زبانشناسی: مقایسه چامسکی و سوسور
مقایسه سوسور با چامسکی
توانش و Language acquisition device)LAD) یا UG؛ LAD در دهه 60 میلادی توسط چامسکی استفاده میشده است. در سالهای دهه 80 به جای آن UG را استفاده نمود.
LAD یا UG= [بنا به نظر چامسکی] به دانش ذاتی زبانی اطلاق میشود. دانشی که کودک در مرحله صفر (zero state) یعنی همان بدو تولد دارا میباشد. این باور ناشی از عقلگرایی دکارتی چامسکی است. این دانش شامل مفهوم هجا، اسم، حرف اضافه، نکره و معرفه، واج و مانند آن را با خود دارد. اما این مفاهیم عملاً مصداق ندارند. مفهوم فعل را کودک دارد، مفهوم اسم را دارد، و مانند آن. کودک چون در معرض زبان نبوده مصادیق این مفاهیم را کسب نکرده است. وقتی در معرض یک زبان خاص قرار بگیرد، و اطلاعات آن زبان ذیل این مفاهیم ذاتی نهاده شدند دستوری شکل میگیرد که بنیانهای آن ژنتیکی است. اما مصداقها برگرفته از محیط دور و اطراف است. یعنی بخش اول آن از nature آمده و بخش دوم آن از Nurture آمده است. آمیزه این دو توانش را شکل میدهد. این توانش رفته رفته در کودک رشد پیدا میکند، و پس از طی مراحل مختلف به توانش بزرگسالان میرسد.
کودک زمانی که به دنیا میآید UG یا دانش ژنتیکی را در مرحله Zero state دارد، وقتی در معرض زبان قرار میگیرد، اطلاعات زبانی را ذیل این دانش قرار میدهد. از آمیزه این دانش ژنتیکی و این اطلاعات زبانی یعنی مصادیق دانش ژنتیکی که از محیط کسب شده، دانش جدیدی شکل میگیرد که به آن توانش گفته میشود. Nature+Nurture= توانش.
UG در تمامی کودکان وجود دارد. مگر در موارد بسیار معدود و نادری که عقب ماندگی کودک آنقدر زیادست که میگویند این کودک با این عقب ماندگی شدید نمیتواند زبان را فرابگیرد. در افراد عقب مانده هم خلاقیتهای زبانی مشاهده میشود.
در مقام قیاس(فقط به قیاس) توانش مثل langue است. یعنی به یک زبان خاص مربوط میشود. برای مثال توانش زبان فارسی، یا توانش زبان انگلیسی. Persian competence)) از این نظر میگوئیم قیاساً چون نباید این دو مفهوم را با هم خلط کرد، چرا که چامسکی عقلگرا است، و سوسور تجربه گرا.
UG مانند langage است. یعنی در تمامی زبانها یکسان است. همان قوه نطق.
پاسخ : زبانشناسی: مقایسه چامسکی و سوسور
اثبات وجود UG: چگونه می توان اثبات کرد که کودک با دانش ژنتیکی زبانی به نام UG به دنیا میآید؟
دلیل از دیدگاه نظری:
1- Uniformity(یکسانی مراحل زبانآموزی): مراحل زبان آموزی در کودکان جهان از هر نژاد، زبان، و فرهنگی که باشند، کم و بیش یکی است. مرحله babbling - مرحله one word stage – مرحله two words stage و الی آخر. بنا به گفته غربیها این رشد زبانی یک biological clock دارد. مرحله به مرحله است مانند رشد فیزیکی کودکان رشد زبانی نیز قاعدهمند است. این رشد در ما حادث میشود. مانند مراحل مختلف رشد جسمانی: در یک سنی کودک دندان در میآورد، اگر این اتفاق نیافتد پزشک آن را ناشی از کمبود ویتامین میداند، یعنی توقع چنین است که در این سن شروع دندان درآوردن کودک رخ دهد. در یک سن بلوغ صورت میگیرد. کسی تصمیم نمیگیرد که بالغ شود، یا دندان دربیاورد. علت این است که دستور العمل ژنتیکی وجود دارد که مرحله به مرحله خود را بروز میدهد، زبان هم به همین دلیل و مشاهده این که در سراسر جهان کودکان از این مراحل پیروی میکنند، مانند سایر مراحل رشد تابع دستور العملی ژنتیکی است.
2- Rapidity (جهش): در یک مرحله از زبان آموزی(2 سالگی) یک turning point وجود دارد، و از این زمان به بعد زبان آموزی کودک فورانی و سریع میشود. و روز به روز زبان کودک تغییر میکند و سرعت مییابد. این turning point یعنی زبان آموزی از یک زمان یکدفعه سرعت مییابد، و متحول میشود. و به اصطلاح خلاقیت او گل میکند.
پاسخ : زبانشناسی: مقایسه چامسکی و سوسور
دلیل از دیدگاه عملی:
بنا به مشاهدات عملی دیده شده که برخی از اصول (principles) در تمامی زبانها یافت میشوند. برخی از اصول نحوی، واجی، صرفی و آوایی وجود دارد، که در تمامی زبانهای دنیا مشترک میباشد. دلیل این اشتراک چیست؟ نظریه زایشی میگوید همچنان که انسانهای دنیا به خاطر ژنهای مشترکی که دارند، همه برخی ویژگیهای مشترک دارند، پس این اشتراک اصول زبانی نیز ناشی از ژنهایی خاص میباشد، که از طریق این ژنها منتقل میشوند.
چرا چامسکی به جای استفاده از توانش I-Language) Internalized Language) را برمیگزیند؟
از آن جایی که در حوزههای غیر زبانشناسی محض مانند آموزش زبان و امثالهم محققان دیگر از توانش برداشت غلط دیگری داشتند و آن را معادل capacity (ظرفیت و استعداد) فرض میکردند، چامسکی از اصطلاح competence را تغییر میدهد و به جای آن از I-Language استفاده میکند. چامسکی برای این که این برداشت غلط برطرف شود میگوید ما دو گونه زبان داریم: یکی زبان ذهنی(internalized language) و دیگری زبان فعلیت یافته(externalized Language) است. اصطلاح I-Language و X-language از 1986 به بعد از سوی چامسکی مطرح شد. به نظر چامسکی شخص زبان را دارد یعنی همان UG وقتی در معرض اطلاعات زبانی قرار میگیرد، این UG به I-language (توانش گذشته) تبدیل میشود. فرق چامسکی با سوسور این است، که سوسور و بلومفید میگفتند که کودک با قرار گرفتن در معرض زبان داده های زبانی را از محیط کسب میکند و در ذهن او نقش میبندد، و آنها وجود دانشی فطری و ژنتیکی که در وجود کودک ودیعه باشد، را مطرح نکرده بودند. در حالیکه از نظر چامسکی شما این زبان را دارید، و با آن به سراغ محیط زبانی میروید، و Internalized language شکل میگیرد. از نظر کسانی قبل از چامسکی mind یا ذهنیت زبانی از بیرون شکل میگیرد، و نه از درون که همان UG باشد. در حالیکه به نظر چامسکی درون در فعلیت زبان نقش آفرینی میکند. زبانشناسان قبل از چامسکی به غیر از یسپرسن[i] همگی وقتی از زبان صحبت میکنند، منظورشان externalized language است.
پاسخ : زبانشناسی: مقایسه چامسکی و سوسور
مقایسه بین Langue سوسور و Competence(توانش) چامسکی و همچنین parole سوسور و performance
(کنش) چامسکی:
دانش زبانی از منظر سوسور عبارت است از شبکهای از روابط بین نشانهها. اما توانش (زبان درونی) از منظر چامسکی شبکهای از روابط بین نشانهها نیست، بلکه نظامی است از قاعده ها(مراحل اولیه زبانشناسی زایشی)، و یا نظامی از همگانیها/ اصول و پارامترها (از مقطع نظریه حاکمیت و مرجع گزینی).
علاوه بر آن زبانشناسی سوسوری واژه بنیاد(نشانه بنیاد) است. اما زبانشناسی چامسکی نحو بنیاد است. این یعنی بزرگترین واحد مطالعه در زبانشناسی سوسور واژه است، ولی در زبانشناسی چامسکیایی جمله است.
نکته دیگر آن که سوسور تجربه گرا است و بر همین اساس نحوه شکل گیری دانش زبانی (langue) عبارت است از تبدیل تجربه (یعنی مواجه شدن با یک زبان) به دانش زبانی. یعنی وقتی کودک با یک محیط زبانی مواجه میشود، و در معرض آن قرار میگیرد، این دانش در وی شکل میگیرد. اما در زبانشناسی چامسکی توانش یا زبان درونی برآیند دو چیز میباشد: دستور همگانی (UG) و داده های تجربی (empirical data).
از نظر سوسور langue دانش زبانی جمعی است(collective). یعنی زبان یک چیز اجتماعی است. مجموع دانش زبانی افراد. Langue در هیچ کس به طور تمام و کمال نیست. مفهوم langue یک مفهوم آرمانی(idealized) میباشد. اما توانش زبانی چامسکی فردی است. یعنی دانش زبانی یک فرد. علت این که چامسکی این دانش زبانی را فردی میداند، باور فلسفی اوست. چامسکی عقل گرای دکارتی است. کسی که عقل گرای دکارتی است، به دانش زیستی و ژنتیکی اعتقاد دارد. (البته دکارت بدان دانش فطری اطلاق میکرده است) این دانش ژنتیکی در هر فرد یافت میشود. پس عقل گرایی دکارتی فردگرایی را میطلبد (rationalism مستلزم individualism است.)
Parole ← گفتار از نظر سوسور همان حرف زدن عینی است.
Performance ← اما کنش از نظر چامسکی فعلیت توانش است، خواه حرف زدن باشد، خواه به صورت زباننشانه (sign language) باشد. کنش شقوق مختلف دارد، و گفتار یکی از شقوق آن است. این یعنی کنش چامسکی به نسبت گفتار سوسور فراگیرتر است.
http://linguist87.blogfa.com/