بازی با کلمات کار هر روز من است !
بازی با کلمات کار هر روز من است !
من ، پایان ، غم ، تو ، اشک ، تنهایی ...
چه باید کرد ؟
با کلماتی که جز جدایی حرفی ندارند .
و باز همان جمله همیشگی ...
می نویسم که تو بخوانی
اما حیف !!!
دیگران عاشقانه های من را میخوانند
و به یاد عشق خودشان می افتند
تو حتی نگاه هم نمیکنی ...
پس نوشتن چه فایده ... میخوام دیگر ننویسم !
. . . و
پاسخ : بازی با کلمات کار هر روز من است !
سه واژه، برای تعریف تنهایی
« او ، دوستم ،ندارد »
سه واژه،
به سنگینی تمام غم دنیا
سه واژه،
برای تعریف تنهایی
سه واژه،
و دنیایی درد
«او دوستم ندارد»
یعنی شکستن
یعنی اشک
یعنی آه
«او دوستم ندارد»
یعنی دستهایم را نگرفت
یعنی تنها ماندم
یعنی یخ زدم، مردم
یعنی امیدم مرد
«او دوستم ندارد»
یعنی
او دیگری را دوست دارد!!!
یعنی باید بروم
یعنی جایم خالی نیست!
«او دوستم ندارد»
بـــایـــد رفـــت...
پاسخ : بازی با کلمات کار هر روز من است !
نمی دانم میدانی یا نه....؟
لحظه ی تولد من به همان ثانیه ای بر میگردد
که تو برای اولین بار به من گفتی
دوستت دارم...
پاسخ : بازی با کلمات کار هر روز من است !
وقتي نمي دانم
چه آشوبيست در دلم
وقتي نمي دانم
درنبودنم ...
به بودن ِ
چه كسي فكر مي كني ...!
http://www.imgiran.com/images/orya39ed2929upq47ks.jpg
پاسخ : بازی با کلمات کار هر روز من است !
به من نخند ...
چرا نگاه می کنی ؟ تنها ندیده ای ؟
به من نخند ...
من هم روزگاری
عزیز دل کسی بودم ...
پاسخ : بازی با کلمات کار هر روز من است !
خیلی سخته یادگاری فقط و فقط سراب است
خیلی سخته آشنایی همه عشق من تباه است
خیلی سخته غم بشینه روی قلبها و سیاهی
خیلی سخته عاشقی و تو ازم خبر نداری
خیلی سخته ترک چشمات تو دیگه منو نمیخوای
خیلی سخته در نبودت بدونم تنهای تنهام
خیلی سخته در هوایی که دلت کنار من نیست
بخوام از نفس بیفتم ای خدا چه روزگاریست
خیلی سخته تو ندونی که دارم جون میدم اینجا
تو ازم خبر نداری خیلی سختن این ستم ها
خیلی سخته در کنارت بمونه و من نمونم
خیلی سخته در دیارم بدونم تنها میمونم
خیلی سخته قلب من رو تو ازم ربوده باشی
خیلی سخته توی شبهام تو دیگه پیشم نباشی
خیلی سخته آتش عشق توی قلب تو نسوزه
خیلی سخته قلب من هم بدون نگات بسوزه
خیلی سخته زخم غربت توی قلب بی حسابت
غریبه شدم واسه تو..آخ ...دلم ببین چه سخته
خیلی سخته من که رفتم تو رو بخدا سپردم
خیلی سخته بعد دوباره فکر کنی که بر میگردم.!
پاسخ : بازی با کلمات کار هر روز من است !
خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست !
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی .....
میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی .....
پاسخ : بازی با کلمات کار هر روز من است !
بعضی چیزا رو نمی شه نوشت
بعضی چیزا رو نمی شه گفت
بعضی چیزا رو فقط می شه احساس کرد
بعضی بغضا رو نمی شه شکست
بعضی بغضا رو فقط باید قورت بدی
بعضی دردا رو نمی شه فریاد زد
بعضی دردا رو فقط می شه اشک ریخت.....
مثلا
اون رفت........
پاسخ : بازی با کلمات کار هر روز من است !
دلـتنگیهایـم را
زیـر دوش حمّــام میبَـرم،
بُـغـضـم را
…
میـان شُـرشُـر آبِ داغ میتـرکـانـم،
تا همـه فـکـر کننـد
قرمـزیِ چشمـانـم
از دم کـردنِ حمّـام است!!!!!!
ای یار بی وفای من...
پاسخ : بازی با کلمات کار هر روز من است !
کاشــــــــــــــــــــــ ـــــ ...
کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد … کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد …
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو میرساندم… بدون تو عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم…
کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم…
میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود
میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت
امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند … چشمانم
بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد …
آخ که چقدر تنهایم … دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم
بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته
شده است …
رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته …. پیر
تنها…. تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های
دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت ….
اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی
دوباره ای است … پس برگرد … عاشقانه برگرد
برای همیشه برگردد
هرگزلحظات با تو بودن را از یاد نخواهم برد .هرگز لبخند های ملیح وبی ریایت
را از یاد نخواهم برد.لحظات در گذر است ودقیقه دقیقه های ساعت برایمان مهم
است زیرا که دیگر تکرار نمیشوند شاید روزگاری یادمان آری که دیگر هیچ
نشانی از ما نباشد اما برگه ها بیانگوی دوستی بین ماست .بدان که هرگز
ازخاطرم نمی روی وبا تو بودن برایم لذت بخش است .
اینک تو را به خدای زیبایی ها میسپارم
روزها ازپی هم میگذرند ونشانی از خود باقی نمی گذارند
ولی ای تنهاترین رویای عشق هیچ چیز خیال تورا از من جدا نمی کند