اگر اين نخستين بازديد شما از این انجمن میباشد:
شما بايد پيش از ارسال و یا مشاهده مطالب ثبت نام كنيد در غیر این صورت شما نمي توانيد از برخی امکانات انجمن استفاده کنید.
جهت اعلام همکاری با سایت علمی نخبگان جوان ، به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی که رمز عبور خود را فراموش کرده اید جهت بازیابی به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی درخواست ارسال مجدد لینک فعالسازی را دارید به اینجا مراجعه کنید.
جهت اطلاعات بیشتر با مدیریت سایت تماس بگیرید.
نرم افزار مورد نیاز جهت پخش فایل های صوتی
دانلود
زندگی کردن من مردن تدریجی بود *** آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم
شروع فصل زیبای پاییز و ماه مهر و مهرورزی مبارک
سلام ضمن تبـــریک سال جدید دانلـــود پنجمین شماره مجله علمی رویش ذهنامیدوارم مفید و مثمرثمر باشد
دوقدم مانده به خنديدن برگ؛ يك نفس مانده به ذوق گل سرخ؛ چشم درچشم بهاري ديگر... تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تان، پيشاپيش سال نو مبارک
دعوت به همکاری از کاربران در کلیه رشته ها و تخصص ها
سلام براتون آرزوی موفقیت دارم
سلام آقا مجتبی امیدوارم خوب و سلامت باشید.. ممنونم از پاسخ تون و تصویر زیباتون ... لحظه هاتون پربار موید باشید
گروگانه : یک شب در کوچه ای خلوت ( هشت) داشت سیگارش را میکشید و منتظر (نُه) به دیوار تکیه داده بود . بعد از چند ساعت ( نُه) با قدم هایی سرخوشانه پیدایش شد . ( هشت )وسط کوچه یقه اش را گرفت . بدون معطلی تفنگش را از جیب پالتو اش درآورد و توی کله ی بزرگ( نُه )چکاند . ددددووووووفــــــــــ . ( هشت) روی جنازه ی ( نه) ایستاده بود در حالی که داشت سیگار تازه ای ازجیب پالتو اش در میآورد فریاد زد : آی مردم از این به بعد هشت گروی نه نیست . اینو به همه بگید . یاسی .ش
با سلام خدمت شما ... حقیر عازم سفر حج هستم . از تمامی عزیزان طلب حلالیت دارم . محمد حسین حیدری
نشسته بود پسر، روی جعبهاش با واکس غریب بود ، کسی را نداشت الا واکس نشسته بـــود و سکوت از نگــاه او میریخت و گاه بغض صدا میشکست : «آقا واکس؟» درست اول پائیــــز ، هفت سالش بـــود و روی جعبهی مشقش نوشت : بابا واکس... غـــروب بود ، و مرد از خدا نمیفهمید و میزد آن پسرک کفش سردِ او را واکس (سیاه مشقی از اسمِ خدا خدا بر کفش نماز محضـی از اعجاز فرچهها با واکس) بـرای خنده لگد زد به زیـــر قوطــی ، بعد صدای خندهی مرد و زنی که : «ها ها واکس- چقدر روی زمیــن خندهدار میچرخد!» (چه داستان عجیبی!) بله، در اینجا واکس- پرید تــوی ِخیــابان ، پسر بــــه دنبــالش صدای شیههی ماشین رسید، اما واکس- یواش قِل زد و رد شد ، کنــــــار جدول مان و خون سرخ و سیاهی کشیده شد تا واکس... غروب بود ، و دنیـــا هنــــوز مــیچرخید و کفشهای همه خورده بود گویا واکس و کارخانه بـــه کارش ادامه میداد و هنوز طبق زمان هر دقیقه صدها واکس... کسـی میان خیابان سه بار "مادر!" گفت و هیچ چیز تکان هم نخورد، حتی واکس صدای باد ، خیابان ، و جعبــــهای پاره نشسته بود ولی روی جعبه تنها واکس . . . "پوریا میر رکنی "
سلام مجتبي جان، همكار شدنت مبارك ، تبريك منو بپذير گرچه لياقتت خيلي بيشتر از اينهاست اما فعلا عاجزانه همين از دستم بر اومد ، شرمندم
تقدیر از کلیه مدیر بخش های انجمن (زمستان 92) تقدیر از کلیه معاون بخش های انجمن (زمستان 92) تقدیر از مدیران فعال تالارهای انجمن (زمستان 92) اهدای مدال به مدیران بخش ها و معاونین و مدیران فعال تالارها با پروسه سه ماهه تقدیر از همکاران فعال بخش علوم انسانی (آذرماه 92) همکاران فعال بخش های علوم پایه و فنی مهندسی (آذر ماه 92) تقدیر از همکاران فعال بخش پزشکی (آذرماه 92) تقدیر از همکاران فعال بخش های هنر و مذهبی (آذر ماه 92) تقدیر از همکاران فعال تالارهای نظامی ومعماری (آذرماه 92) تقدیراز همکاران فعال بخش سایر موضوعات سایت (آذر ماه 92) اهدای مدال به همکاران با پروسه دو ماهه تقدیر از کاربران فعال انجمن (آذر ماه 92) تقدیر ازکاربران فعال تالارها سری 2 (آذر ماه92) اهدای مدال به کاربران فعال تالارها با پروسه یک ماهه
بحث در مورد" حقیقت همان دروغی است كه بارها و بارها تكرار شده است "
همکار مدیر سایت
کـــــــاربر فــــعال
کاربر جدید
دوست آشنا
کاربر اخراج شده
یار همراه