طبیعت انسان ، علاقه به جنس مخالف است
حتى برده فروش (طبیعت انسان ، علاقه به جنس مخالف است )
ماجراى علاقه مندى و عشق سوزان مردى كه كارش فروختن روغن زيتون بودنسبت به رسول اكرم ، معروف خاص و عام بود . همه مىدانستند كه او صادقانه رسول خدا رادوست مىدارد و اگر يك روز آن حضرت را نبيند بيتاب مىشود .
او به دنبال هر كارى كهبيرون مىرفت ، اول راه خود را به طرف مسجد (يا خانهء رسول خدا يا هر نقطهء ديگرى كهپيغمبر در آنجا بود) كج مىكرد و به هر بهانه بود خود را به پيغمبر مىرساند و ازديدن پيغمبر توشه برمىگرفت ، سپس به دنبال كار خود مىرفت .
گاهى كه مردم دور پيغمبر بودند و او پشت سر جمعيت قرار مىگرفت و پيغمبر ديده نمىشد ، از پشتسر جمعيت گردن مىكشيد تا شايد يك بار هم شده چشمش به جمال پيغمبر اكرم بيفتد .
يكروزپيغمبر اكرم متوجه او شد كه از پشت سر جمعيت سعى مىكند پيغمبر را ببيند . پيغمبرهم متقابلا خود را كشيد تا آن مرد بتواند به سهولت او را ببيند .
آن مرد در آن روز پساز ديدن پيغمبر دنبال كار خود رفت اما طولى نكشيد كه برگشت .
همينكه چشم رسول خدابراى دومين بار در آن روز به او افتاد ، با اشارهء دست او را نزديك طلبيد . آمد جلوپيغمبر اكرم و نشست.
پيغمبر فرمود: «امروزِ تو با روزهاى ديگر فرق داشت . روزهاى ديگريك بار مىآمدى و بعد دنبال كارت مىرفتى ، اما امروز پس از آنكه رفتى ، دومرتبهبرگشتى،چرا؟ ».
گفت: «يا رسول اللََّه!حقيقت اين است كه امروز آن قدر مهر تو دلم راگرفت كه نتوانستم دنبال كارم بروم ، ناچار برگشتم.»پيغمبر اكرم دربارهء او دعاىخير كرد .
او آن روز به خانهء خود رفت اما ديگر ديده نشد . چند روز گذشت و از آن مردخبر و اثرى نبود . رسول خدا از اصحاب خود سراغ او را گرفت ،
همه گفتند: «مدتى است او رانمىبينيم.»رسول خدا عازم شد برود از آن مرد خبرى بگيرد و ببيند چه بر سرش آمده .
به اتفاق گروهى از اصحاب و يارانش به طرف«سوق الزيت»(يعنى بازارى كه در آنجا روغنزيتون مىفروختند) راه افتاد . همينكه به دكان آن مرد رسيد ديد تعطيل است و كسى نيست .
از همسايگان احوال او را پرسيد ،
گفتند: «يا رسول اللََّه!چند روز است كه وفات كرده است.».
همانها گفتند:« يا رسول اللََّه!او بسيار مرد امين و راستگويى بود ، امايك خصلت بد در او بود.». –
پیامبر : چه خصلت بدى؟.
همسایگان : از بعضى كارهاى زشت پرهيز نداشت ، مثلادنبال زنان را مىگرفت. –
پیامبر : خدا او را بيامرزد و مشمول رحمت خود قرار دهد . او مراآنچنان زياد دوست مىداشت كه اگر برده فروش هم مىبود خداوند او رامىآمرزيد(1(
(1) روضهء كافى،صفحهء 77.
منبع : کتاب: داستان راستان ، نوشته: شهیدمطهری
نتیجه : طبیعت انسان ، علاقه به جنس مخالف است و هر چیز طبیعی ( اگر چه گناه باشد ) مستحق مجازات نبوده و خدا او را به سبب توبه و کارهای خوبش ، می بخشد ، مگر آن که منتج به خلافی بزرگتر و تجاوز به حقوق دیگران و یا اشاعه فحشا بشود .
وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَ زُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ – سوره هود ، آیه 114
در دو طرف روز، و اوايل شب، نماز را برپا دار؛ چرا که حسنات، سيئات (و آثار آنها را) از بين مىبرند؛ اين تذکّرى است براى کسانى که اهل تذکّرند!
پاسخ : طبیعت انسان ، علاقه به جنس مخالف است
سلام...ممنون از مطلبتون...
اما من متوجه نشدم..الان خدا اون مرد رو می آمرزه....؟چرا؟
پاسخ : طبیعت انسان ، علاقه به جنس مخالف است
یعنی چی؟
نمیشه که آدم هرگناهی بکنه اخرشم آمرزیده بشه؟؟؟
پاسخ : طبیعت انسان ، علاقه به جنس مخالف است
ینی شما میگی اگه یه پسر بیفته دنبال یه دختر که این مساله باعث رفتن آبروی دختر بشه،خدا میبخشدش؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!
پاسخ : طبیعت انسان ، علاقه به جنس مخالف است
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
.:Neda.:
یعنی چی؟
نمیشه که آدم هرگناهی بکنه اخرشم آمرزیده بشه؟؟؟
خداوند ارحم الراحمینه
البته این بنده خدا کاری نکرده بوده که
پاسخ : طبیعت انسان ، علاقه به جنس مخالف است
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
BaAaroOoN
ینی شما میگی اگه یه پسر بیفته دنبال یه دختر که این مساله باعث رفتن آبروی دختر بشه،خدا میبخشدش؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!
بحث آبرو جداست
اگه آبروی مومنی ریخته بشه هرکاری هم کرده باشه
خدا ابرو ریزنده رو نخواهد بخشید