آی مردم من غریبس تانیم ، امتدا لحظه بارانیم،
شهر من انسو تر از شهررضاست، در حریم آبی کوه دناست!
شهر من بوی تفضل می دهد ، هر که می اید به او گل می دهد،
دشتهای سبز،وسعت های ناب
نسترن ،نسرین، شقایق ،آفتاب.
باز این اطراف حالم را گرفت!
لحظه پرواز بالم را گرفت!
می روم آنسو ترا پیدا کنم
در میان آینه ها جا واکنم