http://www.forum.arteshi.com/attachm...5&d=1377684769
نزدیک سه سال از استخدام او در نیروی دریایی می گذشت.تصمیم گرفته بود از ارتش فرار کند و به مردم بپیوندد.با این کار هم وجدانش اسوده می شد و هم فرمان امام را اطاعت می کرد.با بچه های انقلابی ابادان دست به دست هم دادند و شهر را یکپارچه علیه شاه شوراندند.از انجا به بوشهر رفتند و به فعالیت ادامه دادند تا اینکه انقلاب پیروز شد.
ناصر در سال1333در ابادان به دنیا امده بود ولی تا مدتی بعد از انقلاب مسئولیت کمیته و بچه های بسیجی شهر بوشهر را به عهده داشت.با شروع جنگ تحمیلی عزم جبهه کرد تا نهال نوپای انقلابش را از تهاجم دشمن حفظ کند.او در کنار رزمندگان سپاه و دلاوران نیروی دریایی هرچه داشت در طبق اخلاص گذاشت.یک بار در اثر اصابت ترکش خمپاره سر و دستش سخت اسیب دید ولی پس از بهبودی نسبی دوباره به همان دیار سفر کرد.
اسفند59بود و بهار ارام ارام از راه می رسید ولی بهار ناصر همان بهاری که درخت طیبه وجودش به شکوفه نشست بهار دیگری بود بهار شهادت و بهار زندگی ابدی.
بالاخره گلستان شهدای رامهرمز جایگاه تن خسته اش گردید روح اورا تا ملکوت تشییع کردند و به این ترتیب خدمت هشت ساله او در نیروی دریایی به پایان زیبا و باشکوه خود رسید.
