-
ابوالقاسم حالت
میان محکمه آمد زنی که
رخسارش ز لاله سرخی آن بیش بود وصافی آن
کشاند در بر قاضی جوان شوخی را
که شاکی از عملش بود وبی صفایی آن
به شکوه گفت:مرا این به زور بوسیده است
خلاف قاعده عفت و منافی آن
جوان هر آن چه به تقصیر خویش عذر آورد
ز صدر محکمه صادر نشد معانی آن
لذا به جانب زن روی کرد وبا اوگفت:
تو هم ببوس مرا تا شود تلافی آن!
شعر از ابوالقاسم حالت
-
پاسخ : ابوالقاسم حالت
خطیب گفت : فلان را خدابیامرزد
به خنده گفتمش آخرچرابیامرزد؟
اگرحساب وکتابی به روز محشر هست
خدابرای چه آن مرد رابیامرزد؟
برای انکه به دوران زندگانی خویش
شده است مرتکب ظلم هابیامرزد؟
برای آنکه از آن مرد تا دم مرگش
دیده هیچ کسی جزخطا بیامرزد؟
برای آنکه دل سنگ وطبع سفله او
نبوده هیچ به رحم آشنا بیامرزد؟
برای آنکه زراه حرام گرد آورد
دلاروپوند وفرانک و طلا بیامرزد؟
برای آنکه بسی گنج بهرخویش اندوخت
زدسترنج شب وروز ما بیامرزد؟
برای آنکه زبهرسه چار وارث خویش
نهاد ارث کلانی بجا بیامرزد؟
برای آنکه گرفتند مجلس ترحیم
به نام او پی ریب و ریا بیامرزد؟
برای آنکه تودرباره اش درین مجلس
کنی زروی تکلف دعا بیامرزد؟
خداجواب حسین شهید راچه دهد؟
اگربه حرف توهرشمر،را بیامرزد ؟
Forum Modifications By
Marco Mamdouh