...
مــــــن:
آزادی میخواهم!!!!
.
نه سبزم نه نارنجی نه آبی و بنفش...
قبل از هر فتنه و خوابِ عمومی و وعده ی دروغ چند ده ساله!
آزادی بود!
شور بود و عشق و همه چیز در دستِ انتخاب و اختیار!
من آزادی میخواهم!
چپ و راست برای من معنا ندارد
اما عدالت میخواهم!
زندان و بند و حصر نمیخواهم!
بی محاکمه بند نکن!عرصه را تنگ نکن!
بترس از فریاد سوته دلانِ سکوت پیشه!
فـــــــردا از آنِ ماست!
بترس از فشارِ دندانسای پدرانِ زحمتکش!
بترس از نفرینِ مادرانِ در آرزوی اجاق کوری!
بترس از اشک های خواهرانِ برادر در بند!
بترس از این همه بی غیرتی!
بترس از آبِ آرامِ رودخانه ی عمیق تعفن!
با همان پرش افکار همیشگی مینویسم
و میگویم من معترض عاصی...
مصرف کننده نیستم و خلق میکنم دردهای فراموش شده را
جار میزنم سکوت را' زار میزنم ظلم را' دار میزنم ظالم را....
و شبی که مانند هزارو یک شب خراب شد...
آزادی تو چه هستی؟؟؟؟؟!