طلیعه طلا
همکار بخش مذهبی

شما خودت هم غذا درست ميكنى ، بازم ناخنك ميزنى ؟!

اكشال نداره ، ما راضى هستيم !!!!!!! ميخوايم ببينيم آلاسكا درست كردنت چجورياست !

سلام
اصن خوشم میاد جناب مدیر send to all میکنه پیاما رو
چطوری تو؟خوبی؟ چه میکنی با امیر علی و کنکور؟
این بچه تا کی پیشته ؟

خو قربون دستت ، درست كن يكى هم براى ما بذار كنار

سلام بر طليعه بانو

خوبى خانمى ؟؟

اتفاقاً بستنى در روز برفى و سرما ميچسبه !!!!!!!

بر اين حساب هميشه مامان بهم ميگه تو يه چيزيت ميشه

الان كه من ديگه كم از اسكيمو ندارم

آب زرشك ؟! فشار رو مياره پايين !!!!! خوب نيست برات تو روز برفى !!!!!! اصندشم فكر نكن از تنبليه

دعوت به همکاری از کاربران در کلیه رشته ها و تخصص ها

سلام

در صورت تمایل شرکت کنید .... ممنون

عوامل دخیل در ارتباطات اجتماعـــی مناسب

سلام طلیعه جان

خوبی؟؟

وقتت بخیر و خوشی خانوووم

ممنونم از امتیاز عزیزم لطف کردی....راستش بعد از مدت ها دیروز بدنبال اطلاعات از فرقه بهایی بودم که این مطلب رو پیدا کردم گفتم به اشتراک گذاشته شه شاید یکی مثل خودم پیدا بشه استفاده کنه

سلام بانو تشکر
چه خبر؟ سالمی هنوز

سلام طلیعه جان
ممنونم از حضور گرمت

اطلاعیه عدم مشارکت در نمایشگاه رسانه دیجیتال (سال 92)

سلام خانم گل
خوبی عزیزم؟
روزت مملو از شادی

سلام دوست عزیز
http://www.njavan.com/forum/showthre...105#post576105

سلام بانو جان خوبی؟
شرمنده نتونستم جواب پیغامتو بدم
این چند روزه بد جوری مشغول بودم ، امروز تموم شد
بالاخره داکیومنت مورد نظر تحویل داده شد
خودت خوبی؟ پدری خوبه ؟
امیر علی چطوره؟ انقد زور نگو به این بچه

یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم

یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم

یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست

یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی

یاد من باشد
باز اگر فردا، غفلت کردم
آخرین لحظه ی از فردا شب ،
من به خود باز بگویم
این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت......

فریدون مشیری

سلام خانمی