* Elahe *
همکار مدیر سایت

دعوت از کاربران جهت همکاری در مطالب پرتال

سلام به روی ماه گل همیشه بهارم
خوبی خانم گل ؟؟؟
کم پیدایی گلم گاهی دلم هواتو میکنه
ممنون بابت امتیاز عزیزم لطف کردی خانم طلا ...
هفته خوبی رو در کنار خانواده برات ارزو میکنم گلم

• 
  

  • « Life isn't fair, but it's still good »
    
    «زندگی چندان عادلانه به نظر نمی رسد، با این حال زیباست»
    
    
    
    
    
    
    
  
  

حرف نزن بچه...تو تو این مسائل دخالت نکن!من خودم بلدم چیکار کنم!

نه این باباته!ادم فروش...مگه من ننت نبودم؟!

لطف کردی خاله جون وظیفه نبود نازنینم
الهه جون زمستان زیبایی رو برات آرزو میکنم

نه متضادش!

من بیشتر...

مشتاقم

الهی...
منم فقط به ندرت اینجا میام..امتحانای منم شروعیده....یاهوم اصلا نمیشه نه اینجا نه اونجا!بعد امتحانا باهم میحرفیم

به نام آنکه ذکرش بهار دل دوستان و یادش گلستان بیخزان محبان است

آن پیک نامور که رسید از دیار دوست

آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست


دوست بزرگوار با سلام و عرض ارادت

رقیمه ی شریفه که با مهر و مودت و بنان لطف و عاطفت و به صفا و حسن سریرت و رشحات فضیلت و آیات محبت انباشته بودباعث تسلی خاطر گردید و ابراز همدلی و همدردی نسبت به درگذشت خواهر اینجانب تسلا بخش دل محزون و قلب مغموم گردید.
از حضرت احدیت ثوب ثواب، خلعت صحت و حسن عاقبت مسالت دارد.
باشد که در شادیهایتان توفیق جبران نصیبمان گردد

الماس پارسی
آذر ماه 1393

سلام دوستم
ممنونم...تو خوبی؟!
منم همین طور....پی درس و مخش!
کوجا؟!نه اینکا سراغمو گرفتی نه یاهو!

سلام الهه خانمم

خوبی عزیزم؟؟

نیستی بانو کم پیدایی؟؟!!

امیدوارم هر جا هستی خوش و خرم باشی و البته موفق و شاد و پیروز ....کلا هر چی آرزوی خوبه مال تو

زبان خامه ندارد سر بیان فراق

وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق


دریغ مدت عمرم که بر امید وصال

به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق


سری که بر سر گردون به فخر می‌سودم

به راستان که نهادم بر آستان فراق


چگونه باز کنم بال در هوای وصال

که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق


کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی

فتاد زورق صبرم ز بادبان فراق


بسی نماند که کشتی عمر غرقه شود

ز موج شوق تو در بحر بی‌کران فراق


اگر به دست من افتد فراق را بکشم

که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق


رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب

قرین آتش هجران و هم قران فراق


چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شده‌ست

تنم وکیل قضا و دلم ضمان فراق


ز سوز شوق دلم شد کباب دور از یار

مدام خون جگر می‌خورم ز خوان فراق


فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق

ببست گردن صبرم به ریسمان فراق


به پای شوق گر این ره به سر شدی حافظ

به دست هجر ندادی کسی عنان فراق