پاسخ : دل نوشته هاي m a h 3 a
تو ::::::
http://i25.tinypic.com/2ptbciw.gif
http://sms-jok.royablog.com
زير بـاران با ياد تو ميروم
بـه دنبال جاي پـاي تـو
تـو را مـي پرستـم من شـبانـه
بـراي لحـظه هـاي شادمانه
بـراي بـا تو بودن صادقـانـه
مـي آيم من بـه پيشـت عاشقانه
بـه تودل بستـم من شاعرانه
اما افسـوسازدرك زمانه
چه زيباست راز زمانه
اگرزندگي باشد يك ترانه
پاسخ : دل نوشته هاي m a h 3 a
com
سلام آخر::::::
سلام اي غروب غريبانه دل
سلام اي طلوع سحرگاه رفتن
سلام اي غم لحظه هاي جدايي
خداحافظ اي شعر شبهاي روشن
خداحافظ اي شعر شبهاي روشن
خداحافظ اي قصه عاشقانه
خداحافظ اي آبي روشن عشق
خداحافظ اي عطر شعر شبانه
خداحافظ اي همنشين هميشه
خداحافظ اي داغ بر دل نشسته
تو تنها نمي ماني اي مانده بي من
تو را مي سپارم به دلهاي خسته
تو را مي سپارم به ميناي مهتاب
تو را مي سپارم به دامان دريا
اگر شب نشينم اگر شب شکسته
تو را مي سپارم به روياي فردا
به شب مي سپارم تو را تا نسوزد
به دل مي سپارم تو را تا نميرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار اين صدا را نگيرد
خداحافظ اي برگ و بار دل من
خداحافظ اي سايه سار هميشه
اگر سبز رفتي اگر زرد ماندم
خداحافظ اي نوبهار هميشه
http://sms-jok.royablog.com
پاسخ : دل نوشته هاي m a h 3 a
به انتظار نشسته ايم::::::
وقتي او آمد درهاي قلبم را به رويش گشودم
و همچون کودکي بي ريا و به دور از تزوير با آغوشي باز پذيرايش شدم
غريبه اي را که فرسنگ ها از من دور بود.
او قدم به دنيايم گذاشت اما با سنگدلي شاخه هاي درخت زندگي ام را شکست
بي آنکه حتي از نگاه مهربان باغبان شرم کند.
پروردگار مهربانم از آسمان نيلگونش نظاره گر بي وفايي هايش بود
و صداي شکسته شدن شاخه هايم را مي شنيد.
اما من و باغبان با محبتم حتي آفتاب و آب چشمه را به روي نا مهرباني هايش
نبستيم.
به اين اميد که هم رنگمان شود.
اما او از جنس ما نبود.
او همچون گردباد وزيد
شاخه هايم را شکست و شکوفه هايم را پراکند.
به اميد آنکه از ما فراتر رود.اما...
مثل همه طوفانها مثل همه گردبادهاي تلخ آمد.
تلخي کرد و رفت.
زمستان بود و من صداي قدم هايش را به روي برگهاي خشک
که دورتر و دورتر مي شد شنيدم.
او رفت.حالا من و همه نهال ها و بوته ها به اميد بهاري ديگر
مثل بهاران سال گذشته بار ديگر به اميد شکفتن دوباره
به انتظار نشسته ايم...
اما نه با او...
...http://sms-jok.royablog.com
پاسخ : دل نوشته هاي m a h 3 a
تنهايي::::::
تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ...
تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ...
تنهايي را دوست دارم زيرا تجربه کردم ...
تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست ...
تنهايي را دوست دارم زيرا....
در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کرد...
پاسخ : دل نوشته هاي m a h 3 a
همواره::::
http://i32.tinypic.com/2567l01.jpg
همواره تنهاييم
تنها در اين زندان
تنها در اين محبس
اين خانه ي ويران
همواره تنهاييم
تنها در اين خانه
تنها در اين وهم
ميراث کاشانه
همواره تنهاييم
تنها در اين ترديد
جايي که ديو شب
پروانه را دزديد
همواره تنهاييم
در جمع ياران هم
در يک کوير خشک
در زير باران هم
همواره تنهاييم
وقتي که مي آييم
وقتي که دستان را
بر سنگ مي ساييم
همواره تنهاييم
در اين نفس تنگي
در قلب يک بن بست
مدهوش دلتنگي
همواره تنهاييم
وقتي که در خوابيم
وقتي که در شب ها
همراه مهتابيم
همواره تنهاييم
اما نمي مانيم
با اينکه رمز شب ، ها را نمي دانيم
همواره تنهاييم
تنها تر از مهتاب
تنهاتر از رويا
تنها تر از يک خواب
همواره تنهاييم
تنهاتر از خورشيد
همچون ستون هاي
یک تخت جمشيد
همواره تنهاييم
همچون خداي خويش
تنها تر از تنها
همچون شب درويش
همواره تنهاييم
وقتي که در خاکيم
وقتي گرفتار
دستان ناپاکيم
همواره تنهاييم
چون پروانه شب
يک جا نمي پاييم
زيرا که در ابهام
دنبال معناييم ...
به آرامی آغاز به مردن ميكنی
به آرامی آغاز به مردن ميكنی
اگر سفر نكنی،
اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی و موسیقی طبیعت گوش فرا ندهی
اگر برای خودت ارزشی قائل نباشی
به آرامی آغاز به مردن ميكنی
زماني كه خودباوري, عزت نفس را در خودت بكشی،
وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.
وقتی تمام روزها رو با نفرین به بخت بدت بگذرونی و
از بارون بد شانسی ها که تمومی نداره غافل نشی
به آرامي آغاز به مردن ميكنی
اگر برده ی عادات و عقایدت شوی،
اگر هميشه از يك راه تكراری بروی
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی
اگر در زندگی هیچ وقت ریسک نکنی ..راههای مختلف رو امتحان نکنی
ورنگهای متفاوت به تن نكنی،
یا اگر بادیگران برای آموختن و گسب تجربه صحبت نكنی
اگر درباره ی چیزهایی که نمی دونی پرسش نکنی
اگر به سوالاتی که جوابشون رو میدونی پاسخ ندی
تو به آرامی آغاز به مردن ميكنی
اگر از شور و حرارت و هیجان
از احساسات سركش
و از چيزهايی كه چشمانت را به
درخشش وامیدارند،
و ضربان قلبت را تندتر ميكنند،
دوری کنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،
اگردنبال روياهایت نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
كه حداقل يك بار در تمام زندگيت ورای مصلحتانديشی رفتار کنی . . .
امروز مخاطره كن!
امروز كاری كن!
نگذار كه به آرامی بميری!
آن را از دست نده
آری فقط امروز زنده ایم. می دانم که می دانی
پاسخ : دل نوشته هاي m a h 3 a
دل من
شیشه ای می شکند...
یک نفر می پرسد...چرا شیشه شکست؟ مادر می گوید...شاید این رفع بلاست.
یک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد. شیشه ی پنجره را زود شکست.
کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد... تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد... اما امشب دیدم... هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید... از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟دل من سخت شکست اما، هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا ؟
ترامن چشم در راهم............
پاسخ : دل نوشته هاي m a h 3 a
آرزویم اینست!!!
نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز
و به اندازه هر روز تو عاشق باشی
عاشق آنکه تو را می خواهد
و به لبخند تو از خویش رها می گردد
و تو را دوست بدارد به همان
پاسخ : دل نوشته هاي m a h 3 a
و حدس می زنم شبی مرا جواب می کنی
و قصر کوچک دل مرا خراب می کنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب می کنی