داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی!
الهی، آنكه از خوردن و خوابیدن شرم دارد، از دیگر امور چه گوید.
الهی، اگر چه درویشم، ولی داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی.
الهی، در ذات خودم متحیّرم تا چه رسد در ذات تو.
الهی، نعمت سكوتم را به بركت «واللهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاء»[3]، اَضعافِ مضاعفه گردان!
الهی، به لطفت دنیا را از من گرفتهای، به كرمت آخرت را هم از من بگیر!
الهی، روزم را چون شبم روحانی گردان، و شبم را چون روز نورانی!
پاسخ : داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی!
الهی، چگونه خاموش باشم كه دل در جوش و خروش است، و چگونه سخن گویم كه خرد مدهوش و بیهوش است.
الهی، ما همه بیچارهایم و تنها تو چارهای، و ما همه هیچ كارهایم و تنها تو كارهای.
الهی، از پای تا فرقم، در نور تو غرقم. «یا نورَ السموات و الأرض، أنعمتَ فَزِدْ»!
الهی، شأن این كلمه كوچك كه به این علوّ و عظمت است، پس «یا علیُّ یا عظیم»، شأنِ متكلّمِ این همه كلمات شگفت لاتتناهی چون خواهد بود؟
الهی، وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و كتابم حجابم!
الهی، چون تو حاضری چه جویم، و چون تو ناظری چه گویم.
پاسخ : داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی!
اى خداى من ، مى بينى كه اشك چشمم از ترس تو روان شده است و دلم از بيم عظمتت نگران گرديده و اندامم از بزرگى و عظمتت لرزان شده است.
همه اينها از شرمندگى از تو است به خاطر رفتار ناپسندم ، و از همين رو است كه صدايم از زارى و تضرع به درگاهت گرفته و زبانم از راز و نياز با تو كند شده است.
اى خداى من، شكر و سپاس براى تو است كه چه بسيار عيبم را پوشاندى و رسوايم نكردى ، و چه فراوان گناهم را پنهان كردى و مشهورم نساختى و چه بسيار زشتيها كه انجام دادم و پرده مرا ندريدى و طوق زشتى آن را بر گردنم نيفكندى و بدي هاى آن را بر همسايگانم كه در جستجوى عيب هايم هستند و نيز بر حسودانى كه از وجود نعمتهاى تو در نزد من رشک مى برند ، آشكار نساختى.
پاسخ : داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی!
تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر بر میدارد
تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند
وقتی همه پشت کردند آغوش میگشاید
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود
و تنها سلطانی است که با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه کردن
خداااااااااااااااااا
پاسخ : داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی!
زندگی بایدکرد
گاه بایک گل سرخ
گاه بایک دل تنگ
گاه باید روییددرپس یک باران
گاه بایدخندیدبرغم بی پایان
زندگی باورمی خواهد
آن هم ازجنس امید
هرکجاخسته شدی یا که پرغصه شدی
توبگو از ته دل
(من خدا را دارم)
پاسخ : داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی!
مهربان من! هرکسی به روشی تو را شناخته است و به زبانی از تو چیزی می خواهد و من افتخارم این است که تو را نشناختنم. فهمیده ام که تو فهمیدنی نیستی و در وهم نمی گنجی .
اصلا یک جوری هستی. گاهی اوقات در نهایت ناامیدی به آدم امید می دهی و گاهی در نهایت امیدواری ، تلنگری می زنی که مواظب باش.
پاسخ : داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی!
من از طوفان می ترسم من از ریشه در آمدن را دوست ندارم من خشک شدن را نمی خواهم
مهربانم می دانم مواقعی پیش می اید که از زجه هایم خسته شوی ولی ایمان دارم مرا پس نمی زنی
خدایا ریشه ام را محکم کن
مرا قوی کن ایمانم را راسخ کن
یاورم جانا طوفان زندگیم را به یک نسیم صبح گاهی مبدل کن
من نسیم را دوست دارم وزشش مانند نوازشهایت است
لطفت را بیشتر کن
پاسخ : داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی!
إِلَهِی کیفَ آیسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِک لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی [تُولِنِی] إِلا الْجَمِیلَ فِی حَیاتِی
خدایا! چگونه مایوس باشم از اینکه پس از مرگ هم نگاه لطف و احسان تو بر من خواهد بود، در حالی که در طول حیاتم، با من جز احسان و نیکی نکردهای.
إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ
خدایا! کار مرا آنگونه به سامان برسان که تو سزاوار آنی (نه آن سان که من در خور آنم).
وَ عُدْ عَلَی بِفَضْلِک عَلَی مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ
و با بزرگواریت، به من عنایت کن، بر گناهکاری که در لجه جهل خویش فرو رفته است.
پاسخ : داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی!
تو کی پنهان بودهای که برای عیان ساختنت نیاز به دلیلی باشد کهتو را اثبات نماید، کی دور بودهای که کاینات راه رسیدن به توباشند. کور باد آن چشم که تو را نگاهبان خود نبیند! و چهزیانبار است معامله بندهای که از محبت تو وی را بهرهای نیست!
خدایا، خواری و پستیام در برابر تو هویداست و احوال من بر توپوشیده نیست.
وصالت را از تو میطلبم و به یاری وجود شریفت، بر هستی توگواهی میدهم. مرا با نور خود به ذات پاکت راهنمایی فرمای و باصدق عبودیت در پیشگاهتبرپای دار.
پاسخ : داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی!
ای خدای من.ای آفریدگار من، ای همه ی هستیم
بر من این نعمت را ارزانی دار که:
بیشتر در پی تسلا دادن باشم تا تسلی یافتن
بیشتر در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن
بیشتر پی دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن
زیرا در بخشیدن است که می یابیم
و در عفو کردن است که بخشیده می شویم
و در مردن است که حیات جاوید می یابیم