اگر اين نخستين بازديد شما از این انجمن میباشد:
شما بايد پيش از ارسال و یا مشاهده مطالب ثبت نام كنيد در غیر این صورت شما نمي توانيد از برخی امکانات انجمن استفاده کنید.
جهت اعلام همکاری با سایت علمی نخبگان جوان ، به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی که رمز عبور خود را فراموش کرده اید جهت بازیابی به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی درخواست ارسال مجدد لینک فعالسازی را دارید به اینجا مراجعه کنید.
جهت اطلاعات بیشتر با مدیریت سایت تماس بگیرید.
نرم افزار مورد نیاز جهت پخش فایل های صوتی
دانلود
معشوق من چنان لطیف است ک خود را ب بودن نیالوده است ک اگر جامه وجود بر تن میکرد ن معشوق من بود
شب یلدا بر شما دوست عزیز مبارک
سلام ...حالتون خوبه؟
عید قربان جشن رهیدگی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان ویقین همه ابراهیمیان مبارک باد
سلام ممنون به به چه گلای قشنگی مرسی
خودتون که گلید ولی خدانکنه عمرتون مثل گل باشه !
بله دوست عزیز
خواهش میکنم
واقعیتش چی بگم ....چشم میگم....
ترين هاي سايت از نظر شما!!!!
سلام خواهش میکنم ممنونم که پذیرفتین... موفق باشید...
سلام داداش elman گل خوب كاري مي كني از همين حالا شروع كني حتما رشته خوبي قبول ميشي.فكر كنم تا 14 مهر نمايشگاه كتاب تبريز هست حتما برو يه سر بزن،هم قيمتش خوبه و هم كتابهاش. من هم يك هفته بعد ميگم چي كار مي كنم! در ضمن elman جان هركاري كه فكر مي كني ميتونم برات انجام بدم،خبرم كن. ياشاسينelman داداش
واالله من و شما که داریم شرکت میکنیم نمیدونم چرا بقیه نمیان ولی اگه ادامهپیدا کنه بقیه هم میان
با نام رضا دلت مصفا گردد ، درد و غم سینه ات مداوا گردد ، گر روزی نهی به درگهش با اخلاص ، هر عقده ز کار بسته ات وا گردد .ولادت با سعادت شمس الشموس ، امام رضا (ع) مبارک .
کاش می دانستی بعداز آن دعوت زیبا به ملاقات خودت من چه حالی بودم! خبر دعوت دیدارت چونکه از راه رسید پلک دل باز پرید من سراسیمه به دل بانگ زدم آفرین قلب صبور زود برخیز عزیز جامه تنگ در آر وسراپا به سپیدی تو درآ. وبه چشمم گفتم: باورت می شود ای چشم به ره مانده خیس؟ که پس از این همه مدت ز تو دعوت شده است! چشم خندید و به اشک گفت برو بعداز این دعوت زیبا به ملاقات نگاه. و به دستان رهایم گفتم: کف بر هم بزنید هر چه غم بود گذشت. دیگر اندیشه لرزش به خود راه مده! وقت ان است که آن دست محبت ز تو یادی بكند خاطرم راگفتم: زودتر راه بیفت هر چه باشد بلد راه تویی. ما که یک عمر در این خانه نشستیم تو تنها رفتی بغض در راه گلو گفت: مرحمت کم نشود گوییا بامن بنشسته دگر کاری نیست. جای ماندن چو دگر نیست از این جا بروم پنجه از مو بدرآورده به آن شانه زدم و به لبها گفتم: خنده ات را بردار دست در دست تبسم بگذار و نبینم دیگر که تو برچیده و خاموش به کنجی باشی مژده دادم به نگاهم گفتم: نذر دیدار قبول افتادست ومبارک بادت وصل تو با برق نگاه و تپش های دلم را گفتم: اندکی آهسته آبرویم نبری پایکوبی ز چه برپا کردی نفسم را گفتم: جان من تو دگر بند نیا اشک شوقی آمد تاری جام دو چشمم بگرفت و به پلکم فرمود: همچو دستمال حریر بنشان برق نگاه پای در راه شدم دل به عقلم می گفت: من نگفتم به تو آخر که سحر خواهد شد هی تو اندیشیدی که چه باید بکنی من به تو می گفتم: او مرا خواهد خواند و مرا خواهد دید عقل به آرامی گفت: من چه می دانستم من گمان می کردم دیدنش ممکن نیست و نمی دانستم بین من با دل او صحبت صد پیوند است سینه فریاد حرف از غصه و اندیشه بس است به ملاقات بیندیش و نشاط آخر ای پای عزیز قدمت را قربان تندتر راه برو طاقتم طاق شده چشمم برق می زد /اشک بر گونه نوازش می کرد/لب به لبخند تبسم میكرد /دست بر هم میخورد مرغ قلبم با شوق سر به دیوار قفس می كوبید عقل شرمنده به آرامی گفت: راه را گم نکنید خاطرم خنده به لب گفت نترس نگران هیچ مباش سفر منزل دوست کار هر روز من است عقل پرسید :؟ دست خالی که بد است کاشکی... سینه خندید و بگفت: دست خالی ز چه روی !؟ این همه هدیه کجا چیزی نیست! چشم را گریه شوق قلب را عشق بزرگ روح را شوق وصال لب پر از ذکر حبیب . خاطر آکنده یاد
سلام ممنون ...لطف دارین....اواتارم بزام معنی پرواز در معماریه ....
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق رفتم ... رفتم تا زن تا چراغ لذت تا سکوت خواهش تا صدای پر تنهایی چیز ها دیدم در روی زمین نردبانی که در ان عشق می رفت به بام ملکوت ! سهراب سپهری
گروه های داستان سایت،عضو میپذیرد. ( ادرس:بخش ادبیات ، بخش ادبیات داستانی... دفتر حضور غیاب نویسندگان سایت -- گروه ایده پردازان گروه داستان نویسی -- گروه ویرایش داستان -- گروه انتخاب اسامی شخصیت ها و نام داستان ها -- * عضویت نویسندگان سایت در این گروه ها ویژه می باشد.*
سلام بزرگوار...ممنون شما خوبید؟ چه خبرا؟خوش میگذره؟
کاربر جدید
کـــــــاربر فــــعال
دوست آشنا
یار همراه