پاسخ : اشک ریختـــــــــــی؟
عمرت داره میگذره وتو ظاهرا لحظات رو با اندوه میگذرونی یه روزی میفهمی که نباید اینقدر غصه میخوردی اما عمرت گذشته وفرصت جبران این اشتباه رو نداری اشتباه غصه خوردن
پاسخ : اشک ریختـــــــــــی؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
انوبانی نی
عمرت داره میگذره وتو ظاهرا لحظات رو با اندوه میگذرونی یه روزی میفهمی که نباید اینقدر غصه میخوردی اما عمرت گذشته وفرصت جبران این اشتباه رو نداری اشتباه غصه خوردن
بعضی وقت ها هست که آدم با غصه خورن میفهمه که باید در آینده چیکارا بکنه و از گذشته خودش عبرت بگیره
پاسخ : اشک ریختـــــــــــی؟
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوزش این زخم هارا کم کنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی
زخم دل من اگه بارون میتونه خوبش کنه پس همه برام دعا کنین
پاسخ : اشک ریختـــــــــــی؟
"زیادی" عاشق نشو ...
"زیادی " اعتماد نکن ...
چون همون "زیادی"
بعدا "زیادی" داغونت میکنه
پاسخ : اشک ریختـــــــــــی؟
شعرات قشنگن اما یک حرف...نزار همه با یک چیز بشناسنت اگر بعدا چیز جدیدی بنویسی طعمی نداره براشون...
پاسخ : اشک ریختـــــــــــی؟
قشنگ بود.معلومه که عاشقی.
پاسخ : اشک ریختـــــــــــی؟
ولي اخر همه اينا كه چي...............
فقط خاك.......
پاسخ : اشک ریختـــــــــــی؟
و اشک...
و خاطراتی مبهم از گذشته
و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام
فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود
خواب کودکانه ی من
و تو ماندی در خاطرم
بی آنکه تو را ..!!!
چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...
بعد از این همه عبورِ کبود،
قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...
پاسخ : اشک ریختـــــــــــی؟
روح من
شکستی ،
اشک ریختی ،
دیدم
که چه بی رحمانه تو را شکستند
دیدم
که چه سوزناک در خود شکستی
دیدم
که چه معصومانه اشک ریختی
دیدم
اما ، چه کردم من ؟؟؟
نقش من چه بود آن شب ؟؟؟
نظاره گری بیش نبودم
دیدم و سکوت کردم
تو که دیدی منو روحم شکستیم
تو که دیدی منو روحم گریستیم
تو چرا
چیزی نگفتی
کاری نکردی ....