اگر اين نخستين بازديد شما از این انجمن میباشد:
شما بايد پيش از ارسال و یا مشاهده مطالب ثبت نام كنيد در غیر این صورت شما نمي توانيد از برخی امکانات انجمن استفاده کنید.
جهت اعلام همکاری با سایت علمی نخبگان جوان ، به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی که رمز عبور خود را فراموش کرده اید جهت بازیابی به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی درخواست ارسال مجدد لینک فعالسازی را دارید به اینجا مراجعه کنید.
جهت اطلاعات بیشتر با مدیریت سایت تماس بگیرید.
نرم افزار مورد نیاز جهت پخش فایل های صوتی
دانلود
زندگی مثل رانندگیه.اگه تند بری باید سریعتر عکس العمل نشون بدی (محمد)
درود متشکرم
آره خدایی هلال کفتر رو خوب اومدی! البته این سار بود فکر کنم! ولی من کفتر ! بلدرچین! ازون کبوتر حرما! یا کریم! خفاش!!!!!!!!! و حتی جغد رو هم که هر کدوم به دلیلی ناتوان بودن رو مراقبت کردم تا خوب شدن و به دامان طبیعت بازگشتن!! جغده ولی چشاشو باز میکرد انقققققققدر زرد بود که طاقت نداشتم باهاش چش توو چش شم! یه خوفی ادم رو میگرفت! خودشم متوجه شده بود بعد دیگه چشماشو نیمه باز میکرد بهم نگاه میکرد!!! سرشم که بیشتر از 180 درجه میچرخوند خیلی یه جوری بود! داداش!!!!!!!!!! عجبا !!! نه ولی خدایی اونموقع همه ازم تعریف میکردن!!! نه اینکه رانندگیم تعریف داشته باشه ها!! ولی نسبت به این دخترای فامیل خیلی جلوتر بودم... حالا دیگه خودت حدس بزن نه ! من فکر کنم کار روانشناس که سهله! کار روانپزشکه که بتونه دوباره منو بشونه پشت فرمون! دیگه خیلی میترسم! یعنی کنار یکی هم میشینم! همیشه حواسم هست که اگه یهو ترمز کنه داد نزنم! شما به بزرگواریتون این افراد رو ببخشید
سلام محمد آقا ممنونم از لطف شما ممنونم بابت امتیاز وظیفه بود
سلام حوبی محمدخان گل ممنون بابت امتیاز
چشم..زمونه رو میبینی ....نه جدی میبینی؟؟؟..کارم به جای رسیده از شاگردام باید درس بگیرم..خداااااااااااااا این دیگه شد اعتماد به سقف..فک کنم زیادی رفتم جلووووووو
چشم حتما تا فردا ترجمه اش رو میذارم
من اونروز نه داداش! راستش توی ساحل پر از سگ بود من در حال سکته کردن بودم که اینا نزنن به این سگا!!! بعد باروووون هم بود شدیییییییییید که یه پرنده کلی خیس شده بود و از خیسی دیگه نمیتونست پرواز کنه بیهوش شده بود!!! درگیر اون شدم تا خشک شد و جون گرفت کلی طول کشید! البته من خودمم خییییییییس و سرد بودم گرمایی نداشتم بهش بدم! یکم با ها ها نگهش داشتم و با دستمال خشکش کردم تا همسر پسر خالم که چتر داشت اومد انداختمش توو مانتوی اون! اون بنده خدا هم قبول کرد! بعدم این پرندهه کلی کثیف کاری رو اون بنده خدا انجام داد ولی خلاصه اینکه پرنده هه خوب شد بعد از بارون آزادش کردم و چنان سینوسی پرواز میکرد که انگاری اولین بارش بود آسمون دیده بود! جات خالی لحظه ی عاطفی بود به شدت چی؟! نه داداش! من چه میدونم این چیزا چیه! بله دور زدن خیلی سخته! اونروز هم دختر خاله من میخواست دور بزنه 4 بار خاموش کرد! البته یکمم واسه این بود که توو شن گیر کرده بود! راستش من از وقتی که بهمراه داداشم با ماشین رفتیم توو تیر برق دیگه بیرون ننشستم پشت فرمون!! دیگه خیلی استرس دارم! مگر کارتینگ و پیست صحرایی!
اوهووووم.ممنون
خواهش می کنم ولی خیلی ایراد داره چشم تا کی وقت دارم برا ترجمه؟
ای بابا..من و این حرفااااا... ایشالا فردا اونارم میذارم حتماااا اعتمادبه نفس دارم دیگه...
ممنون بابت امتیاز
اخجووون ..جایزه م بود دیگه...مچکرررررم
چشم حتما...شما اجرای اوامرتون بر ما واجبه... همین الان میذارم
گذاشتم ولی فکر کنم مشکل داشته باشه ترجمه اش
آهان پاراگراف 3رو.؟؟؟؟؟ چشم چشم
اون قبلیه رو میگی؟
24 ساعت طول کشید پاراگراف 3 رو بذارماااا..خسته نشم یهوو اینقد که فرزم من خب بریم 4... اعتماد به نفس در این حد خوبه دیگه؟؟ بله؟
ببین چه تاثیری داره داستانت....! از امروز دیگه هر روز بساطمون همینه
سلام بر برادر محمد، خوبی آیا؟؟؟؟ سوالم در مورد بَچ کالا بود؟ میدانی چیست؟
مهم فحوای ترجمه س که در لفافه ای از ابهام نباشه...چی گفتم...به به..........به روی جفت چشاااااااااااااااااام...
ارسال پیغام از طریق مسنجر برای mamadshumakher ...
همکار تالار نرم افزار
یار همراه
همکار مدیر سایت
استعداد برتر سایت
کاربر جدید
کاربر حرفه ای
همکار تالار سایر موضوعات پزشکی
همکار تالار علوم تربیتی