موسیقی عجیبی ست مرگ.
بلند می شوی
و چنان آرام و نرم می رقصی
که دیگر هیچکس تو را نمی بیند
گروس عبدالملکیان
نمایش نسخه قابل چاپ
موسیقی عجیبی ست مرگ.
بلند می شوی
و چنان آرام و نرم می رقصی
که دیگر هیچکس تو را نمی بیند
گروس عبدالملکیان
سلام زیبا بود
مرگ اگر مرد است گو نزد من ایی/تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
ممنون زیبا بوووووووووود ... [golrooz]http://static.cloob.com//public/user.../7508838-b.jpg
چه كسي سند دارد بر عمر دراز
چه كسي رسيده بر وصال اين دلبر ناز
ای كه دل بستی به اين خاك و غبار
ای كه بر اسب تيز پای عمر شدی سوار
سر آخر، خاك گورت شود نثار
بيت اول اين شعر رو از حرف بابا بزرگم، گرفتم؛ يه بار تو صحبتاش گفت:«من كه عمرم رو از خدا سند نگرفتم؛ تابدونم تاكي زنده ام... ».خدا رحمتش کنه، خیلی وقته مرده، دلم براش خیلی تنگ شده.
از مرگ نمی ترسم
من فقط نگرانم
که در شلوغی آن دنیا
مادرم را پیدا نکنم ...
.........................................
درست است که نقطه تمام کننده جمله است، اما باعث مرگ و فنای جمله نیست .
همانطور که در مورد انسان نیز، مرگ باعث فنای او نیست و فقط یک سطر او را جابجا میکند.
از سطر دنیا به سطرعقبی ...
کاش تا جایی که می توانیم بی غلط باشیم ...
«مردن کافی نیست باید به موقع مرد.»
ژان پل سارتر
آن که به کمال رسیدهاست، فاتحانه به مرگ خویش میمیرد و چنین مرگی، بهین مرگ است.
نيچه
http://www.farsnaz.com/aban91/1234.jpg
مرگ از زندگی پرسید چیست که باعث می شود تو شیرین و من تلخ جلوه کنم؟
زندگی لبخندی زد و گفت : دروغی که در من نهفته است و حقیقتی که در تو
هیچ انسانی دوست ندارد که بمیرد
اما همیشه ارزوی بهشت رفتن را دارد
اما یادمون نره که برای رفتن به بهشت اول باید مرد
مرگمن شعر مرگ را برای لبانم خواستمو همه آنها آهنگ بد نوای زندگی را نعره میزدندکویر لبهایمسکوت اشکهایمزندان سینهامپاهای لرزانممن یک انسانممثل همه آنها٬ مثل تو......