پاسخ : چند می گیری اخلاقی باشی
	
	
		
	نقل قول:
	
		
		
			
				نوشته اصلی توسط 
porsa
				
			 
			جمله غریبی به نظر می آید که اخلاقی بودن را بخریم و بفروشیم چون اخلاق را همیشه بالاتر از بده و بستانهای روزانه فرض کرده ایم .
اما عجیب آنکه  بعض موارد خاص از شنیدن چنین معامله هایی تعجب نمی کنیم .
مثلا اگر بگویند در قبال ارتباط جنسی با زنی زیبا کاری را برایمان انجام بده  یا مثلا پولی به فلان کس بده بنظر می آید داریم کار خجالت آوری انجام می دهیم  .
ولی اگر بگویند  فلان کار را برای ما انجام بده و در قبالش بعدها و بعد از مرگت همان تسهیلات قبلی شامل حالت می شود چندان بهمان بر نمی خورد  خجالت نمی کشیم افتخار هم می کنیم .
حکمت آن خجالت و این افتخار چیست ؟ چرا آنجا شرمساری اینجا سرافرازی  ؟  
اساسا عملی  که مبنای آن ترس یا طمع باشد را می توان عمل اخلاقی نامید  ؟
پویا
			
		
	 
 با سلام
این به افتخار و خجالت ربطی ندارد
کارهای خوب در همه جا و همه زمانها کارهای خوب بوده اند و هستند و عمل به آنها موجب حس بهتری میشود
و در مقابل کارهای بد همبیشه بد بوده اند
این به دین و سنت هم ربط ندارد
این یکی از دلایل افتخار و خجالت است
ممنون
	 
	
	
	
		پاسخ : چند می گیری اخلاقی باشی
	
	
		
	نقل قول:
	
		
		
			اساسا عملی  که مبنای آن ترس یا طمع باشد را می توان عمل اخلاقی نامید  ؟
			
		
	
 عمل اخلاقی به فطرت بستگی دارد
فطرت چیزیه که به دین ربط نداره
مثلا عملی دزدی هم برای یک یکتا پرست نادرست است و هم برای کافر و شیطان پرست و ...
	 
	
	
	
		پاسخ : چند می گیری اخلاقی باشی
	
	
		جنات آزماینده اینها که شما فرمودید یسبار قانع کننده بود  .
اما  چند سئوال جدید پیش می آید .
اینکه خوب خوب است و بد بد است  تحقیقا درست است اما اطلاعات زیادی به ما نمی دهد  ولی اینکه خوب خوب است و احساس بهتری به ما می دهد کمک کننده است .
شما از رابطه یک عمل عینی با یک احساس ذهنی می گویید .
یعنی ملاک  تشخیص و افتراق یک پدیده عینی را یک پدیده ذهنی می دانید .
من البته این را قبول دارم که اینها به هم ربط دارند همه ما این رابطه را درک می کنیم آن احساس خوشایند را تجربه کرده ایم .
ولی پدیده های ذهنی قائم به  فرد هستند  آیا تشخیص یک عمل اخلاقی قائم به فرد است ؟ 
آیا پدیده اخلاقی علاوه بر ملاک تشخیص ذهنی ملاک تشخیص عینی هم دارد ؟
پرسا
	 
	
	
	
		پاسخ : چند می گیری اخلاقی باشی
	
	
		
	نقل قول:
	
		
		
			
				نوشته اصلی توسط 
porsa
				
			 
			جنات آزماینده اینها که شما فرمودید یسبار قانع کننده بود  .
اما  چند سئوال جدید پیش می آید .
اینکه خوب خوب است و بد بد است  تحقیقا درست است اما اطلاعات زیادی به ما نمی دهد  ولی اینکه خوب خوب است و احساس بهتری به ما می دهد کمک کننده است .
شما از رابطه یک عمل عینی با یک احساس ذهنی می گویید .
یعنی ملاک  تشخیص و افتراق یک پدیده عینی را یک پدیده ذهنی می دانید .
من البته این را قبول دارم که اینها به هم ربط دارند همه ما این رابطه را درک می کنیم آن احساس خوشایند را تجربه کرده ایم .
ولی پدیده های ذهنی قائم به  فرد هستند  آیا تشخیص یک عمل اخلاقی قائم به فرد است ؟ 
آیا پدیده اخلاقی علاوه بر ملاک تشخیص ذهنی ملاک تشخیص عینی هم دارد ؟
پرسا
			
		
	 
 دوست عزیز ما وقتی از خوب و بد صحبت میکنیم باید توجه داشته باشیم که این اوصاف نسبی هسند
یعنی خوب نسبت به یک معیار خوب است
و بد هم همچنین
ولی اگر دقت داشته باشید خود خوب و بد جدا شدنی هستند
خوب و بدی که به فطرت مرتبط مشوند را نباید با خوب و بدی که از محیط کسب و استنباط شده اند یکی دانست
در بالا از دزدی گفتیم که در همه جوامع ناپسند است
ولی برخی کارها در کشور ما ناپسند و بد است.ولی در کل نمیشود که آن کار را تایید یا رد کرد و اقتضای جامعه را باید در نظر گرفت
	نقل قول:
	
		
		
			ولی پدیده های ذهنی قائم به  فرد هستند  آیا تشخیص یک عمل اخلاقی قائم به فرد است ؟
			
		
	
 
	نقل قول:
	
		
		
			آیا پدیده اخلاقی علاوه بر ملاک تشخیص ذهنی ملاک تشخیص عینی هم دارد ؟
			
		
	
 در مورد این دو سوال نظر شخصی خودم را میگم
سوال اول:خیر ،چون انسانها در فطرت برابر هستند.چیش از این گفتیم که کارهای خوب کارهایی هستند که فطرت آنها را تایید کند.پس کار خوب علاوه بر اینکه به زمان و مکان مرتبط نمی شود بلکه به افراد هم مرتبط نمی شود. همواره خوب است.
پس عمل اخلاقی قائم به فرد نیست
سوال دوم:
بله
البته در این مورد ملاک تشخیص عینی را باید حواس 5 گانه نام برد.ولی تشخیص این مورد بسیار مشکل است.چون شرایط زیادی را برای تشخیص لازم دارد.مثلا بصیرت،آگاهی از همه جنبه ها،نبودن منافع در درک و ...
ممنون
	 
	
	
	
		پاسخ : چند می گیری اخلاقی باشی
	
	
		فطری بودن برابر با اخلاقی بودن است .
فطرت چیست ؟
	 
	
	
	
		پاسخ : چند می گیری اخلاقی باشی
	
	
		
	نقل قول:
	
		
		
			
				نوشته اصلی توسط 
porsa
				
			 
			فطری بودن برابر با اخلاقی بودن است .
فطرت چیست ؟
			
		
	 
 به نظر من فطرت ذات زیبا پسندی انسان است
البته زیبایی باز یک صفت نسبی است
ولی منظور من زیبایی مطلق یا آرمانها است
	 
	
	
	
		پاسخ : چند می گیری اخلاقی باشی
	
	
		منظورتان این است که  که ما یک ذاتی داریم ( که من البته فرق آن را با غریزه و یا اطلاعات ژنتیکی یا ضمیر نا خودآگاه نمی دانم چیست ؟) که از چیزهای زیبا خوشش می آید .
چیزهای زیبا هم چه یک گل سرخ چه  حمایت از بینوایان همه را شامل می شود  و با یک احساس درونی و خوش آیند به سمتشان کشیده می شویم .
خوب ما یک اطلاعاتی از غریزه و اطلاعات ژنتیکی و ضمیر نا خود آگاه داریم اما این ذات که شما می فرمایید اولا از کجا فهمیدید وجود دارد ؟ بعد  هم بفرمایید به چه کار ما می آید ؟
البته ببخشید که من فقط سئوال می کنم دلیلش آن است که  سئوالات بدرد همه می خورد این سئوالات را هم از شخص شما الزاما نمی کنم سئوال می کنم که در ذهن ها بماند شاید کمکی به تفکر دوستان هم باشد در هر صورت باعث تفهیم مطالب شما هم خواهد شد  و ما بیشتر استفاده می کنیم .
پرسا
	 
	
	
	
		پاسخ : چند می گیری اخلاقی باشی
	
	
		
	نقل قول:
	
		
		
			خوب ما یک اطلاعاتی از غریزه و اطلاعات ژنتیکی و ضمیر نا خود آگاه داریم  اما این ذات که شما می فرمایید اولا از کجا فهمیدید وجود دارد ؟ بعد  هم  بفرمایید به چه کار ما می آید ؟
			
		
	
 سلام مجدد دوست عزیز
ذات و وجدان اخلاقی و غریزه و نفس اماره و... همه یکی هستند
تعریفی که یک روحانی از نفس اماره دارد با تعریفی که یک روانشناس از وجدان دارد هم سو است و تا حد زیادی مطابقت دارد
تفاوتهای جزیی در تعریف وجد دارد که آن هم به دلیل اختلاف در دیدگاهها است
	 
	
	
	
		پاسخ : چند می گیری اخلاقی باشی
	
	
		انصافا جواب خوبی بود بازم قانع شدم .
نگفتید به چه کار می آیند ؟
پرسا