيا براساس چنين الگويي كار ميكنند و خدمات خود را ارايه ميدهند.
-
پاسخ : ماریا مونته سوری
نظرا ت
حدود نيم قرن پيش مربيان بزرگ تعليم و تربيت مانند فروبل، پستالوزي، دكردلي ومونته سوري كه از پيشروان مكتب فعال در آموزش و پرورش محسوب مي گردند شيوه كار مهد كودكان را مورد سوالقرار دادند زيرا آنان براي كودكستان ها رسالتي بسيار مهمتر از سرگرم كردن كودكانقائل بودند. اين مربيان با تأكيد بر اهميت دوران كودكي در شكل گيري شخصيت، با ارائهروشهاي تربيتي مبتني بر روانشناسي كودك، بزرگسالان را متوجه مسئوليت مهمي نمودند.
يكي از اين صاحب نظران كه عقايد او بسيار مرهون ژان ژاك روسو بود، خانم مونته سوري بود. مونته سوري در تعليم وتربيت ، بعنوان يك آموزگار پژوهشگر و يك مربي صاحب نظر از شهرت بالائي برخوردار است. نظريا ت او در تفكر رشد نگر از اهميت بالائي برخوردار است . او از نخستين كساني بود كه مراحل حساس و بحراني را در رشد رواني شخص بررسي و بحث كرده است. و بالاخره در رابطه با فراگيري زبان روشهاي ابداعي جديد و مطلوب عرضه نمود.
علاوه بر اين ها او نظرات ارزشمندي در مورد صلح جهاني و بازسازي تعليم و تربيت ارائه نمود كه مورد توجه جهانيان قرار دارد. براي آشنايي بيشتر از خوانندگان محترم دعوت ميكنم به آثار و مكتوبات و سخنراني هاي اين مربي صاحب نام كه برخي از آنها در پيوست آمده است ، مراجعه نمايند. مختصرا ً به برخي از مهمترين نظرات او به صورت تيتر وار اشاره مي نمايم .ماريا مونته سوري معتقد بودند كه:
1- ساختارهاي شخصيت كودك قبل از دوران دبستان شكل مي گيرد و اين ساختار بدون شك بررفتار، نگرشها، ارتباط او با خود و ديگران بر سرنوشت تحصيل و زندگي بزرگسالي اوتأثير عمده اي خواهد داشت.
2- مراحل رشد كودكان شامل مراحل حساس و بحراني است كه در عمل، در هر دوره ، با كودك متفاوتي روبرو هستيم ودر آموزش بايد به اين مراحل و ويژگي هاي هر دوره توجه نمود.
اين مراحل عبارتند از :
1- مرحله از تولد تا هفت سالگي كه در اين مرحله به ترتيب ، مراحل حساس تاكيد بر نظم،پرداختن به جزئيات ،بكار گيري دستها،راه رفتن،فراگيري زبان،و... ديده ميشود. مونته سوري در بيان شرايط اين مرحله مي گويد:«همه اين فراگيري ها خودبخودي است و بدون معلم انجام مي شوند و در سنين تا قبل از هفت سالگي انجام ميشود و وقتي كه كودك همه كارها را به تنهايي انجام داده است ،ما تازه آن موقع او را به مدرسه مي فرستيم و به عنوان يك كار بزرگ سعي ميكنيم به او الفبا بياموزيم !
»همچنين ما گستاخي را به حدي ميرسانيم كه تمام توجهمان را روي عيوب و كاستي هاي كودك متمركز مي كنيم كه در مقابل تواناييهاي او بسيار ناچيزند. همچنين معتقد است بر حسب اينكه محيط زندگي كودك داراي تمدني ساده يا پيچيده باشد، تار ذهني او ( ذهن كودك را به شبكه تار عنكبوتي تشبيه نموده كه در پي شكار لحظه ها و درك پديده ها دام گسترده است. ) كوچك تر يا بزرگتر خواهد بود و به او امكان رسيدن به هدفهاي كمتر يا بيشتروبزرگتر را مي دهد و لذا برغني سازي محيط تاكيد مي نمايد.
عملا ،اين مرحله ،فعاليتهاي موسوم به « تمرينات زندگي روزمره » را شامل مي شود،و با كنار زدن حدو حدود طفوليت ، رو به سوي استقلال و خودكفايي ميرود. لذا در اين مرحله تمرينات بردباري ،دقت و تكرار اهميت فراواني دارند.
2- هفت تا دوازده سالگي :
نياز كودك به رهايي از محيط بسته و محدود،آشنايي با فرهنگ و تمدن و تجربيات اجتماعي ،مرحله گذر از ادراك حسي به تفكر انتزاعي ،با تحول در مسائل اخلاقي، تمايل به قضاوت كردار، ظهور وجدان ، درك مفهوم عدالت وتوجه به آن ،در اين مرحله «عدالت در توزيع» در هر چيز،از تنبيه و تشويق گرفته تا هر رفتار خاص ديگر،و رعايت مساوات ،آنقدر مهم تلقي مي شود كه از انحراف شخصيت فرد بسوي خودخواهي و انزوا جاوگيري ميكند.
در اين مرحله بايد ها و نبايد ها، تمرينات اخلاقي و ارزشي مانند كمك به ضعفا ،كهنسالان،بيماران ، همچنين تمرينات ورزشي ، راهپيمائيهاي طولاني ،كه موجب رويارويي با يك زندگي جدي تر و سخت تر است ، توصيه مي شود. در اينجا تفاوت يك معلم كه كودكان را به يك گردش معمولي مي برد با تشكيلاتي مانند پيشاهنگي،آشكار مي شود.اولي آنها را فقط از يك محيط بسته خارج مي كندو آنها را به راه رفتن وادار ميكند تا محيط اطرافشان را از طريق حواس دريافت كنند.
اما اين امر به هيچ وجه باعث علوّ شخصيت نمي شود چرا كه كودك به طور غيرفعال در آن شركت مي جويد ، برعكس اگر بچه ها آگاهانه وبراي هدفي مشخص كه آزادانه انتخاب كرده باشند،از مدرسه خارج شوند،نتيجه كاملا فرق خواهد كرد،همچون پيشاهنگي كه گردهمائي آزادانه كودكان با اهداف اخلاقي است، و جذابيت آن ،با گردشهاي طولاني ،شبهايي در هواي آزاد،مسئوليت هر فرد در قبال كار خود ،آتش ،اردو زدن و كمك كردن و ... ب
ا پيوستن آزادانه فرد به جامعه هم سن و سالش ، ضمن اينكه وجدان فرد راتقويت ميكند، رضايت مندي خارق العاده اي نيزايجاد مي كند ،چرا كه دستاوردهاي كودكي خويش را بكار مي بندد و با حقايق آشنا مي شود. تعليم و تربيت در اين دوره بايد به عنوان راهنما عمل كند،چيزي كه براي كودك مهم است، احساس امنيت و ارامش در بزرگسالان است.
3- مرحله 12 تا 18 سالگي :
1-در نظر گرفتن مدرسه به عنوان محل ارائه آموزش يك ديدگاه است ،و در نظر گرفتن آن به عنوان محل آماده سازي براي زندگي ،نقطه نظر ديگري است در مورد دومي ،مدرسه بايد تمام نيازهاي زندگي را برآورده سازد. تعليم و تربيتي كه مبتني بر اصلاح كودك باشد يا او را مجبور كند ماهيت واقعي خويش را انكار كند، چنين تعليم وتربيتي كودك را به طرف ناهنجاريها سوق ميدهد.برعكس دوره پيش آهنگي كه كودكان را در خارج از محيط مدرسه ،با زندگي سازمان يافته آشنا مي سازدهمواره در اين راستا مورد توجه بوده است.
2- كودكان بايد معلم ما باشند؛
نبايد به كودكان بهعنوان موجودات ضعيف و بيدفاعي نگريست كه نيازهايشان تنها حمايتشدن و كمك گرفتن از ديگران است، بلكه آنها موجوداتي الهياند كه از لحظهي تولد داراي زندگي پرجنب و جوشي از نظر روحي هستند و به وسيلهي فطرت هوشمندي هدايت ميشوند كه به آنها توانايي ساختن شخصيت انساني را ميدهد. از آنجا كه اين كودكان، بزرگسالان آينده هستند ما بايد آنها را بهعنوان شكلدهندهي اصلي بشريت بپذيريم. بزرگترين راز پيدايش ما در درون كودك نهفته است و آنچه انسان را به كمال ميرساند در درون او متجلي است.
كودكان معلمان ما هستند. اما با درنظرگرفتن كودك بهعنوان موجودي بياراده و بدون رهنموهاي دروني، بزرگسالان او را مجبور به تسليمشدن درمقابل خواستههاي خود ميكنند. بنابراين، بزرگترها تمايلات طبيعي و حساس كودك را سركوب ميسازند و در درون او مخالفتها و مقاومتهاي سرسختانهاي را بيدار ميكنند كه به انحطاط و بيماريهاي رواني منجر ميشود.
3- در آموزش ، اشياء بهترين مربيان هستند ، ماريا معتقد بود اشيائي كه حواس كودكان را تحريك مي كند و به آنان امكان فعاليت جسماني مي دهد،بسيار ميتوانند اثربخش باشند .او ابتدا مهره هايي براي به نخ كشيدن،تكه پارچه هائي براي دوختن دگمه، وصل كردن مهره ها و به بند كشيدن آنها ،و درمرحله بعد كه احساس كرد كارش نتيجه مناسبي داده است ، حروف الفبا را با قطعات چوبي ساخت و با اين روش خواندن و نوشتن را به بسياري از كودكان آموخت.
4 - يكي از نكات مهم در رشد حركات ريتميك است كه باعث پرورش و رشد جسماني كودك مي شود
5 - كودكان بايد راه خود را مستقلاً پيدا كنند كودك بايد در فرايند آموزشي خود عامل فعالي باشد يا بايد به او عنوان يك عامل فعال در فرايند آموزشي خود نگاه كرد. كودك كسي نيست كه فقط در معرض اتفاقات قرار گيرد، بلكه كسي است كه بايد بوسيله اراده اش اتفاقات را بوجود آورد. به همين خاطر ما بايد دائما" ساختمان تجربه مداومي را پي ريزي كنيم، چون كودك در هر لحظه ممكن است حركت متفاوتي را انجام دهد. پس روش آموزش به خود كودك بستگي دارد.
6- مونته سوري نسبت به خيال پردازي و تخيل كودكان حسي بدبينانه و انتقاد آميز داشت و با اينكه معتقد به رعايت تمايلات طبيعي در رشد كودك بود،خيال پردازي را رد ميكرد و معتقد بود كودك عاشق اين است كه در عوالم سحرآميز غير واقعي سرگردان شود اما با اين كار او ارتباط خود را با دنياي واقعي از دست ميدهد و داستانهاي خيالي مانند جن و پري و بابا نوئل تنها او را به ساده لوحي تشويق ميكندچون برخوردي غير فعالانه دارد و فقط دريافت كننده است ،قدرت تشخيص و داوري در او پرورش نمي يابد ،در حالي كه به اين دو نياز دارد.اگر بخواهيم تخيل خلاق را در كودك پررورش دهيم ،بايد قدرت مشاهده و تشخيص او را در دنياي واقعي پرورش دهيم .
7- اعتقاد به اصل يادگيري از طريق فعاليت يادگيرنده. اگر از كودك مدرسه مونته سوري بپرسند : خواندن را از كه آموختي ؟ پاسخ خواهيم شنيد:«از هيچ كس ،من فقط كتاب را مي خوانم تا ببينم آيا ميتوانم آن را بخوانم.»
8- «آموزش براي صلح» با هدف برقراري صلح پايدار
9- بازسازي اجتماعي و صلح با هدف آزادي و اتحاد جوامع بشري
فعاليت ها
صرف نظر از اعتقادات پايدار قبلياش در مورد اينكه كودكان بايد معلم ما باشند و نظرياتش در مورد آزادي و اتحاد جوامع بشري، وي متوجه مشكلات پيشرفت اجتماعي شد، از اين رو مبارزهاي را با عنوان آموزش آغاز كرد.
مونتهسوري اعلام كرد كه هدف از آموزش، برقراري صلح پايدار و كار سياستمداران، دورنگهداشتن دنيا از جنگ است. جرقههاي انديشهي او باعث ايجاد اميدواري ميان كشورهاي اروپايي شد. تشكلات و گروههاي سياسي به پشتيباني از او برخاستند و از انديشههاي آموزشي او و ايدههايش در مورد اينكه كودكان بايد راه خود را مستقلاً پيدا كنند، استفاده كردند.
هنگاميكه ماريا مونتهسوري در صحبتهايش به صلح و جنگ اشاره كرد، برداشتهاي مختلف از مفهوم اين لغات، باعث ايجاد مفهوم جديدي از نقد و بررسي شد و مفاهيم كهنه و سنتي دربارهي جنگ و صلح را از بين برد و همچنين اين برداشتها جرقهاي تازه در افكار مدرن امروزي ايجاد كرد.
ماريا مونتهسوري با دقتي زياد و صادقانه كه هميشه در تحقيقاتش براي يافتن حقيقت به كار ميبرد، اين مسئلهي جديد را بررسي و آزمايش كرد. او در سال 1932، در يك سخنراني معروف كه در اين پيوست اين مقاله نيز آورده شده است، در اداره بينالمللي آموزش در ژنو، كه در آن زمان مركز جنبشهاي صلحآميز اروپاييها بود، دربارهي مسئله صلح سخنراني كرد. در سال 1936 يك كنگرهي صلح اروپايي به بررسي جنبههاي سياسي اين مسئله پرداخت. در آن كنگره كه در شهر بروكسل برگزار شد، ماريا مونتهسوري در مورد مسئله صلح سخناني ايراد كرد و همچنين چند تن از سخنگويان سياسي و برجسته اروپايي نيز در آن كنگره سخنراني كردند.
هنگام وقوع جنگ داخلي در اسپانيا، او به لندن رفت و در انگلستان نيز در مورد صلح سخنراني كرد. در سال 1937 دولت دانمارك از مونتهسوري درخواست كرد تا در تالار پارلمان كوپنهاگ براي يك كنگرهي مهم با عنوان «آموزش براي صلح» سخنراني كند. دكتر مونته سوري در سخنرانياش به مسائلِ اخلاقي بشر اشاره كرد. تحت حمايت و كمك مالي يك مؤسسهي علمي پيشرفته، مونتهسوري در مدرسهي بينالملي فلسفه، در دسامبر1937، سه سخنراني ايراد كرد و در ژوئيهي سال 1939، همراه با گسترش و شدت گرفتن جنگ، براي انجمن جهاني مذهب، كه يك مؤسسهي مذهبي بينالمللي بود، سخنراني كرد.
ماريا مونتهسوري در آن زمان تمامي تفكرات اجتماعي، سياسي، علمي و مذهبي را از ذهنش دور كرده بود. دانشگاهها، مؤسسات و انجمنهاي كشورهاي مختلف، در تصميمگيريهاي خود براي تحول و بازسازي جامعهي بشري همگام و متحد شده و دكتر مونتهسوري را بهعنوان كانديداي جايزهي نوبل صلح در سال 1949 و 1950 درنظر گرفته بودند.
تلاشهاي بيوقفه و دلسوزانهي او طي سالهاي فعاليتش در هندوستان، كه از سال 1939 شروع شده بود، باعث ايجاد يك پايهي علمي دربارهي بازسازي اجتماعي و صلح جهاني شد و همچنين موجب شد كه مونتهسوري يك نظريهي منسجم و يكپارچه را براي خوانندگانش در كتابي با عنوانتفكرات جذابارائه كند.
اينك چكيده اي از اهم فعاليتهاي مونته سوري را، براي يادآوري بيشتر بيان ميكنيم :
1 . راه اندازي اولين مركز بهداشتي – تربيتي در محله فقير نشين رم
2 . تلاشهاي خستگيناپذير به منظور يافتن راهي جديد در عرصهي آموزش
3 . افتتاح اولين خانهي كودك در ششم ژانويهي سال 1907 در شهر رم
4 . انجام آزمايشات مكرر در مورد حالات ذهني و رواني كودكان و ويژگيهاي شخصيتي آنها و رابطه آن با روش سنتي و اضطرابآور آموزشي در خانه و مدرسه
5 . كاركردن با كودكاني از جوامع و فرهنگهاي مختلف در سراسر دنيا
6 . ارائهي يك نقد و بررسي دقيق از اشتباهات و آسيبهايي كه در گذشتهي كودكان وجود داشته است. هدف اصلي نوشتههاي ماريا مونتهسوري به وجودآوردن درك جديدي از تواناييها و نيازهاي كودكان، بهويژه در نخستين سالهاي رشدشان ، بدون ديدگاه منفي و منتقدانه، بوده است.
7- نوشتن مقالات و كتاب هاي متعدد
8- سخنراني هاي پرشور در مورد موضوعاتي چون توجه به نيازهاي كودك، اصلاح سيستم آموزشي ، آموزش براي صلح ،
9- راه اندازي مدارس نوين با روش آموزشي كودك مداري و عمل گرايي
10- استفاده از آموزش و پرورش براي گسترش صلح و دوستي بين ملتها
نكات ويژه و مورد توجه در شيوه آموزشي مونتهسوري:
با آموزش كودكان در سال هاي حساسي از زندگي خود ، شيوه ي مونته سوري نه تنها كودكان را از كودكي طبيعي شان محروم نمي كند، بلكه پيشرفت هاي ذهني و هوشي آنها را سرعت مي بخشد. دوران حساس زماني است كه يادگيري كودك به سادگي انجام مي گيرد و بيشترين واكنش را به محيط آموزشي دارد. تحقيقات نشان داده است كه ذهن كودك توانايي جذب كامل بخش مختصري از مهارت ها را دارد. بنابراين بهتر است كه آموزش ازطريق دستورالعمل هاي طبيعي دوران كودكي باشد.
ساختار خاص وسايل و كاربرد آنها در كلاس موجب خلاقيتكودكان ميشود. با معرفي وسيلهاي جديد، كودك هيجانزدهميشود و بعد ازمعرفي و شناساندن آن توسط معلم، تمام تلاشش راميكند كه روي آن تسلط كامل پيدا كند. استفادهيمناسب از اشيا در محيط آموزشي كودك امري حياتي است. ساختار در يادگيري كودك بسيارمؤثر است زيرا كودكان در ساختار، نظم و تكرار را ميبينند و احساس امنيت ميكنند.
تمركز به دقت وآرامش و گاهي اوقات نشستننيازدارد. براي كودك بسيار مهم است كه با هدفثابتي خود را مشغول انجام يك كار كه خود نيز آن را انتخاب كرده است، بكند. وقتيكه بچهها كارشان را شروعميكنند به محل و مكاني مناسبنيازدارند تا خود همه چيز رابهطور عملي تجربه كنند. زيرا آنان ازطريق تجربه بيشتراز زمانيكه به آنها ميگويند كه چهكار كنند، چگونه آن را انجام دهند و در كجا به كاربپردازند، رشد ميكنند. اما همچنان توجه به برنامههاي آموزش فردي براي تكتك دانشآموزان كلاس از اركان اصلي اينشيوه است.
زمان كافي براي فعاليتهاي گروهي و رشد اجتماعي وجود دارد. كلاسهاي مونتهسوري بايد كودك را تشويق بهايجاد رابطهي هدفمند باديگران در كلاس كند. به علت سن دانشآموزان، كمكهاي دوطرفهي همكلاسيها به يكديگر و احترام بهاستقلال كودكان تشويق ميشود، اما هرگز تحميل نميشود. يك كلاس مناسب دربرگيرندهي مكالمه، فعاليتهاي بيروني، موسيقي و حركت در كلاساست.
وقت كافي برايبازيهاي تخيلي،موسيقي، هنر و خلاقيت وجود دارد. كودكان بايد داستانسرايي كرده و آن داستانها را بازي كنند تا در آنها اعتماد به نفسرشدكند. بايددر كلاسابزارهنرهاي بصري براي پرورش برخي خلاقيتها فراهم شود. دكترمونتهسوري به وجود يك برنامه موسيقي اصرار داشته، معتقداست كه موسيقي بخشي خاص از خلاقيت كودك را رشدميدهد. امروزه بسياري ازكلاسهاي مونتهسوري براي بالابردن كيفيت آموزشي از يك مربي موسيقياستفاده ميكنند.
در كلاسآزاديهاي زيادي براي كودك درنظر گرفته شده است. اصل بنياديشيوهي آموزشي مونتهسوري، آزاديكودك است. آزادی عمل فردی موجب رشد شخصیت و کمال دانشآموز میشود. البته داشتن آزادی بیش از حد، برای مثال آزادیدر استفاده از وسایلی که هنوز برایش مجهول هستند و به او معرفی نشدهاند، فقط ذهن کودک را مشغول میکند. یک معلم خوب همیشه مراقب پیشرفت دانشآموزان است.
روی مهارتهای زندگی تأکید زیادی میشود. کودکان راجع به انجام برخی کارهای روزمره بسیار کنجکاوهستند. تمرین چنین فعالیتهایی تواناییهای حسی، مهارتهای حرکتی، همکاری، قدرت عمل و اعتماد به نفس واستقلال کودک را رشد میدهد.
هدف آیندهسازی است. همه میدانیم که ویژگیهای بنیادی مثل شخصیت، گیرایی و آرامشدر سالهای کودکی شکل میگیرند. برای رشد این ویژگیها شیوهی مونتهسوری بسیار مؤثر است و کودکان در هر مقطعیمیتوانند از مزایای آموزشی آن بهره مند شوند. آموزش مونتهسوری کودکان را برای تحصیلات و زندگی آتی آمادهمیکند و با یک شیوهی آموزشی سازمان یافته به موفقیت، رشد، استقلال،اعتماد به نفس و عشق نزدیکتر مینماید.
یک معلم خوب و دلسوز درمی یابد که دانش آموزان نیاز دارند به درستی راهنمایی شوند تا به نتیجه ی دلخواهشان برسند. تشویق کردن اما نه با جایزه، از برنامه های هر روز است، زیرا کودک به تأیید کارهایی که انجام می دهد نیاز دارد. آموزشگر باید دقیق باشد، زیرا تشویق و تحسین او نباید به کودک احساس فوق العاده بودن و استثنایی بودن را انتقال دهد. علاوه بر آن، معلم کاردان، همیشه کودکان را راهنمایی می کند تا مطمئن شود که هریک از کودکان کار خود را به درستی انجام خواهند داد. (سایت دانشگاه الزهرا)
در تعلیم و تربیت روش ماریا مونته سوری علاوه بر اینکه بر دیدگاه کودک مداری استوار است تاکید زیادی بر روی یادگیری از راه بکار بردن حس ها و بطور کلی یادگیری از طریق فعالیت های یادگیرنده و راهنمایی های معلم می نماید .وسایل و دستورالعمل های او همگی بروی اعتقاد به اصل یادگیری از طریق فعالیت یادگیرنده متمرکز است .(مقدمات برنامه ریزی پروند،ص 141 )
مونته سوری در شیوه آموزشی خود توجه و تاکید زیادی بر موسیقی ، هارمونی و حرکات ریتمیک در آموزش داشت.تا آنجا که او حتی از شیوه های آموزشی موسیقی نیز انتقاد کرد و آن را نیز متحول نمود. اهالی موسیقی در بیان و تمجید روش کار و شیوه ی آموزشی او ، ضمن اینکه او را «کودید مونته سوری » مینامد در مورد مونته سوری مینویسند: ( به نقل از سایت خانه هنرمندان )
کودید مونته سوری : او یک پزشک بود که به هیچ وجه موسیقی نمی دانست. وی در سال 1907 "خانه کودکان" را برای کودکان 3 تا 7 ساله تاسیس نمود و سعی کرد مسائل آموزشی تربیتی کودکان معلول را مطرح کند و از همین طریق به موسیقی دست یافت.
بنابراین، آراء نظرات "مونته سوری" اصلا" موسیقیایی نبودند، بلکه تعلیم و تربیتی بودند. مونته سوری معتقد بود کودک باید در فرایند آموزشی خود عامل فعالی باشد یا باید به او به عنوان یک عامل فعال در فرایند آموزشی خود نگاه کرد. کودک کسی نیست که فقط در معرض اتفاقات قرار گیرد، بلکه کسی است که باید بوسیله اراده اش اتفاقات را بوجود آورد. به همین خاطر ما باید دائما" ساختمان تجربه مداومی را پی ریزی کنیم، چون کودک در هر لحظه ممکن است حرکت متفاوتی را انجام دهد. پس روش آموزش به خود کودک بستگی دارد.
اولین نتیجه ای که می توان از این روش گرفت این است که فرآگیری کودک بسیار آزاد است و آنرا در هیچ سیستمی نمی توان محدود کرد و به عقیده او ، اشیاء بهترین مربیان هستند. او محیطی را بوجود آورد که در آن اشیاء همگی واقعی هستند، یعنی هیچ اسباب مصنوعی وجود ندارد. مونته سوری معتقد است کودک را نباید رها کرد بلکه مربی باید گام به گام با او حرکت کند. البته نه اینکه مثل کودکان رفتار کند، ولی حتی الامکان سعی نماید بیاموزد که چگونه با کودک رفتار کند.
مونته سوری پس از همکاری با دوست موسیقیدانش "ماچرونی" (Maccriaronni) اساس دوره های آموزشی خود را بر مبنای درک مفاهیم موسیقی بنیانگذاری کرد. ابتدا صدا ها را دسته بندی نمود و با شیوه های مختلف کودکان را آزمود و تمریناتی را در جهت دقیق شنیدن صداها بعنوان برترین نمود آموزش موسیقی پایه ریزی کرد و معتقد بود بسیاری از فعالیتهای صدایی و غیر صدایی باید به آواز خواندن منجر شود. یعنی بچه ها صداهایی را که می شنوند باید بخوانند. نکته مهم دیگری که در روش مونته سوری حائز اهمیت است، حرکات ریتمیک است که باعث پرورش و رشد جسمانی کودک می شود.
برای این منظور نیز "ماچرونی" با تغییر سرعت در قطعاتی که توسط پیانو می نواخت به کودکان می آموخت که چگونه به صداهای مختلفی که با سرعتهای متفاوت اجرا می شوند عکس العمل نشان دهند. ( سایت خانه هنرمندان )
در دومین سمینار تخصصی رویکردهای آموزشی سمینار آشنایی با الگوی «ماریا مونته سوری» به منظور معرفی دیدگاهها و نظرات این مربی کودک ایتالیایی، از سوی انجمن پژوهشی کودکان دنیا روز چهارشنبه دوم اسفندماه در تالار ناصری خانهی هنرمندان ایران برگزار شد. متن بالا خلاصه ای است از زندگی نامه ی این بانو که خواندید...
در متن زیر اصول و نظرات مونته سوری را که در یکی از مدارس مجری و پیرو عقاید مونته ســــوری در ایران اجرا میشود ، با هم مرور میکنیم:
نام این مدرسه : مجتمع آموزشی مهدوی ( شامل خانه کودک، دبستان ، راهنمائی و ... )
محل آموزشگاه : تهران
اولین خانه کودک مونته سوری در ایران با 104، کودک پیش دبستانی و 12 دانش آموز راهنمایی
دوره پیش دبستان(خانه کودک مونته سوری)
دوره پیش دبستان به عنوان اولین جایگاه رسمی آموزش، نقش حیاتی و بسیار اثرگذار را در تصور ساده و سپید کودک، رقم می زند. چگونه بودن این دوره ، از فضای فیزیکی تا شخصیت مربیان و روشهای آموزشی تا حدود زیادی نگاه و باور کودک را نسبت به آموزش رسمی و مدرسه جهت می دهد.
Forum Modifications By
Marco Mamdouh