بگید
نمایش نسخه قابل چاپ
بگید
سکوتم از رضایت نیست
دلم اهل شکایت نیست
بیشتر وقتاییه که دلتنگم یا ناراحتم ساکت میشمو هیچی نمیگم
آن روز که رفتی
به جای برگ
از درختان
برف می بارید
من
کنار رفتنت
خیره مانده بودم به دور
و نیمکت
سراسر برگ سفیدی بود
پُر از
خاطره ی نانوشته ی تو ..
اینک
تمام خیابان های شهر
زیر مجسمه ای
شبیه ِ من
به آخر می رسد
معمولا یا سرگرم کاری هستم یا اندوهگینم